12
10 ب و فرجام آن در انقان نقش زن سردبيردگانزا عبدا فرهاد فوريه15 توطئهي8و7 هبر آپويدگاه ر از د4 ره تا قاه)بكرديار( از آمدب خلقها انق2011 فوريه15 / 1٣8٩ بهمن26 سهشنبه5 شمارهی دورهی دومجتماعیـ فرهنگیسیـ افتهنامهی سيا هحكوم باد م سياه روز فوريه15 رناتيوفتهنامهي آلت ه)پژاک(د کردستانت آزاوعات حزب حيا مرکز مطبتريننسانيترين و اعياق طبيي احقستاد در راامهاي خلق كر است كه قيو سده به د قريبن، ازه تا بدرخاوب كردستان گرفت در جنز قيام باباني شدهاند. ا منته به شكستوق خويش حق همگي آرارات و درسيمه تا، از شيخ سعيد پيران گرفتهوري مهاباده تا جمش سمكو گرفت شورحت سركوب،رترچه بيشتشان خلق كرد هم سركردگان از شكست و اعداندهاند و پسنتيجه ما بيقتصادي،سي، فرهنگي، ا سيا نسلكشيمهجانبهياستهاي هك جمله با سيام و در ير، اعد كشتاريهتعبين قيامها و ب اياميان وارث تم را ميتوPKK ه است. اگرچه... مواجه گشتجتماعي و ا نيز دارد كه برجستهاييزاتها و تمافاوتما ت برشمرد، انها اين سرهلدامهيي تكامل ه نقطهودتص به خويش، محددئولوژي مخ از ايخورداريهد. برار ميدژهاي قر در جايگاه وي آن راخورداري ازهمتر برهمگشتن و از همينتگراين، اسير زهر مليز كردستادن به يك بخش ا نمان، چه منطقهاي و چه فرامنطقهاييروي هيچ نياند كهب شدهراتژيك سبهبري است سازماندهي و ر نقطهنظرد. از اين گيرن بهكار اهداف خويش آن را مسير اينكه دره كنند و ياد آن را تصفين نتوانب همين سب نمود؛ بهوان خلق كرد عنبارد دگردش را ميوح كرد و مي را رPKK ميتواني بخشهاي كردستانمهد در ه به موجوديت خلق كره را حملهاي فوري15 توطئهيبايست ميت به اين روز و و نفرت خلق كرد نسب از كينماوطئه گذشت اال از اين ت سا13.اد نمود قلمد آپو با در پيشهبراهي و ره خلق كرد، جنبش آزاديخواسته نشد بلكتنها ك توطئه نهن عامندثبات نمودنا همگا ساختند و بهرآب توطئه را نقش بومت ايننهي مقاوضع شرافتمندا گرفتن مندنشانان و مزدورام كه اين توطئهگربينيزد. امروز ميندتر ميساشد، توانمگبار نبا ضربهاي كه مرر هم بشكنند.ادي را دند هر استبد قادر اگر بخواهندند و خلقهااني ژرف شدها بحر كه دچاري آن فرعون ساختار سرايت به مصرنس شعلهور شد، بام آتشي كه از تو بودييمان شاهدمه هاشت ـ شد. فوريه دست د15 ـ كه در توطئهير حسني مباركشكست و منجر به فرا را در هم بهمن22 ب، در روز انقك از مصر و جشنر حسني مبار توجه بود فرايم جالبتهاي كه برا نكان روي داد در اير سال پيش آنچه كه در31 . ايران بودمي درب اسروزي انقزمان با پي همار داشته و داراي كليت قر در يك مردميبهاي و انقد جنبشهان داد و نشاار ش مصر تكر نيز به سرنوشتب مردمي انقوشت اينيم كه سرنشند. فقط اميدوار ميبادهايلعا همبستگي فوقاگري كهدد. مورد دي نگرآلهايش دچارداف و ايدهعني گسست از اه ايران، يب خلقهاي انقتگراي منطقه موقعين كشورهاياتيك مابين مسئوك ديپلمه نمود ترافيشاريست بدان ا ميبا و رفتن گل از ايرانيدار عبدا به سوريه، د طالبانيل از سقوط حكومت مصر بود. سفر ج پسرگونهقوع هن از و خوف آناه نشانهي ترس وان به تركيمي كردستن حكومت اقليتي از مسو هيا حال خاورميانههر عربي ميباشد. به كشورهاير وقايع مصر و ديگر تاثيحت مردمي، تحركات تاد و واقعهاي در رويد؛ هر پيكره يك روح و يكي گوي، منحصربهفرد و است عجيبياي جغرافين بيش از هركسربابان جهاهد. اار ميد تاثير قرحت را ت دنيااميا بلكه تما ديگر بخشهتنه نه آن در خاورميانهگونه ساختاريد پديد آمدن هرن است؛ چرا كه ميدانفتادهنا به جانشاگري لرزه دي بود. به تكاپو هم خواهدل آنها ليبرا نظامهاياي در هم شكستناشد، بهمعن نب كه مطابق ميلشان تفسير نمود. تاويل وگري دي بهگونهايميتواننه را نت خاورميا پس از آخرين تحوشانفتادن ا٩ فول جامعه ا شده =اسي و دولتي قتصاد سي ا11 روزي راه پي، يگانه سازماندهي12 لي فرهاد وكي شهيد نامهي آخرين پژواكراتيك دموكتيمديري خود فوريه15 ي توطئه شكستل از سا13 پس از گذشتمللي بينال توطئهي اجرايهبرر« عليه ف�وري�ه15 ،» آپ�������و م�ب�ارزهيي ب�ه ب�ا نگاهخواهي آزاديار دادن و مدنظر قر خلق كردت منطقهاي، تحوه توطئهيردهتر عليرزهاي گست مباه الزامي ميدارد.ا براي همان ر توطئهگرمللي و بينالخواهير جنبش آزاديناپذي خستگي سال مبارزهي30 ِ � با درهمشكستن»هبر آپور« شاهنگي خلق كرد به پياتي حيسيون� آسمي و نابودسازينكار، ااستهاي سي قدرتهاي بزرگ در پيشگاه بخشيد كه به خلقي دوبارهي منطقهايمهاي دولتهارين ستر وحشيانهت و زي جهانير خلقيه تحقي فوري15 بود. توطئهي مرگ شدهحكوم به متحملوق خود م مشروعترين حقاق است كه براي احقن روستاي به، هزاراثر، هزاران مفقودازار شهيدها ه دهتريننساني و غيرااسي سي زنداني، هزارانيدهشده كش آتشه خلقيه علي فوري15 عمال توطئهي شدهاست. اها شكنجه ميگردد،نكار هويتش از زبان وديها هنو عصر آزا كه درعي دموكراسي.ي قدرتهاي مدرهنگي است بر چه داغ نردم كردستانن به آزادي مر راه رسيد مبارزه د اگرچهرزان آن در پي داشتهي مبا گزافي براهايزينه هميشه هميشه در چارچوب اين خلق ه عليهعمالشدهِ ت ا و جنايايضاحي منطقهاي اها و دولتهاک قدرت منافع مشتر فوريه15 توطئهيوجه به گستردگيما با ته است، ا گشتوري نگرش ضر فراتر از اينل آن در چارچوبيزوم تحلي لس قدرتهايس هرانعكا فوريه ا15 د. توطئهينماي مي مبارزهي چگونگيها و نگرش، ايده نحوهيت به جهاني نسبثيرات و پيامدها و تا براي آزادي خلق كرد»هبر آپور« هبرر« داوماشد. مبارزهي مانه ميب خاورمي سرتاسر آن درشهاي و كلي سنتيز نگرشهاي به گذار وي ا كه منجر» آپورهيمودن آن از دايد و خارج ن مسئلهي كر در قباليد، فصل گرد» سركوبقيام و« و بيفرجامر سرنوشت مكرشرميانه گشود. تهي خاورزات آزاديخواني در مبا نويدن مسئلهي كرد و كشانراتيك در حل دموك»هبر آپور« راتيك سياست دموك گسترهيصهي خشونتبار به آن از عر جنگها ون دادن بهتحاد خلقها و پاياد وي به ا و تاكيستي، در ناسيوناليز نگرشهايگرفته اهاي نشأتمكش كشيشانه عليه ا فوري15 عمال توطئهي اصلي ايل واقع دل. تداومنهي خلق كرد استهارزهي آزاديخوا و مبامهجانبه و هوهاي گسترده به شي»هبر آپور« شهاي تهاييدگاهها و در انديشهادين د بني در چهارچوب تحوليين عامل در، اصليترري از دستگي وي پسرزاتي مبا آن است.ر آب ساختنطئه و نقش ب عليه تو مبارزه تداوماسيش صرف سيرج از تي خا در حيطها آزاديِ بازتعريفي ون هدف غايكميت بهعنوا و تغيير حاابي قدرتي جهترزشهايمعه و ا حقيقت جااي در احين اصل آزادي بيازاتي خلق كرد از مباررادايم، منجر به تغيير پا آنادين بنيجامعهي« رادايمي به پات� ملتگرايتني بر دول نگرشي مب نمايانگر هرادين كه تحول بني گشت. اين»راتيك دموك ميباشد جامعهي كرد ذاتيروي اراده و نيِ چه بيشتر داشت، محصولل خواهده دنبا را بدري خلقها و برا كه توطئهيني است و تكامل فكري و سازما سير تحولقوع پيوست.دن آن بهوتوقف نموستاي ممللي در را بينالين تاثير چنحتر تكاملي و تين سيد در چن جامعهي كراقعي خودفاي نقش و ايا برايرزهاي خود رنديشه و مبا ا متعاقب1377 اسفند3 د. قيامنماي آماده مي در خاورميانهرهاي شرق كردستان،ي شهمه در ه»هبر آپور« ري دستگيي مشاركت و بودن خلق كرد برا مهياقع پيام در وا ايران بود.ك خلقهاي دموكراتيرزاتشاهنگي در مبا پيشاهنگ فكري كه پيتيهبريد با راگسستني خلق كر پيوند نر ميدانگر اصلي د نقش بازيفاي اين خلق براي اي و عمليردم و كينه مين خشمكراسي است و همچنرزات دمو مباي كه در توطئهي و تحقير برابر بي عدالتيدستان در كرين چن به منجر شده، داشته روا آنها عليهمللي بينالها بيش از ده اهدايسفند با ا3 شد. قيامريم فراگي قيا ايران ود درزات خلق كرني در مبار نويد، مرحلهي شهييناسي سنتي كرد و همچن سيي مبارزهيريدن پوسته داتوري سال خفقان ديكت20 ري پس ازم سراسخستين قيا ن اسفند3 قيامگذارين بود. تاثير ايرامي در جمهوري اسزات دموكراسيخواهيگي آن در آغاز مبار و پيشاهن. حزبمان، حزب حياتر استنكابلا غيرقاقتيران حقي ايشهاي در محصول اين تحول ري)PJAK(د كردستان آزارزاتا مبا پيوند ب شرق كردستان ود درزهي خلق كر مبارPJAK رزاتي مبا. تداومسر ايران استتيك سرتا دموكراي در سالملل بينالز توطئهي سالرو ماكو درردم م و قيام ايندنوزي رسان به پيرد را دري خلق كر، پافشار1384 هد.شان ميد نوين مبارزهي نه توطئهيهان عليرزهي آزاديخواي كه مبارزشهاي اطئه و توِ ي درهمشكستنندهشانده آفريد، نمللي بينالودن دموكراسيق نم اهداف آن و متحقابي بهم دستي عدردم بهپاخاستهي م. خاطرهي قتلعام استستين خلقها را، و1384 و1377 ت سالهايهرا جريان تظاد در كرهاني دموكراسيخواجوانمردانهي نا قتلين همچنمهاي تي با همكاريي فروهرش و پروانه همچون داريوور ترن توطئهيي خلقها و در هم شكستي دموكراسار زمان بر قرا رسيده است خلقها فر عليهمللي بين ال5 ادامه در صفحهين خضري شهيد حسيهايابي ارزي6 فوريه15 در مورد

Alternative No.5

  • View
    223

  • Download
    7

Embed Size (px)

DESCRIPTION

Alternative No.5

Citation preview

Page 1: Alternative No.5

ن 10 آ م جا فر و ب نقال ا ر د ن نا ز نقش سردبير فرهاد‌عبداهلل‌زادگان

توطئه ي 15 فوريه از ديدگاه رهبر آپو 7و8

انقالب خلق ها از آمد )دياربكر( تا قاهره 4

هفته نامه ی سياسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی دوره ی دوم شماره ی 5 سه شنبه 26 بهمن 1٣8٩ / 15 فوريه 2011

محكوم باد روز سياه

15 فوريه

هفته نامه ي آلترناتيومرکز مطبوعات حزب حيات آزاد کردستان)پژاک(

انساني‌ترين‌ و‌ طبيعي‌ترين‌ احقاق‌ راستاي‌ در‌ كرد‌ خلق‌ قيام‌هاي‌ كه‌ است‌ سده‌ دو‌ به‌ قريب‌حقوق‌خويش‌‌به‌شكست‌منتهي‌شده‌اند.‌از‌قيام‌بابان‌در‌جنوب‌كردستان‌گرفته‌تا‌بدرخان،‌‌از‌شورش‌سمكو‌گرفته‌تا‌جمهوري‌مهاباد،‌‌از‌شيخ‌سعيد‌پيران‌گرفته‌تا‌آرارات‌و‌درسيم‌همگي‌بي‌نتيجه‌مانده‌اند‌و‌پس‌از‌شكست‌و‌اعدام‌سركردگانشان‌خلق‌كرد‌هرچه‌بيشتر‌تحت‌سركوب،‌كشتار،‌اعدام‌و‌در‌يك‌جمله‌با‌سياست‌هاي‌همه‌جانبه‌ي‌نسل‌كشي‌سياسي،‌فرهنگي،‌اقتصادي،‌به‌تعبيري‌ و‌ قيام‌ها‌ اين‌ تمامي‌ وارث‌ را‌مي‌توان‌ ‌PKK اگرچه‌ است.‌ مواجه‌گشته‌ و...‌ اجتماعي‌كه‌ دارد‌ نيز‌ برجسته‌اي‌ تمايزات‌ و‌ تفاوت‌ها‌ اما‌ برشمرد،‌ سرهلدان‌ها‌ اين‌ همه‌ي‌ تكامل‌ نقطه‌ي‌محدود‌ خويش،‌‌ به‌‌ مختص‌ ايدئولوژي‌ از‌ برخورداري‌ مي‌دهد.‌ قرار‌ ويژه‌اي‌ جايگاه‌ در‌ را‌ آن‌نماندن‌به‌يك‌بخش‌از‌كردستان،‌اسير‌زهر‌مليت‌گرايي‌نگشتن‌و‌از‌همه‌مهمتر‌برخورداري‌از‌نيرويي،‌چه‌منطقه‌اي‌و‌چه‌فرامنطقه‌اي‌ سازماندهي‌و‌رهبري‌استراتژيك‌سبب‌شده‌اند‌كه‌هيچ‌نتوانند‌آن‌را‌تصفيه‌‌كنند‌و‌يا‌اينكه‌در‌مسير‌اهداف‌خويش‌آن‌را‌به‌‌كار‌گيرند.‌از‌اين‌نقطه‌نظر‌همين‌سبب‌ به‌ نمود؛‌ عنوان‌ ميالد‌دگربار‌خلق‌كرد‌ را‌ ميالدش‌ و‌ را‌روح‌كرد‌ ‌PKK مي‌توان‌مي‌بايست‌توطئه‌ي‌‌15فوريه‌را‌حمله‌اي‌به‌موجوديت‌خلق‌كرد‌در‌همه‌ي‌بخش‌هاي‌كردستان‌اين‌روز‌و‌ به‌ ‌ نسبت‌ نفرت‌خلق‌كرد‌ از‌كين‌و‌ اما‌ توطئه‌گذشت‌ اين‌ از‌ نمود.‌13ساال‌ قلمداد‌پيش‌ در‌ با‌ آپو‌ رهبر‌ و‌ آزادي‌خواهي‌ جنبش‌ ‌ كرد،‌ خلق‌ بلكه‌ نشد‌ كاسته‌ نه‌تنها‌ توطئه‌ عامالن‌گرفتن‌موضع‌شرافتمندانه‌ي‌مقاومت‌اين‌توطئه‌را‌نقش‌برآب‌ساختند‌و‌به‌‌همگان‌اثبات‌نمودند‌ضربه‌اي‌كه‌مرگبار‌نباشد،‌‌توانمندتر‌مي‌سازد.‌امروز‌مي‌بينيم‌كه‌اين‌توطئه‌گران‌و‌مزدورانشانند‌بشكنند.‌ هم‌ در‌ را‌ استبدادي‌ هر‌ قادرند‌ بخواهند‌ اگر‌ خلق‌ها‌ و‌ شده‌اند‌ ژرف‌ بحراني‌ دچار‌ كه‌آن‌ فرعوني‌ ساختار‌ مصر‌ به‌ سرايت‌ با‌ شد،‌ شعله‌ور‌ تونس‌ از‌ كه‌ آتشي‌ بوديم‌ شاهد‌ همه‌يمان‌را‌در‌هم‌شكست‌و‌منجر‌به‌فرار‌حسني‌مبارك‌ـ‌كه‌در‌توطئه‌ي‌‌‌15فوريه‌دست‌داشت‌ـ‌شد.‌‌نكته‌‌اي‌كه‌برايم‌جالب‌توجه‌بود‌فرار‌حسني‌مبارك‌از‌مصر‌و‌جشن‌انقالب،‌در‌روز‌‌22بهمن‌در‌ داد‌ ايران‌روي‌ در‌ آنچه‌كه‌ پيش‌ بود.‌‌31سال‌ ايران‌ در‌ اسالمي‌ انقالب‌ پيروزي‌ با‌ همزمان‌داراي‌ و‌ داشته‌ قرار‌ كليت‌ در‌يك‌ مردمي‌ انقالب‌هاي‌ و‌ جنبش‌ها‌ داد‌ نشان‌ و‌ تكرار‌شد‌ مصر‌همبستگي‌فوق‌العاده‌اي‌مي‌باشند.‌فقط‌اميدواريم‌كه‌سرنوشت‌اين‌انقالب‌مردمي‌نيز‌به‌سرنوشت‌انقالب‌خلق‌هاي‌ايران،‌يعني‌گسست‌از‌اهداف‌و‌ايده‌آل‌هايش‌دچار‌نگردد.‌مورد‌ديگري‌كه‌منطقه‌‌ موقعيت‌گراي‌ كشورهاي‌ مسئوالن‌ مابين‌ ديپلماتيك‌ ترافيك‌ نمود‌ اشاره‌ بدان‌ مي‌بايست‌پس‌از‌سقوط‌حكومت‌مصر‌بود.‌سفر‌جالل‌طالباني‌به‌سوريه،‌ديدار‌عبداهلل‌گل‌از‌ايران‌و‌رفتن‌هياتي‌از‌مسوالن‌حكومت‌اقليمي‌كردستان‌به‌تركيه‌نشانه‌ي‌ترس‌و‌خوف‌آنان‌از‌وقوع‌هرگونه‌تحركات‌مردمي،‌تحت‌تاثير‌وقايع‌مصر‌و‌ديگر‌كشورهاي‌عربي‌مي‌باشد.‌به‌هر‌حال‌خاورميانه‌جغرافيايي‌است‌عجيب،‌منحصربه‌فرد‌و‌گويي‌يك‌روح‌و‌يك‌پيكره؛‌هر‌رويداد‌و‌واقعه‌اي‌در‌آن‌نه‌تنها‌ديگر‌بخش‌ها‌بلكه‌تمامي‌دنيا‌را‌تحت‌تاثير‌قرار‌مي‌دهد.‌اربابان‌جهان‌بيش‌از‌هركس‌ديگري‌لرزه‌به‌جانشان‌افتاده‌است؛‌چرا‌كه‌مي‌دانند‌پديد‌آمدن‌هرگونه‌ساختاري‌در‌خاورميانه‌تكاپو‌ به‌ بود.‌ آنها‌هم‌خواهد‌ ليبرال‌ نظام‌هاي‌ در‌هم‌شكستن‌ به‌معناي‌ نباشد،‌ ميلشان‌ مطابق‌ كه‌ اقتصاد سياسي و دولتي شده = افول جامعه ٩افتادنشان‌پس‌از‌آخرين‌تحوالت‌خاورميانه‌را‌نمي‌توان‌به‌گونه‌اي‌ديگري‌تاويل‌و‌تفسير‌نمود.‌

سازماندهي، يگانه راه پيروزي 11

آخرين نامه ي شهيد فرهاد وكيلي 12

پژواك

خودمديريتي دموكراتيك

شكست توطئه ي 15 فوريه

از سال 13 از گذشت پس بين المللي توطئه ي اجراي »رهبر عليه ف��وري��ه 15

م��ب��ارزه ي آپ�������و«، ب��ه نگاهي ب��ا دادن آزادي خواهي قرار مدنظر و كرد خلق

منطقه اي، مبارزه اي گسترده تر عليه توطئه ي تحوالت مي دارد. الزامي همه براي را توطئه گران و بين المللي آزادي خواهي جنبش خستگي ناپذير مبارزه ي سال 30درهم شكستِن با � آپو« »رهبر پيشاهنگي به كرد خلق حياتي آسميالسيون � و نابودسازي انكار، سياست هاي بزرگ قدرت هاي پيشگاه در كه بخشيد خلقي به دوباره منطقه اي جهاني و زير وحشيانه ترين ستم هاي دولت هاي محكوم به مرگ شده بود. توطئه ي 15 فوريه تحقير خلقي متحمل خود حقوق مشروع ترين احقاق براي كه است به مفقوداالثر، هزاران روستاي ده ها هزار شهيد، هزاران آتش كشيده شده، هزاران زنداني سياسي و غيرانساني ترين شكنجه ها شده است. اعمال توطئه ي 15 فوريه عليه خلقي كه در عصر آزادي ها هنوز زبان و هويتش انكار مي گردد، داغ ننگي است بر چهره ي قدرت هاي مدعي دموكراسي. كردستان مردم آزادي به رسيدن راه در مبارزه اگرچه هميشه هزينه هاي گزافي براي مبارزان آن در پي داشته اِعمال شده عليه اين خلق هميشه در چارچوب و جنايات ايضاح منطقه اي دولت هاي و قدرت ها مشترک منافع فوريه 15 توطئه ي گستردگي به توجه با اما است، گشته لزوم تحليل آن در چارچوبي فراتر از اين نگرش ضروري قدرت هاي هراس انعكاس فوريه 15 توطئه ي مي نمايد. جهاني نسبت به نحوه ي نگرش، ايده ها و چگونگي مبارزه ي تاثيرات و پيامدها و براي آزادي خلق كرد آپو« »رهبر آن در سرتاسر خاورميانه مي باشد. مبارزه ي مداوم »رهبر

آپو« كه منجر به گذار وي از نگرش هاي سنتي و كليشه اي دايره ي از آن نمودن خارج و كرد مسئله ي قبال در سرنوشت مكرر و بي فرجام »قيام و سركوب« گرديد، فصل نويني در مبارزات آزادي خواهي خاورميانه گشود. تالش »رهبر آپو« در حل دموكراتيك مسئله ي كرد و كشاندن آن از عرصه ي خشونت بار به گستره ي سياست دموكراتيك به جنگ ها و پايان دادن اتحاد خلق ها و به تاكيد وي و در ناسيوناليستي، نگرش هاي از نشأت گرفته كشمكش هاي ايشان عليه فوريه 15 توطئه ي اعمال اصلي دليل واقع تداوم است. كرد خلق آزادي خواهانه ي مبارزه ي و همه جانبه و گسترده شيوه اي به آپو« »رهبر تالش هاي در چهارچوب تحولي بنيادين در انديشه ها و ديدگاه هاي در عامل اصلي ترين دستگيري، از پس وي مبارزاتي تداوم مبارزه عليه توطئه و نقش بر آب ساختن آن است. بازتعريِف آزادي در حيطه اي خارج از تالش صرف سياسي جهت قدرت يابي و تغيير حاكميت به عنوان هدف غايي و ارزش هاي و جامعه احياي حقيقت در آزادي اصل بيان بنيادين آن، منجر به تغيير پارادايم مبارزاتي خلق كرد از نگرشي مبتني بر دولت � ملت گرايي به پارادايم »جامعه ي هر نمايانگر كه بنيادين تحول اين گشت. دموكراتيك« مي باشد كرد جامعه ي ذاتي نيروي و اراده بيشتِر چه محصول داشت، خواهد دنبال به را خلق ها برادري و توطئه ي كه است سازماني و فكري تكامل و تحول سير بين المللي در راستاي متوقف نمودن آن به وقوع پيوست. چنين تاثير تحت و تكاملي سير چنين در كرد جامعه ي ايفاي نقش واقعي خود براي مبارزه اي خود را انديشه و در خاورميانه آماده مي نمايد. قيام 3 اسفند 1377 متعاقب دستگيري »رهبر آپو« در همه ي شهرهاي شرق كردستان، و مشاركت براي كرد خلق بودن مهيا پيام واقع در

بود. ايران خلق هاي دموكراتيك مبارزات در پيشاهنگي پيوند ناگسستني خلق كرد با رهبريتي كه پيشاهنگ فكري و عملي اين خلق براي ايفاي نقش بازيگر اصلي در ميدان مردم كينه و خشم همچنين و است دموكراسي مبارزات برابر بي عدالتي و تحقيري كه در توطئه ي كردستان در چنين به منجر شده، داشته روا آنها عليه بين المللي ده ها از بيش اهداي با اسفند 3 قيام شد. فراگيري قيام و ايران مبارزات خلق كرد در نويني در شهيد، مرحله ي همچنين و كرد سنتي سياسي مبارزه ي پوسته ي دريدن از 20 سال خفقان ديكتاتوري قيام سراسري پس نخستين جمهوري اسالمي در ايران بود. تاثيرگذاري قيام 3 اسفند دموكراسي خواهي مبارزات آغاز در آن پيشاهنگي و ايران حقيقتي غيرقابل انكار است. حزب مان، حزب حيات در ريشه اي تحول اين محصول )PJAK(كردستان آزاد مبارزه ي خلق كرد در شرق كردستان و پيوند با مبارزات PJAK مبارزاتي تداوم است. ايران سرتاسر دموكراتيك بين المللي در سال و قيام مردم ماكو در سالروز توطئه ي اين رساندن پيروزي به در را پافشاري خلق كرد ،1384

مبارزه ي نوين نشان مي دهد. مبارزه ي آزادي خواهان عليه توطئه ي ارزش هايي كه و توطئه در هم شكستِن نشان دهنده ي آفريد، بين المللي عدم دست يابي به اهداف آن و متحقق نمودن دموكراسي راستين خلق ها است. خاطره ي قتل عام مردم به پاخاسته ي و ،1384 و 1377 سال هاي تظاهرات جريان در كرد دموكراسي خواهاني ناجوانمردانه ي قتل همچنين تيم هاي همكاري با فروهر پروانه ي و داريوش همچون

ترور

بر قراري دموكراسي خلق ها و در هم شكستن توطئه ي زمان بين المللي عليه خلق ها فرا رسيده است

ادامه در صفحه ي 5

ارزيابي هاي شهيد حسين خضري در مورد 15 فوريه 6

Page 2: Alternative No.5

چكيده ي متن ديدار با رهبر خلق کرد )عبداهلل اوجاالن(

رهبر آپو: دفاع ذاتي، سازماندهي همه جانبه ي خلق

٣ ديدگاه

»رهبر آپو« طي ديدار اخير خود با وكاليش در سيزدهمين تحليل را كردها نابودي تاريخ توطئه بين المللي، سالگرد امحاي ملت تاريخ 85 ساله ي كرد. وي خاطرنشان ساخت تداوم توسعه( و عدالت AKP)حزب توسط اكنون كرد مي يابد. ايشان با بيان اينكه در تركيه آغاز توطئه ي امحاي كردها در 15 فوريه ي سال 1925 با توطئه عليه شيخ سعيد انجام گرفت، گفت: همه به مسئله ي توظئه ي صورت گرفته وي اعدام به منجر درنهايت كه واقفند سعيد شيخ عليه سعيد شيخ عليه توطئه 1925 فوريه ي سال 15 در گشت. انجام گرفت و باز در 15 فوريه ]1999[ طي توطئه اي مرا به تركيه تحويل دادند. شيخ سعيد در 29 ژوئن به دار آويخته ژوئن 29 همان نيز من اعدام حكم صدور هم چنانكه شد؛ تاريخ تركيه آغاز جمهوري در فوريه ي 1925 15 بود. اما شده ، سپري تاريخ آن از سال 85 كردهاست. امحاي هنوز هم اين سياست نابودي به انحاي مختلف ادامه دارد. كه بوده ارمني ها نابودي از شديدتر بسيار كردها نابودي همينك نيز اِعمال مي شود. با اين وجود كردها همواره از نابود از را آنها نتوانسته اند و نشان داده اند ايستادگي خود كردها نابودي ادامه مي دهند. خود به حيات هنوز كنند؛ نه تنها به شكل فيزيكي، بلكه در عرصه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و آييني و به شيوه هاي مختلف، اِعمال مي گردد. وي عملي AKP به وسيله ي امروز اَعمالي اينكه چنين بيان با موثري نقش كردها نابودي در گالديو افزود: مي شوند، به خود فراواني تغييرات به حال تا از سال 1950 و داشته ديده است و همينك توسط AKP تبديل به گالديويي ويژه در 1925 سال گفت: چنين باره اين در ايشان شده است. CHP)حزب جمهوري خواه خلق( تركيه نيروي هژمونيك كردها نابودي به وسيله آنان و داشت دست در را قدرت نابود را كردها AKP ،2000 سال اما در گرديد؛ آغاز مي كند. به عبارتي ديگر امروز AKP نمايندگي CHP سال 1925 را مي كند. سال 1950 پس از آنكه تركيه به عضويت توسط و گوناگون به اشكال امحا و انكار آمد، در ناتو مي)1971(، 27 كودتاي با ادامه يافت. متفاوتي نيروهاي دوران در تصفيه شدند. چپ نيروهاي و ملي گالديوي چيللر پروژه ي گالديوي مستقل مطرح شد و در سال 2000 نيز و در دوران زمامداريAKP، گالديوي ويژه طرح ريزي شده است. »رهبر آپو« با بيان اينكه جناح هايي از گالديوي ارگنكون عنوان تحت نبودند جنگ كه خواهان مستقل جناح هاي من، آوردن با 1999 سال گفت: تصفيه شدند، گالديوي مستقل كه بيشترين جنگ ها را با ما انجام دادند، به حل خشونت آميز راه هاي از كه مسئله رسيدند نتيجه اين بودند، جنگ خاتمه ي خواهان كه آنان نخواهدگشت. تصفيه شدند. گروه هايي كه خواهان ادامه ي جنگ بودند، تحت عنوان گالديوي ويژه سازماندهي شدند. اين موضوع ُپرواضح است و بنيان آن نيز در ديدار اردوغان و بوش در ،AKP واشنگتن پي ريزي شد. اپراسيون هاي گالديوي ويژهعليه گالديوي مستقل گورش و چيللر امروز انجام مي گيرد. ديدار وي با امرالي كه در گروهي اينكه اشاره به با وي كرده بودند نيز تصفيه گرديدند، افزود: در اوايل انتقال من ما مي گفتند مي آمدند، اينجا كه به فرماندهاني امرالي، به مي توانيم با مشاركت هم، مسئله را حل كنيم؛ اما من بر اين از اين كار شد. پس عملي نمودن از مانع كه نيرويي باورم نابودي موج گرفت، اختيار در را قدرت AKP آنكه سال هاي 2002 تا 2004 شروع شد. زماني كه سياست نابودي كردند. آغاز را فرسوده سازي سياست آنگاه نشد، موفق ُدلمه باغچه)كاخ كاخ در جلسه در سال 2007 بار آخرين نحست وزيري تركيه واقع در آنكارا( ، ارتش و دولت بر سر رسيدند. به توافق كردها امحاي[ و انكار مسئله ي ]شيوه ي حزب الكنترا كردن سياسي اشاره به خطر با آپو« »رهبر سازماندهي از كوچكي بخش حزب اهلل كه نمود اظهار عميقي است كه جهت اجراي برنامه هاي پاک سازي آينده و آنان نمودن ازعفو صحبت اكنون خواهدگرفت. انجام سياسي[ از]فعاليت ممانعت عدم و كردن سياسي همچنين ميان به داده اند، وحشيانه اي انجام كه اعمال قاتالن اين مي آيد. اين به چه معناست؟ مگر تشكيالتي سياسي است كه صحبت از تغيير و تحول آنها مي كنند؟ به اَعمال آنها بنگريد،

هميشه كردهاي آزاد را آماج حمالت خود قرار داده و به آدم كشاني و قاتالن نيستند؛ تشكيالت آنها رسانده اند. قتل هستند كه اكنون براي ازبين بردن سياست هاي كردها مورد استفاده قرار مي گيرند. زماني كه از »حماس كردها« صحبت از آن هشدار مي دادم. ناشي به خطرات به ميان مي آوردم مي توان چنين سياست ها، چگونه اين بدون درک صحيح مركزي تشكيالت ژيتم) از كرد؟ خنثي را بازي هايي سخن جديد ژيتم و پيشين ژاندارمري( و استخباراتي و پي برده تفاوت به اين نويسندگان از برخي مي گويند. نبايد بگويند كه متوجه نشديم، به هرحال امكان دارد دانسته اينكه بگيرند. قرار استفاده مورد بازي ها اين ندانسته در يا مي گويند نبايد حزب اهلل را جدي گرفت و نيرويي ندارند و سه چهار نفر بيشتر نيستند، صحيح نيست. حزب اهلل تنها بخش كوچكي از اين ارگانيزاسيون وسيع است و مهم آن است كه رهبر است. نهفته آن وراي گسترده اي برنامه هاي و نيرو نابودي AKP كه هدف نمود يادآوري مجدداً كرد ملت است و گفت: به خاطر اينكه در شيوه هاي سابق موفق نشدند، سياست هاي نابودي جديدي را در دست اجرا دارند و در اين رابطه چنين ادامه داد: ببينيد، بخشي از ارتش، خواهان جنگ نيست و از آن بيزار است. AKP نمي تواند از طريق آنها جنگ را به پيش ببرد، به همين خاطر نيرويي ويژه متشكل از 50 هزار نفر را سازماندهي نموده و آنها را به خود وابسته كرده است و به هريك از آنان يك و نيم تا دو ميليارد]ليره[ پول مي دهد. همچنين ارتشي را كه شامل 15 هزار آخوند فرستاده اند؛ وظايف كردستان مختلف به مناطق است ويژه اي به آنها محول نموده اند. AKP با ايجاد ارتِش ويژه و آخوندهاي ويژه و همچنين با آزادي اعضاي حزب اهلل در تالش نابودي كردهاست. در بسياري از مناطق ُمالها و افراد تالشند در اكنون استفاده قرارمي دهند. مورد حزب اهلل را هويت كردي را در درسيم ازبين ببرند. ببينيد، در اپراسيون KCK، 2 هزار سياست مدار كرد را بازداشت كردند. آيا اين با نابودي فيزيكي، سياسي و معنوي نيست؟ رهبر ملت كرد اِعمال عرصه ها همه در نابودي اينكه سياست هاي بيان مي گردند، در مورد برنامه هاي مخاطره آميز اين چنين گفت: براي نابودي كردها برنامه هاي بسياري دارند. راه كارهايي مخاطره آميزند. بسيار نيز مي گيرند قرار استفاده مورد كه مخالفان به عنوان را كرد سياست مداران از تعدادي پيشتر نابود را آنها بدين ترتيب خواستند و كردند مطرح جنگ كنند. چنين بازي هايي انجام دادند. بدون شك اين برنامه اي اين از كوچكي بخش آن��ان اس��ت؛ AKP از فراتر طرح ريزي را آن كه جناحي مي باشند. ارگانيزاسيون نموده، آمريكاست. بايد نيروهايي را كه ارگانيزاسيون امحا اعالن آپو« »رهبر ببينيم. به وضوح كرده اند، پايه ريزي را و دارن��د ادام��ه حكومتي مسئولين با كه ديدارها كرد بايد دولت اما دارد. ادامه مسئله حل براي تالش هايش ماه اتفاقات اينكه بيان با همچنين دهد. انجام را وظايفش مارس ماه در افزود: بود، خواهند كننده تعيين مارس مشخص خواهد شد كه، آيا روند موجود به صورت مثبت به به خاطر مواجه خواهد شد. بن بست با يا رفت جلو خواهد شرايطم قادر نيستم اينجا ديداري]در جهت چاره يابي مسئله[ انجام دهم؛ امكانات بسيار محدودي دارم. در شرايط سخت را وضعيتم مي توانم مثالي آوردن با مي برم. به سر زندان من به و دارد وجود آب از خالي استخري دهم. نشان مي گويند درون اين استخر شنا كن. در استخر خالي ازآب چگونه مي توانم شنا كنم؟ در واقع نمي گويم استخر تهي از آب است؛ در استخر آب تا زانوهايم وجود دارد، حال به من مي گويند در چنين استخري شنا كن. براي اينكه بتوانم شنا در اين صورت غير در برسد. من چانه ي به بايد آب كنم شرايط موجود، قادر نخواهم بود جهت دست يابي به صلح نقشم را ايفا نمايم. كسي چنين انتظاري از من نداشته باشد؛ بايد وظايفش را نيز انتظاري منطقي نيست. حكومت تركيه مسئله حل نرسند، به نتيجه ما تالش هاي اگر آورد. به جاي كنار مسئله[ را]از خويش مارس ماه در بود. نخواهد ميسر خواهم كشيد. قبل از اين نيز گفته بودم سخنانم در رابطه با اعالم آپو« »رهبر نيست. جنگ براي فراخوان مارس ماه در مي تواند عراق رئيس جمهور طالباني جالل كه كرد

يادآوري با ايشان كند. ايفا نقش كرد مسئله ي چاره يابي پروسه ي آتش بس سال 1993، گفت: طالباني چند سال قبل كردستان جنوب در كرد مسئله ي حل بود، گفته اين از صورت مي تواند كردستان شمال وضعيت به توجه بدون پذيرد. اين شرايط به وضعيت امروز مصر مي ماند؛ هم چنان كه مصر نظام در تغيير به منطقه، در حاكم نظام هاي در تغيير به نيز كردستان جنوب در كرد مسئله ي حل دارد بستگي دارد، بستگي كردستان شمال در كرد مسئله ي حل بدين خاطر نقش شمال كردستان براي كردها همچون نقش جنبه هاي اهميت به اشاره با وي عرب هاست. براي مصر امنيتي و دموكراتيك براي حل مسئله ي كرد، مفهوم دفاع دفاع مفهوم داد: قرار تحليل مورد اين گونه را مشروع عرصه هاست. تمامي در خلق سازماندهي به معناي مشروع بدين جهت بايد مفهوم دفاع مشروع گسترش يابد. نبايد آنرا با نيروي مسلح اشتباه گرفت. ايشان فعاليت هاي دموكراتيك ملت را يكي از شيوه هاي دفاع مشروع دانست و قيام مردم اگر گفت: و ناميد مشروع دفاع اين از نمونه اي را مصر همچون مصر در شهر آَمد)دياربكر( نيز خلق كرد روزهاي متوالي درخيابان ها حضور يابند و خواسته هاي شان را بيان صورت آن در خواهدگرفت. شكل صلح آن گاه كنند، رفع و مسئله حل خواهان شد خواهد ناچار نيز اردوغان مشكالت موجود شود. موقعيتي كه در شهر آَمد ميليون ها نفر را گرِدهم آورند، فراهم است. اين شيوه اي از دفاع مشروع من خواهان حل ندارم؛ را مردم تحريك قصد من است. اينكه بيان با ايشان مي باشم. مسالمت آميز ُطرق از مسئله تحوالت مصر و تونس بر تحليالت مطرحه در دفاعياتش در كنفدراليسم اهميت به مي نهد، صحه خاورميانه مورد دموكراتيك اشاره نمود و گفت: قبل از اين نيز گفته بودم رژيم هاي ديكتاتور خاورميانه با برقراري سيستم كنفدراليسم دموكراتيك، از بين خواهند رفت. اين سيستم تنها راه حل بالعكس نيست؛ قيام روز به معناي مارس ماه شروع است. هدف ما حل مسئله ي كرد به طرق دموكراتيك و صلح طلبانه مواجه بن بست با ما صلح جويانه ي تالش هاي اگر است. شوند، خشونت ها فزوني خواهنديافت، كه مي تواند منجر به مسير بايستي خلع سالح جهت بشود. نيز جدايي و انفصال عدم به همچنين سازند. هموار را دموكراتيك تالش هاي مجازات متجاوزين)200نفر( به دختر ماردين اشاره نمود و افزود: در شخصيت اين دختر همه ي زنان كرد، مورد تحقير مناطق از بسياري در است كه سياستي اين و قرار گرفتند اجرا مي شود. »رهبر آپو« در رابطه با انتخابات ماه ژوئن در تركيه چنين گفت: كردها از طريق كانديداهاي مستقل در چارچوب در كه اگر چرا خواهندنمود. شركت انتخابات 10 حدنصاب حتي و كنند شركت انتخابات در حزبي به هرترتيبي كه شده از نيز كسب كنند، دولت درصدي را كساني آنست مهم خواهدآورد. به عمل ممانعت آنها ورود كه كانديد مي شوند داراي شخصيتي آگاه و كارآمد باشند و داده تشكيل ملي و دموكراتيك جبهه اي مي توانند و بدين گونه در انتخابات شركت نمايند. وي با اشاره به اهميت سياست دموكراتيك گفت: بايستي در آكادمي هاي سياسي، پيش بُرد را ادبيات و هنر اجتماعي، تاريخي، فعاليت هاي دهند. ايشان از ملت كرد خواست كه تاريخ خود را به خوبي ادراک كنند و در اين رابطه بر اين نكات تأكيد نمود: فقط تاريخ بر بايد كرد ملت نيست؛ كافي صرف، بودن كرد واقعي خود اِشراف كامل داشته باشد. در سال هاي 67�1966، بار اولين براي مي كردم دبيرستان تحصيل در زماني كه آوازهاي آرام تيگران را شنيدم و از آن زمان از كرد بودن به اشاره با كرد ملت رهبر آوردم. به عمل صيانت خود قادرند زنان گفت: زنان آزادي خواهانه ي مبارزات عهده بر خاورميانه را به روزكردِن نمايندگي و پيشاهنگي است. اهميت حائز مسئله اي نمايندگي اين ايفاي بگيرند؛ ]پيشاهنگي و[ نمايندگي الهه ها پس از هزاران سال، اهميت سطح به اين را خود درصورتي كه زنان، دارد. بسياري شده و نيرومندتر آنگاه برسانند جامعه[ رهبري]مديريت كرد زنان رابطه اين در شد. خواهد بامعناتر نيز حيات بگيرند. بر عهده را خاورميانه زنان پيشاهنگي مي توانند

Page 3: Alternative No.5

تفسير خبري ‌‌

کارايالن: در حال ارزيابي روند تحوالت هستيم

شوراي عضو بايك، جميل رهبري كنفدراليزم جامعه ي ، ن ستا د تيك كر ا كر مو دآژان��س با گفتگويي در ف���رات در خ��ب��رگ��زاري توطئه ي بين المللي سالگرد را روي��داد اين فوريه ، 15و داد قرار ارزيابي مورد سياست هاي كه داشت بيان از كه قتل عامي آغاز 1925 سال ش��ده، ام��روز هم دارد AKP سعي و حكومت دارند ادامه به اشكال جداگانه با به نتيجه برساند. جميل بايك با موفقيت اين سياست ها را

اشاره به تشابهات بسياري كه در تهاجم عليه رهبر ملت كرد عبداهلل اوجاالن و قيام شيخ سعيد وجود دارد، چنين گفت: در و شد دستگير سعيد شيخ دستگيري روز در آپو رهبر آپو فوريه رهبر اعدام شد. در 15 به او محكوم اعدام روز ربوده شد و در 29 ژوئن نيز حكم اعدام وي صادر گرديد؛ به تاريخ را داشتند. آنها مي خواستند با اين كار قصد تكرار كردها بگويند كه تاريخ و سرنوشتشان اين است و بايد آنرا بپذيرند. جميل بايك عضو شوراي رهبري KCK، گفت: 15 است بين المللي سياسي نابودي روز كرد ملت براي فوريه و تشريح ننگين روزي به منزله ي را روز اين بايد كردها و حال در نابودي اينكه سياستهاي بيان با بايك كنند. تفسير ادامه داد: خود به سخنان اينچنين دارند، ادامه نيز حاظر به عنوان را آنها اما نمي كنند، انكار را كردها وجود امروز و فريبكاري سياستهاي مي خواهند ندارند. قبول ملت يك

نيرنگ سابق را مجدداً اجرا نمايند؛ آنچه كه انجام مي گيرد، اشاره به اينكه با بايك است. خطرناک بازي يك عبارت آزادي خواهي جنبش نتوانست كه آنجا از AKP حكومت ببرد، چماق داران و مزدوران حزب اهلل بين از ملت كرد را ملت قاتالن دارد AKP سعي داشت: اظهار و آزاد كرد را كرد را پاک و منزه نشان دهد. بايك در سيزدهمين سالگرد نيل به تا براي از خلق كرد خواست بين المللي توطئه ي ارتقا بيشتر قيام هاي خود را هرچه مبارزات و آزادي سطح ايدئولوژيك، سياسي، ديپلماتيك، بايد در عرصه هاي دهند. مبارزات اخالقي، زندگي و فرهنگي اجتماعي، سازماني، بپذيريم. را بردگي نبايد ديگر ما داد. انجام بي وقفه اي اين نماييم. حركت آزادي« يا آزادي »يا بينش با بايستي رسيد. نتيجه خواهيم به قطعًا اما دارد دربر هزينه هايي كار

2

KCK ضمن تحليل مراد كارايالن رياست شوراي رهبري مرحله ي عدم انجام عمليات نظامي اظهار داشت كه آنها ناگزير مي باشند. مارس ماه از پيش رابطه اين در مجدد ارزيابي از كه داد هشدار ترک حكومت به اقدامات اشاره با كارايالن حكومت در تدارک حمله اي عليه آنهاست.كارايالن همچنين در رابطه با كشف گورهاي دسته جمعي تصريح كرد كه پيش پايدار صلحي به نمي توان جمعي، گورهاي كامل افشاي از AKP دست يافت. كارايالن با بيان اينكه ديگر باور ندارد كهبتواند با داستان گشايش دمكراتيك مردم را فريب دهد، بيان داشت : AKP در يك جمله يعني اشغال كردستان. آن نيرويي است. AKP خود مي كند نمايندگي را كردستان كه اشغال كارايالن در اشاره به اهميت ماه مارس تأكيد نمود كه جهت بهبود شرايط و تعديل اوضاع نياز به نرمش بيشتري وجود دارد، اما AKP از آن خودداري مي كند. وي در رابطه با گورهاي AKP در دسته جمعي اظهار داشت: دولت تركيه و حكومت برآمده اند درصدد هميشه مساله ي كرد، چاره يابي با رابطه سال 30 طول كه در پليدي جنايات و اقدامات افشاي از ادامه ي پيشگيري كنند. كارايالن در گذشته مرتكب شده اند، از ممكن شكل به هر دارد سعي AKP ارزيابي هايش گفت: افشاي جنايات ضدانساني و قتل عامهاي حكومت در كردستان كردستان در آنها پليد آنكه اقدامات براي نمايد. پيشگيري مطرح نيز را كردستان در پرونده ي ارگنكون نشود آشكار اين جنايات وحشيانه نمود بارز نكردند. گورهاي دسته جمعي است. همه بايستي بدانند كه چگونه حيات صدها قهرمان يك ملت را در زباله دانيها مدفون كرده اند. هيچ كس به اين شكل در كارايالن كند. برقرار دمكراسي و صلح توانست نخواهد AKP بيان داشت: گرچه به اشكال مختلف و رابطه با مواضع گواهي مطلعين گورهاي جمعي كشف شوند هم اما AKP قلبًا از اين يك خشنود نيست و سعي دارد از افشاي آنها جلوگيري

بخاطر AKP نيستند. جنايات افشاي كه خواهان چرا نمايد، آنكه با گالديو توافقاتي دارد خواهان چاره يابي مساله ي كرد كارايالن دارد. خلق اين به اسارت كشيدن در سعي نبوده و با اشاره بين المللي در اين مورد نيروهاي در رابطه با سكوت كشور آن ارتش تركيه و دولت با آنها ارتباط و به همكاري گفت: سكوت آنها به سبب همكاري و مشاركت در تمامي اين جرائم و جنايات بوده و همه ي قتل عامها و كشتارهاي حكومت گرفته انجام آنها موافق نظر با كردستان در ترک ارتش و دارد. ارجحيت ديگري چيز هر بر مساله ي كرد ديگر است. اقدامات تمامي است الزم است، آزادي خواستار كرد ملت از تا شوند بوده افشا روبرو آن با تاكنون كه را وحشيانه اي مبارزات اثر بر نيز مهم اين مسببين آن حساب خواهي شود. هم اكنون كه از رسيد به نتيجه خواهد مردم تالشهاي و نمود كه نشان مي باشيم.كارايالن خاطر واكنش ها آغاز شاهد كه است پايدار الزم صلحي و مسالمت آميز همزيستي براي انجام كه جناياتي و پليد هر گونه اقدامات هر چيز، از پيش از پس شوند، مشخص نيز را آن عامالن و شوند گرفته افشا آن پروسه ي عفو و بخشش در جامعه مطرح شود. كارايالن از ادامه عمليات هاي نابودي سياسي، آماده سازي ارتش 50 هزار عنوان جمعه تحت به امامان سياست برنامه و دادن و نفري برد.كارايالن در نام AKP به عنوان اهداف و مواضع ارشاد، رابطه با آزادي اعضاي حزب اهلل و ضمن رد تند اظهارات آنان گفت كه درگيري نه مابين PKK و حزب اهلل ، بلكه ميان آنان و حكومت بوده است . كارايالن با بيان اينكه آنها پيش از اين شرايط اكنون گفت: بودند نشناخته بخوبي را الكنترا حزب بداند كه كمبودهاي گذشته ما الزم است فرق كرده و ملت رفع شده و ما در شرايطي هستيم كه قادر به دفاع و صيانت از

ملت خود هستيم.

آفريننده ي زن شعار با زنان بين المللي كنفرانس سومين پايان به وگفتگو رايزني روز از 2 پس است، نوين زندگي رسيد. يكي از مواردي كه در اين كنفرانس مورد بحث قرار زنان آزادي راه در مشترک مبارزه ي گرفت، درپيش گرفتن مبارزات بر اهميت كنفرانس اين در شركت كننده زنان بود. مشترک عليه هر نوع خشونت و سياست هاي تبعيض آميز تأكيد نمودند. پيشنهادات و تصميمات اين كنفرانس از اين قرار است:

� هدف اساسي كنفرانس پيشبرد فرهنگ دمكراسي است.� ايجاد امكانات و عرصه هاي توليدي براي زنان.

� ايجاد مجالس زنان در مناطق مختلف.� تالش جهت توسعه و پيشبرد انتشارات فمنيستي

تبعيض نژادپرستي، عليه مليتاريسم، مبارزاتي سطح ارتقاء �جنسي.

� تالش در راستاي پذيرش توافقنامه ي خودمديريتي مصوبه اروپا از سوي دولت تركيه .

� تالش بيشتر جهت رفع شرايط متشنج در خاورميانه كه تاثير داشته كودكان به ويژه و زنان وضعيت و زندگي بر فراواني

است.� حكومت ايران بايد دست از سياست هاي اعدام بردارد.

� افزايش تالشها جهت برقراري خودمديريتي بوميان آمريكا و مكزيك

� به منظور حل مشكالت زنان منطقه الزم است مساله ي ملت كرد حل شده و نيروهاي حاكم بايد سياستهاي انكار و امحا را

كنار بگذارند.

سومين ميزبان آمد)دياربكر( زنان بين المللي کنفرانس

يا آزادي ، يا آزادي

15 توطئه ي اخير روزه��اي طي شنو و پيرانشهر شهرهاي در فوريه آپوئيست جوانان گرديد. محكوم راستاي در كردستان شرق شهرهاي بين المللي اي توطئه ي محكوم كردن گرفت، صورت آپو رهبر عليه كه و ميادين در پوستر پخش به اقدام مناطق مختلف نمودند. با وجود فضاي كردستان، شرق در شديد اختناق محكوم كردن آپوئيست جهت جوانان جمهوري رژيم به ويژه و توطئه گران نشان را خ��ود نارضايتي اسالمي، دادند. تصاوير رهبر آپو و شهيد حسين خضري، در امكان عمومي مناطق شرق كردستان، توجه عموم خلق را به خود

تازه اي سيماي و نمود جلب اين به را مقاومت و زندگي از شمار همچنين بخشيد. شهرها هفته نامه ي آلترناتيو)شماره ي زيادي خلق ميان در فوريه( 15 وي��ژه ي گرم استقبال با كه گرديد پخش كه افزود بايستي شد. مواجه آنان فوريه 15 توطئه ي عليه اعتراضات سرتاسر در كردستان، شرق بر عالوه بخش هاي كردستان و جهان كماكان ادامه دارد و خلق كرد به پيشاهنگي جنبش آزادي خواهي عزمش را جزم سالگرد سيزدهمين تا كرده است توطئه را به سال آزادي رهبر آپو و به عبارتي به سال آزاي خويش مبدل

سازند.

کردستان آزاد حيات حزب تسليت پيام PJAK

به حسيني عزالدين شيخ درگذشت به مناسبت PJAK كردستان آزاد حيات حزب ضمن PJAK كورديناسيون عضو جاويد ريزان پيام اين در گفت. تسليت كرد ملت همه ي ارزيابي ابعاد شخصيتي اين مبارز كرد كه تمامي حيات گرانقدر خويش را صرف مبارزه در راه تمامي ياد و خاطره ي نمود، در شخص شيخ عزالدين يكپارچگي خلق كرد و اتحاد آزادي، داشت: اظهار و داشت گرامي نموده اند فدا را خويش جان آزادي راه در كه را شهدايي به جاي آوردن و پراكتيزه نمودن آرزو و خواست تمامي شهداي كردستان وظيفه اي سنگين با جاويد ريزان مي خوانند. آزادي خواه و مبارز كه خويش كساني تمامي بردوش مقدس و اشاره به آخرين وصيت هاي شيخ عزالدين در رابطه با اتحاد و يكپارچگي خلق كرد و همچنين شخصيت ژرف و آگاه اين شهيد گفت: امروز PJAK احقاق حقوق حقه ي خلق كرد در شرق برنامه هاي خويش قرار داده و تمامي تالشش در اين راستاست تا كردستان را در سرلوحه ي

بتواند به تمامي آرزوهاي شهداي كردستان جامه ي عمل بپوشاند. الزم به ذكر است كه شيخ عزالدين روز 11 فوريه در اثر بيماري پس از سال ها مبارزه در

سن 89 سالكي درگذشت.

15 فوريه در شرق کردستان

Page 4: Alternative No.5

سياسي ‌‌

همه‌ي‌ اســاســاً‌انقالب‌ها‌و‌قيام‌هايي‌كه‌از‌طريق‌خلق‌ها‌و‌به‌شكل‌گسترده‌بوقوع‌مي‌پيوندد‌با‌هدف‌آزادي‌صورت‌مي‌پذيرند.‌مقوله‌ي‌بسيار‌ است‌ موضوعي‌ آن‌ از‌ ارائه‌شده‌ تعاريف‌ و‌ آزادي‌ژرف‌و‌وسيع‌و‌جاي‌بحث‌فراواني‌دارد‌كه‌بسته‌به‌‌سطح‌مطالباتي‌ قالب‌ در‌ و‌ گوناگون‌ اشكال‌ به‌ ‌ جوامع،‌ آگاهي‌متفاوت‌جهت‌آن‌مبارزات‌صورت‌مي‌پذيرند.‌‌بدون‌شك‌انقالب‌و‌ريشه‌يابي‌مشكالت‌ پرسش‌در‌مورد‌داليل‌وقوع‌و‌معضالت‌و‌در‌نتيجه‌دستيابي‌به‌جواب‌اين‌سئوال‌ها‌بر‌هر‌ذهن‌آگاهي‌خطور‌مي‌‌كند:‌جامعه‌چه‌مي‌خواهد‌و‌چه‌چيز‌كدامين‌ با‌ يا‌ و‌ است‌ مخالف‌ مواردي‌ چه‌ با‌ نمي‌پذيرد؛‌ را‌آنها‌موافق؛‌از‌چه‌چيز‌گريزان‌است‌و‌به‌سوي‌چه‌كشيده‌داليل‌ و‌ عوامل‌ مي‌توان‌ كه‌ است‌ حالي‌ در‌ اين‌ مي‌شود؟‌متعددي‌را‌در‌بروز‌يك‌انقالب‌برشمرد.‌براي‌نمونه‌ممكن‌است‌توازنات‌سياسي)‌برنامه‌و‌عملكردهاي‌دولتي‌در‌مورد‌حتي‌ يا‌ و‌ ديگر(‌ نيروي‌ مورد‌ در‌ نيرويي‌ يا‌ و‌ ديگر‌ دولت‌برنامه‌ي‌سياسي،‌ايدئولوژيكي‌و‌اجتماعي‌و‌اقتصادي‌سازمان‌دخيل‌ انقالب‌ها‌ تحريك‌ يا‌ و‌ در‌سرعت‌بخشي‌ يا‌حزبي‌ و‌مساله‌ نمي‌تواند‌همه‌ي‌صورت‌ اين‌ به‌هيچ‌وجه‌ باشند،‌ولي‌عكس‌العمل‌هاي‌ انقالب‌ها‌ برخي،‌ نظر‌ از‌ دهد.‌ تشكيل‌ را‌را‌ تاريخي‌ ريشه‌هاي‌ از‌ عاري‌ جامعه‌ي‌ يك‌ شديد‌ و‌ آني‌نيز‌تالش‌مستمر‌در‌ منعكس‌مي‌نمايند.‌در‌برخي‌ديدگاه‌ها‌يك‌ جانب‌ از‌ ازپيش‌تعيين‌شده‌ اهدافي‌ به‌ دستيابي‌ راستاي‌جناح،‌نيرو،‌سازمان‌و‌يا‌يك‌جنبش‌منجر‌به‌وقوع‌انقالب‌را‌‌ بزرگي‌ اشتباهات‌ اول‌ ديدگاه‌ مي‌گردد.‌ خلق‌ها‌ بين‌ در‌نسبت‌به‌انقالب‌ها‌و‌مطالبات‌خلق‌ها‌به‌ميان‌مي‌آورد.‌چرا‌در‌ ندارد.‌ انقالب‌ ريشه‌هاي‌ و‌ داليل‌ به‌ توجهي‌ چندان‌ كه‌ديدگاه‌دوم‌نيز‌نواقصي‌به‌چشم‌مي‌خورد،‌چرا‌كه‌برنامه‌هاي‌ازپيش‌تعيين‌شده‌ي‌جناح‌و‌يا‌سازماني‌تنها‌در‌صورتي‌منجر‌به‌وقوع‌انقالب‌خواهد‌گرديد‌كه‌مطالبات‌و‌برنامه‌هاي‌آن‌تطابقي‌كامل‌با‌مطالبات‌و‌نارضايتي‌هاي‌خلق‌ها‌داشته‌باشد؛‌هرچند‌كه‌گاه‌گاهي‌تحركات‌سياسي‌سازمان‌ها‌و‌جناح‌ها‌انقالب‌ بسوي‌ نيز‌ را‌ اعتراضات‌ و‌ مطالبات‌ جرقه‌اي‌ بسان‌جهت‌دهي‌مي‌نمايد.‌امروزه‌در‌سطح‌جهاني،‌جامعه‌ي‌بشري‌

به‌ توجه‌ با‌ و‌ است‌ روبرو‌ و‌معضالت‌عديده‌اي‌ بحران‌ها‌ با‌اعتراضات‌ جوامع،‌ آگاهي‌ سطح‌ به‌ بسته‌ و‌ بحران‌ها‌ سطح‌گسترده‌اي‌بوقوع‌پيوسته‌و‌به‌نتيجه‌نيز‌دست‌خواهد‌يافت،‌اما‌آنچه‌حائز‌اهميت‌است‌تشخيص‌داليل‌و‌مشكالتي‌است‌مي‌دهد.‌ سوق‌ عكس‌العمل‌هايي‌ چنين‌ بسوي‌ را‌ جامعه‌ كه‌بر‌آنها‌ از‌آنچه‌ بدون‌شك‌خلق‌ها‌در‌هر‌نقطه‌اي‌از‌جهان‌و‌ خلق‌ها‌ غرب،‌ در‌ ناراضيند.‌ و‌ ناخشنود‌ مي‌شود،‌ تحميل‌جوامع‌در‌منجالب‌نظام‌كاپيتاليستي‌و‌مدرنيته‌ي‌منفور‌آن‌منجر‌ كه‌ هستند‌ روبرو‌ شديدي‌ بحران‌هاي‌ و‌ معضالت‌ با‌بيماري‌هاي‌روحي‌و‌رواني‌شديدي‌در‌آن‌جوامع‌ بروز‌ به‌هم‌گسستگي‌ از‌ ناشي‌ عوارضي‌ و‌ فردگرايي‌ ‌ است.‌ گشته‌بافت‌هاي‌اجتماعي‌و‌شكاف‌عظيم‌‌ميان‌نظام‌هاي‌موجود‌با‌واقعيت‌و‌حقيقت‌بشريت،‌افراد‌و‌جوامع،‌جهان‌را‌با‌تهديد‌مواجه‌نموده‌است.‌در‌جناح‌شرق‌و‌خاورميانه‌نيز‌ارتجاع‌و‌نظام‌هاي‌واپسگرا‌بسان‌بيماري‌سرطان،‌خلق‌ها‌و‌جوامع‌را‌تهديد‌نموده‌و‌موجي‌از‌سرگرداني‌و‌بيچارگي‌را‌در‌جوامع‌بسط‌داده‌اند.‌بي‌ارادگي‌و‌تسلميت‌را‌بر‌جوامع‌تحميل‌نموده‌و‌جوامع‌‌را‌بازيچه‌ي‌قدرتشان‌قرار‌داده‌اند.‌در‌راستاي‌تداوم‌اقتدارشان‌نه‌تنها‌افراد،‌بلكه‌جوامع‌را‌قرباني‌نموده،‌جامعه‌را‌بكلي‌سركوب‌نموده‌و‌ضعيفگي‌را‌بر‌آنان‌تحميل‌مي‌كنند.‌نظام‌هايي‌كه‌به‌تمامي‌با‌سوءاستفاده‌از‌دين‌و‌سياسي‌نمودن‌آن،‌باورداشت‌هاي‌خلق‌ها‌كه‌بسان‌انقالبي‌در‌مقابل‌همان‌ظلم‌مستمر‌به‌پاخاسته‌است‌را‌بسان‌ضدانقالبي‌عليه‌خلق‌ها‌بكار‌مي‌گيرند.‌آنچه‌كه‌در‌جوامع‌بشري‌منجر‌به‌انقالب‌و‌جزئيات‌ البه‌الي‌ در‌ هم‌ مي‌گردد‌ گسترده‌ اعتراضات‌ بروز‌اين‌موارد‌نهفته‌است‌و‌هم‌در‌عدم‌ارضاء‌خلق‌ها‌از‌آنچه‌كه‌وجود‌دارد،‌همچنين‌گوش‌فرادادن‌به‌نداهاي‌دروني‌و‌يافتن‌تضادهايي‌بين‌آنچه‌كه‌پيش‌آمده‌و‌آنچه‌كه‌مي‌خواهند.‌با‌نگاهي‌به‌تاريخ‌انقالب‌و‌اعتراضات‌گسترده‌در‌سطح‌جهان‌مي‌شود‌ مشاهده‌ بوضوح‌ آن‌ از‌ پس‌ رويدادهاي‌ به‌ويژه‌ و‌چنداني‌ مطابقت‌ مي‌دهد،‌ روي‌ انقالب‌ها‌ از‌ پس‌ آنچه‌ كه‌با‌آنچه‌كه‌‌خلق‌ها‌مي‌خواسته‌اند‌ندارد.‌اساساً‌بسان‌گرفتار‌آمدن‌در‌حلقه‌ي‌بسته‌ي‌»انقالب،‌ضدانقالب،‌انقالب«‌بوده‌كه‌دور‌باطل‌»اقتدار،‌سرنگوني،‌اقتداري‌ديگر«‌تكرار‌گشته‌

است.‌چرا‌كه‌تعاريف‌و‌ديدگاه‌هاي‌الزمه‌جهت‌رسيدن‌به‌كرده‌اند،‌ انقالب‌ و‌ بپاخاسته‌ كه‌ جانب‌خلق‌هايي‌ از‌ نتيجه،‌مشخص‌نگشته‌و‌معيارهاي‌آن‌دست‌نشان‌نشده‌اند.‌نتيجه‌ي‌انقالب‌ها‌در‌اكثريت‌قريب‌به‌اتفاق‌موارد،‌از‌سوي‌خلق‌ها‌تعيين‌نگشته‌و‌يا‌جناحي‌فرصت‌طلب،‌نيرويي‌خارجي‌و‌يا‌را‌ خود‌ و...‌ انقالب‌ بحراني‌ شرايط‌ در‌ اشتباه‌ خط‌مشي‌اي‌نماينده‌ي‌اعتراضات‌نموده‌و‌دستاوردهاي‌آن‌را‌ازآن‌خود‌دانسته‌اند.‌در‌نهايت‌بسان‌ضد‌انقالبي‌در‌مقابل‌خلق‌ها‌ظهور‌پيدا‌كرده‌اند.‌آنچه‌در‌ايران‌و‌انقالب‌هاي‌آن‌شكل‌گرفت،‌ايران‌ اعتراضات‌خلق‌هاي‌ و‌ مطالبات‌ بود.‌ اين‌گونه‌ موردي‌پهلوي‌ تحميلي‌ و‌ تقليدي‌ شاهنشاهي،‌ نظام‌ مقابل‌ در‌ كه‌شاهي‌ با‌ اين‌بار‌ خلق‌ها‌ داد.‌ عكس‌ نتيجه‌اي‌ گرفت،‌ شكل‌تحميلي،‌ غربي‌ نظام‌ به‌جاي‌ كه‌ گشتند‌ روبرو‌ به‌سر‌ عمامه‌استبداد‌و‌ارتجاع‌شرقي‌را‌جايگزين‌نمود.‌تغييرات‌تنها‌در‌اشخاص‌صورت‌گرفت‌و‌امروزه‌اعتراضات‌و‌نارضايتي‌هاي‌گذشته‌ انقالب‌ از‌ به‌دست‌آمده‌ نتايج‌ مقابل‌ در‌ گسترده‌اي‌در‌ ديگر‌ انقالبي‌ بروز‌ احتمال‌ حتي‌ است.‌ گرفته‌ شكل‌گذشته‌ انقالب‌ مقابل‌ در‌ شكل‌گرفته‌ انقالب‌ ضد‌ مقابل‌در‌ مخاطره‌اي‌جدي‌ به‌عنوان‌ امروزه‌ كه‌ آنچه‌ دارد.‌ وجود‌اعتراض‌ها‌ بويژه‌ و‌ منطقه‌ قيام‌هاي‌جديد‌ و‌ انقالب‌ها‌ مقابل‌و‌انقالب‌هاي‌تونس،‌مصر‌و‌ديگر‌كشورها‌وجود‌دارد‌نيز‌ارائه‌ي‌ عدم‌ و‌ خلق‌ها‌ سازماندهي‌ عدم‌ است.‌ مورد‌ همين‌آلترناتيوي‌مردمي‌و‌به‌ويژه‌عدم‌پايه‌ريزي‌نظامي‌مردمي‌از‌نتايج‌فوق‌را‌دربر‌خواهد‌داشت.‌آنچه‌ جانب‌خود‌خلق‌ها‌الزم‌و‌ضروري‌است،‌تداركات‌و‌آمادگي‌هاي‌گسترده‌اي‌خلق‌ها‌ نمايند.‌ اقدام‌ آن‌ براي‌ بايد‌ خود‌ ها‌ خلق‌ كه‌ است‌انجام‌ به‌ قادر‌ كه‌ خويش‌ ذاتي‌ نيروي‌ بر‌ تكيه‌ با‌ بايستي‌انقالب‌است،‌آلترناتيوها‌و‌مطالبات‌برحق‌خويش‌را‌آشكار‌نمايند‌و‌به‌شكلي‌منظم‌و‌سيستماتيك،‌نظام‌خود‌را‌شكل‌دهند.‌خالصي‌و‌رهايي‌از‌اين‌بحران‌ها‌و‌دستيابي‌به‌آزادي‌راستين،‌تنها‌با‌شكستن‌حلقه‌ي‌بسته‌»انقالب،‌ضدانقالب‌و‌

انقالبي‌ديگر«‌ممكن‌خواهد‌شد.‌

5

همه ي ايران، اسالمي جمهوري و تركيه دولت هاي مبارزه اي چنين ت��داوم به ملزم را آزادي خ��واه��ان مي نمايد. مبارزه در راستاي كسب اراده ي آزاد مبتني بر منجر اتحاد خلق ها، و از طريق همبستگي هويت جوامع در دموكراسي نهايي پيروزي و توطئه درهم شكستن به مهيا خاورميانه، اخير تحوالت خواهدشد. منطقه تمامي قيام هاي مي دهد. نشان را پيروزي اين زمينه ي بودن اراده ي پيروزي حقيقت در مصر و تونس مردمي پوسيده اي ملت دولت � نظام هاي بر خلق دموكراتيك ديگري چيز فقر، و نظامي گري استبداد، جز كه است سرآغاز خاورميانه مردمي قيام هاي نياوردند. ارمغان به نام خلق ها بهار را آن آپو« »رهبر كه است مرحله اي تاريك زمستاني به دنبال حاكميت كه بهاري است؛ نهاده )به خاورميانه بر ملت ها دولت � جانب از وحشتناک و جوامع آزاد هويت ايجاد نويدبخش سده(، يك طول خواهدبود. عصر وداع با پديده ي دولت � ملت فرا رسيده و فاشيستي ناسيوناليسم بر پايه هايش كه پديده اي است؛ و خلق ها ميان تضاد و جنگ بر مبتني هويت ها، انكار مشروعيت زدايي است. استوار بيچارگي و فقر گسترش است روندي آن، تاثيرات عليه مبارزه و ملت ها دولت � كه آزادي خواهان و دموكراسي طلبان خاورميانه و ايران خط مشي اصلي سرچشمه ي را آن تفهيم و تبيين بايستي نتيجه ي در نه روندي چنين قراردهند. خود مبارزاتي قدرت هاي فراگير برنامه هاي و سرمايه جهاني شدن بزرگ، بلكه در نتيجه ي مبارزات دموكراتيك خلق ها عليه پيروزمندانه سرانجامي ملت، دولت � تحميلي پديده ي خواهديافت. نظام جمهوري اسالمي سعي در حزب اللهي بهره برداري و خاورميانه مردمي قيام هاي جلوه دادن و دموكراسي خواهان ضعف دارد. را آنها از سياسي قيام ها اين وسازماندهي ماهيت تبيين در نظام مخالفين انتقاد دارد. قيام هاي قبلي، جاي از و عدم عبرت آموزي

ندارد. رفرميستي ماهيتي خاورميانه مردمي قيام هاي كه به گونه ايست خاورميانه استبدادي دولت هاي ساختار جهت بقاي خود در صدد تمركزدهي و انحصار هرچه بيشتر كاراكتر با اصالحات برمي آيد. مخالفان حذف و قدرت اصلي اين رژيم ها در تضاد است. اين مسئله اي است كه از جانب مردم به پاخاسته، درک گرديده شده است. در اين اسالمي نظام جمهوري به اصالحات در درون اميد راستا مردمي قيام هاي به دنبال است. پايان يافته آزموني نيز نيز آن فعاالن و ايران مردمي جنبش بايستي خاورميانه، به و برداشته نظامي دست درون اصالح طلبي گفتمان از هدف آروند. روي خلق ها دموكراسي خواهي گفتمان اصلي قيام هاي مردمي خاورميانه، نه صرفا تغيير حاكميت، بلكه برداشتن كليه ي موانِع بر سر راه آزادي، دموكراسي به دست يابي راه سر بر مانع ايجاد است. جوامع رفاه و مستبد، حاكمان شخص در فقط نه را رفاه و دموكراسي بلكه در ماهيت دولت هاي استبدادي بايد جست. از اين رو نتيجه ي چنين مبارزه اي چيزي بازتوليد دولت � ملت در جز به انحراف كشانيدن آن نيست. خلق هاي به پاخاسته ي جمهوري دوگزينه ي ميان انتخاب به مجبور خاورميانه خود مديريتي مدل به عنوان تركيه جمهوري و اسالمي نيستند. در حالي كه پِس نقاب تقيه ي حزب اسالمي عدالت و توسعه در تركيه، سياست هاي فاشيستي و سركوب گرانه ي همچنان عميقش بحران هاي است. پنهان دولت اين جمهوري سركوبگرانه ي عملكردهاي و دارد تداوم گسترده ي دستگيري و كرد مسئله ي حل قبال در تركيه آزادي هاي و حقوق پايمال نمودن و سياسي مخالفان سيستماتيك شيوه اي به كشور اين در اجتماعي و فردي يك به عنوان تركيه جمهوري ارائه ي مي يابند. ادامه خاورميانه به پاخاسته ي خلق هاي به دموكراتيك مدل دموكراتيك مبارزه ي در كه سازمان هايي جانب از انتقاد بسي جاي و نگران كننده مي گيرند، جايي ايران

ايران، دموكراسي خواهان كه فرارسيده آن زمان است. ملي گرايانه، ذهنيت و ملت دولت � پارادايم از گذار با باشند. ايران در دموكراسي از واقعي تعريفي پي در نه تنها ملت دولت � پديده ي بازتوليد راستاي در مبارزه گرديد، نخواهد مسائل چاره يابي و دموكراسي به منجر به دنبال را تضادها گسترش و هويت ها انكار تداوم بلكه خواهدداشت. شعار دولِت اصالح شده يا اصطالح متناقِض تغيير دموكراسي + دولت به بايد دموكراتيك دولِت هويت و اراده از برخاسته دموكراسي نيروي تنها يابد. نيرومند خلق ها و خودمديريتي دموكراتيك شان منجر به مبارزه ي شد. دولت خواهد تضعيف و دموكراسي شدن مبارزات گستره ي در ايران، مردم برحق و دموكراتيك به ذاتي شان نيروي به اتكا با تنها و خلق ها و جوامع خلق هاي دموكراتيك اتحاد خواهدرسيد. پيروزي از را ديكتاتوري نوع هر مجدد زايش زمينه ي ايران را دموكراسي تداوم خلق ها همبستگي خواهدبرد. ميان همراستا ايران مردم همبستگي آورد. خواهد ارمغان به خاورميانه، خلق هاي ديگر دموكراتيك مبارزه ي با خواهد داشت. به دنبال را دموكراتيك مبارزه ي اعتالي اين نگرشي است كه توطئه گران طي توطئه ي 15 فوريه 1999 قصد ازميان برداشتن آن را داشتند. در اين راستا ما ضمن اعالن پشتيباني و مشاركت در همبستگي مردم ايران با مردم به پاخاسته ي مصر و ديگر كشورهاي خاورميانه و اراده ي ايجاد و فوريه 15 توطئه ي عليه مبارزه تداوم با مبارزه ي ارتقاي در خلق ها، اتحاد و كرد خلق آزاد خواهيم كوشا كردستان و ايران در دموكراسي خواهي

بود.

PJAK كورديناسيون حزب حيات آزاد كردستان

1389 /11/23

ريزان جاويدخلق ها و انقالب

Page 5: Alternative No.5

‌‌ 4تضاد و تقابل اسالم سياسي ـ اسالم فرهنگي

انقالب خلق ها، از آمد)دياربكر( تا قاهره

اوج گيري شاهد خاورميانه، تاريخ از حساس برهه ي اين در موج ديگري از اسالم سياسي هستيم. در ايران بيش از سه دهه است شديدترين تحت را خلق ها همه ي سياسي، اسالم موج اين كه توسط روزانه جامعه پيكره ي و ذهن است. داده قرار تهاجمات نظام جمهوري اسالمي فتح مي گردد. همه نوع سركوب سياسي، محروم گذاري به توسل با وابسته سازي فرهنگي، ممنوعيت احكام دستگيري ها، مقدسات، نام تحت عوام فريبي اقتصادي، زيرا مي شود؛ داشته روا اعدام و شكنجه تجاوز، ناعادالنه، همگان مي خواهد نظام اين كه است چيزي تمام »تسليم شدن« اسالم اين تركيه همچون كشوري در گرداند. ناگزير بدان را تالش يعني است. گرفته به خود ميانه رو رنگ وبويي سياسي، ايران در شود. پوشانيده آن تن بر مدرن جامه اي تا مي گردد بسياري به ويژه پس از ظهور جريانات اصالح طلبانه، اختالفات نيز بر سر چگونگي شاكله بندي دوباره ي اسالم سياسي در ايران پديد انديشه ي در كه احمدي نژاد سياسي اسالم مدل از است. آمده را جبهه گيري هايي ميانه رو سياسي اسالم تا است هسته اي شدن تهديدي سياسي، اسالم اين كه اين جاست در نكته شاهديم. پابه پاي ايران است. جدي عليه گرايشات دموكراتيك خلق هاي دموكراتيك مبارزات خاورميانه، در غرب جهان مداخله ي خلق هاي منطقه نيز به اوج رسيده است. نمونه ي آن ها را به ويژه در شمال كردستان، تونس، مصر، ايران و ساير مناطق شاهديم. از همين رو سلطه گران غرب در صدد آنند تا از طريق اسالم سياسي ميانه رو، اين مبارزات دموكراتيك را از مسير خود منحرف سازند. انرژي دارند سعي منفعل، و ليبرال مدني فعاليت هاي با به ويژه سعي مقوله اين درک جهت ببرند. بيراهه به و تخليه را خلق نماييم. تحليل را سياسي اسالم جوهره ي اندكي نمود خواهيم مانيفست تمدن تعريف كوتاهي كه رهبر آپو در از هر چيز قبل دموكراتيك خود آورده را خاطرنشان مي سازيم: »فرهنگ، عبارت از مادي و از تجمع ذهنيتي تمام عرصه هاي اجتماعي اعم است چندين مي توان كه است فرهنگي مقوله اي نيز دين معنوي«. برشمرد: آن ب��راي را كاركرد

مديريتي عاملي همچون لذا است. اخالقي تعاليم داراي �1يورش برابر در سازماندهي جامعه �2 كند. نقش ايفاي مي تواند هم و مادي حوزه ي هم �3 است. دولتي و تمدن گرا نيروهاي از پس عالم به صرفا دين اينكه يعني مي گيرد. دربر را معنوي و اجتماعي زندگي مسائل به اصل در و نمي ماند محدود مرگ حل مركز اسالم در مسجد اينكه كما مي پردازد. كنوني دنياي و فصل مشكالت جامعه بوده است. وقتي دين، از حالت مقوله اي اين نه تنها مي گيرد خود به سياسي قالبي و يافته فاصله فرهنگي كاركردها را از دست مي دهد، بلكه باژگونه شده و خود به مشكل باژگونگي اين نمونه ي مي گردد. مبدل معضل سرچشمه ي و تشيع، ديد. ايران در صفوي تشيع ايجاد با همزمان مي توان را و دولت عليه كه است اسالم خلق محور و چپ جناح اصل در متأثر نهاد روحانيت شيعي اما دين رسمي موضع گيري مي نمايد. پيوندي هيچ و است دولتي و قدرت گرا نهاد يك صفويان، از با بيشتر ايران جامعه ي ندارد. ايراني جامعه ي روحاني نهاد با دارد، قدرت نظام به معترض و اجتماعي محتوايي كه عرفان همخوان و سازگار است. در طول تاريخ، شريعت سياسي با عرفان نمونه ي است. بوده دايمي جدال و جنگ در ايراني اجتماعي و عرفاي جامعه گرا ميان شريعت گرايان دولتي اختالف و جدال ضد بر خالفت، دستگاه پيرامون شريعت پرستان مثاًل است. بسيار را صادر كردند. برداركردن وي و حكم منصور حالج شوريدند زيرا حالج از حقيقت اجتماعي بحث مي كرد و روحانيون درباري نگران جاه و مقام خويش بودند. فتنه گري شريعت گرايان دولتي همواره عرفا، درويشان و حق طلبان راستين را هدف گرفته است. فتنه گري را در اين دستگاه مرجعيت دولتي شيعي همواره عنان ايران، نهادي دست داشته است. يعني روحانيت سياسي شيعه در اخالق، آزادي »اجتماعي بودن، روح با و است قدرت پرست نهاد و دين آن منظورمان بي شك است. تضاد در معنويات« و روحاني جامعه كه در ميان اقشار ستمديده و سركوب شده وجود آورد: ميان به بحث دين نوع دو از مي توان زيرا نيست. دارد، الف( دين سياسي ب( دين فرهنگي. هرگاه در جايي تركيب دين

به ملت دولت � فرم در كه سياسي قدرت خصوص قدرت)به +اوج مي رسد( شكل گرفته، دين از نقش فرهنگي خود بيگانه شده سوءاستفاده مورد استثمار و بهره كشي براي ابزاري همچون و قرار گرفته است. همواره شاه، حاكم، امير، سلطان، شيخ، آخوند ديني دستورات پشت در كه داشته وجود آن نظير شخصيتي و يافته دست بالمنازغ قدرت به و پرداخته سرشار سود كسب به بشري قديم ادوار همان از كه دين روح با ديني، چنين است. پاسخگوي نه تنها سياسي دين است. تضاد در داشته، كاربرد و پويايي طبيعي، ارزش هاي بلكه نيست، انسان نوع معنوي نياز را ترتيب جامعه بدين از جامعه سلب مي كند. را آزاد انديشه ي مشكالت كثرت مي نمايد. اخالقي معنوي � مرگ و جمود دچار سلطه گري هاي شديدترين تحت كه ايران خلق هاي اجتماعي اسفناک وضعيتي به را آن ها هستند، اسالمي جمهوري نظام گرفتار ساخته است. دل و ذهن افراد جامعه، به واسطه ي حاكميت مطلق گرايانه ي اين نظام كه همه ي قوانين خود را بر محور دين درگيري هاي است. شده اشغال مي سازد، اجرا و طرح سياسي مطلق اقتدارگراي نظام)طيف درون جناح هاي قدرت طلبانه ي بر مبتني نظام يك در آنچه كه مي دهد نشان اصول گرايان( و است عبارت مي دهد تشكيل را حاكمان دغدغه ي سياسي اسالم از كسب سود، مقام و قدرت بيشتر است. اينان دلمشغولي اي به نام حل مشكالت خلق ندارند. خود اينان اند كه با افزون طلبي هايشان اسالم اين نيز جامعه ميان در كرده اند. تنگ جامعه بر را عرصه مي توان كه است آفريده را بيماري شخصيتي تيپ سياسي خصوصيات آن را برشمارد: منافق و دورو)نمونه ي آن را مي توان مواجب بگيراني و بسيجيان دولتي، كارمندان ميان در به وفور جنسيت گرا نيرنگ باز؛ كرد(؛ مشاهده مي كشند آب جانماز كه اسالمي(؛ تجارت نقاب زير پول پرست)منتها زن؛ آزادي ضد و بزند و ملي گرا)به طوري كه حاضر است همگان را برچسب كافر گردن بزند( و بسياري از ديگر خصيصه هاي منفوري كه از جانب

دين و آيين فرهنگي، پليد و اهريمني شمرده مي شوند.

مناطق‌مختلف‌خاورميانه‌و‌شمال‌ مردمي‌در‌ اعتراضات‌ اين‌روزها‌خبر‌آفريقا‌توجه‌همه‌ي‌جهانيان‌را‌به‌خود‌جلب‌كرده‌است.‌همگان‌منتظرند‌تا‌الجزاير‌و‌ساير‌مناطق‌ماجرا‌به‌كجا‌ ببينند‌در‌اردن،‌تونس،‌مصر،‌سودان،‌مي‌انجامد.‌چنين‌خيزش‌هايي‌در‌گذشته‌نيز‌روي‌داده‌اند؛‌اما‌اين‌بار‌كيفيت‌چپ‌گرا،‌ جريانات‌ گذشته،‌ در‌ باشد.‌ متفاوت‌تر‌ بسيار‌ مي‌تواند‌ خيزش‌ها‌را‌ اصلي‌ طرف‌ سه‌ جهاني‌ سرمايه‌دار‌ نيروهاي‌ و‌ راديكال‌ اسالم‌‌گرايان‌تشكيل‌مي‌دادند.‌با‌تباني‌نيروهاي‌اسالم‌گرا‌و‌سرمايه‌داري‌غرب،‌تجربه‌ي‌غرب‌ زيرا‌ گرديد.‌ مواجه‌ جدي‌ شكست‌ با‌ خاورميانه‌ در‌ چپ‌ مبارزات‌توسعه‌ي‌ از‌ اسالمي‌ سبز‌ كمربند‌ ايجاد‌ با‌ تا‌ برد‌ به‌كار‌ را‌ خود‌ توان‌ تمام‌هم‌پيماني‌ اين‌ نتيجه‌ي‌ آورد.‌ به‌عمل‌ ممانعت‌ سرتاسر‌جهان‌ به‌ سوسياليسم‌تشكيل‌دولت‌هاي‌محافظه‌كار‌اسالمي‌يا‌الئيك‌در‌خاورميانه‌بود.‌سرانجام‌عرب،‌ خلق‌هاي‌ براي‌ ديگري‌ چيز‌ فشار‌ و‌ سركوب‌ جز‌ دولت‌ها‌ اين‌ نيز‌گرماگرم‌ در‌ نياوردند.‌ ارمغان‌ به‌ و...‌ آذري‌ بلوچ،‌ فارس،‌ ترك،‌ كرد،‌اعتراضات‌خلق‌مصر‌و‌تونس‌هر‌طرفي‌سعي‌دارد‌تا‌تفسيري‌بر‌وفق‌مراد‌دانست.‌ ايران‌ اسالمي‌ انقالب‌ تداوم‌ را‌ آن‌ خامنه‌اي‌ نمايد.‌ ارائه‌ خويش‌مخالفان‌رژيم‌ايران‌اين‌خيزش‌ها‌را‌برآمده‌از‌بطن‌جامعه‌و‌متأثر‌از‌جنبش‌سبز‌ايران‌خواندند.‌برخي‌از‌اسالم‌گرايان‌مترصدند‌تا‌با‌برافتادن‌حكومت‌در‌اين‌كشورها،‌‌جرياني‌از‌اسالم‌سياسي‌راديكال‌يا‌ميانه‌رو‌را‌وارد‌صحنه‌سازند.‌اما‌آنچه‌واقع‌گرايانه‌تر‌مي‌نمايد‌اين‌است‌كه‌اعتراضات‌مردمي‌در‌خاورميانه‌و‌شمال‌آفريقا‌خصلتي‌دموكراتيك‌دارند‌و‌در‌اصل‌به‌جريانات‌سير‌ حال‌ اين‌‌ با‌ نيستند.‌ وابسته‌ غرب‌ ميانه‌روي‌ و‌ شرق‌ راديكال‌ اسالمي‌نيروي‌ چه‌ كه‌ است‌ اين‌ در‌ مسئله‌ است.‌ گمان‌برانگيز‌ هنوز‌ خيزش‌ها‌ اين‌تنها‌محدود‌ پيشبرد‌خواهد‌داد.‌مسئله‌ اين‌مخالفت‌ها‌را‌ فكري‌و‌سازماني‌انتخابات‌ از‌ پس‌ ايران‌ مردم‌ مخالفت‌هاي‌ حتي‌ نيست.‌ تونس‌ و‌ مصر‌ به‌مختلفي‌ زواياي‌ از‌ مي‌توان‌ بحث‌برانگيزند.‌ همچنان‌ نيز‌ جمهوري‌ رياست‌است‌ اين‌ در‌ كليدي‌ نكته‌ي‌ اما‌ سنجيد.‌ را‌ دموكراتيك‌ مخالفت‌هاي‌ اين‌برنامه‌اي‌ و‌ ذهنيت‌ نوع‌ چه‌ داراي‌ اعتراضات‌ اين‌ پيش‌برنده‌ي‌ عامل‌ كه‌براي‌حل‌مسئله‌است.‌آيا‌مي‌خواهد‌به‌رويكردي‌دولت‌گرا‌و‌قدرت‌طلب‌قرار‌ شالوده‌ را‌ غيردولتي‌ و‌ اجتماعي‌ رويكردي‌ اينكه‌ يا‌ گردد‌ متوسل‌

مي‌دهد؟‌تجاربي‌كه‌در‌تاريخ‌معاصر‌جهان‌كسب‌شده‌اند‌گوياي‌آن‌است‌كه‌هرچند‌اعتراضات‌دموكراتيك‌توانمند‌باشند‌اما‌در‌صورت‌روي‌آوري‌گرفتار‌ قيام«‌ دولت‌‌ـ‌ تشكيل‌ »قيام‌ـ‌ باطل‌ دور‌ در‌ دولت‌گرايانه،‌ آرماني‌ به‌جريان‌ يك‌ حاكم‌شدن‌ علت‌ به‌ خيزش‌ها،‌ اين‌ يعني‌ آمــد.‌ خواهند‌قدرت‌طلب،‌سرانجام‌با‌تشكيل‌دولت‌‌‌ـ‌ملت‌يا‌انجام‌اصالحات‌نرم‌دولتي،‌خاموشي‌ سرانجام‌ و‌ گرفته‌ فاصله‌ خود‌ مردمي‌ و‌ آزادي‌خواهانه‌ مسير‌ از‌مربوط‌ خاورميانه‌ دموكراتيك‌ مخالفت‌هاي‌ از‌ ديگري‌ بخش‌ مي‌گيرند.‌براي‌ بايد‌ تفاوتي‌كه‌ است.‌ و‌علي‌الخصوص‌شمال‌كردستان‌ به‌كردستان‌است.‌ نهفته‌ نكته‌‌ همين‌ در‌ شد‌ قائل‌ كردستان‌ در‌ دموكراتيك‌ اعتراضات‌نيروهاي‌سلطه‌گر‌جهاني‌ نقشه‌اي‌كه‌ در‌ دليل‌عدم‌جايگيري‌ به‌ آپو‌ رهبر‌توطئه‌ي‌ با‌عظيم‌ترين‌ دارند،‌ در‌سر‌ مرزهاي‌سياسي‌خاورميانه‌ تغيير‌ براي‌قرن‌بيستم‌رويارو‌شد.‌زيرا‌تن‌به‌خواست‌نيروهاي‌سلطه‌گر‌جهاني‌نسپرد.‌به‌سرمنزل‌مقصود‌ مبارزات‌آزادي‌خواهانه‌ي‌خلق‌كرد‌را‌ براي‌آنكه‌ وي‌و‌سرمشق)پارادايم(‌جنبش‌ در‌جهانبيني‌ ريشه‌اي‌ تحولي‌ به‌ برساند،‌دست‌غيردولتي‌ ساختاري‌ كه‌ را‌ دموكراتيك‌ كنفدراليسم‌ سيستم‌ آپو‌ رهبر‌ زد.‌دارد‌پيشنهاد‌نمود.‌دليل‌تداوم‌توطئه‌ي‌‌15فوريه‌و‌منزوي‌سازي‌رهبر‌آپو‌و‌ نمود‌ ارائه‌ مدل‌چاره‌يابي‌اي‌كه‌وي‌ زيرا‌ است.‌ همين‌ امرالي‌ زندان‌ در‌نبود.‌ جهاني‌ سلطه‌گر‌ نيروهاي‌ ميل‌ موافق‌ مي‌يابد،‌ پيشبرد‌ درعمل‌ اينك‌نظام‌ در‌ خشن‌ به‌شيوه‌اي‌ بايد‌ يا‌ مخالفي‌ نيروي‌ هر‌ نيروها،‌ اين‌ منظر‌ از‌از‌ به‌جزئي‌ با‌گرفتن‌سهمي،‌ نهايتاً‌ اينكه‌ يا‌ سرمايه‌دار‌جهاني‌ذوب‌گردد‌آن‌مبدل‌گردد.‌اين‌سهم،‌همانا‌تشكيل‌يك‌دولت‌‌‌ـ‌ملت‌نوين‌يا‌جايگيري‌

يك‌حزب‌يا‌گرايش‌در‌نظام‌دولتي‌فعلي‌است.‌حال‌مسئله‌در‌اين‌است‌كه‌آيا‌با‌تشكيل‌دولتي‌تازه‌نظير‌سودان‌جنوبي‌يا‌روي‌كار‌آمدن‌يك‌جريان‌اسالمي‌نظير‌اخوان‌المسلمين‌به‌جاي‌مبارك‌آمدن‌ روي‌كار‌ تجربه‌ي‌ سازد؟‌ متحول‌ خلق‌ها‌ كام‌ به‌ را‌ اوضاع‌ مي‌توان‌جمهوري‌اسالمي‌در‌ايران‌پس‌از‌انقالب‌خلق‌هاي‌ايران‌در‌سال‌‌57نشان‌مي‌دهد‌كه‌چنين‌تحولي،‌خلق‌ها‌را‌به‌مطالبات‌دموكراتيك‌خود‌نمي‌رساند‌

و‌عامل‌پيشبرنده‌ي‌اعتراضات‌كنوني‌بايد‌روش‌ديگري‌در‌پي‌گيرد.

ريوار آبدانان

گريال كردستاني

بخش اول

4

Page 6: Alternative No.5

‌كتاب‌مساله‌‌ي‌شخصيت‌در‌كردستاننويسنده:‌عبداهلل‌اوجاالن

مترجم:‌شهيد‌رامان‌جاويدنمود‌ بحراني‌ دردوره‌هـــاي‌ كه‌ شخصيتي‌ تيپ‌ دومين‌مياني‌ طبقات‌ به‌ منسوب‌ كه‌ مي‌شود‌ افرادي‌ شامل‌ مي‌يابد،‌جامعه‌مي‌باشند.‌اينها‌در‌ستاتوي)موقعيت(‌افراد‌سركوب‌گر‌همان‌ كه‌ اقشار‌ اين‌ نمي‌گيرند.‌ جاي‌ سركوب‌شونده‌ و‌مالكين‌كوچك‌مي‌باشند‌همانگونه‌كه‌تا‌درجه‌اي‌از‌سوي‌نظام‌موجود‌متضرر‌گشته‌اند،‌آرزوهايشان‌در‌راستاي‌افزايش‌امكانات‌مادي‌و‌رسيدن‌به‌موقعيت‌بهتر‌در‌جامعه‌به‌حد‌كافي‌تحقق‌نمي‌پذيرد.‌در‌نتيجه‌ي‌همين‌امر‌اگرچه‌وابستگي‌شان‌به‌نظام‌ناگسستني‌نباشد‌نيز‌اما‌به‌علت‌واهمه‌شان‌از‌]پيوستن‌به[‌قشر‌انقالبي،‌تا‌به‌آخر‌نيز‌كاراكتر‌شخصيتي‌انقالبي‌را‌به‌خود‌نمي‌گيرند.‌تحت‌‌تأثير‌بحراني‌كه‌در‌جامعه‌نمود‌يافته‌قرار‌گرفته‌و‌]معيارهاي[‌جامعه‌قبلي‌را‌نپذيرفته‌و‌نمي‌توانند‌ناتوان‌ نيز‌ نوين‌ جامعه‌اي‌ ابداع‌ در‌ اما‌ دهند،‌ ادامه‌ ‌ را‌ آن‌هستند.‌هرچند‌كه‌ابعاد‌سياست‌سركوب‌و‌استعمار‌در‌قبال‌ـ‌كه‌گفتيم‌از‌طبقات‌مياني‌تشكيل‌مي‌شودـ‌همانند‌ اين‌قشر‌دوره‌هاي‌ در‌ اما‌ نباشد،‌ گسترده‌ سركوب‌شونده‌ طبقات‌بحراني‌كه‌طبقات‌سركوبگر‌و‌سركوب‌شونده‌ي‌جامعه‌قبلي‌خطر‌ با‌ نيز‌ مياني‌ طبقات‌ اين‌ حيات‌ مي‌روند،‌ نيستي‌ به‌ رو‌جستجوي‌ به‌سوي‌ را‌ آنها‌ وضعيت،‌ اين‌ مي‌گردد.‌ مواجه‌طبقات‌ آنكه‌ به‌دليل‌ مي‌دهد.‌ سوق‌ بحران‌ از‌ برون‌رفت‌ راه‌مياني‌از‌ساختاري‌هموژن‌برخوردار‌نبوده‌و‌براي‌برون‌رفت‌جهت‌ هستند،‌ كافي‌ قابليت‌ و‌ ذاتي‌ نيروي‌ فاقد‌ بحران‌ از‌جستجوي‌راه‌برون‌رفت‌از‌بحران‌با‌نيروهاي‌جداگانه‌اي‌پيمان‌مي‌بندند.‌به‌ويژه‌دسته‌اي‌]از‌آنها[‌كه‌از‌وضعيت‌مادي‌نسبتاً‌هم‌پيمان‌ و‌ گشته‌ واپس‌گرا‌ روزبه‌روز‌ برخوردارند،‌ خوبي‌قشر‌ اما‌ مي‌شوند.‌ سركوبگر‌ طبقه‌ي‌ نمايندگان‌ و‌ سازمان‌ها‌به‌ احتمال‌ يا‌ و‌ اعتقاد‌ به‌ميزان‌ سركوب‌شده‌ كه‌ محروم‌تري‌كه‌ مي‌بينند‌ الزم‌ نوين‌ جامعه‌ي‌ در‌ مناسب‌ جايگاهي‌ يافتن‌به‌نمايندگان‌و‌سازماني‌كه‌پيشاهنگي‌ايجاد‌جامعه‌اي‌نوين‌باشند.‌بدين‌شكل‌در‌حاليكه‌يك‌ را‌برعهده‌دارند،‌وابسته‌قشر‌عنوان‌واپس‌گرا‌و‌محافظه‌كار‌را‌به‌خود‌مي‌گيرد،‌قشر‌نيز‌كه‌تحت‌تأثير‌رهبري‌و‌شخصيت‌طبقه‌ي‌مترقي‌،‌ ديگر‌در‌موقعيت‌نوگرايان‌قرار‌مي‌گيرند.‌اين‌تيپ‌شخصيتي‌كه‌خود‌را‌به‌عنوان‌مركز‌دنيا‌قلمداد‌مي‌كند،‌جهت‌برون‌رفت‌از‌بحران‌تالشي‌جدي‌را‌از‌خود‌به‌نمايش‌نمي‌گذارد؛‌نه‌به‌اما‌ سركوب‌شونده؛‌ قشر‌ نه‌ و‌ سركوب‌گر‌ قشر‌ از‌ هواداري‌توانايي‌اين‌را‌ندارد‌كه‌خود‌را‌از‌تاثيرات‌اين‌دو‌قشر‌‌هم‌برهاند.‌به‌دليل‌ويژگي‌هاي‌شخصيتي‌بي‌نهايت‌منفعت‌طلب،‌‌بي‌ثبات‌و‌شياد‌در‌دوره‌ي‌انقالب‌همواره‌در‌ميان‌دو‌طرف‌سركوبگر‌و‌سركوب‌شونده‌در‌حركت‌است.‌در‌دوره‌هايي‌كه‌نيروهاي‌انقالبي‌هنوز‌ضعيف‌هستند‌از‌هويت‌كهنه‌پرست‌به‌تمام‌معنايي‌برخوردار‌است؛‌اما‌زمانيكه‌نيروهاي‌انقالبي‌به‌سطح‌آلترناتيوي‌براي‌نظام‌قدرت‌مبدل‌مي‌گردند‌نيز‌خود‌را‌همچون‌يك‌انقالبي‌آتشين‌نشان‌مي‌دهد.‌تمامي‌غم‌و‌هم‌گردد‌ مي‌ حاكم‌ كه‌ آينده‌اي‌ جامعه‌ي‌ در‌ تا‌ است‌ آن‌ وي‌جايي‌به‌خود‌اختصاص‌مي‌دهد.‌البته‌در‌حين‌انجام‌اين‌كار‌نه‌به‌‌توان،‌قابليت‌و‌سطح‌مبارزه‌ي‌خويش‌بلكه‌همواره‌در‌اطمينان‌ براي‌خود[‌ متفقي‌ بازي‌هايش]جستجوي‌ به‌ راه‌ اين‌و‌ حساب‌ با‌ و‌ سازشكار‌ بي‌نهايت‌ نيز‌ اساس‌ اين‌ بر‌ دارد.‌كتاب)توازن(‌برخورد‌مي‌كند.‌نمي‌خواهد‌خويش‌را‌چندان‌تيپ‌ اين‌ ويژگي‌هاي‌ بارزترين‌ از‌ يكي‌ انــدازد.‌ دردسر‌ به‌شخصيتي‌اين‌است‌كه‌از‌توان‌ايفاي‌نقش‌پيشاهنگي‌جهت‌ايجاد‌جامعه‌اي‌نوين،‌ارتقاي‌مبارزه‌و‌جستجو‌براي‌شكلي‌از‌

جامعه‌به‌خودي‌خود‌برخوردار‌نيست.

کتاب انديشه ‌‌

توطئه ي 15 فوريه از ديدگاه رهبر آپو

7

شهيد رامان جاويدبرگرفته از مقدمه ي دفاعيات رهبر آپو

مقدمهي‌تمامي‌دفاعيات‌رهبر‌آپو‌كه‌در‌زندان‌امرالي‌به‌رشتهي‌تحرير‌درآورده‌است‌به‌توطئهي‌‌15فوريه‌اختصاص‌دارد؛‌توطئهاي‌كه‌ايشان‌آن‌كرد‌ خلق‌ موجوديت‌ به‌ همهجانبه‌ حملهاي‌ را‌معنايي‌ در‌ و‌ خاورميانه‌ نوين‌ هويت‌ بهمنزلهي‌عنوان‌ آزاد‌ كرد‌ شخصيت‌ به‌ حملهاي‌ ديگر‌

مينمايد.‌‌هنگامي‌كه‌مرا‌به‌زندان‌امرالي‌آوردند،‌اولين‌كميته‌ي‌ نماينده‌ي‌ آمد،‌ استقبالم‌ به‌ كه‌ كسي‌پيشگيري‌از‌شكنجه‌وابسته‌به‌شوراي‌اروپا‌بود.‌اولين‌سخن‌نماينده‌ي‌مذكور‌كه‌در‌سطح‌رياست‌كميته‌جاي‌داشت،‌اين‌بود:‌»در‌اين‌زندان‌به‌سر‌نظارت‌ اروپا‌ شوراي‌ راه‌ از‌ هم‌ ما‌ برد؛‌ خواهي‌خواهيم‌ راه‌حل‌هايي‌ يافتن‌ بر‌ سعي‌ و‌ مي‌كنيم‌دوستي،‌ برابر‌ در‌ خيانت‌ با‌ يونان‌ دولت‌ نمود.«‌يافت‌ كمتر‌ تاريخ‌ در‌ آن‌ نظير‌ كه‌ شيوه‌اي‌ به‌هنگامي‌‌ داد.‌ تحويل‌ سياـ‌آمريكا‌ به‌ مرا‌ مي‌شود،‌كه‌مناسبات‌يونان‌با‌تركيه‌به‌معادله‌ي‌منافع]ميان‌و‌ عريان‌ شاهان‌ عصر‌ در‌ شد،‌ افزوده‌ دولت‌ها[‌به‌ امرالي‌ صخره‌هاي‌ ميان‌ در‌ بي‌نقاب،‌‌ خدايان‌زنجيرم‌كشيدند‌و‌به‌محكوميت‌تقديرگرايانه‌اي‌كه‌بدتر‌از‌افسانه‌ي‌»پرومته«‌است،‌دچار‌گشتم.‌از‌ خروج‌ مسئله‌ي‌ در‌ موجود‌ معادله‌ي]سياسي[‌سوريه‌كه‌راه‌بر‌وقوع‌اين‌مرحله‌گشود،‌جالب‌تر‌است.‌ماهيت‌نگرشي‌كه‌مرا‌به‌خروج‌از‌سوريه‌واداشت،‌متكي‌است‌بر‌سهمي‌كه‌براي‌دوستي‌قائل‌بودم‌و‌تصادم‌‌با‌سياست‌اتخاذي‌اسرائيل‌در‌جنگ‌ از‌ بعد‌ به‌ويژه‌ كه‌ اسرائيل‌ ُكردها.‌ مورد‌در‌ ارباب‌ نقش‌ ايفاي‌ براي‌ را‌ خود‌ دوم‌ جهاني‌مسئله‌ي‌ُكرد‌آماده‌مي‌كرد،‌چنان‌حساس‌بود‌كه‌نمي‌توانست‌دومين‌شيوه‌ي‌‌حل‌مسئله‌ي‌ُكرد‌را،‌تاب‌ مي‌نمود،‌ پيشرفت‌ من‌ توسط‌ تدريج‌ به‌ كه‌همخواني‌ محاسباتشان‌ با‌ مسئله‌ اين‌ قطعاً‌ آورد.‌از‌ موساد‌ اين‌حق‌گردم‌كه‌ منكر‌ نبايد‌ نداشت.‌راهي‌غيرمستقيم‌مرا‌دعوت‌به‌مشاركت‌در‌راه‌حل‌نقطه‌نظر‌ از‌ هم‌‌ من،‌ اما‌ نمود؛‌ نظر‌خويش‌ مورد‌اخالقي‌و‌هم‌سياسي‌حاضر‌به‌چنين‌كاري‌نبودم.‌نخواستند‌ هيچ‌گاه‌ سوريه‌ عرب‌ دست‌اندركاران‌از‌روابطي‌كه‌كفه‌ي‌تاكتيكي‌آن‌سنگين‌تر‌بود،‌درگيري‌ اساس‌ بر‌ كه‌ اسد«‌ »حافظ‌ روند.‌ فراتر‌رهبرِي‌ هژموني،‌ سر‌ بر‌ شوروي‌ و‌ آمريكا‌ بين‌خويش‌را‌برقرار‌ساخته‌‌بود،‌طي‌مرحله‌ي‌بحراني‌فروپاشي‌شوروي،‌در‌چنان‌وضعيتي‌قرار‌داشت‌كه‌قادر‌به‌حفظ‌هيچ‌نوع‌رابطه‌ي‌تاكتيكي‌نبود.‌از‌طريق‌من)تشكل‌PKK(‌،‌تركيه‌را‌در‌تعادل‌نگاه‌داشته‌و‌به‌گونه‌اي‌در‌پي‌يافتن‌پاسخ‌در‌برابر‌تهديدي‌بود‌كه‌جمهوري‌تركيه‌از‌سال‌‌1958به‌طرفداري‌از‌اسرائيل،‌عليه‌سوريه‌نموده‌بود.‌چون‌‌PKKابزار‌مناسبي‌براي‌اين‌موضوع‌بود،‌امكان‌فراهم‌ را‌ بلندمدت‌ بسيار‌ تاكتيكي‌ رابطه‌ي‌ يك‌ببينند‌رابطه‌ي‌ نبودند‌كه‌ نمود.‌چندان‌طالب‌آن‌مذكور،‌راهگشاي‌سياستي‌ديگر‌در‌مسئله‌ي‌ُكرد‌گردد.‌تمامي‌تالش‌هاي‌دولتمردان‌تركيه،‌از‌اين‌مختصر‌ يادآوري‌ همين‌ نمي‌شد.‌ واقع‌ مؤثر‌ نظر‌اساسي‌‌‌ نيروي‌ آن‌ دهد‌ نشان‌ تا‌ است‌ كافي‌ نيز‌است.‌ اسرائيل‌ ساخت،‌ خارج‌ سوريه‌ از‌ مرا‌ كه‌

بدون‌شك،‌فشارهاي‌سياسي‌آمريكا‌و‌فشارهاي‌نقش‌ ايفاي‌ مسئله،‌ اين‌ در‌ نيز‌ تركيه‌ نظامي‌از‌سال‌ تركيه‌ فراموش‌ساخت‌كه‌ نبايد‌ نمودند.‌‌1950بدين‌سو‌پيمان‌نامه‌هايي‌مخفي‌داشته‌و‌طي‌معاهده‌ي‌الحاقي‌ديگري‌در‌سال‌‌1996تحت‌نام‌»آنتي‌تروريسم«،‌توافق‌PKKستيزانه‌ي‌آمريكاـ‌اسرائيل‌و‌تركيه‌كامل‌گشت.‌عامل‌مهم‌ديگري‌است‌ اين‌ افزود،‌ ذكرشده‌ مرحله‌ي‌ بر‌ بايد‌ كه‌كردستان‌ دموكرات‌ حزب‌ دست‌اندركاران‌ كه‌كه‌ ‌YNK كردستان‌ ميهني‌ اتحاديه‌ي‌ ‌،PDKبه‌عبارت‌ و‌ داشتند‌ رابطه‌ اسرائيل‌ و‌ آمريكا‌ با‌ديگر‌مجلس‌و‌حكومت‌فدرال‌ُكرد)تشكيل‌شده‌تركيه‌ با‌ PKKستيزي‌ بنياد‌ بر‌ ‌)1992 سال‌ در‌آن‌ شرايط‌ در‌ بي‌گمان‌ مي‌نمودند.‌ همكاري‌بر‌اساس‌ نيروهاي‌نظامي‌تركيه‌ دوران،‌دولت‌و‌تاريخ،‌ اما‌ مي‌كردند.‌ عمل‌ تاكتيكي‌ نگرشي‌سيري‌مختص‌به‌خويش‌را‌داراست.‌ادراك‌هاي‌را‌ مهمي‌ پيشرفت‌هاي‌ و‌ پيشامدها‌ متنوع،‌ بسيار‌تعيين‌مي‌كنند.‌اشتباه‌تاريخي‌اي‌كه‌تركيه‌امروزه‌از‌ مي‌گردد،‌ بسيار‌ خشم‌ دچــار‌ آن‌ به‌ نسبت‌ادراكي‌محدود،‌خودخواهانه‌و‌يك‌طرفه‌نشأت‌اين‌ تلفيق‌همه‌ي‌ اثر‌ مي‌گيرد.‌در‌سال‌‌1998در‌شدم.‌ خارج‌ سوريه‌ از‌ بود،‌ ما‌ عليه‌ كه‌ عواملي‌بايستي‌آشكارا‌بگويم‌من‌نيز‌كاماًل‌متوجه‌بودم‌مقطع‌ يك‌ در‌ شوم.‌ خارج‌ سوريه‌ از‌ بايد‌ كه‌جذابيت‌ اما‌ كشيدم.‌ انتظار‌ حد‌ از‌ بيش‌ زماني،‌و‌ كردستان‌ نام‌ با‌ سياسي‌ خط‌مشي‌ يك‌ ايجاد‌سطحي‌ تا‌ دوستانه‌ام‌ رويكرد‌ اعتالي‌ به‌ تمايل‌درآورده‌ اسير‌ يك‌ حالت‌ به‌ مرا‌ استراتژيك،‌مقام‌هاي‌ باالترين‌ نمايم‌كه‌ اعتراف‌ بايستي‌ بود.‌سوريه،‌مخاطره‌آميز‌بودن‌اين‌امر‌را‌به‌طور‌مؤّكد‌بودم‌كه‌ ناچار‌ هنوز‌هم‌ اما‌من‌ نمودند.‌ گوشزد‌از‌اهميت‌و‌اغماض‌ناپذيرِي‌»دوستِي‌استراتژيك‌خلق‌ها«‌دفاع‌نمايم.‌نگرشي‌كه‌مرا‌به‌سوي‌يونان‌با‌ رابطه‌‌ ايجاد‌ امكان‌ اگر‌ بود.‌ همان‌ نيز‌ كشانيد‌دولت‌يونان‌وجود‌نمي‌داشت،‌در‌درجه‌ي‌دوم،‌عالقه‌به‌پيشبرد‌روابط‌دوستانه‌ي‌ارزشمند‌با‌خلق‌يونان‌توجه‌مرا‌به‌سوي‌خود‌معطوف‌مي‌نمود.‌داد‌و‌ستد‌با‌فرهنگ‌كالسيك‌و‌تاريخ‌تراژيك‌شان‌بسيار‌مهم‌و‌به‌معناي‌وجوب‌برآورد‌ن‌مقتضيات‌برون‌رفت‌ راه‌هــاي‌ از‌ ديگر‌ يكي‌ بود.‌ دوستي‌مدت‌ها‌ بود.‌ كردستان‌ كوهستان‌هاي‌ من،‌ براي‌قبل‌بود‌كه‌]به‌زبان‌ُكردي[‌عنوان‌ديگري‌داشتم:‌مجنون‌ معناي‌ به‌‌ ‌Dînê çiya‌ -‌Dînê çolêصحرا‌و‌كوهستان!‌اما‌در‌مقايسه‌با‌اين‌رهيافت،‌قرار‌دادن‌دو‌عامل‌موجب‌مي‌گشت‌كه‌ مدنظر‌به‌درجه‌ي‌ انتخاب،‌ نقطه‌نظر‌ از‌ يادشده‌ گزينه‌ي‌ميهن‌ كوهستان‌هاي‌ به‌ اگر‌ گردد.‌ موكول‌‌ دوم‌مي‌رفتم،‌محل‌سكونتم‌با‌همه‌نوع‌تسليحات‌مورد‌بمباران‌واقع‌مي‌گشت؛‌اين‌مسئله‌خلق‌و‌رفقا‌را‌ارتباطات‌ در‌ مي‌نمود،‌ خسران‌ و‌ آسيب‌ دچار‌ناگزيرمان‌ و‌ مي‌كرد‌ ايجاد‌ محدوديت‌هايي‌ نيز‌مي‌ساخت‌تنها‌به‌شيوه‌ي‌نظامي‌به‌تفكر‌و‌تعمق‌همه‌جانبه‌اي‌ به‌صورت‌ برخوردمان‌ و‌ بپردازيم‌

نظامي‌مي‌شد.‌مورد‌مهم‌

Page 7: Alternative No.5

سياسي

هيچ کس نخواهد توانست خورشيدمان را به ظلمت بكشاند

6

ندارد امكان فوريه 15 فرارسيدن با ساله هر توطئه ي بين المللي عليه رهبر خلق كرد رهبر آپو به ذهن و فكرمان خطور نكند. بي شك براي هر كردي اين از كه توطئه ي 15 را درک كرده است، بحث در كرد خلق براي به ويژه است. دشوار بسيار روز كردستان شرق توطئه اين چراكه كردستان؛ شرق را وارد مرحله اي نوين كرد و خلقمان بيش از پيش دنيا بر حاكم نيروهاي پي برد. خويش موقعيت به رهبر در شخص تا بودند آن درصدد توطئه اين با آپو خلقمان را در خدمت منافع خويش قرار داده و آنان را بي اراده كنند. نيروهاي توطئه گر، خواستند دارد اخير سده ي يك در ريشه كه را توطئه اي اراده مند به آن، ساختن هميشگي با و كنند كامل گشتن خلق كرد براي هميشه پايان دهند. گستردگي اين توطئه براي خلق كرد مورد تازه اي بود. سطح آن تا كرد خلق ميان در ملي معرفت و آگاهي هنگام چندان پيشرفتي به خود نديده بود و اگر هم بخشي به صرفا داشت، وجود انديشه اي و احساس از كردستان محدود و محصور مانده بود. 15 فوريه همانند پلي بود كه خلق كرد در شرق كردستان با توسل به آن با ديگر بخش هاي كردستان پيوند برقرار نمود. به همين دليل مي توان گفت كه 15 فوريه در براي خلقمان در نوين بستر ميالدي شرق كردستان اين بخش بود. از تمامي اقشارجامعه، پير، جوان، زن، مرد، نوجوان همه با يك صدا و يك رنگ متحد شده نخستين گام هاي امر سبب شد كه و همين بودند و فلسفي ايدئولوژيك، به شكلي آپوئيستي جنبش سازماني در شرق كردستان برداشته شود. خلق كرد و جبار دولت هاي مقابل در كرات به گذشته در راه اين در و بود نموده مبارزه بر كردستان حاكم شهداي بي شماري هم داده بود؛ 15 فوريه سطح اين مبارزه را هرچه بيشتر ارتقا داد و خلق بيش از پيش به اهميت و توانايي هاي ذاتي خويش پي برد. تالش هاي دشمنان در راستاي درهم شكستن و بي اراده كردن را از نزديك و به گونه اي آگاهانه درک نمود. كردها هر از بيش و شدند هوشيارتر توطئه اين از پس پيوند به همديگر اراده يشان از زماني جهت صيانت يكپارچه و هم صدار به شكلي كرد خلق خوردند. موضعش را اتخاذ نمود. هيچ كس از مرگ، شكنجه و بازداشت شدن ترسي به دل نداشت. شاهد مبارزات فوريه ي 15 اما بوده ايم، كردستان شرق در زيادي سال 1999 به معناي جهشي در اين مبارزات بود و روحي ملي به خلقمان بخشيد. بعد از اتخاذ اين موضع از فصل جديدي و آمد پديد ملي كه اراده اي بود مبارزات شرق كردستان آغاز شد. ده ها شهيد داديم و هزاران انسان از سوي دولت ايران با شكنجه روبرو شدند. در تمامي شهرها به خصوص در سنندج، مهاباد،

قتل عام خلق زد. در به اروميه و ماكو دولت دست حقيقت خلقمان مي خواست اعتراضش به اين توطئه روز آن شهادت هاي برساند. جهانيان گوش به را در آپوييستي جنبش توسعه ي براي بود سرآغازي شرق كردستان و نخستين گام هاي مبارزه كه در آن روز برداشته شد، امروز تداوم داشته و بر عمق اين مبارزه هرچه بيشتر افزوده شده است. نه تنها خون هاي شد سرچشمه اي بلكه نشد، برده ياد از شده ريخته براي هرچه بيشتر نيرومند شدن مبارزات. امروز بيشتر و آپوييستي جنبش به كردستان شرق از كه كساني 15 فرزندان مي توان را پيوسته اند گريال نيروهاي فوريه ناميد كه با متاثر شدن از اين توطئه به صفوف مبارزات پيوسته اند. به همين دليل مي توان قيام آن

روز خلق كرد را ميالدي نوين قلمداد نمود. از دست دشمنان و دارد ادامه همچنان توطئه تداوم اين توطئه نكشيده اند. اگر توجه داشته باشيم توطئه اين آپو رهبر كردن مسموم با كه مي بينيم از برخي بين اين و در ادامه دارد به شكل ديگري در منطقه اي نيروهاي همچون نيز نا آگاه كردهاي آغاز از حاكي چيز همه دارند؛ شركت توطئه اين خارجي نيروهاي است. خلقمان به تازه اي يورش يعني منطقه اي دولتهاي و انگليس آمريكا، بمانند بار هستند توطئه اين پشتيبانان كه سوريه و ايران و بشكنند را كرد خلق اراده ي كه درصددند ديگر بكشانند. تسليميت به را گريال نيروهاي مي خواهند مي كشانند، مرگ به كام را كرد جوانان همه روزه خانواده هايشان به اطالع بدون و دادگاهي بدون آنها را به قتل مي رسانند و مخفيانه دفنشان مي كنند. است پيام هايي دربردارنده ي اقدامات اين همه ي مي خواهند بدهند. خلق اين به مي خواهند كه كرد( شما)خلق عام قتل سياست هاي به بگويند بود. نخواهيم بردار آن و دست داد ادامه خواهيم ايران دولت سوي از عگيد( رفيقمان)رفيق اولين ايران دولت كه واقفيم اين بر خوب شد. اعدام همه ي بگويد. چه مي خواهد و چيست منظورش هيچ مي دهند. نشان را توطئه تداوم اقدامات اين نقطه اي از مناطق حفاظتي مديا نمانده كه بوسيله ي هم پيمانش دولت هاي و تركيه جنگي هواپيماهاي ترس از نشان اقدامات اين نگيرد. قرار مورد هدف جوانان از منطقه اي نيروهاي كه دارد خوفي و كرد دارند. اسناد زيادي وجود دارد كه بيانگر آنند ديگر شكلي به در صددند امروز توطئه گر نيروهاي

در را ديگر توطئه اي و آورده يورش خلقمان بر شده فاش سياست ها، اين همگي مي پرورانند. سر سال قيام مانند به آن با تقابل در نمايد مي و الزم ساكت و نموده موضع گيري خلقمان نيز امروز 99نمانند. بايستي به شكلي يكپارچه و اراده مند عليه اين توطئه موضع گيري نموده و بار ديگر اثبات نمايند كه »هيچ كس نخواهد توانست خورشيدمان را به ظلمت بكشاند«. بايستي بر هركسي آشكار سازند كه خلق كرد آزادي خواهانه اش مطالبات از شرايطي هيچ تحت و كرد نخواهد عقب نشيني و كشيد نخواهد دست پذيرفت. نخواهد را خواري و خفت هيچ وجه به به همين دليل مي بايست جوانان، پيشاهنگ مبارزات كردستان شرق در كه كساني تمامي امروز باشند. KCR,YJRK مبارزات آزادي خواهانه را تحت لوايانسان برند، در روز 15 فوريه به پيش مي PJAKوبودن، كردبودن و آزاد زيستن را درک كرده و بار سنگن مبارزه را بر عهده گرفته اند. روزانه ده ها جوان آزادي خواهي جنبش به كردستان شرق از كرد خويش مشاركت با كه است الزم مي شوند. ملحق و نپذيرفته را تسليميت داده، نشان را اراده يشان بين المللي توطئه ي عليه باشد. انقالبي گامشان هر نشان را اعتراض خويش ادامه دارد، امروز هم كه جوان هر مي بايست نپذيرند. را توطئه اين و داده كرد و هر انسان كردي بداند كه ما محكوم به پيروز شدن هستيم و همانگونه كه رهبر آپو اشاره مي نمايد، ديگر كسي نخواهد توانست ما را از اين راه و مبارزه و است خلقمان هم صدا تسليم كند. الزم و منصرف آوريل 4 تا مستمر راهپيمايي با گسترده شكلي به ،2008 سال كه نمايند اثبات آپو( رهبر تولد )روز سال آزادي رهبر آپو و سال ارتقاي مبارزه در شرق كساني تمامي آزادي سال بود؛ خواهد كردستان ايران زير سركوب دولت امروز در بود كه خواهد و در زندان ها قرار دارند منطقه و ديگر دولت هاي دادگاهي بدون و روبرويند با شديدترين شكنجه ها موفقيت به صورتي در مي گردند. اعدام عادالنه دست خواهيم يافت كه ايستار مقاومت و آزادي را

برگزينيم.

در ميالدي 2008 س��ال در گفتگو اي��ن گرفته صورت كردستان آزاد كوهستان هاي

است.

متن گفتگو با شهيد حسين خضري)هيمن اورميه( در مورد توطئه ي 15 فوريه

به اطالع بدون و دادگاهي بدون مي کشانند، مرگ به کام را کرد جوانان همه روزه اقدامات اين همه ي مي کنند. دفنشان مخفيانه و مي رسانند قتل به را آنها خانواده هايشان به بگويند مي خواهند بدهند. خلق اين به مي خواهند که است پيام هايي دربردارنده ي

سياست هاي قتل عام شما ادامه خواهيم داد و دست بردار آن نخواهيم بود.

با ديگر با توسل به آن 15 فوريه همانند پلي بود که خلق کرد در شرق کردستان بخش هاي کردستان پيوند برقرار نمود. به همين دليل مي توان گفت که 15 فوريه در شرق

کردستان بستر ميالدي نوين براي خلقمان در اين بخش بود.

Page 8: Alternative No.5

٩ اجتماعي ‌‌

اقتصاد،‌علم‌برآورده‌نمودن‌نيازهاي‌مادي‌جامعه‌و‌ ماندن‌ زنده‌ با‌ مرتبط‌ مسائل‌ اساسي‌ترين‌ از‌ و‌نحوه‌ي‌ بر‌ كه‌ است‌ عرصه‌اي‌ مي‌باشد.‌ آن‌ پويايي‌آن‌ بدون‌ دارد.‌ به‌سزايي‌ تأثير‌ جامعه‌ شكل‌گيري‌نيازهاي‌ انسان‌ها‌ بود.‌ نخواهد‌ ممكن‌ جامعه‌ تصور‌از‌طريق‌ را‌ ‌... و‌ پوشاك‌ تغذيه‌،‌مسكن،‌ به‌ مربوط‌ارزش‌ راستين‌ اقتصاد‌ در‌ مي‌سازند.‌ برطرف‌ آن‌كاربردي‌ويژگي‌اجناس‌در‌زمينه‌ي‌برآورده‌سازي‌نيازهاي‌زندگي‌انسان‌ها‌مي‌باشد.‌اما‌اقتصاد‌سياسي‌تاراج‌ به‌ را‌ خلق‌ها‌ ارزش‌افزونه‌ي‌ دولتي‌شده،‌ و‌مي‌برد.‌آنان‌علم‌اقتصاد‌را‌براي‌الپوشاني‌دزد‌ي‌هاي‌به‌كار‌ مي‌دهند‌ انجام‌ ــه‌ روزان كه‌ جامعه‌ از‌ خود‌بوده‌ اقتصاد‌ و‌ بازار‌ ضد‌ دولتي‌ تجارت‌ مي‌آورند.‌مي‌باشد.‌ مالي‌ سوداگري‌ انحصارگرانه‌ي‌ شكل‌ و‌يا‌ و‌ كاهش‌دهي‌ باعث‌ تقاضا‌ و‌ عرضه‌ تنظيم‌ عدم‌نظر‌ در‌ از‌ به‌دور‌ كاال‌ واقعي‌ قيمت‌ افزايش‌دهي‌ميزان‌زخمتي‌كه‌جهت‌ و‌ ارزش‌كاربردي‌ گرفتن‌و‌ عرضه‌ سياست‌ مي‌باشد.‌ شده،‌ كشيده‌ آن‌ ايجاد‌واقعي‌ قيمت‌ كه‌ مي‌شود‌ اِعمال‌ به‌گونه‌اي‌ تقاضا‌كاالي‌توليد‌شده‌از‌سوي‌كشاورزان‌و‌تاجران‌كه‌كاهش‌ را‌ گرفته‌اند‌ قرار‌ دولت‌ حيطه‌ي‌ از‌ خارج‌مي‌دهند.‌قشر‌زحمت‌كش‌نمي‌تواند‌از‌سود‌مشروع‌استفاده‌نمايد‌و‌با‌خريد‌فرآورده‌هاي‌آنها‌از‌سوي‌دولت‌و‌احتكارشان،‌همچنين‌سياست‌هاي‌صادراتي‌اقتصاد،‌سودي‌ و‌ بازار‌ بر‌ تسلط‌ و‌ وارداتي‌خود‌ و‌كالن‌و‌نامشروع‌بدون‌اين‌كه‌هيچ‌سهمي‌در‌توليد‌تجارت‌ ‌. مي‌نمايند.‌ اكتساب‌ باشند‌ داشته‌ محصول‌كالن‌عرصه‌ي‌سوداگري‌است‌و‌در‌اقتصاد‌واقعي‌سود‌مطرح‌نيست.‌توليد‌كاال‌با‌هدف‌استفاده‌از‌آن‌و‌مبادله‌اساس‌گرفته‌مي‌شود.‌اقتصاد‌برابر‌با‌سرمايه‌نيست‌بلكه‌نوع‌امرار‌معاش‌و‌تأمين‌تغذيه‌مي‌باشد‌با‌ نمود.‌ عملي‌ را‌ آن‌ روش‌هايي‌ با‌ مي‌توان‌ كه‌به‌وجود‌آوردن‌بحران‌هاي‌اقتصادي،‌جامعه‌اي‌مملو‌از‌بيكاران‌شكل‌مي‌دهند.‌گرسنگي‌و‌فقر‌را‌به‌جامعه‌تحميل‌نموده‌و‌به‌عمق‌بحران‌مي‌افزايند.‌جامعه‌را‌با‌پول‌هايي‌كه‌در‌اختيار‌دارند‌يا‌اسير‌خواسته‌هاي‌نارواي‌خود‌مي‌كنند‌و‌يا‌مجبور‌به‌انجام‌اموري‌كه‌بر‌ساخت‌اخالقي‌جامعه‌ضربه‌مي‌زند،‌از‌جمله‌قاچاق‌‌... مواد‌مخدر،‌تن‌فروشي‌زنان‌و‌دزدي،‌راهزني‌و‌مي‌كنند.‌ترور‌شخصيتي‌جامعه‌هدف‌اساسي‌چنين‌رويكرد‌اقتصادي‌مي‌باشد؛‌اهداف‌و‌مقاصد‌سياسي‌در‌آن‌نهفته‌است.‌برخي‌از‌افراد‌سود‌وافري‌كسب‌مي‌نمايند‌و‌برخي‌از‌افراد‌زير‌خط‌فقر‌به‌سربرده‌و‌پيوسته‌نيازمند‌اين‌دولت‌و‌طبقه‌ي‌فرادست‌وابسته‌فعاليت‌هاي‌ منفعت‌طلب‌كه‌ به‌آن‌مي‌باشند.‌دولت‌با‌ايجاد‌ اقتصادي‌اش‌مبتني‌بر‌كسب‌سود‌مي‌باشد،‌به‌ اجرت‌ كمترين‌ با‌ را‌ دستمزدبگيران‌ بي‌كاري،‌غصب‌ را‌ آنها‌ زحمت‌ و‌ رنج‌ و‌ مي‌گيرد‌ خدمت‌بخش‌ در‌ ايران‌ شاغالن‌ از‌ نيمي‌ از‌ بيش‌ مي‌كند.‌خدمات‌رساني‌مشغول‌به‌كارند‌و‌بدين‌شيوه‌جامعه‌را‌از‌حالت‌جامعه‌اي‌توليدي‌ـ‌كه‌بتواند‌جهت‌رفع‌خارج‌ بگيردـ‌ پيش‌ در‌ مستقل‌ اقتصادي‌ مايحتاج‌كارگر،‌ يا‌ و‌ صرف‌ مصرف‌كننده‌اي‌ به‌‌ و‌ نموده‌ارگان‌هاي‌ كامل‌ كنترل‌ تحت‌‌ تاجري‌ يا‌ دهقان‌را‌در‌سطح‌دستمزدي‌ آنان‌ مبدل‌مي‌سازند.‌ دولت‌‌بي‌شرمي‌ كمال‌ با‌ و‌ نموده‌ تغذيه‌ بخورونمير‌

با‌ را‌ دزديده‌شده‌ ارزش‌افزونه‌ي‌ از‌ ناچيزي‌ مقدار‌به‌كارگيري‌ترفندهاي‌اقتصاد‌دولتي‌به‌عنوان‌كمك‌را‌ جامعه‌ پويايي‌ برمي‌گردانند.‌ آنها‌ به‌ مساعدت‌ و‌و‌ مي‌كنند‌ سلب‌ آن‌ از‌ دولت‌ با‌ رويارويي‌ جهت‌مديون‌خود‌مي‌كنند.‌افراد‌شاغل‌دولتي‌را‌به‌نيروي‌محافظ‌نظام‌مبدل‌مي‌سازند‌كه‌خارج‌از‌كاركردن‌در‌ارگان‌هاي‌دولتي‌گزينه‌ي‌ديگري‌براي‌زندگي‌محلي‌ اراده‌هاي‌ تمامي‌ نداشته‌باشند.‌ معاش‌ امرار‌ و‌خلق‌در‌مناطق‌خارج‌از‌حيطه‌ي‌دولت‌را‌از‌بين‌برده‌مي‌آورند.‌ به‌كار‌ خود‌ كالن‌ اقتصاد‌ خدمت‌ در‌ و‌به‌خود‌ وابسته‌ كاماًل‌ جامعه‌اي‌ تا‌ برآنند‌ بدين‌گونه‌كه‌امكان‌قيام‌و‌اعتراض‌در‌آن‌به‌پائين‌ترين‌سطح‌

خود‌برسد‌را‌به‌وجود‌آورند.‌دولت‌احمدي‌نژاد‌زير‌نام‌واگذاري‌سهام‌عدالت‌خودشان‌ به‌قول‌ كه‌ يارانه‌ها‌ نمودن‌ هدفمند‌ و‌از‌ را‌ يارانه‌ مي‌كند،‌ كم‌ را‌ طبقات‌ ميان‌ فاصله‌ي‌كاالهايي‌ برداشته‌است.‌ پُرمصرف‌ كاالهاي‌ كليه‌ي‌آن‌ عوض‌ در‌ و‌ مي‌باشد‌ خلق‌ ــه‌ي‌ روزان نياز‌ كه‌مقدار‌ناچيزي‌پول‌نقدي‌به‌آنها‌پرداخت‌‌مي‌نمايد.‌بدين‌گونه‌سودي‌نامشروع‌و‌فراوان‌به‌دست‌آورده‌است.‌همچنين‌خواهان‌آنست‌كه‌‌جامعه‌اي‌گداپرور‌پديد‌آورد‌و‌آن‌را‌كاماًل‌وابسته‌به‌اين‌مقدار‌پول‌براي‌ جامعه‌ آسيب‌پذير‌ قشر‌ بدين‌گونه‌ كند.‌ ناچيز‌فراواني‌ مشكالت‌ دچار‌ خود‌ مايحتاج‌ ــرآوردن‌ بمي‌شود،‌به‌گونه‌اي‌كه‌آمار‌خط‌زير‌فقر‌و‌خط‌زير‌گرسنگي‌هر‌روز‌در‌جامعه‌رو‌به‌ازدياد‌مي‌گذارد.‌صنعت‌گري‌ و‌ كشاورزي‌ روي‌ را‌ خود‌ هژموني‌از‌سكنه‌رو‌ تخليه‌ي‌روستاها‌ با‌ هر‌روز‌ شهري‌كه‌مي‌نمايند.‌شركت‌هايي‌كه‌ برقرار‌ مي‌رود،‌ به‌‌ترقي‌كمپاني‌هاي‌ و‌ مي‌شوند‌ اداره‌ پاسداران‌ سپاه‌ توسط‌وابسته‌به‌آنان‌انحصار‌اقتصادي‌را‌در‌دست‌گرفته‌و‌اقتصاد‌جامعه‌را‌فلج‌نموده‌اند.‌بدون‌وجود‌دولت‌ندارد،‌چون‌ شغلي‌وجود‌ فرصت‌هاي‌ ايجاد‌ امكان‌از‌صدور‌پروانه‌ي‌كاري‌كارگاه‌ها‌و‌اماكن‌تجاري‌شوند‌ اداره‌ خلق‌ سوي‌ از‌ مشاركتي‌ به‌صورت‌ كه‌جلوگيري‌به‌عمل‌مي‌آورند.‌ايجاد‌مانع‌در‌راه‌ايجاد‌نهادهاي‌اقتصادي‌براي‌ملت‌ها‌و‌خلق‌هاي‌ديگر‌غير‌از‌طبقه‌ي‌فرادست‌وابسته‌به‌دولت‌را‌در‌دستور‌كار‌با‌چپاول‌منابع‌زيربنايي‌و‌ خود‌قرار‌داده‌اند.‌دولت‌روبنايي‌مناطق‌مختلف‌كشور‌بدون‌اينكه‌شغل‌زايي‌خود‌ اقتصادي‌ قدرت‌ بر‌ فقط‌ داشته‌باشد،‌ همراه‌ به‌مي‌افزايد.‌مانع‌از‌رشد‌و‌شكوفايي‌اقتصادي‌ساكنان‌اين‌مناطق‌مي‌شود.‌نرخ‌بي‌كاري‌در‌ايران‌هم‌سطح‌با‌كشوهاي‌بسيار‌فقير‌جهان‌از‌لحاظ‌منابع‌روبنايي‌و‌زيربنايي‌مي‌باشد.‌طبق‌گزارش‌شاخص‌توسعه‌ي‌در‌ بيكاري‌ نرخ‌ متحد‌ ملل‌ سازمان‌ ‌2010 انساني‌غني‌ جغرافيايي‌ در‌ مي‌باشد.‌ ‌%33 حدود‌ در‌ ايران‌اشتغال‌زايي‌ براي‌ مناسبي‌ شرايط‌ از‌ كه‌ ايران‌ مانند‌برخوردار‌است‌ مايحتاج‌زندگي‌ نمودن‌ برآورده‌ و‌مشاهده‌نمودن‌چنين‌مشكالت‌عميقي‌هر‌كسي‌را‌به‌تأمل‌وامي‌دارد.‌بدون‌شك‌ايران‌با‌توجه‌به‌شرايط‌جغرافيايي‌اش‌از‌وضغيت‌مطلوبي‌برخوردار‌بوده‌و‌ولي‌ باشد.‌ كشاورزي‌ قطب‌هاي‌ از‌ يكي‌ مي‌تواند‌جهت‌ دولت‌ سياست‌هاي‌ و‌ دولت‌ مانع‌تراشي‌هاي‌عدم‌خريد‌محصوالت‌داخلي‌و‌عدم‌همكاري‌براي‌فراهم‌نمودن‌امكانات‌براي‌باال‌‌بردن‌سطح‌بازدهي‌

و‌همچنين‌سوءاستفاده‌هاي‌دولتي‌و‌بازار‌خصوصي‌از‌ توليدشده‌ كاالهاي‌ واقعي‌ ارزش‌ آن،‌ به‌ وابسته‌ارزش‌افزونه‌ي‌ و‌ و‌سود‌ داده‌ را‌كاهش‌ آنها‌ سوي‌به‌همين‌دليل‌ كشاورزان‌زحمت‌كش‌را‌مي‌ربايند.‌نمي‌توانند‌از‌اين‌منبع‌جهت‌برطرف‌نمودن‌مايحتاج‌به‌ مجبور‌ و‌ كنند‌ بهره‌گيري‌ معاش‌ امرار‌ و‌ روزانه‌

كوچ‌به‌شهرهاي‌بزرگ‌مي‌شوند.‌در‌كالن‌شهرها‌ُكردها‌و‌ديگر‌اقوام‌دور‌از‌محيط‌سازماندهي‌ را‌ خود‌ نمي‌توانند‌ خويش‌ اجتماعي‌طبقه‌ي‌ و‌ مركزي‌ حكومت‌ فرهنگ‌ به‌ و‌ نموده‌فرادست‌گرايش‌پيدا‌مي‌كنند.‌مجبورند‌براي‌امرار‌با‌ باشند‌و‌ از‌هويت‌و‌فرهنگ‌خود‌گريزان‌ معاش‌عضويت‌در‌نهادهاي‌جاسوسي‌و‌اطالعاتي‌رژيم‌به‌خلق‌شان‌خيانت‌كنند.زراعت،‌صنايع‌دستي،‌صنايع‌تجاري‌كوچك‌و‌نهادهاي‌اقتصادي‌تنها‌هنگامي‌كه‌سودي‌نزديك‌به‌تجارت‌كالن‌دولتي‌داشته‌باشند،‌اجازه‌ي‌توسعه‌يافتن‌‌مي‌يابند.‌توليد‌شهري‌بر‌توليد‌عرصه‌ي‌ شاغالن‌ اســت.‌ گرفته‌ پيشي‌ غيرشهري‌شاغلين‌ درصد‌ از‌ يك‌پنجم‌ حدود‌ كشاورزي)به‌مجبور‌ را‌ روستايي‌ها‌ است.‌ يافته‌ كاهش‌ ايــران(‌مي‌كنند.‌ آنجا‌ در‌ اِسكان‌ و‌ شهرها‌ به‌ مهاجرت‌ به‌رفته‌ بين‌ از‌ با‌جغرافيايش‌ رابطه‌ي‌خلق‌ باكوچاندن‌بر‌جامعه‌ي‌ بدين‌گونه‌ مي‌نهد.‌ افول‌ به‌ رو‌ و‌جامعه‌سازماندهي‌ با‌ دولتي‌ حاكميت‌ از‌ كه‌ شهر‌ ساكِن‌مستولي‌گرديده،‌چيرگي‌ عرصه‌ها‌ همه‌ي‌ در‌ خود‌محصول‌ و‌ ارزش‌افــزونــه‌ جا‌ هر‌ مي‌يابند.‌ كامل‌مازاد‌وجود‌داشته‌باشد،‌دولت‌و‌نهادهاي‌اقتصادي‌وابسته‌به‌‌آن‌نيز‌براي‌به‌استثمار‌كشيدن‌آنها‌حضور‌افرادي‌بي‌اراده‌و‌مصرف‌گرا‌ مي‌يابد.‌ساكنين‌شهر‌سربه‌فلك‌ آنجا‌ در‌ بي‌كاران‌ آمار‌ مي‌شوند.‌ مبدل‌و‌ روبنايي‌ امكانات‌ اگر‌ درحالي‌كه‌ است.‌ كشيده‌مديريت‌ مطلوب‌ به‌گونه‌اي‌ ايران‌ كشور‌ زيربنايي‌شده‌و‌نه‌در‌خدمت‌منافع‌سودطلبانه‌ي‌دولتي‌بلكه‌در‌جهت‌خدمت‌به‌برآورده‌نمودن‌نيازهاي‌جامعه‌‌... و‌ گرسنگي‌ فقر،‌ بي‌كاري،‌ سود،‌ گرفته‌ به‌كار‌ايران‌از‌سويي‌هميشه‌دم‌ باقي‌نخواهد‌ماند.‌دولت‌شاهد‌ ديگر‌ سوي‌ از‌ و‌ مي‌زند‌ اتمي‌ انرژي‌ حق‌ از‌پائين‌ترين‌ به‌ اشتغال‌ و‌ توسعه‌ حق‌رفاه،‌ كه‌ آنيم‌اقتصادي‌ تحريم‌هاي‌ اســت.‌ رسيده‌ خود‌ ميزان‌اِعمال‌شده‌عليه‌ايران‌به‌علت‌انرژي‌اتمي‌خلق‌هاي‌اقتصادي‌ فشارهاي‌ كمرشكن‌ترين‌ بار‌ زير‌ را‌ ايران‌سياست‌ها‌ اين‌ برابر‌ در‌ جامعه‌ اســت.‌ داده‌ قــرار‌خويش‌ اقتصادي‌ ارگان‌هاي‌ نهادن‌ بنياد‌ با‌ بايد‌و‌ شهرها‌ به‌ روستائيان‌ مهاجرت‌ عدم‌ همچنين‌ و‌ميزان‌ كه‌ روستاها‌ به‌ كوچانده‌شده‌گان‌ بازگشت‌راه‌اندازي‌ همچنين‌ و‌ مي‌باشد‌ كمتر‌ دولت‌ تسلط‌قدرت‌ بر‌ دولت‌ حيطه‌ي‌ از‌ خارج‌ تجاري‌ صنايع‌خود‌ نيازهاي‌ برطرف‌سازي‌ براي‌ خود‌ اقتصادي‌بيافزايند‌.‌بدين‌گونه‌سياست‌اقتصادي‌انحصارگر‌و‌و‌ سازند‌ مواجه‌ شكست‌ با‌ را‌ دولت‌ متمركزگراي‌اقتصادي‌مبتني‌بر‌ساخت‌دموكراتيك‌را‌جايگزين‌حوضه‌ي‌ اهميت‌ منكر‌ نمي‌تواند‌ كسي‌ نمايند.‌ آن‌اقتصاد‌در‌ايجاد‌جامعه‌اي‌اخالقي‌و‌سياسي‌شود.‌در‌برساخت‌جامعه‌اي‌آزاد‌نقشي‌اساسي‌ايفا‌مي‌كند‌و‌بدون‌آن‌عرصه‌هاي‌ديگر‌با‌نقصان‌مواجه‌مي‌شود.

اقتصاد سياسي و دولتي شده = افول جامعهسيروان آريو ليالخ

Page 9: Alternative No.5

8 انديشه ‌‌

فقدان‌ ديگر،‌آموزش‌جوانان‌ـ‌آن‌هــــــــم‌بــه‌‌ناباورانه‌ـ‌ شكلي‌

و‌ضرورت‌حتمي‌آموزش‌آنها‌بود‌كه‌مرا‌از‌انتخاب‌اين‌مسير‌بازمي‌داشت.‌خالصه‌اينكه‌ادعايي‌حاكي‌از‌در‌تنگنا‌قرار‌گرفتن‌ما‌و‌كسب‌نتيجه‌از‌سوي‌آنها،‌غيررسمي‌ و‌ رسمي‌ محافل‌ از‌ بسياري‌ سوي‌ از‌ كه‌ندارد.‌ واقعيت‌ چندان‌ مي‌شود،‌ رانده‌ زبان‌ بر‌ تركيه‌همچنان‌كه‌آزمودن‌همه‌جانبه‌ي‌سياست‌فشار‌بر‌روي‌باشد،‌سبب‌ نتيجه‌بخش‌ اينكه‌ به‌جاي‌ ايران‌و‌عراق،‌الينحل‌ و‌ درآيد‌ گره‌كور‌ به‌صورت‌ مسئله‌ تا‌ شده‌ارتباط‌ كه‌ برد‌ پي‌ نمي‌توان‌ هم‌اكنون‌ از‌ گــردد.‌تاكتيكي‌با‌ايران‌و‌سوريه‌چه‌نتايجي‌را‌دربر‌خواهد‌شده‌اند‌ متوسل‌ سياستي‌ به‌ گفت‌ مي‌توان‌ داشت.‌وقتي‌ است.‌ بسياري‌ احتمالت‌ و‌ موارد‌ آبستن‌ كه‌»ايران‌ـ‌ و‌ اسرائيل«‌ اروپاـ‌ »آمريكاـ‌‌ بلوك‌ دوگانگي‌‌تركيه‌ جمهوري‌ آيا‌ گــردد،‌ قطعي‌ چين«‌ روسيه‌ـ‌بود؟‌ خواهد‌ پيامدي‌ هرگونه‌ متحمل‌شدن‌ آماده‌ي‌مسكوـ‌ آتن‌ـ‌ سه‌ماهه‌ي‌ ماجراي‌ از‌ كه‌ درس‌هايي‌دارند.‌ تاريخي‌ ارزش‌ شك‌ بدون‌ گرفته‌ام،‌ فرا‌ رم‌اصطالح‌ ـ‌ كاپيتاليستي‌ مدرنيته‌ي‌ بطن‌ از‌ شناختي‌و‌ زره‌ يك‌ و‌ هزار‌ با‌ كه‌ من‌ـ‌ دفاعيات‌ اين‌ اساسي‌نقاب‌خويشتن‌را‌نهان‌نموده‌است،‌ارتباط‌مستقيمي‌شايد‌ نمي‌بود،‌ رويداد‌ اين‌ اگر‌ دارد.‌ ماجرا‌ همين‌ با‌بلكه‌ انجام‌دهم،‌ را‌ اين‌تحليالت‌ نمي‌توانستم‌ نه‌تنها‌در‌نگرش‌»دولت‌ـ‌ملِت«‌مبتني‌بر‌ملي‌گرايي‌ابتدايي‌نمونه‌ي‌ هزاران‌ همانند‌ يا‌ و‌ مي‌آمدم‌ گرفتار‌ سنتي‌به‌عنوان‌ داده‌اند(‌ دولت‌ تشكيل‌ كه‌ آنها‌ ديگر)حتي‌راضي‌ سرنوشتم‌ به‌ كالسيك،‌ چپ‌ جنبش‌ يك‌اجتماعي،‌ آگاهي‌ اصل‌ يك‌ به‌مثابه‌ي‌ مي‌گشتم.‌اما‌ نمي‌گويم.‌ قطعي‌سخن‌ امري‌ به‌صورت‌ هيچ‌گاه‌مرحله‌ي‌ اگر‌ كه‌ دارم‌ قوي‌ احساسي‌ رابطه‌ اين‌ در‌دست‌ كنوني‌ چاره‌يابي‌ نيروي‌ به‌ نمي‌بود،‌ يادشده‌نظام‌ تحليل‌ به‌ كه‌ زماني‌ تا‌ است‌ آشكار‌ نمي‌يافتم.‌كه‌ همان‌‌ نپردازم،‌ كاپيتاليستي‌ مدرنيته‌ي‌ و‌ افسونگر‌اروپا‌ نماينده‌ي‌شوراي‌ در‌هيأت‌خانم‌هفتاد‌ساله‌ي‌امرالي!ـ‌ظاهر‌گشت،‌ به‌زندان‌ ـ‌‌دعوت‌كننده‌ي‌من‌و‌ تحليل‌ صحيحي‌ به‌صورت‌ را‌ سرنوشتم‌ نمي‌توانم‌اسرائيل‌ـ‌ طرف‌ از‌ به‌تمامي‌ رويدادها‌ نمايم.‌ تعيين‌از‌فروپاشِي‌شوروي،‌ اروپا‌و‌روسيه‌ي‌پس‌ آمريكا‌ـ‌يونان‌ سوريه،‌ دولت‌هاي‌ نقش‌ شده‌اند.‌ زده‌ رقم‌خدمات‌‌ از‌ و‌ دارد‌ قرار‌ دوم‌ درجه‌ي‌ در‌ تركيه‌ و‌بازجويي،‌ دوران‌ در‌ نمي‌رود.‌ فراتر‌ بروكراتيك‌كه‌ داشتم‌ بيان‌ ‌ تركيه‌ مقامات‌ به‌ خطاب‌ آشكارا‌اينكه‌ اظهار‌خرسندي‌از‌دستگيري‌من،‌بي‌معناست.‌طي‌توطئه‌اي‌بي‌‌سابقه‌در‌برابر‌دوستي،‌مرا‌به‌گونه‌اي‌بسيار‌پست‌فطرتانه‌و‌خائنانه‌به‌درون‌هواپيما‌انداختند‌و‌خود‌را‌بر‌سر‌و‌روي‌من‌افكندند‌ـ‌چنان‌كه‌به‌هيچ‌وجه‌برازنده‌ي‌اصول‌انساني‌و‌حتي‌بدويان‌بيابان‌نيز‌حتي‌ نيست.‌ جسورانه‌اي‌ جنگ‌ شيوه‌ي‌ نمي‌باشد‌ـ‌

جالبي‌ بسيار‌ نمونه‌‌ي‌ به‌صورت‌ نيز‌ واقعيت‌ همين‌بر‌ آمريكا‌ ـ‌كه‌ كاپيتاليستي‌ مدرنيته‌ي‌ مي‌دهد‌ نشان‌نامطلوبي‌ و‌ حيله‌گر‌ ليبراليسم‌ چه‌ است‌ـ‌ حاكم‌ آن‌و‌ فشار‌ اعمال‌ در‌ كه‌ است‌ نظامي‌ چنان‌ مي‌باشد.‌نظام‌ در‌ كه‌ البته‌ نمي‌شناسد.‌ مرزي‌ و‌ حد‌ استثمار‌ملت«‌گرايِي‌ »دولت‌ـ‌ شناخت‌ از‌ خويش‌ مبارزاتي‌تُرك،‌بيگانه‌نيستم.‌حتي‌به‌تنهايي‌و‌در‌ضعيف‌ترين‌نشان‌ را‌ آن‌ با‌ مخالفت‌ جسارت‌ خويش،‌ وضعيت‌مبارزه‌ي‌ كه‌ مي‌دانند‌ نيز‌ شاهدان‌ تمامي‌ دادم.‌جنبه‌ي‌ هيچ‌ داراي‌ واقعيت،‌ اين‌ دادم.‌ انجام‌ موفقي‌است،‌ واضح‌ بين‌ اين‌ در‌ كه‌ چيزي‌ نيست.‌ غريبي‌از‌ بايستي‌ يا‌ ُكردهاست.‌ براي‌ مرگ‌ دستور‌ صدور‌انسانيت‌و‌حيثيت‌خويش‌دست‌نمي‌كشيدم‌و‌مبارزه‌مي‌كردم،‌و‌يا‌در‌درون‌نوعي‌بردگي)كه‌حتي‌رنگ‌از‌ و‌ مي‌گشتم‌ مفقود‌ نيست(‌ معلوم‌ نيز‌ آن‌ و‌جنس‌بين‌مي‌رفتم.‌به‌بحث‌در‌مورد‌اين‌واقعيت‌نمي‌پردازم‌نمي‌نمايم.‌ هم‌ خشم‌ احساس‌ آن‌ به‌ نسبت‌ حتي‌ و‌مسئله‌اي‌اساسي‌كه‌دچار‌خشمم‌مي‌سازد‌اين‌است‌حماقت‌ از‌ نتوانستم‌ تالش‌ها‌ تمامي‌ علي‌رغم‌ كه‌ايدئولوژيكي‌ممانعت‌به‌عمل‌آورم.‌نظامي‌ فكري‌و‌كه‌ واالست‌ آن‌ نزد‌ در‌ چنان‌ بشر‌ حقوق‌ كه‌ است‌گويي‌در‌زمين‌و‌آسمانش‌نمي‌گنجد!‌اما‌مورد‌واقعاً‌موجود،‌سطحي‌از‌جنگ‌و‌استثمار‌است‌كه‌گروهي‌در‌ خويش‌ نوع‌ و‌ انسانيت‌ تمامي‌ عليه‌ انسان‌ها‌ از‌نظر‌گرفته‌اند؛‌چنان‌جنگ‌و‌استثماري‌است‌كه‌در‌بسنده‌ نيز‌ اين‌ به‌ نمي‌شود.‌ ديده‌ هيچ‌جانداري‌ نظام‌نمي‌كند،‌تمامي‌محيط‌زيست‌و‌روي‌و‌زير‌طبيعت‌مي‌دارد.‌ عرضه‌ انسان‌ها‌ به‌ و‌ مي‌‌نمايد‌ زهرآگين‌ را‌تمامي‌ كه‌ ــداده‌ام‌ ن راه‌ دل‌ به‌ شكي‌ هيچ‌ شخصاً‌پروسه‌اي‌كه‌با‌قدم‌گذاشتن‌به‌اروپا‌آغاز‌گرديد‌و‌به‌امرالي‌ختم‌شد،‌با‌همكاري‌مشترك‌اياالت‌متحده‌ي‌گماني‌ است.‌ يافته‌ تحقق‌ اروپا‌ اتحاديه‌ي‌ و‌ آمريكا‌نيز‌به‌دل‌راه‌ندادم‌كه‌نقش‌واگذارشده‌به‌جمهوري‌عريان‌ واقعيت‌ كه‌ حالي‌ در‌ است.‌ زندانباني‌ تركيه،‌خم‌ و‌ پرپيچ‌ راه‌هاي‌ اين‌همه‌ چرا‌ است،‌ امر‌ همين‌داوري‌ اين‌ برخي‌ نظر‌ به‌ شايد‌ مي‌شوند؟‌ آزموده‌من،‌قضاوتي‌سفت‌و‌سخت‌باشد.‌تنها‌اگر‌اين‌نكته‌را‌بگويم‌كه‌در‌‌2فوريه‌ي‌سال‌‌1999به‌دستور‌ويژه‌ي‌هواپيمايي‌ روي‌ بر‌ اروپا‌ فرودگاه‌هاي‌ تمامي‌ »ناتو«‌آن‌ روزنامه‌هاي‌ شدند)در‌ بسته‌ بــودم‌ آن‌ در‌ كه‌دوران‌به‌صورت‌خبر‌درآمد(،‌شايد‌به‌اندازه‌ي‌كافي‌متقاعدكننده‌باشد.‌خوِد‌اعالم‌رسمي‌ربودنم‌از‌كنيا‌و‌تحت‌نظارت‌قراردهي)در‌فرودگاه‌تمامي‌نامه‌ها‌و‌نوارهاي‌كاست‌مرا‌توقيف‌نمودند(‌و‌تحويل‌دادنم‌بيل‌ نماينده‌ي‌ »گالتيري«‌ ژنرال‌ طرف‌ از‌ تركيه‌ به‌اندازه‌ي‌ به‌ نيز‌ متحده‌ اياالت‌ رئيس‌جمهور‌ كلينتون‌به‌ اشاره‌ زمينه‌ي‌ در‌ مي‌باشد.‌ روشنگر]مسئله[‌ كافي‌يوناني)و‌ مقامات‌ درنيامدنِي‌ تصور‌ به‌ خيانت‌هاي‌

مأموران‌درجه‌يك‌ در‌رأس‌آن‌ها‌وزارت‌خارجه،‌مأمور‌ سركنسولگري،‌ و‌ ملي‌ استخبارات‌ سازمان‌ويژه‌سرگرد‌كالندريديس‌همچنين‌خود‌نخست‌وزير‌اين‌ها،‌ نمي‌كنم.‌ احساس‌ لزومي‌ حتي‌ سميتيس(‌مسئله‌ي‌ كه‌ است‌ آشكار‌ روشن‌اند.‌ بسيار‌ مواردي‌اينكه‌ از‌ فارغ‌ بماند.‌ باقي‌ نبود‌كه‌مجهول‌ من‌چنان‌نظام‌تمدن‌مركزي‌از‌چه‌نيرويي‌برخوردار‌است)به‌رهبري‌قدرت‌هژمونيك‌اياالت‌متحده‌‌و‌اتحاديه‌ي‌تمامي‌ كه‌ است‌ انكارناپذير‌ واقعيتي‌ اين‌ ــا(،‌ اروپدعوي،‌ در‌ انكار‌ غيرقابل‌ به‌شكلي‌ نظام‌ نيروهاي‌مي‌كنند.‌ بازي‌ فعال‌ نقشي‌ محاكمه‌ام‌ و‌ دستگيري‌حال‌آنكه‌در‌اين‌برهه،‌تمامي‌خلقم‌به‌طور‌پيوسته‌در‌برابر‌اين‌دسيسه‌ي‌بزرگ‌به‌قيام‌برخاستند،‌اعتراض‌از‌ تن‌ هزاران‌ و‌ نمودند‌ تقديم‌ شهيد‌ كردند،‌صدها‌نيك‌ بسيار‌ به‌گونه‌اي‌ خلقم‌ شدند.‌ دستگير‌ آن‌ها‌درك‌ خويش‌ تاريخي‌ تراژدي‌ با‌ را‌ دعوي‌ام‌ پيوند‌برهم‌زدن‌ از‌ رهايي‌ مسير‌ اينكه‌ به‌ علم‌ با‌ و‌ نمودند‌اين‌تراژدي‌مي‌گذرد،‌به‌پشتيباني‌پرداختند.‌وظيفه‌ي‌شرافتمندانه‌ي‌روشن‌سازي‌اين]مسئله[‌نيز‌بر‌عهده‌ي‌من‌قرار‌گرفت.‌واضح‌است‌كه‌بدون‌شفاف‌سازِي‌شكل‌دهنده‌ي‌ كه‌ اجتماعي‌ام‌ هويت‌ ابعاد‌ تمامي‌بزرگ‌ترين‌ دچار‌ هم‌ شايد‌ ـ‌كه‌ خلق‌مان‌ واقعيت‌ظلم‌و‌استثمار‌طول‌تاريخ‌نظام‌تمدن‌مركزِي‌حداقل‌پنج‌هزار‌ساله‌شده‌است‌ـ‌مي‌باشد،‌روشن‌گردانيدن‌و‌ باشد‌ بحث‌ مــورد‌ نمي‌تواند‌ ــوي‌ام‌ دع موضوع‌امر‌ در‌ چشم‌پوشي‌ غيرقابل‌ معيارهاي‌ گردد.‌ مطرح‌واقعيات‌ در‌ دفاعياتم،‌ روي‌ بر‌ من‌ اين‌گونه‌ي‌ تأمل‌كه‌ را‌ سخنانم‌ از‌ يكي‌ ناگزيرم‌ است.‌ نهفته‌ مذكور‌»چنان‌ كنم:‌ تكرار‌ مجدداً‌ مي‌آورم،‌ زبان‌ بر‌ بسيار‌تاريخ‌در‌يك‌شخصيت،‌ لحظاتي‌پيش‌مي‌آيند‌كه‌و‌شخصيت‌در‌يك‌تاريخ‌نهفته‌است.«‌اين‌امر‌قابل‌ـ‌‌علي‌رغم‌ را‌ اين‌شرافت‌شخصيتي‌ نيست‌كه‌ انكار‌دادم.‌ تعميم‌ نسبتاً‌ شدـ‌ طي‌ دردنــاك‌ بسيار‌ اينكه‌بسيار‌نيك‌واقفم‌كه‌ نكته‌است:‌ اين‌ تفاوت‌من‌در‌چون‌در‌پي‌ايفاي‌نقشي‌فراتر‌از‌يك‌»قرباني‌تقدير«‌اين‌تاريخ‌تراژيك‌برآمدم،‌آماج‌چنين‌نيرنگ‌هايي‌گرديدم.‌به‌همين‌سبب‌است‌كه‌شعار‌اين‌دعوي‌را‌خواهد‌ پيروز‌ »آزادي،‌ نمودم:‌ تعيين‌ صورت‌ بدين‌را‌متحمل‌گرديد،‌ بتوان‌هر‌دردي‌ براي‌آنكه‌ شد«.‌بازي‌هاي‌ در‌ هميشه‌ كه‌ تقديري‌ اين‌ تا‌ كافيست‌تراژيك‌تكرار‌مي‌شود،‌به‌نفع‌آزادي‌برهم‌زده‌شود.‌سهمي‌كه‌در‌حين‌اجراي‌بازي‌مربوط‌به‌دعوي‌من‌عنوان‌اش‌خود‌حقيقت‌‌است‌ـ‌ اين‌بار‌ ـ‌كه‌ رفقايم‌ و‌

ازآِن‌تقدير‌مي‌شود،‌شكست‌است.

پيش لحظاتي »چنان کنم: تكرار مجددًا مي آورم، زبان بر بسيار که را سخنانم از يكي ناگزيرم شرافت اين که نيست انكار قابل امر اين است.« نهفته تاريخ يك در شخصيت و شخصيت، يك در تاريخ که مي آيند

نيك بسيار است: نكته اين در من تفاوت دادم. تعميم نسبتا شدـ طي دردناک بسيار اينكه علي رغم ـ را شخصيتي نيرنگ هايي چنين آماج برآمدم، تراژيك تاريخ اين تقدير« »قرباني يك از فراتر نقشي ايفاي پي در چون که واقفم

شد«. خواهد پيروز »آزادي، نمودم: تعيين صورت بدين را دعوي اين شعار که است سبب همين به گرديدم.

آزمودن همه جانبه ي سياست فشار بر روي ايران و عراق، به جاي اينكه نتيجه بخش باشد، سبب شده تا مسئله به صورت گره کور درآيد و الينحل گردد. از هم اکنون نمي توان پي برد که ارتباط تاکتيكي با ايران و سوريه چه نتايجي را دربر خواهد ـ داشت. مي توان گفت به سياستي متوسل شده اند که آبستن موارد و احتمالت بسياري است. وقتي دوگانگي بلوک »آمريكااروپاـ اسرائيل« و »ايران ـ روسيه ـ چين« قطعي گردد، آيا جمهوري ترکيه آماده ي متحمل شدن هرگونه پيامدي خواهد بود؟

Page 10: Alternative No.5

پويش ‌‌

گريال ‌‌

10

نقشه هاي نمودن خنثي ب��راي مي توان را فوريه 15 روز من نظر از نابودي براي دشمنان كه چرا نمود. مبدل مبارزه بهانه ي بهترين به دشمن حمالت هدف را انسانيت آينده آپو رهبر گرفتن اسارت به با ُكرد، خلق و مبارزه سطح دادن ارتقاء با تنها بنابرين دادن��د. قرار خود اخالقي غير كرد. ثابت خويش خلق و آپو رهبر به را خود پايبندي مي توان سازماندهي

ر. حسين آمد

خواهم سعي كه حسي است. انتقام و نفرت حس از سرشار روزي برايم فوريه 15موفقيت آميز راهكارها ي به و رسيده مبارزه نيروي به نگه داشتنش تازه هميشه با كرد نمي برد. موفقيت به راهي كه لحظه ايي و زودگذر حسي نه يابم. دست سازماندهي چراكه بر اين اعتقادم اين گونه مي توان خطر نقشه هاي پليد دشمنان را بي تاثير نمود.

ر. فرميسك آرارات

و فوريه روي كريه لعنت مي كنم. در روز 15 و را محكوم اين روز سياه من ناصميمي خدايان ظالم اين عصر بر خلق ُكرد چنان نمايان وآشكار شد كه ديگر هيچ ماسكي تحت نام رفاقت نمي توانست آن را بپوشاند. همين مورد سبب شد كه ديگر خلق ُكرد بيشتر از هميشه به اين حقيقت پي ببرد كه تنها با متكي بودن بر اراده ي آزادي كه رهبر آپو در تمام لحظات زندگي و مبارزه ي خود براي آفريدن آن از هيچ كوششي فروگذار نكرده است ما را به آزادي خواهد برد.

ر. روژدا ماكو

نابودي را خواستند محكوم ُكرد نزديك شده ي خلق واقعيت به خيال هاي به رسيدن راه در كه شهيداني خون با آزادي بزم اينكه از غافل ولي كنند. لرزاندن توان حتي طوفاني هيچ كه شده مبدل تنومندي درخت به آن بود طوفان هايي اين از يكي نيز فوريه 15 توطئه نمي بيند. خود در را آن به رسيدن براي ُكرد خلق بودن مصمم راه در مانعي نتوانست تنها نه كه چشاند. توطئه گران به را شكست طعم هميشه چون بلكه كند، ايجاد هدف

كوتول ر.نودا

دهنده ي نشان ُكرد خلق رهبر عليه توطئه اين طرح ريزي واقع در مي كنم. لعنت و محكوم را فوريه 15 روز توطئه ترسيده دارد، بستگي آن به خلق ها تمام آينده ي كه آپو رهبر رهنمودهاي و فكر از خلق اين دشمنان كه بود آن خود گرفتن خدمت به براي تنها را انسان ها انديشه ي و اراده فكر، كه هستند كساني ُكرد خلق دشمنان بودند. مي تواند خود اجتماعي اخالق و اراده بر تكيه با تنها ُكرد خلق كه نمودند: اثبات را اين آپو رهبر مي خواهند. راه كه بود آپو رهبر بودند. گرفته ما از را بود انساني زندگي اليق كه چيزي هر دشمنان كه، حال آن در باشد. انسان نشست. نخواهد پا از به هدف رسيدن تا قطره ي خون خود آخرين تا گريال و ُكرد بنابرين خلق داد. ما نشان را آزادي

ر. اوين راميار

با محكوم نمودن توطئه روز 15 فوريه و لعنت كردن همه ي دولت هايي كه در اين برخورد پليد با انسانيت دست داشتند نفرت و انزجار خودم را از اين عملكرد غير انساني به زبان مي آورم. خلق ُكرد با نشان دادن روح هميشه مبارز و مقاوم خود در محكوم كردن اين روز به استبداد فهماند كه پايان عمر ديكتاتوران رسيده است. زيرا به خيال دشمنان خلق ُكرد بعد از دسگيري رهبر آپو نيروي مبارزه را هرگز پيدا نخواهد كرد، ولي همه به اين نتيجه رسيدند كه بعد از اين همه سال هنوز هم خلق ُكرد در راه رسيدن به آ زادي مصّمم است. چراكه شكنجه، اسارت، تهديد، تبعيد، تحقير و ترس نتوانست اين اراده ي

راسخ را بشكند. همين جا بود كه خلق ُكرد اثبات نمود كه ديگر هيچ ديكتاتوري نمي تواند آينده را از ما بگيرد.

كامياران هورام ر.

سازماندهي، يگانه راه پيروزي

در‌ هيرارشي‌ و‌ طبقات‌ شكل‌گيري‌ از‌ پس‌جامعه‌اولين‌قشري‌كه‌از‌اين‌بي‌عدالتيهاي‌اجتماعي‌هميشه‌ جوانان‌ چراكه‌ بودند؛‌ جوانان‌ شدند‌ متضرر‌نقش‌پيشاهنگ‌را‌در‌جامعه‌برعهده‌دارند‌و‌به‌عنوان‌گرايشات،‌ پي‌ در‌ هميشه‌ جامعه‌ ديناميك‌ نيروي‌كل‌ در‌ و‌ تحول‌ و‌ تغيير‌ نوين،‌ ايدئولوژي‌هاي‌نوگرايي‌مي‌باشند.‌عدم‌ايجاد‌زمينه‌براي‌چنين‌امري‌راكد‌ براي‌ تالش‌ و‌ آن‌ راه‌ سر‌ بر‌ مانع‌ ايجاد‌ يا‌ و‌تقابل‌ و‌ تضاد‌ در‌ فكري‌ لحاظ‌ از‌ آنها‌ داشتن‌ نگه‌و‌ بوده‌ جوانان‌ فيزيولوژيكي‌‌ حتي‌ و‌ روحي‌ وضعيت‌اين‌يك‌نقطه‌ي‌آغازي‌است‌براي‌مبارزات‌جوانان.‌هاي‌صواپسگرا‌ رژيم‌ با‌ مخالفت‌ در‌ امروز‌ كه‌ آنچه‌آن‌ شاهد‌ خاورميانه‌ به‌ويژه‌ و‌ درجهان‌ دسپوتيك‌ و‌

مي‌باشيم،‌گواهي‌است‌بر‌اين‌مدعاي‌ما.موجب‌ جوانان‌ سازماندهي‌ عدم‌ ديگر‌ طرف‌ از‌و‌ افكار‌ كردن‌ عملي‌ قصد‌ كه‌ نيروهايي‌ مي‌شود‌براي‌ نيرو‌ مناسب‌ترين‌ پي‌ در‌ دارند‌ را‌ خود‌ آمال‌اين‌منظور‌باشند؛‌به‌همين‌دليل‌اكثر‌مواقع‌از‌پويايي‌نيز‌ آن‌ بارز‌ نمونه‌ي‌ مي‌شود.‌ سوءاستفاده‌ جوانان‌را‌ آن‌ مي‌توان‌ كه‌ مي‌باشد‌ ايــران‌ اسالمي‌ انقالب‌آورد‌ به‌شمار‌ بديل‌هايي‌ و‌ زحمات‌ رنج‌ها،‌‌ ماحصل‌نهايتا‌مي‌بينيم‌ امروز‌ اما‌ دادند،‌ كه‌جوانان‌كشيدند‌و‌كه‌بي‌بهره‌ترين‌قشر‌اجتماع‌از‌رفاه‌و‌آزادي‌جوانان‌منسجم‌ واقع‌عدم‌وجود‌سازمان‌يافتگي‌ مي‌باشند.‌در‌و‌هدفمند‌هميشه‌با‌خود‌اين‌پتانسيل‌را‌دارد‌كه‌اين‌

واقع‌ اقتدارگرا‌ نيروهاي‌ ابزاري‌ استفاده‌ي‌ مورد‌ قشر‌شوند.

خالء‌ژرف‌عدم‌سازمان‌يافتگي‌كه‌در‌ميان‌جوانان‌مقابل‌ در‌ مانع‌ اساسي‌ترين‌ بايد‌ را‌ دارد‌ وجود‌ ايران‌دموكراتيك‌ و‌ آزاد‌ جامعه‌ي‌ به‌ جوانان‌ رسيدن‌عدم‌ اساسي‌ علت‌ مي‌توان‌ اينكه‌ كما‌ نمود.‌ قلمداد‌نتيجه‌ي‌ به‌ ‌2008 سال‌ در‌ كه‌ را‌ اعتراضاتي‌ تداوم‌انتخابات‌رياست‌جمهوري‌صورت‌گرفت‌و‌به‌عبارتي‌جوانان‌ سازمان‌يافتگي‌ نبود‌ در‌ را‌ آن‌ بي‌نتيجه‌ماندن‌جست.‌چه‌بسا‌اگر‌بر‌حسب‌اتفاق‌اين‌اعترضات‌كه‌پيروزي‌ به‌ رسيدند‌ شهادت‌ به‌ زيادي‌ جوانان‌ آن‌ در‌ذكر‌ كه‌ داليلي‌ به‌ هم‌ مي‌انجاميد‌ ايران‌ در‌ خلقها‌رهايي‌ عدم‌ يعني‌ باطل‌ دور‌ همان‌ ــاره‌ دوب كرديم‌ازميان‌ براي‌ اقتدار‌تكرار‌مي‌گرديد.‌ از‌چنگ‌ جامعه‌وعدهاي‌ با‌ ‌ كه‌ جامعه‌ بر‌ حاكم‌ سيستم‌ برداشتن‌جوانان‌ وانهادن‌ بي‌اراده‌ در‌ سعي‌ خيالي‌ و‌ دروعين‌به‌ نان‌ و‌ آب‌ از‌ واجب‌تر‌ حتي‌ و‌ مبرم‌ نيازي‌ دارد،‌وجود‌ جامعه‌ ‌ سطوح‌ همه‌ در‌ جوانان‌ سازماندهي‌كارگري‌ دانشجويي،‌ كوچك‌ نهادينگي‌هاي‌ ‌ دارد.‌و‌زيست‌محيطي‌كه‌قادر‌به‌گذار‌از‌ايدئولوژي‌حاك‌اجتماعي‌ درعرصه‌ي‌ نخواهدتوانست‌ نمي‌باشند،‌پاسخگوي‌معضالت‌باشد؛‌به‌همين‌منظور‌براي‌انجام‌از‌ اعم‌ جوانان‌ نهادهاي‌ همه‌ بايد‌ ريشه‌اي‌ مبارزات‌در‌ موجود‌ نيروهاي‌ ديگر‌ با‌ كارگري‌ دانشجويي،‌همن‌ كه‌ ‌ مشتر‌ك‌ هدفي‌ با‌ و‌ چتر‌ يك‌ زير‌ جامعه‌

آزادي‌و‌دموكراتيزاسيون‌مي‌باشد‌گرد‌هم‌‌آيند.جامعه‌ هر‌ پيشرفت‌ سطح‌ مي‌دانيم‌ كه‌ همانگونه‌جامعه‌ آن‌ سازمان‌يافتگي‌ ميزان‌ با‌ مستقيم‌ هم‌بستگي‌دارد.‌نمونه‌ي‌بارز‌چنين‌امري‌سازمان‌يافتگي‌منسجم‌جهت‌ كه‌ مي‌باشد‌ كردستان‌ شمال‌ در‌ كرد‌ جوانان‌كه‌ را‌ تركيه‌ دولت‌ خويش‌ حقه‌ي‌ به‌حقوق‌ رسيدن‌ناتو‌در‌سطح‌جهان‌مي‌باشد،‌ سومين‌دولت‌قدرتمند‌

فلج‌كرده‌اند.مي‌باشيم‌ جواناني‌ اعــدام‌ شاهد‌ ايــران‌ در‌ امــروز‌از‌ كه‌ انسانيشان‌ كرامت‌ و‌ هويت‌ از‌ دفاع‌ براي‌ كه‌سوي‌اقتدارگرايان‌ناديده‌گرفته‌مي‌شود‌و‌‌در‌مقابل‌اينكه‌ يا‌ جامعه‌هيچ‌عكس‌العملي‌را‌نشان‌نمي‌دهد‌و‌با‌ بايد‌ جوانان‌ است.‌ ضعيف‌ بسيار‌ واكنشي‌ داراي‌كه‌ را‌ الزم‌ عكس‌العمل‌ انسجام‌ و‌ اتحاد‌ هماهنگي،‌به‌حكام‌ مي‌باشد،‌ اجتماع‌ بودن‌ زنده‌ معناي‌ به‌ همانا‌نشان‌دهند‌و‌اين‌ممكن‌نمي‌گردد‌مگر‌با‌سازماندهي‌توان‌ نمايند‌ سازماندهي‌ را‌ خود‌ جوانان‌ اگر‌ وسيع.‌ايجاد‌بزرگترين‌تغيير‌و‌تحوالت‌را‌در‌جامعه‌دارند.‌وقايع‌تونس‌و‌مصر‌مي‌تواند‌نقطه‌ي‌عطفي‌باشد‌براي‌به‌ و‌ خاورميانه‌ كشورهاي‌ ديگر‌ در‌ جوانان‌ قيامهاي‌علي‌الخصوص‌جوانان‌ و‌ كه‌خلق‌ها‌ ايران؛‌چرا‌ ويژه‌ديگر‌نخواهند‌توانست‌ساختار‌موجود‌را‌تاب‌آورند.

جودي گابار

11

Page 11: Alternative No.5

زن ‌‌

آيا‌مي‌توان‌در‌دنيا‌انقالب‌هايي‌را‌يافت‌كه‌زنان‌انقالبي‌كه‌ اينكه‌ يا‌ و‌ باشند؟‌ ننموده‌ را‌ آنها‌ پيشاهنگي‌زنان‌پيشاهنگي‌آن‌را‌ننموده‌باشند‌آيا‌مي‌تواند‌كاراكتر‌اين‌ واقــع‌ در‌ باشد؟‌ داشته‌ را‌ راستين‌ انقالب‌ يك‌پرسش‌ها،‌پرسش‌هايي‌از‌آن‌دست‌مي‌باشند‌كه‌مي‌توان‌انديشيد.‌اما‌جهت‌يافتن‌جواب‌و‌يا‌ بر‌روي‌آنها‌بسيار‌براي‌ از‌هر‌چيز‌مي‌بايست‌ قانع‌كننده،‌پيش‌ جواب‌هايي‌درخور‌ جوابي‌ چيست‌ انقالب‌ خود‌ كه‌ پرسش‌ اين‌مي‌‌توان‌ آيا‌ چيست؟‌ انقالب‌ صورت‌ اين‌ پسدر‌ يافت.‌آن‌را‌صرفاً‌تغيير‌اقتدارهاي‌سياسي‌حاكم‌قلمداد‌نمود؟‌و‌ مستبد‌ اقــتــدار‌ يك‌ سرنگوني‌ يعني‌ انقالب‌ آيــا‌آيا‌ اينكه‌ يا‌ و‌ آن؟‌ به‌جاي‌ مشابه‌ اقتداري‌ جايگزيني‌ـ‌ ابزار‌»دولت‌ براي‌ از‌تنگ‌كردن‌عرصه‌ يعني‌ انقالب‌به‌اعمال‌حاكميت‌و‌سركوب‌ اقتدار«‌كه‌بر‌روي‌خلق‌بي‌اعتباركردن‌ و‌ بي‌معنا‌ بي‌تاثير،‌ به‌تعبيري‌ و‌ مي‌پردازد‌آن؟‌بي‌گمان‌در‌طول‌تاريخ‌نقاط‌عطف‌و‌تحوالتي‌كه‌انقالب‌ را‌ آنها‌ مي‌توان‌ و‌ باشند‌ يافته‌ موفقيت‌دست‌ به‌اكتساب‌ موازات‌ به‌ مطمئناً‌ دارند.‌ وجود‌ نمود‌ عنوان‌صفت‌انقالب‌از‌سوي‌اين‌نقاط‌عطف‌كه‌داراي‌نقشي‌تعيين‌كننده‌بوده‌و‌همچنين‌جنبش‌هايي‌كه‌مسير‌تاريخ‌آزادي‌خواهانه،‌ تحوالت‌ و‌ تغيير‌ ــد،‌ داده‌ان تغيير‌ را‌متناسبپيشرفت‌ به‌شكلي‌ دموكراتيكنيز‌ و‌ مساوات‌طلب‌به‌ميزاني‌كه‌ انقالبي‌در‌هر‌زماني‌ كرده‌اند.‌جنبش‌هاي‌به‌ باشند‌ داده‌ پوشش‌ را‌ آزادي‌ و‌ دموكراسي‌ عرصه‌ي‌همان‌ميزان‌نيز‌برخوردار‌از‌صفت‌انقالبي‌بوده‌اند.‌براي‌قشر‌ ‌ آنكه‌ از‌ پس‌ اگرچه‌ فرانسه‌ كبير‌ انقالب‌ نمونه‌انقالبي‌ و‌ گرفت‌ به‌دست‌ را‌ عمل‌ ابتكار‌ بـــورژوا‌اين‌ امر‌اين‌است‌كه‌ اما‌حقيقت‌ نام‌گرفت،‌ بورژوازي‌انقالب‌هاي‌ يافته‌است.‌ تحقق‌ زنان‌ پيشاهنگي‌ به‌ انقالب‌ويتنام،‌كوبا،‌چين،‌آنگوال،‌موزامبيك،‌روسيه‌و‌بسياري‌از‌انقالب‌هاي‌مشابه‌كه‌در‌دوران‌خود‌با‌موفقيت‌همراه‌به‌ كه‌ هستند‌ بزرگي‌ ‌ انقالب‌هاي‌ دست‌ آن‌ بــوده،از‌مورد‌ در‌ لنين‌ ــد.‌ داده‌ان روي‌ زنان‌ آكتيو‌ پيشاهنگي‌اكتبر،‌ مي‌گويد:«انقالب‌ چنين‌ روسيه‌ اكتبر‌ انقالب‌پذيرفته‌ صورت‌ زنان‌ عمل‌ ابتكار‌ با‌ كه‌ است‌ انقالبي‌نقطه‌نظر‌ از‌ انقالب‌ها‌گرچه‌ اين‌ تمامي‌ متاسفانه‌ است«.‌اهداف‌ به‌ داده‌انــد‌ روي‌ آن‌ در‌ كه‌ مراحلي‌ و‌ شرايط‌خويش‌رسيده‌باشند‌نيز‌اما‌به‌ايده‌آل‌هاي‌خويش‌دست‌نيافته‌اند.‌به‌تعبيري‌اگر‌هدف‌تصفيه‌ي‌اقتدارهاي‌سياسي‌موجود‌باشد‌به‌اين‌هدف‌خود‌دست‌يافته‌اند؛‌اما‌در‌نيل‌ناكام‌ و‌دموكراتيك‌ برابر،‌‌آزاد‌ ايده‌آل‌هاي‌زندگي‌ به‌مانده‌اند.‌چرا‌كه‌پس‌از‌مدتي‌قادر‌نشده‌اند‌خود‌را‌از‌شبيه‌شدن‌به‌اقتدارهاي‌سرنگون‌ساخته‌برهانند.‌آنچه‌كه‌دولِت«‌ »اقتدارـ‌ ذهنيت‌ و‌ نظام‌ نه‌ ساخته‌اند‌ سرنگون‌بوده‌است.‌ اقتدارهاي‌نسبي‌چندساله‌ بلكه‌ پنج‌هزارساله‌نه‌چندان‌ مدت‌زماني‌ گذشت‌ از‌ پس‌ نيز‌ دليل‌ همين‌ به‌از‌ ناشي‌ فرسودگي‌ و‌ رنج‌ دردو‌ جامعه‌ در‌ طوالني‌سركوب‌و‌استثمار‌تداوم‌پيدا‌كرده‌است.‌اين‌انقالب‌ها‌اگرچه‌با‌ندا‌و‌اراده‌ي‌مشترك‌تمامي‌اقشار‌ستمديده‌‌و‌در‌راس‌آنها‌زنان‌صورت‌گرفته‌باشند‌هم،‌اما‌به‌دليل‌و‌ كاپيتاليسم‌ مدرنيست‌ پارادايم‌ از‌ نتوانسته‌اند‌ اينكه‌انديشه‌هاي‌اقتدارگرا‌و‌دولت‌گرا‌گذار‌نمايند،‌نهايتاً‌در‌اينكه‌ دليل‌ به‌ گرفته‌اند.‌ قرار‌ ايده‌آل‌هايشان‌ با‌ تقابل‌اقتدار«‌قرار‌ ابزار‌»دولت‌و‌ خودشان‌هدف‌را‌كاربست‌داده‌اند،‌اين‌ابزار‌آلوده‌ايده‌آل‌هايشان‌را‌نيز‌به‌‌آلودگي‌اقتدار‌ و‌ دولــت‌ ابــزارشــان‌ كه‌ هم‌ هنگامي‌ كشانيد.‌به‌ طبيعتش‌ كه‌ حقيقي‌ سوسياليسم‌ شد،‌ سوسياليستي‌دموكراتيك،‌ ـــاي‌ ارزش‌ه دربــرگــيــرنــده‌ي‌ تمامي‌هيچ‌وجه‌ به‌ و‌ مي‌باشد‌ مساوات‌طلب‌ و‌ آزادي‌خواهانه‌تن‌ بر‌ عمل‌ جامه‌ي‌ نــدارد،‌ دولت‌ و‌ اقتدار‌ با‌ تناسبي‌نتوانسته‌اند‌ انقالب‌ها‌ اين‌ در‌ هم‌ زنان‌ كرد.‌ نخواهد‌آن‌ رهنمودهاي‌ و‌ مدرنيست‌ پارادايم‌ از‌ فراتر‌ گامي‌از‌ يكي‌ انقالب‌ها‌ تاريخ‌ به‌ نگاهي‌ در‌ ــد.‌ ــردارن ب

ايران‌مي‌باشد.‌ انقالب‌اسالمي‌ بسيار‌متمايز‌ انقالب‌هاي‌كه‌ ايران‌ ‌1979 سال‌ اسالمي‌ درانقالب‌ زنان‌ مشاركت‌در‌قاموس‌تاريخ‌كالسيك‌از‌آن‌به‌منزله‌ي‌يك‌انقالب‌يا‌مي‌شود،‌داراي‌چنان‌گستره‌اي‌است‌كه‌قطعاً‌نمي‌توان‌شاهنشاهي‌ رژيم‌ از‌ خشم‌ انگاشت.‌ كوچك‌ را‌ آن‌اجتماعي‌ اقشار‌ تمامي‌ ميان‌ در‌ دسپوتيك‌ و‌ اتوريتر‌مستبد‌ بود.‌رژيم‌شاهنشاهي‌رژيمي‌ ‌ ستمديده‌مشترك‌بود‌كه‌ارزش‌هاي‌مادي‌و‌معنوي‌جامعه‌را‌به‌طاليه‌دار‌آن‌ دستان‌ با‌ مي‌كرد،‌ پيشكش‌ آمريكا‌ يعني‌ كاپيتاليسم‌بود. برخوردار‌ از‌حمايت‌آن‌ و‌ بود‌ اقتدار‌آمده‌ بر‌سر‌رژيمي‌كه‌تنها‌كارش‌مكيدن‌زالووار‌خون‌جامعه‌بود.‌روستاييان،‌ كارگران،‌ جوانان،‌ زنان،‌ واكنش‌ و‌ خشم‌دينداران،‌‌كمونيست‌ها،‌آنارشيست‌ها،‌‌آذري‌ها،‌‌كردها،‌‌چرا؟‌ ‌ بود.‌ مشترك‌ و....‌ تركمن‌ها‌ بلوچ‌ها،‌ عرب‌ها،‌بيداد‌ بي‌اخالقي‌ و‌ فساد‌ فقر،‌ گرسنگي‌،‌ آنكه‌ براي‌اخالقي‌ معيار‌ و‌ مرز‌ هيچ‌ سركوب‌ و‌ ظلم‌ مي‌كشيد.‌اقشار‌ تمامي‌ كه‌ است‌ وضعيتي‌ همان‌ اين‌ نمي‌شناخت.‌اجتماعي‌را‌در‌مبارزه‌يكپارچه‌مي‌ساخت.‌با‌قيام‌تمامي‌و‌ مستبد‌ شاهنشاهي‌ رژيم‌ اجتماعي‌ طبقاب‌ و‌ اقشار‌مستبدتر‌ رژيمي‌ را‌ آن‌ و‌‌جاي‌ شد‌ سرنگون‌ مــزدور‌رژيمي‌ به‌ را‌ جايش‌ اتوريتر‌ مونارشيك‌ رژيم‌ گرفت.‌بر‌ مي‌توان‌ كه‌ البته‌ است.‌ داده‌ اتوكراتيك‌ ديكتاتورـ‌اما‌ به‌بحث‌پرداخت.‌ بسيار‌ تراژيك‌ اين‌وضعيت‌ روي‌به‌ به‌اختصار‌ جزييات‌ به‌ پرداختن‌ بدون‌ مي‌خواهم‌ من‌در‌ تاريخ‌ طول‌ در‌ هميشه‌ نمايم.‌ اشاره‌ موضوع‌ اين‌يا‌ و‌ جناح،‌جنبش‌ سازمان‌يافته‌ترين‌ مردمي،‌ جنبش‌هاي‌برداشت‌ ديگر‌ بياني‌ نتيجه‌گيري)به‌ هنگام‌ در‌ سازمان،‌داراي‌ سيستم«‌ ـ‌ »سياست‌ شكل‌گيري‌ يا‌ و‌ محصول(‌نقشي‌تعيين‌كنند‌بوده‌و‌يا‌بيشتر‌هر‌كسي‌تاثيرگذار‌بوده‌داد‌ روي‌ هم‌ ايران‌ اسالمي‌ انقالب‌ در‌ كه‌ آنچه‌ است.‌ائتالف‌ انقالب‌اسالمي‌حاصل‌ اگرچه‌ بود.‌ همين‌مورد‌مشترك‌تمامي‌اقشار‌اجتماعي‌باشد‌و‌به‌عبارتي‌انقالبي‌را‌ آن‌ رهبري‌ خميني‌ كه‌ جنبشي‌ هم،‌ باشد‌ مردمي‌برعهده‌داشت،‌جنبشي‌بود‌با‌رهنمود‌اسالم‌سياسي‌كه‌و‌ بود‌ انقالب‌ نيروي‌ مجهزترين‌ و‌ سازماندهي‌شده‌ترين‌بر‌ اقتدار‌را‌ تاج‌ ابتكار‌عمل‌ به‌دست‌آوردن‌رندانه‌ي‌ با‌برابري،‌‌ سر‌گذاشت.‌اين‌جنبش‌شعارهاي‌دموكراسي،‌‌به‌ نمود‌و‌دست‌ به‌يك‌سپر‌ مبدل‌ را‌ و‌آزادي‌ عدالت‌نيز‌ موفقيت‌ با‌ اقدامش‌ اين‌ و‌ زد‌ اجتماعي‌ توطئه‌اي‌انقالب‌ موج‌ اين‌ در‌ اگر‌ نمونه‌ براي‌ است.‌ بوده‌ همراه‌نگرش‌ از‌ ــوردار‌ ــرخ ب و‌ آزادي‌خــــواه‌ جنبش‌ يــك‌سازماندهي‌شده،‌‌ نيرومند،‌ راديــكــال‌ دموكراسي‌تواناني‌ و‌ مي‌شد‌ پيدا‌ عمل‌ ابتكار‌ داراي‌ و‌ تاثيرگذار‌به‌يك‌سازماندهي‌ اين‌خيزش‌اجتماعي‌ متحول‌نمودن‌نهادينه‌شده‌ي‌دموكراتيك‌را‌از‌خود‌نشان‌مي‌داد،‌بدون‌نظام‌ در‌شكل‌گيري‌ نيرو‌ اساسي‌ترين‌ مي‌توانست‌ شك‌بعد‌از‌سرنگوني‌شاه‌باشد.امروز‌خيزش‌خلق‌در‌تونس‌دربرگرفته‌ را‌ كشورها‌ اين‌ كه‌ انقالب‌ موج‌ و‌ مصر‌ و‌است‌ اين‌ پرسشمان‌ مي‌باشد.‌ مشابه‌ وضعيتي‌ داراي‌ديكتاتورها‌ برضد‌ كه‌ خلقي‌ كشورها‌ ايــن‌ كهدر‌به‌پاخاسته‌پس‌از‌سرنگون‌كردن‌آنها،‌چه‌كسي‌و‌يا‌چه‌نظامي‌را‌جايگزين‌خواهد‌نمود؟‌بدون‌شك‌باتوجه‌به‌سيستم‌ تعيين‌ در‌ نيرويي‌ ديگر‌ بار‌ حاكم‌ رئاليته‌ي‌مقاومت‌ هنگامه‌ي‌ در‌ كه‌ بود‌ خواهد‌ تعيين‌كننده‌حمايت‌ از‌ و‌ باشد‌ نيرو‌ سازماندهي‌شده‌ترين‌ اجتماعي‌در‌صورت‌عدم‌وجود‌ باشد.‌ برخوردار‌ مردمي‌ توده‌ي‌ابتكار‌عمل‌ نيرويي‌خارجي‌ اينكه‌ نيرويي‌احتمال‌ چنين‌مورد‌ مي‌كنم‌ فكر‌ دارد.‌ وجود‌ نيز‌ بگيرد‌ به‌دست‌ را‌مداقه‌قرار‌دادن‌مشاركت‌زنان‌و‌بر‌اين‌اساس‌تاثير‌آنها‌جنبش‌هاي‌ تمامي‌ نخواهدبود.‌ اشتباه‌ نيز‌ انقالب‌ در‌و‌ سازماندهي‌شده‌ آگاهانه،‌‌ به‌شكلي‌ زنان‌ كه‌ انقالبي‌هدفمند‌در‌آنها‌مشاركت‌نموده‌اند،‌استاندارهاي‌آزادي‌است.‌ ــوده‌ ب بــاالتــري‌ هرچه‌ سطح‌ در‌ برابريشان‌ و‌

بيشتر‌ هرچه‌ آزادي‌ و‌ دموكراسي‌ عرصه‌هاي‌و‌ رفــاه‌ آگاهي،‌‌ اخــالق‌،‌ ميزان‌ بر‌ شده‌اند.‌ گسترده‌افزوده‌شده‌است.‌طبيعت‌ بيشتر‌ آرامش‌اجتماعي‌هرچه‌و‌ نموده‌ متاثر‌ را‌ نظام‌ زنان‌ دموكرات‌ و‌ آزادي‌خــواه‌سياست‌را‌به‌مساله‌ي‌دموكراسي‌حساس‌تر‌كرده‌است.‌به‌ويژه‌در‌مورد‌مراحل‌اوليه‌يجنبش‌هاي‌رئال‌‌سوسياليست‌خرج‌ به‌ دقت‌ كمي‌ اگر‌ اما‌ مي‌كند.‌ صدق‌ مورد‌ اين‌بدانها‌ اگر‌ حتي‌ انقالب‌ها‌ اين‌ ديدكه‌ خواهيم‌ دهيم‌عمل‌ ابتكار‌ بر‌ متكي‌ انقالب‌هاي‌ مردمي،‌ انقالب‌هاي‌از‌ نتوانسته‌اند‌ اينكه‌ دليل‌ به‌ شــود،‌ گفته‌ هم‌ زنــان‌باورداشت‌و‌انديشه‌هاي‌پاراديم‌مدرنيست‌گذار‌نمايند،‌به‌ضدانقالب‌ شدن‌ متحول‌ از‌ خويش‌ رهانيدن‌ به‌ قادر‌نگشته‌اند.‌به‌دليل‌عدم‌سپري‌كردن‌نظام‌دولت‌ـ‌اقتدار‌خودشان‌ مي‌باشد،‌‌ زنان‌ با‌ دشنمي‌ كاراكتر‌ داراي‌ كه‌تيشه‌بر‌ريشه‌يشان‌زده‌اند.‌در‌تاريخ‌جمله‌ي‌مشهوري‌با‌مي‌بلعد«.‌ را‌ فرزندش‌ دارد:«انقالب‌ وجود‌ مضمون‌ اين‌و‌ انقالبي‌ جنبش‌هاي‌ تمامي‌ براي‌ جمله‌ اين‌ نظرم‌ به‌شده‌ رانده‌ زبان‌ بر‌ شده‌اند‌ مواجه‌ آن‌ با‌ كه‌ تراژدي‌اي‌است؛‌انقالب‌هايي‌كه‌داراي‌ايده‌آل‌هايي‌پاك‌اما‌ابزار‌كاربردي‌ناپاكي‌بوده‌اند.‌كس‌و‌يا‌كساني‌كه‌اين‌سخن‌به‌اندازه‌ي‌ باشند‌ نتوانسته‌‌ اگر‌ حتي‌ رانده‌اند‌ برزبان‌ را‌دادن‌ قرار‌ مبنا‌ با‌ هم‌ نمايند‌ واشكافي‌ را‌ حقيقت‌ كافي‌وقايع،‌به‌شكلي‌بسيار‌برجسته‌آنچه‌كه‌را‌حس‌نموده‌اند‌در‌اين‌جمله‌ي‌كوتاه‌اما‌فصيح‌بيان‌كرده‌اند.‌هم‌اكنون‌در‌حال‌ انقالبي‌خلق‌ها‌كه‌ عظيم‌ نيروي‌ منطقه‌يمان‌ در‌به‌وجد‌ را‌ انسان‌ مي‌باشد،‌‌ انقالب‌ به‌ شدن‌ متحول‌سوي‌ از‌ كه‌ زيبايمان‌ جغرافياي‌ خلق‌هاي‌ مــي‌آورد.‌عروسك‌كوكي‌ها‌و‌جاسوسان‌كاپيتاليسم‌مبدل‌به‌يك‌حال‌ در‌ ديكتاتورها‌ دستان‌ در‌ و‌ شده‌است‌ جهنم‌تقالست،‌امروز‌با‌ندايي‌رسا‌فرياد‌آزادي‌سر‌مي‌دهند‌و‌به‌ميادين‌ريخته‌اند.‌اين‌موج‌عصيان‌بدون‌هيچ‌شك‌و‌لرزه‌ به‌ نيز‌ را‌ سوريه‌ و‌ تركيه‌ ايران،‌ پيكره‌ي‌ شبه‌اي‌درخواهد‌آورد.‌مقاومت‌و‌عصيان‌موجود‌در‌منطقه‌در‌وسيستم‌هاي‌ رژيم‌ها‌ برضد‌ است‌ ايستاري‌ جمله‌‌ يك‌ديكتارتور‌و‌كاپيتاليسمي‌كه‌برايش‌جاسوسي‌مي‌كنند.‌اين‌رژيم‌ها‌كه‌تنها‌كارشان‌تصفيه‌و‌انكار‌حق‌و‌حقوق‌خلق‌ها‌و‌به‌ويژه‌زنان‌مي‌باشد،‌به‌مرحله‌اي‌رسيده‌اند‌كه‌برپا‌ خودشان‌ كه‌ هستند‌ آتشي‌ در‌ سوختن‌ به‌ محكوم‌نيز‌دولت‌واپس‌گراي‌ كرده‌اند.‌و‌در‌راس‌اين‌رژيم‌ها‌اقداماتي‌چون‌اعدام،‌ با‌ اين‌رژيم‌كه‌ ‌ ايران‌قرار‌دارد.‌اعتياد‌ ترويج‌ و‌ مزدورسازي‌ فحشا،‌‌ فقرزايي،‌‌ سنگسار،‌‌جامعه‌را‌به‌‌بند‌كشانيده‌و‌كشوري‌زيبا‌همچون‌ايران‌را‌به‌ البته‌كه‌محكوم‌ مبدل‌ساخته‌ براي‌خلق‌ها‌ زنداني‌ به‌ژرف‌ مقاومت‌ فرهنگ‌ حاليكه‌ در‌ است.‌ فروپاشي‌معنوي‌ و‌ مادي‌ نيروي‌ بزرگترين‌ ايران‌ در‌ اجتماعي‌از‌ ارزشمند‌و‌سرشار‌ مقاومت‌ ايران‌مي‌باشد،‌ خلق‌هاي‌يك‌ مي‌تواند‌ هم‌ مصر‌ و‌ تونس‌ در‌ خلق‌ها‌ معناي‌سرچشمه‌ي‌بزرگ‌الهام‌براي‌خلق‌هاي‌ايراني‌باشد.‌اگر‌رژيم‌ و‌ نموده‌ يكي‌ را‌ نيرويشان‌ ايراني‌ زنان‌ و‌ خلق‌ها‌را‌ اقتدار‌ توطئه‌ با‌ كه‌ را‌ سياسي‌ اسالم‌ واپس‌گراي‌به‌دست‌گرفت‌سرنگون‌سازند،‌آن‌هنگام‌است‌كه‌در‌مقاومتشان‌ سنت‌ از‌ بود‌ خواهند‌ قادر‌ واقعي‌ معنايي‌حياتي‌‌ از‌ بــرخــوردار‌ و‌ آورده‌‌ به‌عمل‌ صيانت‌واقعيت‌ باشد.‌ ايران‌ تاريخ‌ برازنده‌ي‌ كه‌ معنادارگردند‌نيروي‌ اين‌ از‌ مطمئماً‌ ايراني‌ زن‌ و‌ است‌كه‌جامعه‌ اين‌مبناي‌ بر‌ نوين‌ انقالبي‌ برخوردارند.‌ مقاومت‌ و‌ موفقيت‌شعور‌ ‌ و‌ باال‌ عمل‌ ابتكار‌ سازماندهي‌شده،‌‌ اراده‌ي‌به‌ مي‌تواند‌ ايــران،‌‌ زنان‌ دموكراتيك‌ و‌ ــواه‌ آزادي‌خبه‌ نيز‌ اين‌ و‌ گردد.‌ مبدل‌ آن‌ واقعي‌ معناي‌ در‌ انقالب‌خودي‌خود‌نظام‌كنفدرال‌دموكراتيك،‌به‌منزله‌ي‌نظام‌آزاد‌و‌دموكراتيك‌خلق‌‌ها‌را‌به‌ارمغان‌خواهد‌آورد.‌

نقش زنان در انقالببسه شيمال

10

Page 12: Alternative No.5

ALTERNATIVEهفته نامه ی سياسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی دوره ی دوم شماره ی 5 سه شنبه 26 بهمن 1٣8٩ / 15 فوريه 2011

ی اتریخ نهفته، حقیقت ما رد ابتدااتریخ نیزرد امروز ما

نشريه ی سياسی، اجتماعی و فرهنگیpjak صاحب امتياز : مرکز مطبوعات حزب حيات آزاد کرد ستان

مدير مسئول : هيأت تحريريه آلترناتيوچاپ خانه ي گريال

مرگ‌يعني‌عشق،‌آسمان‌بودن،‌رفتن.‌مرگ‌يعني‌جدايي،‌كوتاه‌شدن‌دست‌از‌جهان.‌مرگ‌يعني‌ترك‌ديار؛‌دوري‌هميشه‌از‌ياران.‌مرگ‌يعني‌رفتن،‌رفتن‌بدون‌بازگشت.‌در‌يك‌كالم‌مرگ‌يعني‌مرگ،‌اما‌پيش‌من‌هر‌چه‌از‌مرگ‌مي‌گويند‌در‌دل‌هراسي‌ايجاد‌نمي‌شود.‌مرگ‌اگر‌اژدهاست،‌در‌دل‌من‌مورچه‌ايست‌بي‌آزار؛‌مرگ‌براي‌من‌سعادتي‌است‌هديه‌شده‌از‌سوي‌دوست‌زيرا‌براي‌ملت‌است.و‌ تولد.‌ يعني‌ سپردن،‌ عشق‌ به‌ دل‌ يعني‌ دوباره‌بودن،‌ يعني‌ من‌ براي‌ مرگ‌ شهدا.‌ ياد‌ با‌ شد‌ خواهم‌ ياد‌ من‌ مرگ،‌ از‌ بعد‌و‌ ملتم‌ و‌ من‌ زيرا‌ عظيم.‌ بس‌ رؤيايي‌ست‌ برايم‌ مقصد‌ به‌ رسيدن‌ پس‌ ايستگاه،‌ دو‌ مابين‌ مسافتي‌ طول‌ يعني‌ من‌ عمر‌ اگر‌و‌ مي‌روم‌ مي‌دانم‌كجا‌ كه‌ سفر‌ اين‌ راه‌ در‌ من‌ ناشكفته‌ي‌ آرزوي‌ اما‌ بوديم،‌ بي‌پناه‌ دنيا‌ اين‌ در‌ يارانم‌ و‌ فرزندان‌ و‌ عزيزانم‌شهيد‌ را‌ او‌ آيندگان‌ كه‌ انساني‌ خون‌ من،‌ مرگ‌ با‌ و‌ من‌ مرگ‌ از‌ پس‌ شايد‌ مي‌كشاند؛‌ مرگ‌ سوي‌ به‌ مرا‌ شد‌ خواهم‌ چه‌خواهند‌خواند‌پشتيباني‌باشد‌براي‌ملتم‌و‌وطنم‌و‌فرزندانم...‌و‌اگر‌قرار‌است‌در‌كشاكش‌اين‌امواج،‌مرا‌ديوانه‌وار‌به‌ساحل‌بكوبند‌و‌مشتي‌استخوان‌از‌من‌باقي‌بماند،‌من‌مرگ‌را‌به‌آغوش‌خواهم‌كشيد...‌كه‌اين‌نه‌مرگ‌است‌بلكه‌پيوندي‌ست‌ميان‌رفت. به‌سوي‌عشق‌خواهم‌ پياده‌ و‌ پياده‌خواهم‌شد‌ مي‌خوانندش‌ دنيا‌ كه‌ مركب‌ اين‌ از‌ پس،‌ آيندگان...‌ و‌ من،‌گذشتگان‌ديگر‌بوي‌ياس‌و‌نرگس‌و‌نسترن‌مرا‌به‌سوي‌خود‌نخواهد‌كشيد؛‌زيرا‌كه‌خود،‌ايستگاهي‌خواهم‌بود‌براي‌بوييدن‌نرگس‌و‌ياس‌و‌نسترن...‌و‌من‌براي‌هميشه‌از‌چيدن‌گل‌هاي‌زيبا‌خود‌را‌محروم‌خواهم‌ساخت‌زيرا‌باور‌دارم‌بهترين‌گل‌ها‌را‌بهترين‌انسان‌ها‌به‌من‌هديه‌خواهند‌كرد.‌مسير‌رفتن‌اگر‌چه‌سخت‌بود‌و‌دشوار‌اما‌پاياني‌بس‌دلپذير‌خواهد‌داشت.‌دلتنگم...‌دلتنگ‌را‌نخواهد‌داشت. بار‌مسئوليتي‌جديد‌ از‌ظلمش‌و‌بي‌عدالتي‌هايش...‌تن‌رنجور‌من‌ديگر‌تحمل‌كشيدن‌ از‌مكرش،‌ دنيا،‌ از‌خوبان‌ خون‌ وارث‌ فهميدم‌ كه‌ زمان‌ آن‌ از‌ كشيدم،‌ سختي‌ها‌ چه‌ مي‌دانيد‌ چه‌ است...‌ سخت‌ نمي‌توانم؛‌ كه‌ كنيد‌ باور‌را‌ قنديل‌ و‌ آرارات‌ پسران‌ شجاعت‌ و‌ دادم‌ شهادت‌ زاگرس‌ دختران‌ پاكي‌ به‌ كه‌ زمان‌ آن‌ از‌ ديدم،‌ رنج‌ها‌ چه‌ و‌ هستم...‌عاشق‌ بايد‌ رفت؛‌ بايد‌ پس‌ افزود...‌ رنجورم‌ و‌ بر‌دوش‌خسته‌ را‌ سنگيني‌اش‌ هم‌ شاهو‌ كه‌ زمان‌ آن‌ بود‌ دشوار‌ و‌چه‌ ستودم‌بود؛‌خستگي‌ام‌نه‌از‌پيمودن‌ادامه‌ي‌راه‌بلكه‌ترس‌از‌دست‌‌دادن‌اين‌همه‌لذت‌و‌ارزش‌است‌كه‌امروز‌به‌آن‌دست‌يافته‌ام. شهيد قهرمان فرهاد وكيلي

مرگ اگر اژدهاست، در دل من مورچه ای است بی آزار!

جنبش آزادي خواهي خلق كرد جنبشي است

رهبر آپوكه مرگ را نيز از پاي ردآورد.

هر كس رد جستجوي آن است ات انسان گمشده ي خويش را رد من بيابد.

پنج شنبه، 23 ارديبهشت 1389 / 13 مي 2010