129
ي ن مد ون ن ا ق دمه ق م وم م ع ور ط ب ن ي ن وا ق راء جر و ا ا( ث+ ر و ا ا( ش- ت/ ن در ا ماده1 ده و و م ن لاغ ث ا ت ل ه دو اء و ب ض م را ا ن+ ا رور ج ن> پ رفA ظ د اث ور ث ه م ج س تG ن و ر لاغ ث ور ا ه م ج س تG ن ه ر ب ي م لا س ا وراي( ش س ل ج م ات وث مص- مدت رفA ظ ت س ا فA ظ و م ت ل دو48 د. ماث ن ر( ش- ت ن م را ن+ ا ت ع سا ي سر> ن مه ه ه ج ي- ت/ ن ا ه ث وب مص ت س ا فA ظ و م ت لر دور مق ت هل م در ت ل ه دو ب لاغ ث ا ا اء ث ض م ا ور ار ه م ج س تG ن ر كاف ن- ست ا ورت ص در- ره ص ب پp. د ماث ن ر( ش- ت ن م ت ع سا ت( ش ه ل و ه> چ رفA ظ ور ك مد مدت اي ض ق ن ا س ار> پ را ماده2 ن ي ن وا ق- 15 رر مق را ج ع ا ق و م راي ن ي ص ا خ ت ي پ ر ن، ون ن ا ود ق خ كه در ث+ ر ا مگ ت س راء ا جلا م ا ور لار( ش ك ر س را س ار ، در( ش- ت/ ن ا س ار> پ رور د.( اس ده ث( س ماده3 د. ث+ ل ا م ع ه ب ي م س امه ر ث در رور د اث ث ن ي ن وا ق ار( ش- ت/ ن ا- ماده4 ن ي ه ا ب ت ي ش پ ي ص ا خ راتر مق، ون ن ا ود ق خ كه در ن پ ر ا مگارد د ر ث( ن ود ا خ ل ن ق ه ما ب ت ي ش پ ون ن ا و ق ت س ه ا ي پ+ ه ا ب ت ي ش پ ون ن ا ر ق( ن ا- د.( اس ده ث( س اد ج ت وغ ا ص و م ماده5 د.( اس رده ث ك اء ن ت ن س ا ون ن ا كه ق واردي م در ر مگ ود ن د ن ه وا خ ران ن ا ن ي ن وا ق ع ي مط له ه و داخ ارج اغ خ ن پ ا م ار ع ا ران ن ه ا ي سك ه ي كل- ماده6 م در ي ق م كه ن پ و ا ل و ران نغ ا ا ن پ ه ا ي كل ورد م در( ص و، ارت ا ج( ش ا ت ي هل و ا لاق طاح و ك ل ن ن¥ ب ق ه ار ي ص خ( ش وال خ ه ا وط ب ن ر م ن ي ن وا ق- ود. ن واهد خ ري ج م د ن( س ا ه ث ارج خ ماده7 ه در ي( پ ار وق ق ح( ت ي ح ار ن ي ن> چ م هد و و خ ت ي هل ه و ا ي ص خ( ش وال خ ه ا وط ب ن ر م لG ن شا م( ت ي ح ار ران نك· ا ا م در خ ي ق م ارح اغ خ ن پ ا- ود. ن د ن ه وا خ ود خ وغ ب مت ت ل دو راتر مق و ن ي ن وا ق ع ي مط هدات عا مود خد ماده8 ود. ن واهد خ ران ن ا ن ي ن وا ق ع ب ا ث ت ه چ ر ه د ار كت ن م ا رده ث ك· لك م ن ود ه ع ق ب طر ن ران ن ه در ا ارج اغ خ ن پ ول كه ا ق ي م ر ي غ وال م ا- 1

legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

  • Upload
    others

  • View
    5

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مدني قانونمقدمه

عموم بطور قوانين اجراء و آثار و انتشار در

ظرف- 1ماده بايد جمهور رئيس و ابالغ جمهور رئيس به اسالمي شوراي مجلس مصوباتمدت ظرف است موظف دولت و نموده ابالغ دولت به و امضاء را آن روز آنرا 48پنج ساعت

. نمايد منتشر - دولت مقرر مهلت در دولت به ابالغ يا امضاء از جمهور رئيس استنكاف صورت در تبصرهو چهل ظرف مذكور مدت انقضاي از پس را پرسي همه نتيجه يا مصوبه است موظف

. نمايد منتشر ساعت هشتخود 15قوانين- 2ماده در آنكه مگر است االجراء الزم كشور سراسر در ، انتشار از پس روز

. باشد شده مقرر اجرا موقع براي خاصي ترتيب ، قانون.3ماده آيد- عمل به رسمي روزنامه در بايد قوانين انتشاردر- 4ماده اينكه مگر ندارد اثر خود قبل ما به نسبت قانون و است آتيه به نسبت قانون اثر

. باشد شده اتخاذ موضوع اين به نسبت خاصي مقررات ، قانون خوددر- 5ماده مگر بود خواهند ايران قوانين مطيع داخله و خارجه اتباع از اعم ايران سكنه كليه

. باشد كرده استثناء قانون كه موارديدر- 6ماده ارث و، اشخاص اهليت و طالق و نكاح قبيل از شخصيه احوال به مربوط قوانين

. بود خواهد مجري باشند خارجه در مقيم اينكه ولو ايران اتباع كليه مورداهليت- 7ماده و شخصيه احوال به مربوط مسائل حيث از ايران خاك در مقيم خارج اتباع

متبوع دولت مقررات و قوانين مطيع معاهدات حدود در ارثيه حقوق حيث از همچنين و خود. بود خواهند خود

هر- 8ماده از ميكنند يا كرده تملك عهود طبق بر ايران در خارجه اتباع كه منقول غير اموال. بود خواهد ايران قوانين تابع جهت

شده- 9ماده منعقد دول ساير و ايران دولت بين اساسي قانون طبق بر كه عهودي مقرراتاست . قانون حكم در باشد

كه- 10ماده صورتي در نموده‌اند منعقد آنرا كه كساني به نسبت خصوصي قراردادهاياست . نافذ نباشد قانون صريح مخالف

اموال در اول جلدكلي بطور مالكيت و اموال بيان در اول كتاب

اموال - انواع بيان در اول باب

منقول- 11ماده غير و منقول است قسم دو بر اموال

منقول غير اموال در اول فصل

اينكه- 12ماده از اعم نمود نقل نتوان ديگر محل به محلي از كه آنست منقول غير ماليا خرابي مستلزم آن نقل كه نحوي به انسان عمل واسطه به يا باشد ذاتي آن استقرار

. شود آن محل يا مال خود نقصشود- 13ماده مي محسوب بنا جزء عرفا و منصوب بنا در كه چه هر و آسيا و ابنيه و اراضي

بنا يا زمين در ديگر مقاصد يا آب جريان براي كه ها لوله است همچنين و است منقول غير. باشد شده كشيده

1

Page 2: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

رفته- 14ماده بكار زمين يا بنا در كه صورتي در آنها امثال و مجسمه و نقاشي پرده و آينهمنقول غير بشود آن محل يا آن خود خرابي يا نقص موجب آن نقل كه طوري به باشد

است .از- 15ماده قسمتي اگر است منقول غير است نشده درو يا چيده كه مادام ، حاصل و ثمره

است . منقول قسمت آن تنها باشد شده درو يا چيده آنغير- 16ماده است نشده كنده يا بريده كه مادام قلمه و نهال و آن شاخه‌هاي و اشجار مطلق

است . منقولقبيل- 17ماده از باشد داده اختصاص زراعت عمل براي را آن مالك كه اشيائي و حيوانات

مال هر كلي بطور و غيره و تخم و زراعت ادوات و اسباب و ماشين و گاوميش و گاواز باشد داده تخصيص امر اين به آنرا مالك و الزم زراعت عمل از استفاده ، براي كه منقولو است منقول غير مال حكم در و محسوب ملك جزو اموال توقيف و محاكم صالحيت جهت

اختصاص باغ و خانه يا زراعت آبياري براي كه ديگري حيوان يا و گاو و تلمبه است همچنيناست . شده داده

ارتفاق- 18ماده حق همچنين و سكني و عمري حق مثل منقوله غير اشياء از انتفاع حقمنقوله غير اموال به راجعه دعاوي و المجري حق و العبور حق قبيل از غير ملك به نسبت

است . منقول غير اموال تابع آن امثال و يد خلع تقاضاي قبيل از

منقوله اموال در دوم فصل

محل- 19ماده يا خود به اينكه بدون باشد ممكن ديگر محلي به محلي از آن نقل كه اشيائياست . منقول آيد وارد خرابي آن

صالحيت- 20ماده حيث از مستاجره عين االجاره مال و مبيع ثمن و قرض قبيل از ديون كليه. باشد منقوله غير اموال از مستاجره عين يا مبيع اينكه ولو است منقول حكم در محاكم

رودخانه- 21ماده روي در كه حمامهائي و آسياها و قايقها و بزرگ و كوچك كشتيهاي انواعطرز به نظر كه كارخانه‌هائي كليه و داد حركت را آنها ميتوان و ميشود ساخته درياها واشياء از بعضي توقيف ولي است منقوالت در داخل نباشد عمارتي بناي جزو ساختمان

. آيد عمل به خاصه ترتيبات موافق آنها اهميت به نظر است ممكن مزبورهواسطه- 22ماده به يا شده تهيه بنايي براي كه غيره و آجر و سنگ قبيل از بنايي مصالح

است . منقول داخل نرفته بكار بنا در كه مادامي باشد شده جدا بنا از خرابيسوم فصل

ندارد خاص مالك كه اموالي در

. 23ماده بود- خواهد آنها به مربوطه قوانين مطابق ندارد خاص مالك كه اموالي از استفادهنيست- 24ماده مسدود آنها آخر كه را كوچه‌هايي و عامه شوارع و طرق نميتواند هيچكس

. نمايد تملكاز- 25ماده ندارد خاصي مالك و است عموم استفاده مورد كه را اموالي تواند نمي هيچكس

عمومي ميدانگاههاي و قديمه مدارس و عمومي انبارهاي آب و كاروانسراها و پلها قبيل. . است عموم استفاده مورد كه چاهائي و قنوات است همچنين و كند تملك

و- 26ماده استحكامات مثل عمومي انتفاعات يا مصالح براي است معد كه دولتي اموالهمچنين و جنگي سفاين و ذخيره و اسلحه و قورخانه و نظامي خاكريزها و خندقها و قالع

و عمومي كتابخانه و موزه‌ها و دولتي تلگرافي هاي سيم و دولتي عمارات و ابنيه و اثاثهعنوان به دولت كه منقوله غير و منقوله اموال از آنچه بالجمله و آنها امثال و تاريخي آثار

همچنين و نيست خصوصي تملك قابل دارد تصرف تحت در ملي منافع و عمومي مصالحيافته اختصاص شهري يا ناحيه يا واليت و ايالت به عمومي مصالح موافق كه اموالي است

باشد.مقررات- 27ماده مطابق را آنها ميتوانند مردم افراد و نميباشد اشخاص ملك كه اموالي

تملك آنها مختلفه اقسام از يك بهر مربوطه مخصوصه قوانين و قانون اين در مندرجهكه زمينهائي يعني موات اراضي مثل ميشود ناميده مباحات كنند استفاده آنها از يا و كرده

. نباشد آنها در زرع و كشت و آبادي و افتاده معطل.28ماده رسد- مي فقرا بمصارف او قبل از ماذون يا حاكم اذن با المالك مجهول اموال

2

Page 3: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

دوم بابميشود حاصل اموال به نسبت اشخاص براي كه مختلفه حقوق در

:29ماده باشند- دارا را ذيل عالقه‌هاي اموال به نسبت اشخاص است ممكنمنفعت- ) (.1 يا عين از اعم مالكيتانتفاع- .2 حقغير- .3 ملك به ارتفاق حق

مالكيت در اول فصل

مواردي- 30ماده در مگر دارد انتفاع و تصرف گونه همه حق خود مايملك به نسبت مالكي هر. باشد كرده استثناء قانون كه

قانون- .31ماده حكم به مگر كرد بيرون نميتوان آن صاحب تصرف از را مالي هيچعملي- 32ماده نتيجه در يا طبعا كه منقوله غير و منقوله اموال متعلقات و ثمرات تمام

است . مزبوره اموال مالك مال بالتبع باشد شده حاصلخود- 33ماده بخودي چه است زمين مالك مال ميشود حاصل زمين از كه محصولي و نما

حاصل غير حبه يا اصله از حاصل نمايا اينكه مگر مالك عمليات واسطه به يا باشد روئيدهچه اگر بود خواهد حبه يا اصله صاحب مال محصول و درخت صورت اين در كه باشد شده

. باشد شده كاشته زمين صاحب رضاي بدونآنهم- 34ماده نتايج مالك است مادر مالك كس هر و است مادر تابع ملكيت در حيوانات نتايج

. شد خواهد.35ماده شود- ثابت آن خالف اينكه مگر است مالكيت دليل مالكيت عنوان به تصرف.36ماده بود- نخواهد معتبر نبوده قانوني ناقل يا ملك سبب از ناشي شود ثابت كه تصرفيصورت- 37ماده اين در است بوده او مدعي مال سابقا ملك كه كند اقرار فعلي متصرف اگر

اينكه مگر كند استناد خود تصرف به مزبور شخص مالكيت ادعاي رد براي نميتواند مشاراليهاست . شده منتقل او به صحيح ناقل به ملك كه نمايد ثابت

همچنين- 38ماده و رود باال كجا هر تا است آن محاذي فضاي مالكيت مستلزم زمين مالكيتمگر دارد گرفتن فراز و هوا در تصرف گونه همه حق مالك بالجمله زمين زير به نسبت است

. باشد كرده استثناء قانون كه را آنچهزمين- 39ماده زير در كه حفري و بنا هر همچنين و است زمين روي در كه درخت و بنا هر

. شود ثابت آن خالف اينكه مگر ميشود محسوب زمين آن مالك ملك است

دوم فصلانتفاع حق در

آن- 40ماده عين كه مالي از ميتواند شخص آن بموجب كه است حقي از عبارت انتفاع حق. كند استفاده ندارد خاصي مالك يا است ديگري ملك

اول مبحثسكني و رقبي و عمري در

عمر- 41ماده بمدت شخص براي مالك طرف از عقدي بموجب كه است انتفاعي حق عمري. باشد شده برقرار ثالثي شخص عمر يا و منتفع عمر يا خود

.42ماده ميگردد- قرار بر معيني مدت براي مالك طرف از كه است انتفاعي حق رقبيناميده- 43ماده سكني حق يا سكني باشد مسكني در سكونت از عبارت انتفاع حق اگر

. شود برقرار رقبي طريق به يا عمري طريق به است ممكن حق اين و ميشودو- 44ماده بوده مطلق حبس باشد نكرده معين مدتي انتفاع حق براي مالك كه صورتي در

. كند رجوع خود فوت از قبل مالك اينكه مگر بود خواهد مالك فوت تا مزبور حقكرد- 45ماده برقرار توان مي اشخاصي يا شخص باره در فقط را انتفاع حق فوق موارد در

براي طبعا انتفاع حق است ممكن ولي باشند داشته وجود مزبور حق ايجاد حين در كه

3

Page 4: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

انتفاع حق صاحبان كه مادامي و شود برقرار نيامده‌اند بوجود عقد حين در كه هم كساني. ميگردد زائل حق آنها انقراض از بعد و باقي مزبور حق هستند موجود

بقاء- 46ماده با آن از استفاده كه شود برقرار بمالي نسبت فقط است ممكن انتفاع حقمفروز يا باشد مشاع و منقول غير يا باشد منقول مزبور مال اينكه از اعم باشد ممكن عين

0است- .47ماده صحت شرط قبض غيره و عمري از اعم حبس در

حفاظت- 48ماده در و نكرده استفاده سوء است انتفاع حق موضوع كه مالي از بايد منتفعننمايد . تفريط يا تعدي آن

نيست- 49ماده منتفع عهده بر است انتفاع موضوع كه مالي نگاهداري براي الزمه مخارج. باشد شده شرط آن خالف اينكه مگر

شود- 50ماده تلف منتفع تفريط يا تعدي بدون است انتفاع حق موضوع كه مالي اگر. بود نخواهد آن مسئول مشاراليه

:51ماده ميشود- زايل ذيل موارد در انتفاع حقمدت- .1 انقضاء صورت دراست- .2 انتفاع موضوع كه مالي شدن تلف صورت در

است- :52ماده مالك تضررات ضامن منتفع ذيل موارد در 1. كند- استفاده سوء انتفاع موضوع مال از منتفع كه صورتي درموجب- 2 رعايت عدم اين و ننمايد رعايت را مالك طرف از مقرره شرايط كه صورتي در

. باشد انتفاع حق موضوع بر خسارتيمنتقل- 53ماده اگر ولي نميشود انتفاع حق بطالن موجب بغير مالك طرف از عين انتقال

داشت . خواهد را معامله فسخ اختيار است بديگري متعلق انتفاع حق كه باشد جاهل اليهو- 54ماده عرف يا داده قرار مالك كه بود خواهد نحوي به ديگري مال از انتفاع كيفيات ساير

. بنمايد اقتضاء عادت

دوم مبحثوقف در

. 55ماده شود- تسبيل آن منافع و حبس مال عين اينكه از عبارتست وقفمعني- 56ماده بر داللت صراحتا كه لفظي بهر واقف طرف از ايجاب به ميشود واقع وقف

كه صورتي در آنها قانوني مقام قائم يا عليهم موقوف از اول طبقه قبول و كند آنمصالح بر وقف يا و محصور غير عليهم موقوف اگر و اوالد بر وقف مثل باشند محصور

است . شرط حاكم قبول صورت اين در باشد عامهدر- 57ماده كه باشد اهليتي داراي عالوه به و ميكند وقف كه باشد مالي مالك بايد واقف

است . معتبر معامالتاينكه- 58ماده از اعم شد منتفع آن از بتوان عين بقاء با كه است جائز مالي وقف فقط

مفروز . يا باشد مشاع منقول، غير يا باشد منقولوقت- 59ماده هر و شود نمي محقق وقف ندهد وقف تصرف به را موقوفه عين واقف اگر

. ميكند پيدا تحقق وقف داد قبض بههر- 60ماده است نكرده وقف از رجوع واقف كه مادامي بلكه نيست شرط فوريت قبض در

. ميشود تمام وقف بدهد قبض وقتاز- 61ماده نميتواند واقف و است الزم قبض حصول و صحت نحو به آن وقوع از بعد وقف

داخل را كسي يا كند خارج را كسي عليهم موقوف از يا بدهد تغييري آن در يا كند رجوع آنآن از بعد نكرده معين متولي عقد ضمن در گر يا كند شريك آنها با يا نمايد عليهم موقوف در

. كند دخالت توليت عنوان به خود يا دهد قرار متوليطبقه- 62ماده قبض و ميكنند قبض آنها خود باشند محصور عليهم موقوف كه صورتي در

متولي باشد عامه مصالح بر وقف يا محصور غير عليهم موقوف اگر و است كافي اولي. ميكند قبض حاكم واال وقف

واقف- 63ماده خود اگر و ميكنند قبض را موقوفه آنها جانب از محجورين وصي و وليميكند . كفايت او خود قبض باشد داده قرار خود براي را توليت

4

Page 5: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

همچنين- 64ماده و نمود وقف توان مي است ديگري به متعلق موقتا آن منافع كه را ماليوارد خللي مزبور بحق اينكه بدون است جائز است موجود ارتفاق حق آن در كه ملكي وقف

آيد.ديان- 65ماده اجازه به منوط باشد شده واقع واقف ديان اضرار علت به كه وقفي صحت

است .است- .66ماده باطل مشروع غير مقاصد بر وقفتنها- 67ماده واقف اگر ليكن است باطل آن وقف نيست ممكن آن اقباض و قبض كه مالي

است . صحيح باشد آن اخذ به قادر عليه موقوف و نباشد آن اقباض و اخذ بر قادر" 68ماده عين- متعلقات و توابع از يا جزء عادت و عرف حسب بر يا طبعا كه چيزي هر

كه نحوي به كند استثناء آنرا واقف اينكه مگر است وقف در داخل ميشود محسوب موقوفهاست . مذكور بيع فصل در

.69ماده موجود- تبع به مگر نيست صحيح معدوم بر وقف" 70ماده نسبت- و صحيح موجود سهم به نسبت شود واقع معا معدوم و موجود بر وقف اگر

است . باطل معدوم سهم بهنيست- .71ماده صحيح مجهول بر وقفعليهم- 72ماده موقوف جزء يا عليه موقوف را خود واقف كه معني اين به نفس بر وقف

از اعم است باطل دهد قرار موقوفه منافع از را خود مخارج ساير يا ديون پرداخت يا نمايدفوت . از بعد يا باشد حيات حال به راجع اينكه

است- .73ماده صحيح آنها امثال و واردين و خدمه و اقوام و اوالد بر وقفشود- 74ماده واقع عليهم موقوف مصداق نيز واقف خود اگر عامه مصالح بر وقف در

. گردد منتفع ميتواندمدت- 75ماده در يا الحيوه مادام را موقوفه امور كردن اداره يعني توليت تواند مي واقف

" " مجتمعا يا مستقال كه كند معين ديگري متولي تواند مي نيز و دهد قرار خود براي معيني . خود از غير ديگر نفر چند يا يك به ممكنست موقوفه اموال توليت كند اداره واقف خود با " " شرط ميتواند واقف همچنين و كنند اداره منضما يا مستقال يك هر كه شود واگذار واقف

ترتيبي هر موضوع اين در يا و كند متولي نصب است شده معين كه متولي يا او خود كه كند. دهد قرار بداند مقتضي كه را

" 76ماده اگر- و كند رد يا قبول را توليت بدوا ميتواند داده قرار متولي را او واقف كه كسيداده قرار متولي اصل از كه صورتيست مثل كرد رد اگر و نمايد رد نميتواند ديگر كرد قبول

. باشد نشدهاز- 77ماده يك هر باشد داده قرار توليت استقالل بطور بيشتر يا نفر دو براي واقف هرگاه

" باشد داده قرار اجتماع نحو به اگر و ميكنند تصرف مستقال ديگران يا ديگري كند فوت آنهاحاكم آنها از يكي فوت از بعد و نيست نافذ ديگران يا ديگري تصويب بدون يك هر تصرف

. " كنند تصرف مجتمعا كه مينمايد است باقيمانده آنكه ضميمه را شخصي.78ماده باشد- او اطالع يا بتصويب متولي اعمال كه دهد قرار ناظر متولي بر ميتواند واقفاست- 79ماده شده داده قرار متولي وقف عقد ضمن در كه را كسي نميتواند حاكم يا واقف

حاكم شود ظاهر متولي خيانت اگر و باشد شده شرط عزل حق كه صورتي در مگر كند عزل. ميكند امين ضم

آن- 80ماده فاقد متولي و باشد كرده شرط متولي شخص در را مخصوصي وضع واقف اگر. ميشود منعزل گردد وصف

فقيه- 81ماده ولي نظر طبق موقوفه اداره باشد، نداشته معين متولي كه عامه اوقاف در. بود خواهد

بايد- 82ماده متولي باشد كرده معين خاصي ترتيب موقوفه كردن اداره براي واقف گاه هرو اجاره و تعمير به راجع بايد متولي باشد نداده قرار ترتيبي اگر و كند رفتار ترتيب همان به

عمل اميني وكيل مثل غيره و موقوفه حفظ و مستحقين بر آن تقسيم و منافع جمعآورينمايد.او- 83ماده به وقف ضمن در واقف آنكه مگر كند تفويض ديگري به را توليت نميتواند متولي

. بگيرد وكيل ميتواند باشد نشده مباشرت شرط وقف ضمن در اگر ولي باشد داده اذنحق- 84ماده اگر و دهد قرار متولي عمل براي سهمي موقوفه منافع از واقف است جائز

است . عمل المثل اجرت مستحق متولي باشد نشده معين التوليه

5

Page 6: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

شد- 85ماده معين عليهم موقوف از يك هر حصه و حاصل موقوفه منافع آنكه از بعداينكه مگر باشد نداده اذن متولي چه اگر كند تصرف را خود حصه ميتواند عليه موقوف

. باشد كرده شرط را تصرف در اذن واقفو- 86ماده موقوفه اصالح و تعمير مخارج باشد نداده قرار ترتيبي واقف كه صورتي در

. بود خواهد مقدم عليهم موقوف حق بر است الزم منفعت تحصيل براي كه اموريتقسيم- 87ماده تساوي به عليهم موقوف مابين موقوفه منافع كه كند شرط ميتواند واقف

داند مصلحت نحو هر كه بدهد ديگري شخص يا متولي به اختيار اينكه يا و تفاوت به يا شود. كند تقسيم

به- 88ماده گردد خرابي به منجر كه باشد آن خوف يا شود خراب كه صورتي در وقف بيعيا باشد متعذر آن عمران كه است جايز صورتي در نباشد ممكن آن از انتفاع كه طوري

. نشود حاضر آن عمران براي كسيآن- 89ماده از انتفاع كه طوري به گردد خرابي به مشرف يا خراب موقوفه بعض گاه هر

قسمتي انتفاع سلب سبب بعض خرابي اينكه مگر ميشود فروخته بعض همان نباشد ممكن. ميشود فروخته تمام اينصورت در بشود است باقيمانده كه

.90ماده شود- مي تبديل واقف بغرض قرب با بيع جواز مورد در موقوفه عين:91ماده شد- خواهد عموميه بريات صرف عامه موقوفات منافع ذيل موارد در

باشد- 1 بين در متيقني قدر اينكه مگر باشد المصرف مجهول موقوفه منافع كه صورتي در.متعذر- 2 است كرده معين واقف كه خاصي مورد در موقوفه منافع صرف كه صورتي در

باشد.

سوم مبحثمباحات از انتفاع حق در

آنها- 92ماده از مباحات از يك بهر راجعه نظامات و قوانين رعايت با تواند مي كسي هرنمايد . استفاده

سوم فصلمجاور امالك به نسبت امالك آثار و احكام در و غير ملك به نسبت ارتفاق حق در

اول مبحثغير ملك به نسبت ارتفاق حق در

.93ماده ديگري- ملك در شخص براي است حقي ارتفاققرار- 94ماده ديگري به نسبت بخواهند كه را حقي هر خود ملك در توانند مي امالك صاحبان

شده داده حق آن مطابق كه عقديست و داد قرار تابع استحقاق كيفيت صورت اين در دهنداست.بوده- 95ماده ديگري خانه يا زمين باران آب يا آب فاضل مجراي كسي خانه يا زمين گاه هر

استحقاق عدم كه صورتي در مگر كند آن از جلوگيري نميتواند زمين يا خانه آن صاحب است. شود معلوم او

ديگري- 96ماده اينكه مگر است زمين صاحب ملكيت به محكوم كسي زمين در واقعه چشمه. " " باشد داشته حقي انتفاعا يا عينا چشمه آن به نسبت

مرور- 97ماده حق يا خود ملك به آب مجراي ديگري ملك يا خانه در قديم از كسي گاه هرهمچنين و شود خود ملك از او عبور يا بردن آب مانع نميتواند ملك يا خانه صاحب داشته. غيره و شرب حق و ناودان و شبكه و در داشتن حق قبيل از حقوق ساير است

او- 98ماده ملك از كه باشد داده اذن ملك صاحب ولي ندارد غير ملك در عبور حق كسي اگرهمچنين و بشود او عبور مانع و كرده رجوع خود اذن از ميتواند بخواهد وقت هر كنند عبور

ارتفاقات . ساير استخود- 99ماده بام از باران آب يا بگذارد ديگري ملك طرف به را خود ناودان ندارد حق هيچكس

. او اذن به مگر بريزد برف يا و كند جاري همسايه ملك يا بام به

6

Page 7: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كه- 100ماده بنحوي بهمرسد خرابي مجري در و باشد ديگري خانه در شخصي آب مجراي اگراو خود بلكه كند اجبار مجري صاحب ندارد حق خانه مالك شود خانه خسارت موجب آب عبور

ملزم خانه مالك شود آب عبور مانع مجري خرابي اگر چنانچه نمايد خود از ضرر دفع بايدبراي اينصورت در كند مانع رفع خود بايد حق صاحب بلكه كند تعمير را مجري كه نيست

به مگر ندارد ورود حق ضرورت بدون وليكن شود زمين يا خانه داخل ميتواند مجري تعميرملك صاحب 0اذن

باشد- 101ماده داشته انتفاع حق انحاء از نحوي به است ديگري ملك كه آبي از كسي گاه هرمانع كه نحوي به دهد تغيير را مجري نميتواند آن صاحب آن امثال و آسيا كردن داير قبيل از

باشد . ديگري حق استفاده از" 102ماده " در- ارتفاقي حق ملك آن براي و شود منتقل كسي به جزا يا كال ملكي گاه هر

مگر ماند مي باقي خود حال به حق آن باشد موجود ملك همان ديگر جزء در يا ديگر ملك. باشد شده تصريح آن خالف اينكه

هر- 103ماده شركاء مابين ملك آن و باشند منافعي و حقوق داراي ملكي شركاء گاه هرحق داراي ملكي اگر اينكه مثل بود خواهد منافع و حقوق آن مالك حصه قدر به آنها از كدامآنها از يك هر شود تقسيم نفر چند بين است حق داراي كه ملك آن و بوده غير ملك در عبور

. " داشت خواهد است داشته حق سابقا كه محلي همان از عبور حقكسي- 104ماده اگر اينكه مثل بود خواهد نيز حق آن از انتفاع وسايل مستلزم االرتفاق حق

انبار آب و حوض يا چشمه آن تا عبور حق دارد غير انبار آب يا حوض يا چشمه از شرب حق. دارد آب برداشتن براي هم

الزم- 105ماده حق آن از تمتع براي كه مخارجي دارد غير ملك در االرتفاق حق حق كه كسيداده قراري ان خالف بر ملك صاحب و او بين اينكه مگر ميباشد حق صاحب عهده به شود

. باشد شدهنمايد- 106ماده تصرفاتي خود ملك در نميتواند است غير االرتفاق حق مورد كه ملكي مالك

. حق صاحب اجازه با مگر باشد مزبور حق تعطيل، يا تضييع باعث كهكه- 107ماده باشد اندازه‌اي به بايد اوست حق متعلق كه غير ملك در حق صاحب تصرفات

. ميكند اقتضاء انتفاع ضرورت آنچه و متعارف مقدار به يا و دادند قرارمالك- 108ماده باشد محض اذن موجب به ديگري ملك از كسي انتفاع كه مواردي تمام در

. باشد موجود قانوني مانع اينكه مگر كند رجوع خود اذن از بخواهد وقت هر ميتواند

مجاور امالك به نسبت امالك آثار و احكام در دوم مبحث

مي- 109ماده محسوب ملك دو آن صاحب مابين مشترك است واقع ملك دو مابين كه ديواريباشد . موجود آن خالف بر دليلي يا قرينه اينكه مگر شود

و- 110ماده تصرف بر داللت كه است قرائن جمله از تير سر وضع و ترصيف طور به بنا. كنند مي اختصاص

بر- 111ماده طرف دو هر از يا و باشد ترصيف بطور ديوار به متصل بنا طرف دو از هرگاهآن خالف اينكه مگر است اشتراك به محكوم ديوار آن باشد شده گذاشته تير سر ديوار روي

. شود ثابتملكيت- 112ماده به محكوم ديوار تمام باشد يكطرف از فقط اختصاصي قرائن گاه هر

. شود ثابت خالفش اينكه مگر بود خواهد طرف آن صاحب.113ماده دارند- شركت آن در كه است كساني عهده بر مشترك ديوار مخارجمگر- 114ماده نمايد مشترك ديوار تعمير و بنا بر اجبار را ديگري تواند نمي شركاء از هيچيك

نباشد . ممكن ديگر نحو به ضرر دفع اينكهاجازه- 115ماده و بناء تجديد از شريكين واحد شود خراب مشترك ديوار كه صورتي در

بناي تجديد خود خاص حصه در تواند مي ديگر شريك نمايد امتناع مشترك مبناي در تصرفكند . را ديوار

مخارج- 116ماده تحمل از ولي باشد مبنا در ديگري تصرف به راضي شركاء احد گاه هربا جديد بناي اگر اينصورت در و كند تجديد را ديوار بناي تواند مي ديگر شريك نمايد مضايقه

را بنا كه است شريكي به مختص واال بود خواهد مشترك ديوار شود ساخته مشترك مصالحاست . كرده تجديد

7

Page 8: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

آن- 117ماده كردن خراب كه صورتي در كند خراب را مشترك ديوار شريك دو از يكي اگر. كند بنا آنرا مجددا كرده خراب آنكه بايد نبوده الزم

تير- 118ماده سر بنا آن روي يا ببرد باال را مشترك ديوار ندارد حق شريك دو از هيچيكديگر . شريك اذن به مگر نمايد تصرفي نوع هر يا كند باز رف و دريچه يا بگذارد

رضاي- 119ماده بدون تواند نمي باشد داشته سرتير مشترك ديوار روي بر شركاء از يك هر. بگذارد ديوار ديگراز بجاي و دهد تغيير خود جاي از را تيرها ديگر شريك

آن- 120ماده روي يا بگذارد تير سر او ديوار بروي كه دهد اذن همسايه به ديوار صاحب اگراز را حق اين ملزمي بوجه اينكه مگر كند رجوع خود اذن از ميتواند بخواهد وقت هر كند بنا

. باشد كرده سلب خودبر- 121ماده آنرا بعد و باشد گذارده تيري سر ديوار روي بر ديوار صاحب اذن به كسي گاه هر

" ساير است همچنين و ديوار صاحب از جديد باذن مگر بگذارد مجددا تواند نمي داردتصرفات .

گردد- 122ماده بخرابي مشرف كه شود آن نحو و شارع يا غير بملك متمايل ديواري اگر. كند خراب آنرا كه ميشود اجبار آن صاحب

مجبور- 123ماده را ديگري تواند نمي آنها از يكي شود تقسيم نفر دو بين زميني يا خانه اگر. بكشند قسمت دو مابين ديواري هم با كه كند

تصرف- 124ماده اين سابقه و بوده همسايه مختصي ديوار روي عمارتي تير سر قديم از اگرسرتير آن نحو و عمارت خرابي بسبب اگر و بماند باقي سابق بحال بايد نباشد معلوم

مگر ندارد ممانعت حق همسايه و كند تجديد آنرا تواند مي عمارت صاحب شود برداشتهاست . بوده شده ايجاد او اجازه بصرف سابق وضعيت نمايد ثابت اينكه

آنها- 125ماده از يك هر ديگري مال فوقاني طبقه و باشد كسي مال تحتاني طبقه هرگاهدو بين بسقف نسبت ليكن بكند تصرف خود اختصاصي حصه در متعارف بطور تواند مي

اختصاصي طبقه سقف يا كف در تواند مي تحتاني و فوقاني طبقه مالكين از يك هر طبقهنباشد . ديگري حق مزاحم كه نمايد تصرف اندازه آن متعارف بطور خود

به- 126ماده نسبت فوقاني صاحب و اطاق ديوارهاي به نسبت تحتاني اطاق صاحبباالشتراك غرفه و اطاق مابين سقف به نسبت دو هر و باالختصاص غرفه ديوارهاي

. شوند مي شناخته متصرفثابت- 127ماده آن خالف اينكه مگر است محسوب فوقاني طبقه صاحب ملك فوقاني پله

شود.تعمير- 128ماده به اجبار را ديگري نميتواند فوقاني غرفه و تحتاني طبقه صاحبان از هيچيك

. بنمايد آن سقف و ديوارها تعمير در مساعدت يابين- 129ماده كه صورتي در شود خراب فوقاني و تحتاني عمارت مابين واقع سقف هرگاه

" سابقا ملزمي داد قرار و نشود حاصل بنا تجديد در موافقت تحتاني مالك و فوقاني مالك " مصالح با چنانچه نموده تجديد را سقف تبرعا اگر مالكين از يك هر نباشد موجود آنها بين

متعلق شده ساخته مختصه مصالح با اگر و است مشترك سقف باشد شده ساخته مشتركه. بود خواهد باني به

و- 130ماده بدهد خروجي او اذن بدون همسايه خانه فضاي به را خود خانه ندارد حق كسي. بود خواهد آن رفع به ملزم بدهد خروجي اذن بدون اگر

آنجا- 131ماده از بايد شود همسايه زمين يا خانه فضاي در داخل كسي درخت شاخه اگركند قطع خود خانه حد از نشد اگر و كند عطف آنرا تواند مي همسايه نكرد اگر و كند عطف

. شود مي غير ملك داخل كه درخت ريشه‌هاي حكم است همچنين ومگر- 132ماده شود همسايه تضرر مستلزم كه كند تصرفي خود ملك در تواند نمي كسي

باشد . خود از ضرر رفع يا حاجت رفع براي و متعارف قدر به كه تصرفيملك- 133ماده ديوار چه اگر كند باز در همسايه خانه به خود خانه ديوار از تواند نمي كسي

حق همسايه و كند باز شبكه يا روزنه خود مختصي ديوار از ميتواند ليكن باشد او مختصيمانع كه بياويزد پرده يا بكشد ديوار شبكه و روزنه جلو ميتواند همسايه ولي ندارد را او منع

. شود رويترا- 134ماده ديگر شركاء توانند نمي شريكند مجري يك يا معبر يك در اشخاصيكه از هيچيك

شوند . آب بردن يا عبور از مانع

8

Page 9: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

خواهد- 135ماده مابين ديوار حكم در باشد امالك مابين فاصل كه آنها نحو و حفيره و درختبود.

امالك حريم در سوم مبحث

براي- 136ماده كه است آن امثال و نهر و قنات و ملك اطراف اراضي از مقداري حريم. دارد ضرورت آن از انتفاع كمال

خوردن- )137ماده آب براي چاه زراعت( )20حريم براي و است( .30گز گز

)138ماده رخوه- زمين در طرف هر از قنات و چشمه سخت( )500حريم زمين در و گز( 250گزنباشد كافي ضرر از جلوگيري براي قبل ماده و ماده اين در مذكوره مقادير اگر ليكن است

. ميشود افزوده آن به باشد كافي ضرر دفع براي كه اندازه‌اي بهبا- 139ماده باشد منافي كه آن در تصرف و تملك و است حريم صاحب ملك حكم در حريم

نمي كسي بنابراين و نيست صحيح مالك طرف از اذن بدون است حريم از مقصود آنچهتضرر موجب كه تصرفاتي ولي بكند قنات يا چاه ديگري قنات يا و چشمه حريم در تواند

است . جائز نشود >- دوم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

تملك اسباب در دوم كتابميشود- :140ماده حاصل تملك

1. مباحه- اشياء حيازت و موات اراضي باحياءتعهدات- .2 و عقود بوسيلهشفعه- 3 به اخذ بوسيلهارث- .4 به

اول قسمتمباحه اشياء حيازت و موات اراضي احياء در

مباحه و موات اراضي احياء در اول باب

در- 141ماده كه عملياتي بوسيله را مباحه و موات اراضي كه آنست زمين احياي از مرادقابل غيره و ساختن بنا ، كاري درخت ، زراعت قبيل از است محسوب كردن آباد عرف

. نمايند استفادهاست- 142ماده تحجير غيره و چاه كندن يا زمين اطراف چيدن سنگ قبيل از احياء در شروع

. نمايد مي احياء در الويت حق ايجاد كننده تحجير براي ولي شود نمي مالكيت موجب وآن- 143ماده مالك كند احياء تملك قصد به را قسمتي مباحه و موات اراضي از كس هر

. شود مي قسمت.144ماده ميباشد- نيز آن وسط تملك موجب زمين اطراف احياءنمايد- .145ماده رعايت حيث هر از را موضوع اين به مربوطه ديگر قوانين بايد كننده احياء

مباحات حيازت در دوم باب

استيال- 146ماده و تصرف وسايل كردن مهيا يا است يد وضع و تصرف حيازت از 0مقصود.147ماده ميشود- آن مالك كند حيازت آن به مربوطه قوانين رعايت با را مباحي مال كس هر

و- 148ماده كرده احياء را نهر آن رودخانه به كند متصل و بكند نهري مباح زمين در كس هراست . محسوب تحجير است نشده رودخانه به متصل كه مادامي ولي ميشود نهر آن مالك

در- 149ماده كه مباحي آب كند احداث مجري يا نهر مباحه مياه حيازت قصد به كسي گاه هرآن از نميتوان مالك اذن بدون و است مجري صاحب ملك شود وارد مزبور مجراي يا نهر

. نمود مشروب زميني يا كرد جدا نهري

9

Page 10: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كه- 150ماده مخارجي و عمل نسبت به شوند شريك چاه يا مجري كندن در نفر چند گاه هر. ميشود تقسيم آنها بين نسبت بهمان و شوند مي آن آب مالك باشد عمل تفاوت موجب

يا- 151ماده وسيع را نهر دهنه يا كند جدا مجرايي مشترك مجراي از نميتواند شركاء از يكيمگر كند تصرفي نحو هر يا بكارد درخت آن اطراف يا بسازد آسياب يا پل آن روي يا كند تنگ

شركاء ساير اذن 0بهآن- 152ماده مختصي مجراي داخل مشترك نهر آب از شركاء از يكي مفروض نصيب اگر

. بكند تواند مي آن در تصرفي نحو هر و ميشود آن مخصوص ملك آب آن شود شخصاختالف- 153ماده آنها از يك هر نصيب مقدار در و باشد جماعتي مابين مشترك نهري هرگاه

آنها از بعضي نصيب زيادتي بر دليلي اينكه مگر ميشود آنها نصيب تساوي به حكم شودباشد . موجود

ديگري- 154ماده راه چه اگر مالك اذن بدون ببرد خود ملك به آب غير ملك از تواند نمي كسيباشد . نداشته

و- 155ماده زمين براي يا كند مشروب را خود اراضي مباحه نهرهاي از دارد حق كس هر . كند جدا نهر آن از خود حوائج ساير و آسياب

مابين- 156ماده و شود مشروب آن اطراف اراضي تمام كه نباشد كافي نهر آب گاه هربا كند ثابت را خود تقدم حق نتواند هيچيك و شود اختالف تاخر و تقدم در اراضي صاحبان

پائين زمين بر تقدم حق حاجت قدر به است نزديكتر آب منبع به كه زميني هر ترتيب رعايتداشت . خواهد تر

ديگري- 157ماده بر يكي تقدم حق و شوند واقع هم محاذي نهر طرف دو در زمين دو گاه هربراي بايد نباشد دو هر براي كافي آب و ببرند آب بخواهند يكزمان در دو هر و نباشد محرزبه باشد دو هر براي كافي آب اگر و زده قرعه حصه نسبت به آب بردن در تاخر و تقدم

. كنند مي تقسيم حصه نسبتمقدم- 158ماده آن احياء كه زميني باشد مختلف رودخانه اطراف اراضي احياء تاريخ گاه هر

باشد . آن از تر پائين چه اگر احياء در متاخر زمين بر شود مي مقدم نيز آب در است بوده" 159ماده رودخانه- آب اگر كند احياء رودخانه اطراف در زميني جديدا بخواهد كسي گاه هر

جديد زمين رودخانه آب از ميتواند نباشد تضييقي سابقه اراضي صاحبان براي و باشد زياد. باشد اراضي ساير از باالتر او زمين چه اگر ندارد آب بردن حق واال كند مشروب را

باب- 160ماده تا بكند چاهي يا قنات تملك قصد به مباحه اراضي يا خود زمين در كس هرنرسيده باب كه مادامي مباحه اراضي در و ميشود آن آب مالك كند جاري چشمه يا برسد

است . محسوب تحجير

معادن در سوم باب

آن- 161ماده استخراج و است زمين صاحب ملك باشد شده واقع كسي زمين در كه معدني. بود خواهد مخصوصه قوانين تابع

ضاله حيوانات و شده پيدا اشياء در چهارم بابشده پيدا اشياء در اول فصل

مثقال- ) 162ماده پنجم يك و مثقال نيم درهم يك از كمتر آن قيمت كه كند پيدا مالي كس هر. ) كند تملك را آن تواند مي باشد نقره شرعي

آن- 163ماده وزن كه درهم يك شده پيدا مال قيمت پيدا 12ر6اگر باشد، بيشتر يا نقره نخودمختار مشاراليه نشد، پيدا مال صاحب مزبور مدت در اگر و كند تعريف يكسال بايد كننده

بطور را آن كه صورتي در بكند آن در ديگري تصرف يا نگاهدارد امانت بطور را آن كه است. بود نخواهد ضامن شود، تلف او تقصير بدون و نگاهدارد امانت

به- 164ماده شرعي مقررات برحسب اعالن و نشر از عبارتست شده پيدا اشياء تعريف . " است رسيده محل اهالي اطالع به عادتا كه گفت بتوان كه نحوي

پيدا- 165ماده مالي ندارد خاصي مالك و بوده سكنه از خالي كه خرابه يا بيابان در كس هرعهد مال كه باشد معلوم اينكه مگر نيست تعريف به محتاج و كند تملك آنرا ميتواند كند

. بود خواهد آبادي در شده پيدا اشياء ساير حكم در اينصورت در است حاضر زمان

10

Page 11: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كه- 166ماده بدهد احتمال يا كند پيدا مالي خريده غير از كه ملكي يا غير ملك در كسي اگرشدند مالكيت مدعي آنها اگر بدهد اطالع آنها به بايد است سابق مالكين يا فعلي مالك مال

" است مقرر فوقا كه طريقي به واال بدهد آنها به بايد شد معلوم آنها مالكيت قرائن به و. نمايد رفتار

به- 167ماده بايد شود مي فاسد و بماند باقي نيست ممكن است شده پيدا كه مالي اگر. بود خواهد شده پيدا مال خود حكم در آن قيمت و شود فروخته عادله قيمت

مشاراليه- 168ماده شود تلف كننده پيدا تقصير بدون تعريف زمان در شده پيدا مال اگر. بود نخواهد ضامن

و- 169ماده آنست صاحب به متعلق تملك از قبل ميشود حاصل شده پيدا مال از كه منافعياست . كننده پيدا مال تملك از بعد

ضاله حيوانات در دوم فصل

يافت- 170ماده متصرف بدون كه است مملوكي حيوان هر از عبارت ضاله يا شده گم حيواندر خود دفاع از متمكن يا شود يافت آبي نزديك يا چراگاه در مزبور حيوان اگر ولي شود

. نميگردد محسوب ضاله باشد درنده حيوانات مقابلنشناسد- 171ماده را مالك اگر و كند رد آن مالك به آنرا بايد نمايد پيدا ضاله حيوانات كس هر

رها تصرف از بعد آنرا چه اگر بود خواهد ضامن واال كند تسليم او مقام قائم يا حاكم به بايدباشد . كرده

حاكم- 172ماده به دسترسي با كننده پيدا و شود يافت مسكونه نقاط در گمشده حيوان اگرداشت نخواهد مالك از آنرا نگاهداري مخارج مطالبه حق نكند تسليم آنرا او مقام قائم يا

آن نگهداري مخارج ميتواند كننده پيدا شود يافت مسكونه غير نقاط در ضاله حيوان هرگاهنگاهداري مخارج واال باشد نبرده انتفاعي حيوان از اينكه بر مشروط كند مطالبه مالك از را

خواهد را يكديگر به رجوع حق بقيه براي فقط مالك يا كننده پيدا و احتساب حاصله منافع باداشت .

دفينه در پنجم باب

پيدا- 173ماده تصادف و اتفاق حسب بر و شده دفن بنايي يا زمين در كه است مالي دفينه. شود مي

است- . 174ماده كرده پيدا آنرا كه است كسي ملك نباشد معلوم آن مالك كه دفينهزمين- 175ماده مالك اگر دهد اطالع مالك به بايد نمايد پيدا دفينه غير ملك در كسي اگر

. گيرد مي تعلق مالكيت مدعي به دفينه كرد ثابت آنرا و شد دفينه مالكيت مدعيآنست- .176ماده مستخرج به متعلق شود كشف مباحه اراضي در كه دفينهاست- 177ماده كرده استخراج آنرا كه است كسي ملك ميشود استخراج دريا از كه جواهري

نمايد . حيازت را آن كه است كسي ملك مياندازد ، ساحل به آب كه آنچه وكه- 178ماده است كسي مال است كرده اعراض آن از مالك و شده غرق دريا در كه مالي

. بياورد بيرون آنرا

شكار در ششم باباست- .179ماده تملك موجب كردن شكارتملك- 180ماده موجب باشد آن در مالكيت عالمت كه ديگري حيوانات و اهلي حيوانات شكار

. شود نميجمع- 181ماده آن در كه عسلي زنبور كند تهيه عسل زنبور براي را محلي يا كندو كسي اگر

. شود جمع كبوتر برج در كه كبوتر حكم است همينطور است شخص آن ملك شوند مي.182ماده شد- خواهد معين مخصوصه نظامات موجب به شكار به راجع ديگر مقررات

دوم قسمتالزامات و معامالت و عقود در

كلي بطور تعهدات و عقود در اول باب

11

Page 12: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بر- 183ماده تعهد ديگر نفر چند يا يك مقابل در نفر چند يا يك اينكه از است عبارت عقدباشد . آنها قبول مورد و نمايند امري

معامالت و عقود اقسام در اول فصل

و- 184ماده منجز ، خياري ، جائز ، الزم ميشوند منقسم ذيل اقسام به معامالت و عقودمعلق.در- 185ماده مگر باشد نداشته آنرا فسخ حق معامله طرفين از هيچيك كه آنست الزم عقد

. معينه موارد.186ماده كند- فسخ بخواهد وقتي هر بتواند طرفين از يك هر كه آنست جائز عقدجائز- .187ماده ديگر طرف به نسبت و باشد الزم يكطرف به است ممكن عقد.188ماده باشد- فسخ اختيار ثالثي براي يا آنها از يكي يا طرفين براي كه آنست خياري عقدواال- 189ماده نباشد ديگري امر به موقوف انشاء حسب بر آن تاثير كه آنست منجز عقد

. بود خواهد معلق

معامله صحت براي اساسي شرايط در دوم فصل

است- :190ماده اساسي ذيل شرايط معامله هر صحت براي 1. آنها- رضاي و طرفين قصدطرفين- .2 اهليتباشد- .3 معامله مورد كه معين موضوعمعامله- 4 جهت مشروعيت

. آنها رضاي و طرفين قصد در اول مبحث

بر- 191ماده داللت كه چيزي به بودن مقرون شرط به انشاء قصد به ميشود محقق عقد. كند قصد

قصد- 192ماده مبين كه اشاره نباشد ممكن تلفظ آنها از يكي يا طرفين براي كه مواردي در. بود خواهد كافي باشد رضا و

و- 193ماده قبض مثل باشد رضا و قصد مبين كه عملي بوسيله است ممكن معامله انشاء. باشد كرده استثناء قانون كه مواردي در مگر گردد حاصل اقباض

نمايند- 194ماده مي معامله انشاء آن بوسيله متعاملين كه ديگر اعمال و اشارات و الفاظقصد ديگر طرف كه كند قبول را عقدي همان طرفين احد كه نحوي به باشد موافق بايد

. بود خواهد باطل معامله واال است داشته را او انشاءبه- 195ماده معامله آن نمايد معامله خواب در يا بيهوشي يا مستي حال در كسي اگر

است . باطل قصد فقدان واسطهاينكه- 196ماده مگر است محسوب شخص آن خود براي معامله آن كند مي معامله كه كسي

در است ممكن معذالك شود ثابت آن خالف بعد يا نمايد تصريح آنرا خالف عقد موقع دربنمايد . ثالثي شخص نفع به هم تعهدي كند مي خود براي شخص كه معامله ضمن

صاحب- 197ماده براي معامله آن باشد غير به متعلق عين معامله مثمن يا ثمن كه صورتي در. بود خواهد عين

است- 198ماده ممكن نيز و بنمايد اقدام غير از وكالت به آنها از يكي يا طرفين است ممكن. آورد عمل به را اقدام اين متعاملين طرف از وكالت به يكنفر كه

نيست- .199ماده معامله نفوذ موجب اكراه يا اشتباه نتيجه در حاصل رضايمعامله- 200ماده موضوع خود به مربوط كه است معامله نفوذ عدم موجب وقتي اشتباه

باشد .كه- 201ماده مواردي در مگر نميآورد وارد خللي معامله صحت به طرف شخص در اشتباه

. باشد بوده عقد عمده علت طرف شخصيت

12

Page 13: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

نسبت- 202ماده را او و بوده شعوري با شخص در موثر كه ميشود حاصل اعمالي به اكراه . " اعمال مورد در نباشد تحمل قابل عادتا كه نحوي به كند تهديد خود آبروي يا مال يا بجان

. شود گرفته در بايد شخص بودن زن يا مرد و اخالق و شخصيت و سن آميز اكراهاز- 203ماده غير خارجي شخص طرف از چه اگر است معامله نفوذ عدم موجب اكراه

. شود واقع متعاملينزوجه- 204ماده و زوج قبيل از او نزديك اقوام آبروي يا جان يا نفس در معامله طرف تهديد

بودن . موثر براي درجه نزديكي تشخيص ماده اين مورد در است اكراه موجب اوالد و آباء واست . عرف نظر به بسته اكراه

به- 205ماده را خود تهديد نميتواند كننده تهديد كه بداند است شده تهديد كه شخصي گاه هرخود از را اكراه مشقت بدون اينكه بر باشد قادر مزبور شخص خود يا و گذارد اجرا موقع

. شود نمي محسوب مكره شخص آن نسازد واقع را معامله و كند رفع

معامله- 206ماده و نشده محسوب مكره كند معامله به اقدام اضطرار نتيجه در كسي اگر. بود خواهد معتبر اضطراري

محسوب- 207ماده اكراه قانوني صالحه مقامات حكم به معامله انشاء به شخص شدن ملزمنميشود.

محسوب- 208ماده اكراه باشد شده تهديدي كس آن طرف از آنكه بدون كسي از خوف مجردنميشود.

است- .209ماده معامله نفوذ موجب اكراه رفع از بعد معامله امضاء

طرفين اهليت در دوم مبحث

. 210ماده باشند- داشته اهليت معامله براي بايد متعاملين.211ماده باشند- رشيد و عاقل و بالغ بايد شوند محسوب اهل متعاملين اينكه برايباطل- 212ماده اهليت عدم واسطه به نيستند رشيد يا عاقل يا بالغ كه اشخاصي با معامله

است .نيست- .213ماده نافذ محجورين معامله

معامله مورد در سوم مبحث

آن- 214ماده ايفاء يا تسليم تعهد متعاملين از يك هر كه باشد عملي يا مال بايد معامله مورد. كنند مي را

.215ماده باشد- مشروع عقاليي منفعت متضمن و داشته ماليت بايد معامله موردكافي- 216ماده آن به اجمالي علم كه خاصه موارد در مگر نباشد مبهم بايد معامله مورد

است .

معامله جهت در چهارم مبحث

بايد- 217ماده باشد شده تصريح اگر ولي شود تصريح آن جهت كه نيست الزم معامله دراست . باطل معامله واال باشد مشروع

است- .218ماده شده حذف

معامالت اثر در سوم فصلاول مبحث

عمومي قواعد در

آنها- 219ماده مقام قائم و متعاملين بين باشد شده واقع قانون طبق بر كه عقودي. شود فسخ قانوني علت به يا اقاله طرفين رضاي به مگراينكه است الزم‌االتباع

13

Page 14: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مي- 220ماده ملزم است شده تصريح آن در كه چيزي اجراي به را متعاملين فقط نه عقوداز قانون موجب به يا عادت و عرف موجب به كه هم نتايجي كليه به متعاملين بلكه نمايد

. باشند مي ملزم شود مي حاصل عقدكند- 221ماده خودداري امري انجام از كه نمايد تعهد يا بكند را امري به اقدام تعهد كسي اگر

خسارت جبران اينكه بر مشروط است مقابل طرف خسارت مسئول تخلف صورت در. " باشد ضمان موجب قانون حسب بر يا و باشد تصريح منزله به عرفا تعهد يا و شده تصريح

به- 222ماده تعهد كه كسي به تواند مي حاكم فوق ماده رعايت با تعهد ايفاء عدم صورت درآن مخارج تاديه به را متخلف و دهد انجام را عمل او خود كه دهد اجازه است شده او نفع

. نمايد محكوممعلوم- 223ماده آن فساد اينكه مگر است صحت بر محمول باشد شده واقع كه معامله هر

شود..224ماده عرفيه- معاني بر است محمول عقود الفاظمنصرف- 225ماده هم تصريح بدون عقد كه طوري به عادت و عرف در امري بودن متعارف

است . عقد در ذكر منزله به باشد آن

تعهدات اجراي عدم از حاصله خسارات در دوم مبحث

ادعاي- 226ماده نميتواند ديگر طرف متعاملين از يكي طرف از تعهدات ايفاء عدم مورد درمنقضي مزبور مدت و شده مقرر معيني مدت تعهد ايفاء براي اينكه مگر نمايد خسارت

خسارت ادعاي تواند مي وقتي طرف نبوده مقرر مدتي تعهد ايفاء براي اگر و باشد شدهاست . كرده مطالبه را تعهد انجام كه نمايد ثابت و بوده او با انجام موقع اختيار كه نمايد

نمايد- 227ماده ثابت نتواند كه ميشود خسارت تاديه به محكوم وقتي تعهد انجام از متخلف. نمود او به مربوط توان نمي كه است بوده خارجي علت واسطه به انجام عدم كه

ماده- 228ماده رعايت با ميتواند حاكم باشد نقدي وجه تاديه تعهد موضوع كه صورتي 221دردين تاديه در تاخير از حاصله خسارت جبران به را مديون

. نمايد محكومعهده- 229ماده از نتواند اوست اقتدار حيطه از خارج آن دفع كه حادثه واسطه به متعهد اگر

. بود نخواهد خسارت تاديه به محكوم برآيد خود تعهدعنوان- 230ماده به مبلغي متخلف تخلف صورت در كه باشد شده شرط معامله ضمن در اگر

است شده ملزم كه آنچه از كمتر يا بيشتر به را او تواند نمي حاكم نمايد تاديه خسارت. كند محكوم

ثالث اشخاص به نسبت عقود اثر در سوم مبحث

موثر- 231ماده آنها قانوني مقام قائم و متعاملين طرفين درباره فقط عقود و معامالتماده مورد در مگر 0196است

ميشود عقد ضمن در كه شرايطي بيان در چهارم فصلشرط اقسام در اول مبحث

نيست- :232ماده عقد مفسد ولي است باطل ذيل مفصله شروط 1. باشد- مقدور غير آن انجام كه شرطينباشد- .2 فايده و نفع آن در كه شرطي 3. باشد- نامشروع كه شرطي

است- :233ماده عقد بطالق موجب و باطل ذيل مفصله شروط 1. عهد- مقتضاي خالف شرط 2. شود- عوضين به جهل موجب آن به جهل كه مجهولي شرط

است- :234ماده قسمت سه بر شرط

14

Page 15: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

صفت- .1 شرطنتيجه- 2 شرط 3." " نفيا- يا اثباتا فعل شرط

. معامله مورد كميت يا كيفيت به راجع شرط از است عبارت صفت شرط. شود شرط خارج در امري تحقق كه است آن نتيجه شرط

خارجي شخص بر يا متعاملين از يكي بر فعلي به اقدام عدم يا اقدام كه آنست فعل شرط. شود شرط

شرط احكام در دوم مبحث

آن- 235ماده شود معلوم و باشد صفت شرط است شده عقد ضمن در كه شرطي گاه هرداشت . خواهد فسخ خيار است شده او نفع به شرط كه كسي نيست موجود صفت

آن- 236ماده نباشد خاصي سبب به موقوف نتيجه آن حصول كه صورتي در نتيجه شرط. ميشود حاصل اشتراط نفس به نتيجه

" 237ماده " بانجام- ملتزم كه كسي نفيا يا اثباتا باشد فعل شرط عقد ضمن در شرط گاه هرحاكم به تواند مي معامله طرف تخلف صورت در و بياورد بجا را آن بايد است شده شرط

. بنمايد شرط وفاء به اجبار تقاضاي نموده رجوعولي- 238ماده مقدور غير آن انجام به ملتزم اجبار و شود شرط عقد ضمن در فعلي گاه هر

انجام موجبات ملتزم خرج به تواند مي حاكم باشد مقدور ديگري شخص بوسيله آن انجام. كند فراهم را فعل آن

مشروط- 239ماده فعل و نباشد ممكن مشروط فعل انجام براي عليه مشروط اجبار گاه هرفسخ حق مقابل طرف سازد واقع او جانب از بتواند ديگري كه نباشد اعمالي جمله از هم

داشت . خواهد را معاملهبوده- 240ماده ممتنع العقد حين كه شود معلوم يا شود ممتنع شرط انجام عقد از بعد اگر

اينكه مگر داشت خواهد را معامله فسخ اختيار است شده او نفع بر شرط كه كسي استباشد . له مشروطه فعل به مستند امتناع

واسطه- 241ماده به كه آنچه براي متعاملين از يكي كه شود شرط معامله در است ممكن. بدهد ضامن يا رهن شود مي الذمه مشغول معامله

مال- 242ماده آن و دهد رهن را معين مال عليه مشروط كه باشد شده شرط عقد در گاه هرعوض مطالبه حق نه داشت خواهد را معامله فسخ اختيار له مشروط شود معيوب يا تلف

معيوب يا تلف مال آن گرفت رهن به له مشروط را مال آنكه از بعد اگر و عيب ارش يا رهنندارد . فسخ اختيار ديگر شود

نگيرد- 243ماده انجام شرط اين و شود داد ضامني كه باشد شده شرط عقد در گاه هرداشت . خواهد را معامله فسخ حق له مشروط

در- 244ماده كند نظر صرف شرط بان عمل از ميتواند شده او نفع به شرط كه معامله طرفقابل نتيجه شرط ليكن باشد نشده قيد معامله در شرط اين كه آنست مثل اينصورت

نيست . اسقاطكه- 245ماده عملي يعني فعل به يا باشد لفظ به است ممكن شرط از حاصل حق اسقاط

. نمايد شرط اسقاط بر داللتآن- 246ماده ضمن در كه شرطي بخورد بهم فسخ يا اقاله واسطه به معامله كه صورتي در

كرده شرط به عمل است بوده شرط انجام به ملزم كه كسي اگر و ميشود باطل است شده. بگيرد له مشروط از را او عوض تواند مي باشد

فضولي معامالت يا است غير مال آن موضوع كه معامالتي در پنجم فصل

اينكه- 247ماده ولو نيست نافذ وكالت يا وصايت يا واليت عنوان به جز غير بمال معامله " آنرا معامله وقوع از پس او مقام قائم يا مالك اگر ولي باشد راضي باطنا مال صاحب

. ميشود نافذ و صحيح معامله صورت اين در نمود اجارهبر- 248ماده داللت كه فعلي يا لفظ به ميشود حاصل فضولي معامله به نسبت مالك اجازه

. نمايد عقد امضاء

15

Page 16: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

.249ماده نميشود- محسوب اجازه عقد مجلس در حضور با ولو مالك سكوت.250ماده ندارد- اثري واال نباشد رد به مسبوق كه است موثر صورتي در اجازهبان- 251ماده رضاي عدم بر داللت كه فعلي يا لفظ بهر ميشود حاصل فضولي معامله رد

نمايد.. 253ماده باشد- اصيل طرف تضرر موجب تاخير اگر باشد فوري رد يا اجازه نيست الزم

. بزند بهم را معامله تواند مي مشاراليهوارث- 253ماده با رد يا اجازه نمايد فوت رد يا اجازه از قبل مالك اگر فضولي معامله در

است .معامله- 254ماده به انحاء از نحوي به آن از بعد و نمايد معامله غير بمال نسبت كسي گاه هر

. بود نخواهد سابقه معامله نفوذ موجب تملك صرف شود منتقل فضولي كنندهآن- 255ماده كه شود معلوم بعد و نمايد فضولي بعنوان معامله بمالي نسبت كسي گاه هر

است ميتوانسته كننده معامله كه است بوده كسي ملك يا است بوده كننده معامله ملك مال " " اجازه به موكول معامله صحت و نفوذ اينصورت در نمايد معامله وكالتا يا واليتا او قبل از

. بود خواهد باطل معامله واال است معاملرا- 256ماده مالي انتقال يا كند منتقل عقدي يك به را غير مال و خود مال كسي گاه هر

است . فضولي بغير نسبت و نافذ او خود به نسبت معامله كند قبول ديگري و خود برايمعامله- 257ماده مالك اينكه از قبل است بوده فضولي معامله موضوع كه مالي عين اگر

معامالت از يك هر ميتواند مالك شود واقع نيز ديگر معامله مورد كند رد يا اجازه را فضوليسابق و نافذ آن از بعد معامالت كرده اجازه را يك هر اينصورت در كند اجازه بخواهد كه را

. بود خواهد باطل آن بربه- 258ماده نسبت همچنين و است بوده فضولي معامله مورد كه مالي منافع به نسبت

. بود خواهد مؤثر عقد روز از رد يا اجازه آن عوض از حاصله منافعداده- 259ماده متعامل بتصرف است بوده معامله موضوع كه را مالي فضولي معامل گاه هر

است . منافع و عين ضامن متصرف نكند اجازه را معامله آن مالك و باشدو- 260ماده گرفته است بوده معامله موضوع كه را مالي عوض فضولي معامل صورتيكه در

رجوع حق ديگر كند اجازه نيز را عوض قبض معامله اجازه با مالك و باشد داشته خود نزد درداشت . نخواهد ديگر بطرف

را- 261ماده معامله مالك گاه هر شود داده مشتري تصرف به فضولي مبيع كه صورتي دراگر است ضامن بوده او تصرف در كه مدتي منافع و مال اصل به نسبت مشتري نكرد اجازه

تصرف مدت در كه عيبي بهر نسبت است همچنين و باشد نكرده استيفاء را منافع چه. باشد شده حادث مشتري

"262ماده " " قيمتا- يا مثال يا عينا ثمن استرداد براي كه دارد حق مشتري قبل ماده مورد در. كند رجوع فضولي ببايع

باشد- 263ماده جاهل آن بودن فضولي بر هم مشتري و نكند اجازه را معامله مالك گاه هرفقط بودن عالم صورت در و كند رجوع فضولي ببايع غرامات كليه و ثمن براي كه دارد حق

داشت . خواهد را ثمن براي رجوع حق >- سوم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

تعهدات سقوط در ششم فصل

ميشود- :264ماده ساقط ذيل طريق از بيكي تعهدات 1. عهد- به وفاء بوسيلهاقاله- .2 بوسيله 3. ابراء- بوسيله 4. تعهد- تبديل بوسيلهتهاتر- .5 بوسيله 6. مافيالذمه- مالكيت بوسيله

عهد به وفاء در اول مبحث

16

Page 17: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

چيزي- 265ماده كسي اگر اين بنابر است تبرع عدم در ظاهر بدهد بديگري مالي كس هر. كند استرداد ميتواند باشد چيز آن مقروض اينكه بدون بدهد بديگري

" 266ماده به- متعهد اگر باشد نمي مطالبه حق قانونا له متعهد براي كه تعهداتي مورد دربود نخواهد مسموع او استرداد دعوي نمايد ايفاء آنرا خود 0ميل

نداشته- 267ماده اجازه مديون طرف از چه اگر است جائز هم مديون غير جانب از دين ايفاءواال دارد باو مراجعه حق باشد اذن با اگر كند مي ادا را ديگري دين كه كسي ليكن و باشد

ندارد رجوع 0حقديگري- 268ماده بوسيله باشد شده شرط متعهد شخص مباشرت صورتيكه در فعلي انجام

له . متعهد رضايت با مگر نيست ممكناز- 269ماده ماذون يا و مالك دهد مي كه را چيزي متعهد كه شود مي محقق وقتي بعهد وفاء

. " باشد داشته اهليت هم شخصا و باشد مالك طرفدر- 270ماده كه اين بعنوان نميتواند ديگر نمايد تاديه مالي عهد به وفاء مقام در متعهد اگر

مال كه كند ثابت كه اين مگر بخواهد متعهدله از آنرا استرداد نبوده مال آن مالك تاديه حين. باشد داشته تاديه در اذن اينكه بدون بوده او دريد قانوني مجوز با يا و غير

بكسي- 271ماده يا گردد تاديه دارد وكالت او طرف از كه كسي به يا داين شخص به بايد دين. " دارد را قبض حق قانونا كه

.272ماده شود- راضي داين كه است صحيح وقتي فوق ماده در مذكور اشخاص بغير تاديهقائم- 273ماده يا بحاكم آن دادن تصرف بوسيله متعهد كند امتناع آن قبول از حق صاحب اگر

حق بموضوع است ممكن كه خسارتي مسئول اقدام اين تاريخ از و ميشود بري او مقام. بود نخواهد آيد وارد

.274ماده بود- نخواهد معتبر او وجه در تاديه باشد نداشته قبض اهليت متعهدله اگراست- 275ماده تعهد موضوع كه آنچه بغير ديگري چيز كه نمود مجبور توان نمي را له متعهد

. " باشد تعهد موضوع از بيشتر يا معادل قيمتا شيئي آن چه اگر نمايد قبولدر- 276ماده است شده آن در تصرف از ممنوع حاكم طرف از كه را مالي نميتواند مديون

. نمايد تاديه عهد به وفاء مقامحاكم- 277ماده ولي نمايد تعهد موضوع از قسمتي بقبول مجبور را متعدله نميتواند متعهد

. دهد قرار اقساط قرار يا عادله مهلت مديون وضعيت به نظر تواند ميحين- 278ماده كه وضعيتي در صاحبش به آن تسليم باشد معيني عين تعهد موضوع اگر

متعهد تفريط يا تعدي از نقصان و كسر چه اگر ميشود متعهد برائت موجب دارد تسليمبا متعهد اگر ولي است شده تصريح قانون اين در كه مواردي در مگر باشد نشده ناشيبود خواهد نقصان و كسر هر مسئول باشد نموده تسليم در ت‌خير مطالبه و اجل انقضاء

. نباشد متعهد شخص تقصير به مربوط نقصان و كسر چه اگرفرد- 279ماده از كه نيست مجبور متعهد باشد كلي و نبوده شخصي عين تعهد موضوع اگر

. " بدهد نميتواند است محسوب معيوب عرفا كه هم فردي از ليكن كند ايفاء آن اعاليقرار- 280ماده متعاملين بين اينكه مگر آيد بعمل شده واقع عقد كه محلي در بايد تعهد انجام

. نمايد اقتضاء ديگري ترتيب عادت و عرف يا باشد مخصوصي دادباشد- 281ماده شده خالف شرط اينكه مگر است مديون بعهده تاديه 0مخارجدين- 282ماده كدام بابت از تاديه اينكه تشخيص باشد داشته متعدده ديون نفر بيك كسي اگر

. ميباشد مديون با است

اقاله در دوم مبحث

.283ماده كنند- تفاسخ و اقاله آنرا بتراضي توانند مي طرفين معامله از بعد.284ماده كند- معامله زدن بهم بر داللت كه ميشود واقع فعلي يا لفظ بهر اقالهاز- 285ماده مقداري فقط يا شود واقع معامله تمام به نسبت است ممكن اقاله موضوع

آن . موردشده- 286ماده تلف كه چيزي آن بجاي صورت اين در نيست اقاله مانع عوضين از يكي تلف

. ميشود داده بودن قيمتي صورت در آن قيمت و بودن مثلي صورت در آن مثل است

17

Page 18: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

حادث- 287ماده معامله مورد در اقاله زمان تا عقد زمان از كه منفصله منافع و نماآتكسي مال متصله نماآت ولي است شده مالك عقد بواسطه كه است كسي مال ميشود

. ميشود مالك اقاله نتيجه در كه استشود- 288ماده آن قيمت ازدياد موجب كه كند تصرفاتي معامله مورد در عقد از بعد مالك اگر

بود خواهد مستحق است شده زياد او عمل بسبب كه قيمتي مقدار به اقاله حين 0در

ابراء در سوم مبحث

.289ماده مينمايد- صرفنظر باختيار خود حق از داين كه است اين از عبارت ابراءباشد- .290ماده داشته اهليت ابراء براي متعهد كه ميشود تعهد سقوط موجب وقتي ابراءاست- .291ماده صحيح دين از ميت ذمه ابراء

تعهد تبديل در چهارم مبحث

:292ماده ميشود- حاصل ذيل موارد در تعهد تبديلميشود- 1 آن مقام قائم كه جديدي بتعهد اصلي تعهد تبديل به له متعهد و متعهد كه وقتي

. شود مي بري اصلي تعهد به نسبت متعهد صورت اين در نمايند تراضي اسباب از بسببي 2. نمايد- ادا را متعهد دين كه كند قبول له متعهد رضايت با ثالث شخص كه وقتي 3 . نمايد- منتقل ديگر بكسي را متعهد الذمه مافي له متعهد كه وقتي

كه- 293ماده اين مگر گرفت نخواهد تعلق الحق تعهد به سابق تعهد تضمينات تعهد تبديل در. " باشند كرده شرط صراحتا آنرا معامله طرفين

تهاتر در پنجم مبحث

در- 294ماده كه بطريقي بيكديگر آنها ديون بين باشند مديون يكديگر مقابل در نفر دو وقتي. ميشود حاصل تهاتر است مقرر ذيل موارد

مي- 295ماده حاصل نمايند تراضي موضوع اين در طرفين اينكه بدون و است قهري تهاترتا دين دو هر شدند مديون واحد آن در يكديگر مقابل در نفر دو اينكه بمحض اين بنابر گردد

در آن مقدار به طرفين و شده طرف بر تهاتر بطور مينمايد معادله هم با كه اندازه‌اي. ميشوند بري يكديگر مقابل

با- 296ماده باشد جنس يك از آنها موضوع كه ميشود حاصل ديني دو مورد در فقط تهاترسبب . اختالف به ولو تاديه مكان و زمان اتحاد

ضامن- 297ماده ذمه فراغ موجب شود مديون عنه بمضمون له مضمون ضمان از بعد اگر. شد نخواهد

تاديه- 298ماده با كه ميشود حاصل وقتي تهاتر باشد مختلف دينين تاديه محل فقط اگرحق طرفين انحاء از بنحوي يا ديگري بمحل محلي از قرض موضوع نقل به مربوطه مخارج

. نمايند ساقط را معين محل در تاديهموضوع- 299ماده اگر بنابراين و بود نخواهد موثر تهاتر ثالث اشخاص ثابته حقوق مقابل در

اين از بعد مديون و باشد شده توقيف قانون مطابق مديون نزد در ثالثي شخص بنفع دينشده توقيف مال ت‌ديه از تهاتر استناد به تواند نمي ديگر گردد طلبكار خود داين از توقيف

. كند امتناع

مافيالذمه مالكيت ششم مبحث

به- 300ماده كسي اگر اينكه مثل ميشود بري او ذمه گردد خود مافيالذمه مالك مديون اگر. ميشود ساقط االرث سهم به نسبت او دين مورث فوت از پس باشد مديون خود صورت

ميشود حاصل قرارداد بدون كه الزاماتي در دوم بابكليات در اول فصل

18

Page 19: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

" 301ماده " ملزم- كند دريافت است نبوده مستحق كه را چيزي اشتباها يا عمدا كه كسي. كند تسليم بمالك را آن است

" 302ماده از- دارد حق كند تاديه را دين آن ميدانست مديون را خود اشتباها كه كسي اگرنمايد استرداد است كرده اخذ حق بدون آنرا كه 0كسي

اعم- 303ماده آنست منافع و عين ضامن است كرده دريافت حق غير من را مالي كه كسيجاهل . يا باشد عالم خود استحقاق بعدم اينكه از

ليكن- . 304ماده ميدانسته محق را خود است كرده دريافت حق بدون را چيزي كه كسي اگربان مربوطه احكام تابع و فضولي معامله باشد فروخته را چيز آن و نبوده محق واقع در

. بود خواهدشده- 305ماده آن نگاهداري براي كه الزمه مخارج عهد از بايد مال صاحب فوق مواد مورد در

. خود استحقاق بعدم متصرف علم صورت در مگر آيد بر استحق- 306ماده كه كسي يا مالك اجازه بدون را آنها امثال و محجور يا غايب اموال كسي اگر

در اجازه تحصيل صورتيكه در بدهد را خود تصدي زمان حساب بايد كند اداره دارد اجازهنخواهد مخارج مطالبه حق است نبوده ضرر موجب دخالت در تاخير يا بوده مقدور موقع

كننده دخالت باشد مال صاحب ضرر موجب دخالت در تاخير يا دخالت عدم اگر ولي داشتاست بوده الزم كردن اداره براي كه بود خواهد مخارجي اخذ 0مستحق

قهري ضمان در دوم فصل

است- :307ماده قهري ضمان موجب ذيل اموراست- .1 غصب حكم در كه آنچه و عصباتالف- .2 تسبيت- .3 4. استيفاء-

غصب در اول مبحث

هم- 308ماده مجوز بدون غير مال بر يد اثبات عدوان نحو به است غير حق بر استيال غصباست . غصب حكم در

تسلط- 309ماده او خود آنكه بدون شود مانع خود مال در تصرف از را مالك شخصي گاه هرخواهد ضامن تسبيت يا اتالف صورت در ليكن نميشود محسوب غاصب كند پيدا مال آن بر

بود.از- 310ماده گردد منكر اوست دست در آنها امثال و وديعه به يا عاريه به مالي كه كسي اگر

است . غاصب حكم در انكار تاريخباشد- 311ماده شده تلف عين اگر و نمايد رد آن صاحب به عينا را مغصوب مال بايد غاصب

. بدهد آنرا بدل بايد نباشد ممكن عين رد ديگري علت به اگر و بدهد آنرا قيمت يا مثل بايدبدهد- 312ماده را االداء حين قيمت بايد غاصب نشود پيدا آن مثل و بوده مغصوب مال گاه هر

. بدهد آنرا قسمت آخرين بايد باشد افتاده ماليت از و بوده موجود مثل اگر ورا- 313ماده غير درخت يا سازد بنائي ديگري به متعلقه مصالح با خود زمين در كسي گاه هر

آنرا نزع يا قلع ميتواند درخت يا مصالح صاحب كند غرس زمين آن در مالك اذن بدون. نمايند تراضي قيمت اخذ به اينكه مگر بخواهد

قيمت- 314ماده مطالبه حق غاصب شود زياد مغصوب مال قيمت غاصب عمل نتيجه در اگربه متعلق زايد عين اينصورت در كه باشد عين زيادتي آن اينكه مگر داشت نخواهد را زيادي

است . غاصب خودوارد- 315ماده مغصوب بمال او تصرف زمان در كه است عيبي و نقص هر مسئول غاصب

نباشد . او بفعل مستند چند هر باشد شدهسابق- 316ماده غاصب مثل نيز شخص آن كند غصب غاصب از را مغصوب مال كسي اگر

. باشد جاهل اولي غاصب بغاصبيت چه اگر است ضامن

19

Page 20: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

از- 317ماده قسمتي يا تمام قيمت يا مثل عين شدن تلف صورت در و عين ميتواند مالك. كند مطالبه بخواهد كه بعدي غاصبين از يك هر از يا اولي غاصب از را مغصوب مال

آن- 318ماده است شده تلف او دريد مغصوب مال كه غاصبي به كند رجوع مالك گاه هريد در مال كه كسي آن بغير ديگري بغاصب اگر ولي ندارد ديگر غاصب به رجوع حق شخص

شده تلف او يد در مال كه كسي به ميتواند نيز مشاراليه نمايد رجوع است شده تلف اواو يد در مال كه كسي به شود منتهي تا كند رجوع خود الحقين از بيكي يا و كند رجوع استاو نزد در مغصوب مال كه است مستقر كسي عهده بر ضمان كلي بطور و است شده تلف

است . شده تلفحق- 319ماده بگيرد غاصبين از يكي از را مغصوب مال از قسمتي يا تمام مالك اگر

. ندارد ديگر غاصبين به ماخوذ قدر به رجوعخود- 320ماده تصرف زمان منافع اندازه به غاصبين از يك هر مغصوب مال منافع به نسبت

عهده از كه غاصبي ليكن باشد نكرده منفعت استيفاء چه اگر است ضامن خود مابعد وتصرف زمان به نسبت يك بهر ميتواند است برآمده خود الحق غاصبين تصرف زمان منافع

. كند رجوع اوكند- 321ماده ابراء مغصوب مال قيمت يا مثل به نسبت را غاصبين از يكي ذمه مالك گاه هر

انحاء . از بنحوي آنان از بيكي را خود حق اگر ولي داشت نخواهد ديگر غاصبين به رجوع حقبوده دارا مالك كه بود خواهد حقي همان داراي و ميشود مالك مقام قائم آنكس دهد انتقال

است .ديگران- 322ماده ذمه ابراء موجب او تصرف زمان منافع به نسبت غاصبين از يكي ذمه ابراء

حق كند ابراء عين منافع به نسبت را غاصبين از يكي اگر ليكن بود نخواهد آنها حصه ازداشت . نخواهد بالحقين رجوع

بر- 323ماده ميتواند مالك و است ضامن نيز آنكس بخرد غاصب از را مغصوب ملك كسي اگرشدن تلف صورت در و عين كرده رجوع مشتري و بايع از يك بهر فوق مواد مقررات طبق

. نمايد مطالبه حال هر در آنرا منافع همچنين و مال قيمت يا مثل آنمشتري- 324ماده و بايع از يك هر رجوع حكم باشد غصب به عالم مشتري كه صورتي در

فوق مقررات تابع بوده غاصب از غاصب حكم است گرفته آنها از مالك كه آنچه در بيكديگربود . خواهد

ميتواند- 325ماده نيز او باشد نموده رجوع او به مالك و بوده غصب به جاهل مشتري اگرو باشد شده تلف مشتري خود نزد مبيع چه اگر كند رجوع بايع به خسارات و ثمن به نسبتداشت . نخواهد را بمشتري رجوع حق كند بايع به رجوع قيمت يا مثل به نسبت مالك اگر

بر- 325ماده زياد است داده بمالك مبيع تلف صورت در غضب بر عالم مشتري كه عوضي اگررجوع حق ثمن بمقدار نسبت ولي كند بايع به رجوع نميتواند زياده بمقدار باشد ثمن مقدار

0داردبه- 326ماده راجعه احكام باشد بيع از غير ديگري معامله به مغصوب مال بر ايادي ترتيب اگر

" بود خواهد مجري شده ذكر فوقا كه غصب مال 0بيع

اتالف - در دوم مبحث

از- 328ماده اعم بدهد آنرا قيمت يا مثل بايد و آنست ضامن كند تلف را غير مال كس هرآنرا اگر و منفعت يا باشد عين اينكه از اعم و عمد بدون يا باشد كرده تلف عمد روي از اينكه

است . مال آن قيمت نقص ضامن كند معيوب يا ناقصو- 329ماده نمايد بناء اول صورت بمثل آنرا بايد كند خراب را كسي بناي يا خانه كسي اگر

برآيد . قيمت عهده از بايد نباشد ممكن اگرزنده- 330ماده قيمت تفاوت بايد بكشد آن صاحب اذن بدون را بغير متعلق حيوان كسي اگر

نيست . ضامن كند ناقص يا بكشد نفس از دفاع براي اگر وليكن بدهد آنرا كشته و

تسبيب - در سوم مبحث

يا- 331ماده نقص سبب اگر و بدهد آنرا قيمت يا مثل بايد بشود مالي تلف سبب كس هر. برآيد آن قيمت نقص عهده از بايد باشد شده آن عيب

20

Page 21: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بشود- 322ماده مال آن شدن تلف مباشر ديگري و كند ايجاد را مالي تلف سبب يكنفر گاه هر " به مستند اتالف عرفا كه بنحوي باشد اقوي سبب اينكه مگر مسبب نه است مسئول مباشر

باشد . اوآن- 333ماده شدن خراب از كه است خساراتي مسئول كارخانه يا عمارت يا ديوار صاحب

بوده آن بر مطلب مالك كه گردد حاصل عيبي نتيجه در خرابي اينكه بر مشروط ميشود وارداست شده توليد او مواظبت عدم از يا مسئول- 334ماده 0و حيوان متصرف يا مالك

كرده تقصير حيوان حفظ در اينكه مگر ميشود وارد حيوان آن ناحيه از كه نيست خساراتيعمل آن فاعل گردد ضرر منش كسي عمل بواسطه حيوان اگر حال هر در ليكن باشد

بود . خواهد وارده خسارات مسئولآنها- 335ماده امثال و اتومبيل دو يا آهن راه قطار دو يا كشتي دو بين تصادم صورت در

باشد شده حاصل او مسامحه يا عمد نتيجه در تصادم كه بود خواهد طرفي متوجه مسئوليتبود . خواهند مسئول دو هر باشند كرده مسامحه يا تقصير طرفين اگر و

استيفاء در چهارم مبحث

" 336ماده عمل- آن براي عرفا كه نمايد بعملي اقدام ديگري امر حسب بر كسي هرگاه " خواهد خود عمل اجرت مستحق عامل باشد عمل آن مهياي عادتا آنشخص يا و بوده اجرتي

است . داشته تبرع قصد شود معلوم اينكه مگر بودصاحب- 337ماده كند منفعت استيفاء غير مال از ضمني يا صريح اذن حسب بر كسي هرگاه

بوده مجاني انتفاع در اذن كه شود معلوم اينكه مگر بود خواهد المثل اجرت مستحق مالاست .

مختلفه - معينه عقود در سوم باببيع - در اول فصل

بيع - احكام در اول مبحث

معلوم- .338ماده بعوض عين تملك از عبارتست بيعواقع- 339ماده قبول و ايجاب به بيع عقد آن قيمت و مبيع در مشتري و بايع توافق از پس

. گردد. واقع نيز ستد و داد به بيع است ممكن ميشود.340ماده باشد- بيع معني در صريح بايد عبارات و الفاظ قبول و ايجاب دريا- 341ماده تمام تسليم براي كه است ممكن نيز و مشروط يا باشد مطلق است ممكن بيع

. شود داده قرار اجلي ثمن از قسمتي يا تمام ت‌ديه براي يا مبيع از قسمتييا- 342ماده كيل يا وزن به آن مقدار تعيين و باشد معلوم بايد مبيع وصف و جنس و مقدار

است . بلد عرف تابع مشاهده يا مساحت يا ذرع يا عددمبيع- 343ماده هنوز چه اگر ميشود واقع بيع شود فروخته معين مقدار بشرط مبيع اگر

. باشد نشده ذرع يا كيل يا نشده شمردهمعين- 344ماده موعدي قيمت تاديه يا مبيع تسليم براي يا نشده ذكر شرطي بيع عقد در اگر

يا محل عادت و عرف حسب بر اينكه مگر است محسوب حال ثمن و قطعي بيع باشد نگشتهدر چه اگر باشد معهود موعدي يا شرطي وجود تجارتي معامالت در تجارت عادت و عرف

. باشد نشده ذكري بيع قرارداد

معامله - طرفين در دوم مبحث

براي- 345ماده اهليت معامله براي قانوني اهليت بر عالوه بايد مشتري و بايع از يك هر. باشد داشته نيز را ثمن يا مبيع در تصرف

نيست- .346ماده نافذ مكره عقد و باشد طرفين رضاي به مقرون بايد بيع عقد" 347ماده غير- طريقي به شخصا اينكه بر مشروط نمايد فروش و خريد ميتواند كور شخص

. نمايد مرتفع را خود جهل معامله طرف ولو ديگر كسي بوسيله يا معاينه از

مبيع - در سوم مبحث

21

Page 22: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

" 348ماده يا- و ماليت كه چيزي يا و است ممنوع قانونا آن فروش و خريد كه چيزي بيعاينكه مگر است باطل ندارد آن تسليم بر قدرت بايع كه چيزي يا ندارد عقاليي منفعت

. باشد تسليم بر قادر خود مشترياختالف- 349ماده توليد عليهم موقوف بين كه موردي در مگر نيست صحيح وقف مال بيع

در همچنين و گردد موقوفه مال خرابي به منجر يا رود دماء سفك بيم كه نحوي به شوداست . مقرر وقف به راجع مبحث در كه مواردي

شيئي- 350ماده از كلي بطور معين مقدار يا مشاع يا باشد مفروز است ممكن مبيع. باشد الذمه في كلي است ممكن همچنين و متساوي‌االجزاء

است- 351ماده صحيح وقتي بيع باشد عديده افراد بر صادق يعني كلي مبيع كه صورتي در. بشود ذكر مبيع وصف و جنس و مقدار كه

فضولي- 352ماده معامالت در كه طوري به مالك اجازه از بعد مگر نيست نافذ فضولي بيعاست . مذكور

نباشد- 353ماده جنس آن از واقع در و شود فروخته خاصي جنس عنوان به معين چيز گاه هرنسبت و است باطل بعض آن به نسبت باشد جنس غير از آن از بعضي اگر و است باطل بيع

. دارد فسخ حق مشتري مابقي بهنمونه- 354ماده مطابق مبيع تمام بايد صورت اين در آيد بعمل نمونه روي از بيع است ممكن

داشت . خواهد فسخ خيار مشتري واال شود تسليمكه- 355ماده شود معلوم بعد و باشد شده فروخته معين مساحت داشتن شرط به ملكي اگر

كه شود معلوم اگر و داشت خواهد را معامله فسخ حق مشتري است مقدار آن از كمترزياده محاسبه به طرفين صورت دو هر در اينكه مگر كند فسخ آنرا ميتواند بايع است بيشتر

. نمايند تراضي نقيصه يا

داللت- 356ماده قرائن يا شود شمرده مبيع تابع يا جزء عادت و عرف حسب بر كه چيزي هرذكر صريحا عقد در چه اگر است مشتري به متعلق و بيع در داخل نمايد مبيع در آن دخول بر

. باشند عرف بر جاهل متعاملين چه اگر و باشد نشدهبيع- 357ماده در داخل نشود شمرده مبيع تابع از يا جزء عادت و عرف حسب بر كه چيزي هر

. باشد شده ذكر عقد در صريحا اينكه مگر نميشودملصق- 358ماده چه هر و مجري و ممر خانه بيع در و اشجار ، باغ بيع در فوق ماده دو به نظر

عكس بر و ميشود بمشتري متعلق نمود نقل خرابي بدون آنرا نتوان بطوريكه باشد بنا بهمگر نميشود بمشتري متعلق حيوان بيع در حمل و درخت بيع در ميوه و زمين بيع در زراعت

. عقد طرفين حال هر در شود شمرده توابع از عرف حسب بر يا باشد شده تصريح اينكه. كنند تراضي فوق ترتيب بعكس ميتوانند

" 359ماده نخواهد- بيع در داخل شيئي آن باشد مشكوك عرفا مبيع در شيئي دخول گاه هر. باشد شده تصريح آنكه مگر بود

.360ماده " است- جائز نيز مبيع از آن استثناء است جايز مستقال آن فروش كه چيزي هراست- .361ماده باطل بيع نداشته وجود مبيع كه شود معلوم معين عين بيع در اگر

بيع - آثار در چهارم مبحث

" :362ماده است- ذيل قرار از باشد شده واقع صحيحا كه بيعي آثار 1. ميشود- ثمن مالك بايع و مبيع مالك مشتري بيع وقوع مجرد به 2. ميدهد- قرار ثمن درك ضامن را مشتري و مبيع درك ضامن را بايع بيع عقد 3. مينمايد- ملزم مبيع تسليم به را بايع بيع عقد 4. ميكند- ملزم ثمن تاديه به را مشتري بيع عقد

ثمن - و مبيع ملكيت در اول فقره

22

Page 23: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

تاديه- 363ماده يا مبيع تسليم براي اجلي وجود يا متبايعين براي فسخ خيار وجود بيع عقد دراحد آن تسليم از قبل و بوده معين عين مبيع يا ثمن اگر بنابراين نميشود انتقال مانع ثمن

داشت . خواهد را عين آن مطالبه حق ديگر طرف شود مفلس متعاملينكه- 364ماده بيعي در و خيار انقضاء تاريخ از نه است بيع عقد حين از مالكيت خياري بيع در

وقوع حين از نه است شرط حصول حين از انتقال صرف بيع مثل است صحت شرط قبضبيع ..365ماده ندارد- تملك در اثري فاسد بيعاگر- 366ماده و نمايد رد صاحبش به آنرا بايد كند قبض را مالي فاسد بيع به كسي گاه هر

. بود خواهد آن منافع و عين ضامن شود ناقص يا تلف

تسليم - در دوم فقره

انحاء- 367ماده از متمكن كه نحوي به مشتري تصرف به مبيع دادن از عبارتست تسليم. مبيع بر مشتري استيالء از است عبارت قبض و باشد انتفاعات و تصرفات

چه- 368ماده اگر باشد شده گذاشته مشتري اختيار تحت مبيع كه ميشود حاصل وقتي تسليم. " باشد نكرده تصرف عمال هنوز آنرا مشتري

" 369ماده آنرا- عرفا كه باشد نحوي به بايد و است مختلفه كيفيات به مبيع اختالف به تسليم. گويند تسليم

در- 370ماده تسليم بر قدرت باشند داده قرار موعدي مبيع تسليم براي معامله طرفين اگر. عقد زمان در نه است شرط موعد آن

معتبر- 371ماده اجازه زمان در تسليم بر قدرت است مالك اجازه به موقوف كه بيعي دراست .

نداشته- 372ماده ديگر بعض به نسبت و داشته تسليم بر قدرت بايع مبيع بعض به نسبت اگراست . باطل ديگر بعض به نسبت و است صحيح داشته تسليم بر قدرت كه بعض به باشد

" 373ماده همچنين- و نيست جديد قبض به محتاج باشد بوده مشتري تصرف در قبال مبيع اگرثمن . در است

قبض- 374ماده اذن بدون را مبيع ميتواند مشتري و نيست شرط بايع اذن قبض حصول دركند.عرف- 375ماده اينكه مگر است شده واقع آنجا در بيع عقد كه شود تسليم محلي در بايد مبيع

تسليم براي مخصوصي محل بيع ضمن در يا و باشد ديگر محل در تسليم مقتضي عادت و. باشد شده معين

.376ماده ميشود- تسليم به اجبار ممتنع ثمن يا مبيع تسليم در تاخير صورت درديگر- 377ماده طرف تا كند خودداري ثمن يا مبيع تسليم از دارد حق مشتري و بايع از يك هر

يا مبيع از كدام هر صورت اين در باشد موجل ثمن يا مبيع اينكه مگر شود بتسليم حاضر. شود تسليم بايد باشد حال كه ثمن

آنرا- 378ماده استرداد حق نمايد مشتري تسليم خود بميل را مبيع ثمن اخذ از قبل بايع اگرخيار . مورد در فسخ موجب به مگر داشت نخواهد

نكند- 379ماده بشرط عمل و بدهد رهن يا ضامن ثمن براي كه باشد شده ملتزم مشتري اگرو . بدهد ضامن مبيع درك براي كه باشد شده ملتزم بايع اگر و داشت خواهد فسخ حق بايع

. دارد فسخ حق مشتري نكند شرط به عملحق- 380ماده بايع باشد موجود او نزد مبيع عين و شود مفلس مشتري كه صورتي در

. كند امتناع آن تسليم از ميتواند باشد نشده تسليم هنوز مبيع اگر و دارد را آن استردادوزن- 381ماده و شمردن اجرت ، تسليم محل به آن نقل اجرت قبيل از مبيع تسليم مخارج

است . مشتري عهده بر ثمن تسليم مخارج است بايع بعهده غيره و كردنكه- 382ماده باشد ترتيبي برخالف تسليم محل يا معامله مخارج بابت از عادت عرف گاه هر

عقد در مشروط يا متعارف طبق بر بايد باشد شده شرط آن خالف بر عقد در يا و شده ذكر. دهند تغيير بتراضي آنرا توانند مي متبايعين همچنين و شود رفتار

.383ماده شود- مي شمرده مبيع توابع و اجزاء كه باشد هم چيزي آن شامل بايد تسليماز- 384ماده كمتر تسليم وقت در و بوده معين مقدار حيث از مبيع معامله حال در گاه هر

از حصه‌اي تاديه با را موجود قيمت يا كند فسخ را بيع كه دارد حق مشتري آيد در آنمقدار

23

Page 24: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

است بايع مال زياده باشد معين مقدار از زياده مبيع اگر و نمايد قبول موجود نسبت به ثمن.

به- 385ماده و نميشود ممكن ضرر بدون آن تجزيه كه باشد فرش يا خانه قبيل از مبيع اگرصورت در آيد در بيشتر يا كمتر تسليم حين در ولي شده فروخته معين مقدار بودن شرط

داشت . خواهد فسخ حق بايع دوم صورت در و مشتري اوليو- 386ماده معامله مخارج ثمن بر عالوه بايد بايع شود فسخ معامله قبل ماده دو مورد در اگر

. بدهد است نموده مشتري كه را متعارف مصارفو- 387ماده منفسخ بيع شود تلف بايع طرف از اهمال و تقصير بدون تسليم از قبل مبيع اگر

رجوع او مقام قائم يا حاكم به تسليم براي بايع اينكه مگر گردد مسترد مشتري به بايد ثمن. بود خواهد مشتري مال از تلف اينصورت در كه باشد نموده

معامله- 388ماده كه داشت خواهد حق مشتري شود حاصل نقصي مبيع در تسليم از قبل اگر. نمايد فسخ را

باشد- 389ماده مشتري عمل از ناشي آن نقص يا مبيع شده تلف فوق ماده دو مورد در اگر. كند تاديه را ثمن بايد و ندارد بايع بر حقي مشتري

درك - ضمان در سوم فقره

" 390ماده " اگر- است ضامن بايع آيد در للغير مستحق جزا با كال مبيع ثمن قبض از بعد اگر. باشد نشده ضمان به تصريح چه

مسترد- 391ماده را مبيع ثمن بايد بايع مبيع از بعض يا كل آمدن بر للغير مستحق صورت درنيز مشتري بر وارده غرامات عهده از بايد بايع فساد بوجود مشتري جهل صورت در و دارد

برآيد.يا- 392ماده كل به نسبت است نموده اخذ كه ثمني تمام عهده از بايد بايع قبل ماده مورد در

. باشد شده حاصل قيمتي كسر مبيع در علل از بعلتي بيع عقد از بعد چه اگر برآيد بعضماده- 393ماده مقررات باشد شده حاصل مبيع در مشتري عمل از كه زيادتي به 314راجع

. بود خواهد مجري

ثمن - تاديه در چهارم فقره

مقرر- 394ماده بيع عقد در كه شرايطي طبق بر و محل در و موعد در را ثمن بايد مشتري. نمايد تاديه است شده

طبق- 395ماده بر كه داشت خواهد حق بايع نكند تاديه مقرر موعد در را ثمن مشتري اگرثمن تاديه به را مشتري اجبار حاكم از يا فسخ را معامله ثمن تاخير خيار به راجعه مقررات

بخواهد.

آن - به راجعه احكام و خيارات در پنجم مبحثخيارات - در اول فقره

:396ماده ذيلند- قرار از خياراتمجلس- .1 خيار 2. حيوان- خيارشرط- .3 خيارثمن- .4 تاخير خياروصف- .5 تخلف و رويت خيار 6. غبن- خيارعيب- .7 خيارتدليس- .8 خيار 9. صفقه- تبعض خيارشرط- .10 تخلف خيار

24

Page 25: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مجلس - خيار در اول

اختيار- 397ماده نشده‌اند متفرق كه مادام و المجلس في عقد از بعد متبايعين از يك هر. دارند را معامله فسخ

حيوان - خيار در دوم

.398ماده دارد- را معامله فسخ اختيار عقد حين از روز سه تا مشتري باشد حيوان مبيع اگرشرط - خيار در سوم

دو- 399ماده هر يا مشتري يا بايع براي معين مدت در كه شود شرط است ممكن بيع عقد درباشد . معامله فسخ اختيار خارجي شخص يا

تابع- 400ماده واال است محسوب عقد تاريخ از آن ابتداء باشد نشده ذكر خيار مدت ابتداء اگراست . متعاملين داد قرار

است- .401ماده باطل بيع هم و خيار شرط هم باشد نشده معين مدت شرط خيار براي اگر

ثمن - تاخير خيار در چهارم

بين- 402ماده مبيع تسليم يا ثمن تاديه براي و بوده آن حكم در يا و خارجي عين مبيع گاه هررا مبيع بايع نه مدت اين در و بگذرد بيع تاريخ از روز سه اگر باشد نشده معين اجلي متايعين

مي معامله فسخ در مختار بايع بدهد بايع به را ثمن تمام مشتري نه و نمايد مشتري تسليمشود.مقصود- 403ماده كه گردد معلوم قرائن به و نمايد ثمن مطالبه انحاء از بنحوي بايع اگر

. شد خواهد ساقط او خيار است بوده بيع التزاميا- 404ماده كند مشتري تسليم را بيع تمام بيع تاريخ از روز سه ظرف در بايع گاه هر

از نحوي به ثانيا چه اگر بود نخواهد فسخ اختيار بايع براي ديگر بدهد بايع به را ثمن مشتري. باشد برگشته مشتري به ثمن و بايع به مبيع انحاء

فسخ- 405ماده خيار نمود امتناع آن اخذا از بايع و بدهد كه كرد حاضر را ثمن مشتري اگرداشت . نخواهند

اين- 406ماده مبيع تسليم در تاخير جهت از مشتري براي و است بايع مخصوص تاخير خيار. باشد نمي اختيار

نمي- 407ماده ساقط را بايع خيار ندارد قبض حق كه كسي به آن دادن يا ثمن بعض تسليمكند.حواله- 408ماده تحقيق از بعد دهد حواله را ثمن بايع يا بدهد ضامن ثمن براي مشتري اگر

. شود مي ساقط تاخير خيارمي- 409ماده قيمت كم يا و فاسد روز سه از كمتر در كه باشد چيزهايي از مبيع گاه هر

. گردد مي قيمت كسر يا فساد به مشرف مبيع كه است زماني از خيار ابتداء شود

وصف - تخلف و رويت خيار در پنجم

داراي- 410ماده اگر ديدن از بعد بخرد وصف به فقط آنرا و نديده را مالي كسي گاه هرهست كه نحو بهمان يا كند فسخ را بيع كه ميشود مختار نباشد است شده ذكر كه اوصافي

. نمايد قبولذكر- 411ماده كه اوصافي غير مبيع و باشد ديده آنرا مشتري ولي نديده را مبيع بايع اگر

داشت . خواهد فسخ خيار بايع فقط باشد دارا است شدهنمونه- 412ماده روي از يا وصف به را ديگر بعض و ديده را مبيع از بعضي مشتري گاه هر

آنرا تمام يا كند رد را مبيع تمام ميتواند نباشد نمونه يا وصف مطابق بعض آن و باشد خريده. نمايد قبول

25

Page 26: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

و- 413ماده كند معامله سابق رويت اعتماد به و ديده سابقا را مالي متبايعين از يكي گاه هرداشت . خواهد فسخ اختيار ندارد را سابقه اوصاف مزبور مال كه شود معلوم رويت از بعد

مقرره- 414ماده اوصاف با مطابق كه بدهد جنسي بايد بايع و نيست رؤيت خيار كلي بيع در. باشد طرفين بين

است- .415ماده فوري رؤيت از بعد وصف تخلف و رويت خيار

غبن - خيار در ششم

مي- 416ماده غبن به علم از بعد باشد داشته فاحش غبن معامله در كه متعاملين از يك هر. كند فسخ را معامله تواند

.417ماده " نباشد- مسامحه قابل عرفا كه است فاحش صورتي در غبننخواهد- 418ماده فسخ خيار است بوده عادله بقيمت عالم معامله حين در مغبون اگر

داشت .. 419ماده گردد- منظور بايد نيز معامله شرايط غبن مقدار تعيين دراست- .420ماده فوري غبن به علم از بعد غبن خيارغبن- 421ماده خيار بدهد را قيمت تفاوت است كرده مغبون را خود طرف كه كسي اگر

. گردد راضي قيمت تفاوت اخذ به مغبون اينكه مگر شود نمي ساقط

عيب - خيار در هفتم

قبول- 422ماده در است مختار مشتري بوده معيوب مبيع كه شود ظاهر معامله از بعد اگرمعامله . فسخ يا ارش اخذ يا معيوب مبيع

عقد- 423ماده حين در موجود و مخفي عيب كه ميشود ثابت مشتري براي وقتي عيب خيارباشد.است- 424ماده نبوده آن بر عالم بيع زمان در مشتري كه است محسوب مخفي وقتي عيب

ظاهر اينكه يا است بوده مستور واقعا عيب كه باشد آن از ناشي علم عدم اين اينكه از اعماست . نشده آن ملتفت مشتري ولي بوده

است- .425ماده سابق عيب حكم در شود حادث مبيع در قبض از قبل و بيع از بعد كه عيبيحسب- 426ماده بر است ممكن بنابراين و شود مي عادت و عرف حسب بر عيب تشخيص

. شود مختلف امكنه و ازمنهشود- 427ماده داده باو بايد كه تفاوتي كند ارش اختيار مشتري عيب ظهور مورد در اگر

: ميگردد معين ذيل بطريقاهل توسط به معيوبي حال در آن حقيقي قيمت و عيبي بي حال در مبيع حقيقي قيمت

. بين بيع زمان در كه باشد قيمتي با مساوي عيبي بي حال در آن قيمت اگر شود معين خبرهارش مقدار معيوبي حال در مبيع قيمت و قيمت اين بين تفاوت است شده مقرر طرفين

. بين نسبت باشد معامله ثمن از زيادتر يا كمتر معيوبي حال در مبيع قيمت اگر و بود خواهدثمن از بايد بايع و شده معين عيبي بي حال در آن قيمت و معيوبي حال در مبيع قيمت

. كند رد بمشتري ارش بعنوان را بقيه و نگاهداشته نسبت بهمان مقرراست- .428ماده معتبر قيمتها وسط حد خبره اهل بين اختالف صورت دربگيرد- :429ماده ارش تواند مي فقط و كند فسخ را بيع نميتواند مشتري ذيل موارد در

غير- .1 به آن كردن منتقل يا مشتري نزد مبيع شدن تلف صورت در 2. نه- يا باشد مشتري بفعل تغيير اينكه از اعم شود پيدا مبيع در تغييري كه صورتي درخيار- 3 زمان در اينكه مگر شود حادث آن در ديگري عيب مبيع قبض از بعد كه صورتي در

نيست . رد و فسخ از مانع اينصورت در كه باشد شده حادث مشتري به مختصخواهد- 430ماده نيز را رد حق مشتري باشد قديم عيب نتيجه در قبض از بعد حادث عيب اگر

داشت .عليحده- 431ماده يك هر قيمت اينكه بدون شود فروخته چيز چند عقد يك در صورتيكه در

مسترد را ثمن و كند رد آنرا تمام بايد مشتري آيد در معيوب آنها از بعضي و باشد شده معينبايع . رضاي به مگر بكند نميتواند تبعيض و بگيرد ارش و نگاهدارد را تمام يا دارد

26

Page 27: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ظاهر- 432ماده عيبي مبيع در و باشد متعدد مشتري و يكنفر بايع عقد يك در كه صورتي درنگاه را خود سهم ديگري و كند رد بتنهايي را خود سهم تواند نمي مشتريها از يكي شود

ارش حق آنها از يك هر فقط نكردند اتفاق مبيع رد در اگر بنابراين و بايع رضاي با مگر داردداشت . خواهد

به- 433ماده را ديگري و رد را يكي سهم تواند مي مشتري باشد متعدد بايع عقد يك در اگر. كند قبول ارش اخذ

" 434ماده بعض- اگر و است باطل بيع نداشته قيمت و ماليت اصال مبيع كه شود ظاهر اگراز باقي به نسبت مشتري و است باطل بعض آن به نسبت بيع باشد نداشته قيمت مبيع

. دارد فسخ اختيار صفقه تبعض جهتاست- .435ماده فوري بان علم از بعد عيب خياريا- 436ماده كرده سلب خود از را عيوب عهده باينكه باشد كرده تبري مبيع عيوب از بايع اگر

اگر و داشت نخواهد بايع به رجوع حق عيب ظهور صورت در مشتري بفروشد عيوب تمام با. ندارد مراجعه حق عيب بهمان نسبت فقط باشد كرده تبري خاصي عيب از بايع

است- .437ماده شخصي مبيع مثل شخصي ثمن عيب احكام حيث از

تدليس - خيار در هشتم

.438ماده شود- معامله طرف فريب موجب كه عملياتي از است عبارت تدليساست- 439ماده همچنين و داشت خواهد را بيع فسخ حق مشتري باشد نموده تدليس بايع اگر

مشتري . تدليس صورت در شخصي ثمن به نسبت بايعاست- .440ماده فوري بان علم از بعد تدليس خيار

صفقه - تبعض خيار در نهم

از- 441ماده بجهتي مبيع بعض به نسبت بيع عقد كه ميشود حاصل وقتي صفقه تبعض خيارنسبت به يا نمايد فسخ را بيع داشت خواهد حق مشتري اينصورت در باشد باطل جهات

ثمن است بوده باطل بيع كه قسمتي به نسبت و كند قبول است شده واقع بيع كه قسمتي. كند استرداد را

ذيل- 442ماده بطريق برگردد مشتري به بايد كه ثمن از قسمتي صفقه تبعض مورد درميشود : حساب

" كه نسبتي هر و ميشود قيمت منفردا گرفته قرار مشتري ملكيت به كه مبيع از قسمت آناز نسبت بهمان شود پيدا دارد اجتماع حال در مبيع مجموع كه قيمتي و مزبور قيمت بين

. نمايد رد مشتري به بايد را بقيه و نگاهداشته بايع را ثمننباشد- 443ماده بان عالم معامله حين در مشتري كه خياراست موجب وقتي صفقه تبعض

. ميشود تقسيط ثمن حال هر در ولي

شرط - تخلف خيار در دهم

مواد- 444ماده در كه است بطوري شرط تخلف خيار است .245الي 234احكام شده ذكر

كلي - بطور خيارات احكام در دوم فقره

.445ماده شود- مي وراث به منتقل فوت از بعد خيارات از يك هرقرار- 446ماده له مشروط شخص به اختصاص و مباشرت قيد به است ممكن شرط خيار

. شد نخواهد وارث به منتقل صورت اين در شود داده

نخواهد- 447ماده ورثه به منتقل باشد شده متعاملين از غير شخصي براي خيار شرط هرگاهشد..448ماده نمود- شرط عقد ضمن در ميتوان را خيارات از بعضي يا تمام سقوط.449ماده ميشود- حاصل نمايد آن بر داللت كه فعلي يا لفظ بهر فسخ

27

Page 28: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

" 450ماده آنكه- مثل است فعلي امضاي باشد معامله رضاي از كاشف نوعا كه تصرفاتي. بگذارد رهن يا بفروشد را مبيع خيار به علم با دارد خيار كه مشتري

" .451ماده است- فعلي فسخ باشد معامله زدن بهم از كاشف نوعا كه تصرفاتيفسخ- 452ماده ديگري و كند امضاء آنها از يكي و باشند داشته خيار دو هر متعاملين اگر

. شود مي منفسخ معامله نمايديا- 453ماده بايع خيار زمان در و تسليم از بعد مبيع اگر شرط و حيوان و مجلس خيار در

يا تلف باشد مشتري مختص خيار اگر و است مشتري عهده بر شود ناقص يا تلف متعامليناست . بايع بعهده نقص

شود- 454ماده نمي باطل اجاره شود فسخ بيع و باشد داده اجاره را مبيع مشتري گاه هر " " شده شرط ضمنا يا صريحا مشتري بر منفعت و عين در ناقله تصرفات عدم كه اين مگر

است . باطل اجاره صورت اين در كهدهد- 455ماده قرار غير حق متعلق را مبيع از قسمتي يا تمام مشتري بيع عقد از پس اگر

شد نخواهد مزبور شخص حق زوال موجب معامله فسخ گذارد رهن كسي نزد اينكه مثل. باشد شده خالف شرط اينكه مگر

مجلس- 456ماده خيار مگر باشد موجود است ممكن الزمه معامالت جميع در خيار انواع تماماست . بيع مخصوص كه ثمن ت‌خير و حيوان و

. 457ماده شود- ثابت آن در خيارات از يكي اينكه مگر است الزم بيع هر

شرط - بيع در دوم فصل

تمام- 458ماده معيني مدت در بايع گاه هر كه نمايند شرط ميتوانند متعاملين بيع عقد درو باشد داشته مبيع تمام به نسبت را معامله فسخ خيار كند رد مشتري به را ثمن مثل

نسبت را معامله فسخ خيار كرد رد را ثمن مثل بعض گاه هر كه كنند شرط ميتوانند همچنينو بود خواهد متعاملين داد قرار تابع خيار حق حال هر در باشد داشته مبيع بعض يا تمام به

تمام بارد مگر بود نخواهد ثابت خيار باشد نشده بعض يا تمام قيد ثمن به نسبت هرگاهثمن .بنابراين- 459ماده بايع براي خيار قيد با ميشود مشتري ملك مبيع عقد مجرد به شرط بيع در

ننمايد عمل است شده مقرر مبيع استرداد براي مشتري و او بين كه شرايطي به بايع اگرمزبوره بشرايط بايع بالعكس اگر و گردد مي مبيع قطعي مالك مشتري و شده قطعي بيع

و نماآت ولي شد خواهد بايع مال مبيع فسخ حين از كند استرداد را مبيع و ننمايد عملاز حاصله منافع

است . مشتري مال فسخ حين تا عقد حينو- 460ماده نقل قبيل از باشد خيار منافي كه تصرفي مبيع در نميتواند مشتري شرط بيع در

. بنمايد غيره و انتقالثمن- 461ماده تسليم با تواند مي بايع كند امتناع ثمن اخذ از خيار زمان در مشتري اگر

. كند فسخ را معامله او مقام قائم يا بحاكمدر- 462ماده بيع فسخ حق شود منتقل او ورثه به مشتري فوت بواسطه بشرط مبيع اگر

. بود خواهد باقي است بوده كه ترتيبي بهمان ورثه مقابلآن- 463ماده در بيع احكام است نبوده بيع حقيقت بايع قصد كه شود معلوم شرط بيع در اگر

. بود نخواهد مجري

معاوضه - در سوم فصل

ديگر- 464ماده مال بعوض ميدهد مالي طرفين از يكي آن بموجب كه است عقدي معاوضه. باشد ثمن ديگري و مبيع عوضين از يكي اينكه مالحظه بدون ميكند اخذ ديگر طرف از كه

نيست- .465ماده جاري بيع خاصه احكام معاوضه در

اجاره - در چهارم فصل

28

Page 29: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ميشود- 466ماده مستاجره عين منافع مالك مستاجر آن موجب به كه است عقدي اجاره. گويند مستاجره عين را اجاره مورد و مستاجر را كننده اجاره و موجر را دهنده اجاره

.467ماده باشد- ياانسان حيوان يا اشياء است ممكن اجاره مورد

اشياء - اجاره در اول مبحث

است- .468ماده باطل اجاره واال شود معين بايد اجاره مدت اشياء اجاره درعقد- 469ماده در اگر و شده مقرر طرفين بين كه شود مي شروع روزي از اجاره مدت

است . محسوب عقد وقت از باشد نشده ذكر مدت ابتداي اجارهاست- .470ماده شرط مستاجره عين تسليم بر قدرت اجاره صحت در.471ماده باشد- ممكن آن اصل بقاء با مستاجره عين از انتفاع بايد اجاره صحت براياست- .472ماده باطل مردد يا مجهول عين اجاره و باشد معين بايد مستاجره عين.473ماده باشد- آن منافع مالك بايد ولي باشد مستاجره عين مالك موجر كه نيست الزماجاره- 474ماده عقد در اينكه مگر دهد اجاره بديگري را مستاجره عين ميتواند مستاجر

. باشد شده شرط آن خالفاذن- 475ماده به است موقوف مستاجره عين تسليم ليكن است جائز مشاع مال اجاره

شريك .اجبار- 476ماده مؤجر امتناع صورت در و كند مستاجر تسليم را مستاجره عين بايد موجر

. دارد فسخ خيار مستاجر اجبار تعذر صورت در و ميشوداستفاده- 477ماده بتواند مستاجر كه نمايد تسليم حالتي در را مستاجره عين بايد را موجر

. بكند آنرا از مطلوبهميتواند- 478ماده مستاجر بوده معيوب اجاره حال در مستاجره عين شود معلوم هرگاه

اگر ولي كند قبول اجرت تمام با را اجاره است بوده كه نحوي بهمان يا كند فسخ را اجاره. ندارد فسخ حق مستاجر نرسد ضرري مستاجر به كه بنحوي كند عيب رفع موجر

يا- 479ماده منفعت نقصان موجب كه است عيبي ميشود اجاره فسخ موجب كه عيبي. باشد انتفاع در صعوبت

موجب- 480ماده شود حادث مستاجره عين در منفعت قبض از قبل و عقد از بعد كه عيبياست . ثابت خيار مدت بقيه به نسبت شود حادث اجاره مدت اثناء در عيب اگر و است خيار

رفع- 481ماده نتوان و شده خارج انتفاع قابليت از عيب واسطه به مستاجره عين گاه هر. ميشود باطل اجاره نمود عيب

حق- 482ماده مستاجر آيد در معيوب داده موجر كه فردي و باشد كلي عين اجاره مورد اگرفسخ حق نباشد ممكن آن تبديل اگر و نمايد آن بتبديل مجبور موجر تواند مي و ندارد فسخ

داشت . خواهد" 483ماده " زمان- از شود تلف بعضا يا كال حادثه بواسطه مستاجره عين اجاره مدت در اگر

دارد حق مستاجر آن بعض تلف صورت در و شود مي منفسخ شده تلف بمقدار نسبت تلف. نمايد االجاره مال نسبي تقليل مطالبه فقط يا كند فسخ بقيه به نسبت را اجاره

مقصود- 484ماده منافي كه دهد تغييري مستاجره عين در اجاره مدت در نميتواند موجر. باشد استيجار از مستاجر

ضرر- 485ماده موجب آن در تاخير كه آيد الزم تعميراتي مستاجره عين در اجاره مدت در اگراز قسمتي يا تمام مدت در چه اگر گردد مزبوره تعميرات مانع نميتواند مستاجر باشد موجر

" " فسخ حق اينصورت در نمايد استفاده بعضا يا كال مستاجره عين از نتواند تعمير زمانداشت . خواهد را اجاره

است- 486ماده الزم آن از انتفاع امكان براي مستاجره عين در كه مخارجي كليه و تعميراتو باشد جاري آن خالف بر بلد عرف يا شده خالف شرط آنكه مگر است مالك عهده به

. باشد مي الزم مستاجره عين از انتفاع امكان براي كه ادواتي و آالت است همچنينمنع- 487ماده بر قادر موجر و نمايد تفريط يا تعدي مستاجره عين به نسبت مستاجر گاه هر

دارد . فسخ حق موجر نباشد آنمستاجر- 488ماده مزاحم آن منافع يا مستاجره عين در حقي ادعاء بدون ثالثي شخص اگر

ميتواند ننمود فسخ اگر و دارد فسخ حق مستاجر باشد قبض از قبل كه صورتي در گردد

29

Page 30: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

از بعد مزاحمت اگر و كند رجوع مزاحم خود به المثل اجرت مطالبه و مزاحمت رفع براي. كند رجوع بمزاحم ميتواند فقط و ندارد فسخ حق شود واقع قبض

آن- 489ماده منافع يا مستاجره عين به نسبت حق مدعي مينمايد مزاحمت كه شخصي اگربا حق اثبات از بعد مگر نمايد انتزاع مستاجر يد از را مزبور عين نميتواند مزاحم باشد

. دو هر مستاجر و مالك طرفيت"- 490ماده و- : كرده رفتار متعارف نحو به مستاجره عين استعمال در اوال بايد مستاجر

. نكند تفريط يا تعدي -" تعيين عدم صورت در و شده مقرر اجاره در كه مصرفي همان براي مستاجره عين ثانيا

. نمايد استعمال ميشود استنباط احوال و اوضاع از كه مقصوده منافع در - " عدم صورت در و كند تاديه است مقرر طرفين بين كه مواعدي در را ماالالجاره ثالثا

. بپردازد بايد نقدا موعد تعيينمستاجر- 491ماده نبوده منظور آن خصوصيت به است شده تعيين اجاره در كه منفعتي اگر

. باشد معينه منفعت از كمتر يا مساوي ضرر حيث از كه كند منفعتي استفاده تواند مياز- 492ماده يا باشد شده ذكر دراجاره كه موردي غير در را مستاجره عين مستاجر اگر

اجاره فسخ حق موجر نباشد ممكن آن منع و كند استعمال شود مي استباط احوال و اوضاعداشت . خواهد را

مستاجره- 493ماده عين اگر كه معني اين به نيست ضامن مستاجره عين به نسبت مستاجر " " مستاجر اگر ولي بود نخواهد مسئول شود تلف بعضا يا كال او تعدي يا تفريط بدون

. باشد نشده حاصل تعدي يا تفريط نتيجه در نقص چه اگر است ضامن نمايد تعدي يا تفريطمستاجر- 494ماده آن انقضاء از پس اگر و ميشود طرف بر مدت انقضاء محض به اجاره عقد

مزبور مدت براي موجر دارد نگاه خود تصرف در مدتي مالك اذن بدون را مستاجره عيناجازه با اگر و باشد نكرده منفعت استيفاء مستاجر چه اگر بود خواهد المثل اجرت مستحقمگر باشد كرده منفعت استيفاء كه بدهد المثل اجرت بايد وقتي دارد نگاه تصرف در مالك

. " نمايد استفاده مجانا كه باشد داده اجازه مالك اينكهالمثل- 495ماده اجرت مسئول ضامن باشد شده داده ضامني اجاره مال تاديه براي اگر

. بود نخواهد فوق ماده در مذكورنسبت- 496ماده و ميشود باطل تلف تاريخ از مستاجره عين شدن تلف بواسطه اجاره عقد

ثابت تخلف تاريخ از فسخ خيار است مقرر مستاجر و موجر بين كه شرايطي از تخلف به. گردد مي

فقط- 497ماده موجر اگر وليكن نميشود باطل مستاجر يا موجر فوت بواسطه اجاره عقدميشود باطل موجر بفوت اجاره است بوده مستاجره عين منافع مالك خود عمر مدت براي

. گردد مي باطل مستاجر بفوت باشد شده مستاجر مباشرت شرط اگراينكه- 498ماده مگر است باقي خود بحال اجاره شود منتقل بديگري مستاجره عين اگر

. باشد كرده شرط خود براي را نقل صورت در فسخ حق موجراو- 499ماده فوت به اجاره دهد اجاره را موقوفه مال وقف صرفه مالحظه با متولي گاه هر

. نميگردد باطلاجاره- 500ماده ندارد خيار حق بايع كه مدتي براي را مبيع تواند مي مشتري شرط بيع در

محفوظ را بايع حق آن نحو يا خيار جعل بوسيله باشد بايع خيار با منافي اجاره اگر و دهد. بود خواهد باطل باشد بايع حق با منافي كه حدي تا اجاره واال دارد

ماه- 501ماده يا روز قرار از هم ماالالجاره و نشده ذكر صريح بطور مدت اجاره عقد در اگرو بود خواهد صحيح يكسال يا يكماه يا يكروز براي اجاره باشد شده معين مبلغ فالن سالي يا

هم موجر و دارد نگاه خود تصرف در مزبوره مدتهاي از بيش را مستاجره عين مستاجر اگرزمان نسبت به و مدت بقيه براي حاصله مراضات موجب به موجر نخواهد را او يد تخليه

. بود خواهد طرفين بين مقرر اجرت و مستحق تصرفقيمت- 502ماده مطالبه حق نمايد تعميراتي موجر اذن بدون مستاجره عين در مستاجر اگر

داشت . نخواهد آنرايا- 503ماده بنا وضع كرده اجاره كه زميني يا خانه در موجر اجازه بدون مستاجر گاه هر

درخت يا خراب را بنا بخواهد وقت هر دارد حق مستاجر و موجر از يك هر كند اشجار غرسمستاجر عهده بر شود حاصل نقصي مستاجره عين در اگر اينصورت در نمايد قطع را

است .

30

Page 31: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

نميتواند- 504ماده موجر بوده غرس يا بنا در مجاز اجاره عقد بموجب مستاجر گاه هردر درخت يا بنا اگر مدت انقضاء از بعد و كند اجبار آن كندن يا كردن خراب به را مستاجر

در اگر و داشت خواهد را زمين المثل اجرت مطالبه حق موجر بماند باقي مستاجر تصرفداشت . خواهد را درخت يا بنا المثل اجرت مطالبه حق مستاجر باشد موجر تصرف

مستقر- 505ماده مستاجر ذمه بر آن پرداخت موعد نرسيدن علت به كه االجاره مال اقساط. نميشود حاصل او بموت است نشده

در- 506ماده اينكه مگر است مستاجر بعهده باشد كه قبيل هر از زراعت آفت عقار اجاره در

. باشد شده شرط ديگر طور اجاره عقد

حيوانات - اجاره در دوم مبحث

و- 507ماده مسافت بيان به يا است اجاره مدت تعيين به يا منفعت تعيين حيوان اجاره در. شود حمل آنجا به بايد محمول يا راكب كه محلي

الزم- 508ماده محمول يا راكب تعيين شود معلوم اجاره مدت بيان به منفعت كه موردي دربيان به منفعت اگر و كند حمل متعارف مقدار بر زياده نميتواند مستاجر ولي نيست

است . الزم محمول يا راكب تعيين باشد شده معين محل و مسافترا- 509ماده محمول معين وقت در موجر اگر كه شود شرط است ممكن حيوان اجاره در

. شود كم االجاره مال از معيني مقدار نرساند بمقصدبه- 510ماده آن تعيين بلكه باشد معيني حيوان مستاجره عين كه نيست الزم حيوان اجاره در

. بود خواهد كافي معيني نوعقصد- 511ماده كه شود استعمال مقصودي همان براي بايد است اجاره مورد كه حيواني

براي تواند نمي است شده داده اجاره سواري براي كه حيواني بنابراين است بوده طرفين. نمود استعمال -< باركشي چهارم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

اشخاص - اجاره در سوم مبحث

واقع- 512ماده اجاره مورد كه كسي و مستاجر كند مي اجاره كه كسي اشخاص اجاره در. شود مي ناميده اجرت االجاره مال و اجير ميشود

است- :513ماده ذيل قرار از اشخاص اجاره عمده اقسام 1. قبيل- هر از كارگران و خدمه اجاره 2. هوا- يا آب يا خشكي راه از اعم التجاره مال يا اشخاص نقل و حمل متصديان اجاره

كارگر - و خدمه اجاره در فقره‌اول

معيني- 514ماده امر انجام براي يا معيني مدت براي مگر شود اجير تواند نمي كارگر يا خادم.

بمدتي- 515ماده بود خواهد محدود اجاره مدت شود اجير مدت انتهاء تعيين بدون كسي اگريا ماه يا هفته يا روز قرار از اجير مزد اگر بنابراين است شده معين آن قرار از مزد كه

يكسال يا يكماه يا يكهفته يا روز بيك محدود اجاره مدت باشد شده معين مبلغ فالن ساليمدت انقضاء از پس اگر ولي ميشود طرف بر اجاره مزبور مدت انقضاء از پس و بود خواهد

به حاصله بمراضات نيز اجير دارد نگاه را او موجر و دهد دوام خود بخدمت اجير. شد خواهد اجرت مستحق بود مقرر موجر و او بين اجاره زمان در همانطوريكه

نقل - و حمل متصدي اجاره در دوم فقره

براي- 516ماده باشد هوا يا آب يا خشكي راه از اينكه از اعم نقل و حمل متصديان تعهداتمقرر داران امانت براي كه است همان ميشود سپرده بانها كه اشيائي نگاهداري و حفاظت

31

Page 32: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كه بود خواهند اشيائي شدن ضايع يا تلف مسئول تعدي يا تفريط صورت در بنابراين است. بود خواهد آنان به اشياء تحويل تاريخ از مسئوليت اين و شود مي داده آنها به حمل براي

ماده- 517ماده .509مفاد بود خواهد مجري نيز نقل و حمل متصديان مورد در

مساقات - و مزارعه در پنجم فصلمزارعه در اول مبحث

بطرف- 518ماده معيني مدت براي را زميني طرفين احد آن بموجب كه است عقدي مزارعه. كند تقسيم را حاصل و كرده زراعت آنرا كه دهد مي ديگر

يا- 519ماده ربع قبيل از اشاعه نحو به بايد عامل و مزارع از يك هر حصه مزارعه عقد در. شد نخواهد جاري مزارعه احكام باشد ديگر نحو به اگر و گردد معين غيره و نصف يا ثلث

مال- 520ماده حاصل از حصه بر عالوه طرف دو از يكي كه شود شرط است جائز مزارعه در. بدهد مقابل بطرف نيز ديگري

در- 521ماده عامل يا باشد مزارع مال عوامل و بذر از يك هر است ممكن مزارعه عقد در. بود خواهد بلد عرف يا داد قرار طبق بر طرفين از يك هر مشاع حصه نيز صورت اين

كه- 522ماده است الزم ولي باشد آنهم مالك زمين متصرف كه نيست الزم مزارعه عقد درداشته آنرا در تصرف حق غيره و واليت قبيل از عناوين از بعنواني يا باشد بوده منافع مالك

باشد.به- 523ماده محتاج چه اگر باشد قابل مقصود زرع براي بايد است مزارعه مورد كه زميني

و غيره و چاه يا نهر حفر قبيل از باشد بعملياتي محتاج زرع اگر و باشد آب تحصيل يا اصالحداشت . خواهد را معامله فسخ حق باشد بوده بان جاهل عقد حين در

يا- 524ماده و معلوم بلد عرف حسب بر اينكه مگر باشد معين مزارعه عقد در بايد زرع نوعخواهد مختار زراعت نوع اختيار در عامل اخير صورت در باشد بوده زراعت مطلق براي عقد

بود..525ماده الزم- است عقدي مزارعه عقد.526ماده كند- فسخ را معامله غبن صورت در ميتواند مزارع و عامل مالك از يك هرخارج- 527ماده انتفاع قابليت از قبيل اين از ديگر علل يا آب فقدان واسطه به زمين گاه هر

. شود مي منفسخ مزارعه عقد نباشد ممكن مانع رفع و شودكند- 528ماده غصب آنرا شود عامل تسليم مزارعه مورد زمين اينكه از قبل ثالثي شخص اگر

. ندارد فسخ حق شود واقع تسليم از بعد غصب اگر ولي شود مي فسخ بر مختار عاملعامل- 529ماده مباشرت اينكه مگر نميشود باطل آنها احد يا متعاملين بفوت مزارعه عقد

. شود مي منفسخ او بفوت اينصورت در باشد شده شرطباشد- 530ماده داده بمزارعه آنرا و بوده زميني منافع مالك خود عمر مدت به كسي گاه هر

. شود مي منفسخ او فوت به مزارعه عقد.531ماده شود- مي آن از خود حصه مالك عامل زرع ثمره ظهور از بعدعقد- 532ماده باشد تنها عامل يا مزارع مال ثمره تمام كه شود شرط اگر مزارعه عقد در

است باطلطرف- 533ماده و است بذر صاحب مال حاصل تمام شود باطل علتي به مزارعه عقد اگر

مستحق بوده مالك كه آنچه نسبت به است بوده عمل صاحب يا آب يا زمين مالك كه ديگر . نيز المثل اجرت و حاصل باشد عامل و مزارع بين مشترك بذر اگر بود خواهد المثل اجرت

. شود مي تقسيم آنها بين بذر نسبت بهبجاي- 534ماده را عمل كه نباشد كسي و كند ترك آنرا عمل ابتداء در يا اثناء در عامل گاه هر

عامل بخرج را عمل يا و ميكند انجام به اجبار را عامل مزارع تقاضاي به حاكم دهد انجام او. دارد فسخ حق مزارع امكان عدم صورت در و دهد مي ادامه

است- .535ماده المثل اجرت مستحق مزارع شود منقضي مدت و نكند زراعت عامل اگركم- 536ماده حاصل حيث اين از و ننمايد زراعت در مواظبت متعارف بطور عامل گاه هر

. ماده بود خواهد تفاوت ضامن عامل گردد مزارع متوجه ديگر ضرر يا در- 537شود گاه هرطبق بر و باطل مزارعه نمايد زرع آنرا غير عامل و باشد شده قيد معيني زرع مزارعه عقد

.533ماده شود مي رفتار

32

Page 33: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بذر- 538ماده مالك مال حاصل شود فسخ ثمره ظهور از قبل مدت اثناء در مزارعه گاه هر. بود خواهد اجرتالمثل مستحق ديگر طرف و است

كه- 539ماده نسبتي به عامل و مزارع از يك هر شود فسخ ثمره ظهور از بعد مزارعه هرگاهبه يك هر حاصل برداشت تا فسخ تاريخ از ليكن هستند ثمره در شريك بوده مقرر آنها بين

ديگر طرف به مقرر حصه به كه خود االمالك مصالح ساير و عمل و زمين اجرتالمثل اخذ. بود خواهد مستحق گيرد مي تعلق

كه- 540ماده دارد حق مزارع باشد نرسيده زرع اتفاقا و شود منقضي مزارعه مدت هرگاه. نمايد ابقاء اجرتالمثل اخذ به آنرا يا كند ازاله را زراعت

انتقال- 541ماده براي ولي شود شريك ديگري با يا بگيرد اجير زراعت براي ميتواند عاملاست . الزم مزارع رضاي بديگري زمين تسليم يا معامله

مخارج- 542ماده ساير باشد شده شرط آن خالف اينكه مگر است مالك عهده به زمين خراجاست . متعارف يا طرفين تعيين برحسب زمين

- مساقات در دوم مبحث

حصه- 543ماده مقابل در عامل يا آن امثال و درخت صاحب بين كه ايست معامله مساقات. آن غيره و گل وبرگ ميوه از است اعم ثمره و شود مي واقع ثمره از معين مشاع

و- 544ماده است مالك مال ثمره تمام شود فسخ يا باشد باطل مساقات كه مورد هر در. بود خواهد المثل اجرت مستحق عامل

مساقات- 545ماده عقد مورد در است شده ذكر قبل مبحث در كه مزارعه به راجعه مقرراتواگذار بديگري را معامله مالك اجازه بدون تواند نمي عامل اينكه مگر بود خواهد مرعي نيز

. نمايد شركت ديگري با يا

- مضاربه در ششم فصل

اينكه- 546ماده قيد با دهد مي سرمايه متعاملين احد آن بموجب كه است عقدي مضاربهعامل و مالك سرمايه صاحب باشند شريك آن سود در و كرده تجارت آن با ديگر طرف

. ميشود ناميده مضارب.547ماده باشد- نقد وجه بايد سرمايهو- 548ماده ثلث يا ربع قبيل از كل از مشاع جزء بايد منافع در مضارب و مالك از يك هر حصه

. باشد غيرهعرف- 549ماده در اينكه مگر شود معين مضاربه عقد در بايد فوق ماده در مزبوره هاي حصه

. گردد" بان منصرف عقد در سكوت و بوده معلوم منجزا.550ماده جايز- است عقدي مضاربه:551ماده ميشود- منفسخ ذيل علل از بيكي مضاربه عقد

طرفين - .1 احد سفه يا جنون يا موت درصورتمالك - .2 شدن مفلس صورت درربح - .3 و سرمايه تمام شدن تلف صورت در 4. بوده - طرفين منظور كه تجارتي امكان عدم صورت در

عقد- 552ماده لزوم موجب مدت تعيين باشد شده معين مدت تجارت براي مضاربه در هرگاهمالك . جديد اجازه با مگر بكند معامله نميتواند مضارب مدت انقضاء از پس ليكن نميشود

عامل- 553ماده باشد نشده شرط خاصي تجارت يعني باشد مطلق مضاربه صورتيكه دررعايت را متعارف بايد تجارت طرز در ولي بنمايد بداند صالح كه را تجارتي قسم هر ميتواند

كند.واگذار- 554ماده بغير را آن يا كند مضاربه ديگري با سرمايه بهمان نسبت نميتواند مضارب

مالك . اجازه با مگر نمايدبجا- 555ماده است زمان و بلد معمول و متعارف تجارت نوع براي كه را اعمالي بايد مضارب

دهد انجام شخصا خود كند رجوع اجير به بايستي عرف طبق بر كه را اعمالي اگر ولي آورد. بود نخواهد آن اجرت مستحق

33

Page 34: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

تفريط- 556ماده صورت در مگر شود نمي مضاربه مال ضامن و است امين حكم در مضاربتعدي . يا

در- 557ماده باشد مالك مال منافع تمام كه گذارد قرار و بدهد تجارت براي مالي كسي اگرمگر بود خواهد المثل اجرت مستحق عامل و نميشود محسوب مضاربه معامله اينصورت

. " است داده انجام تبرعا را عمل عامل كه شود معلوم اينكهاز- 558ماده حاصله خسارات يا و بود خواهد سرمايه ضامن مضارب كه شود شرط اگر

كه باشد شده شرط لزوم بطور اينكه مگر است باطل عقد شد نخواهد مالك متوجه تجارت. كند تمليك بمالك مجانا تلف يا خسارت بمقدار خود مال از مضارب

ماده- 559ماده اخير قسمت شرط رعايت با است ممكن مدت به حساب يا جاري حساب در. بگيرد تعلق بان المضاربه حق و جاري مضاربه احكام قبل

" 560ماده بموجب- كه است مقرراتي و شرايط تابع مضاربه شد مذكور فوقا آنكه از بغيراست . مقرر طرفين بين عقد

- جعاله در هفتم فصل

از- 561ماده اعم عملي مقابل در معلوم اجرت اداء به شخصي التزام از است عبارت جعالهمعين . غير يا باشد معين طرف اينكه

.562ماده ميگويند- جعل را اجرت و عامل را طرف و جاعل را ملتزم جعاله دركسي- 563ماده اگر بنابراين نيست الزم الجهات جميع من اجرت بودن معلوم جعاله در

بود خواهد او مال آن از معيني مشاع حصه كند پيدا را او شده گم كس هر كه شود ملتزماست . صحيح جعاله

آن- 564ماده كيفيات و مردد هم عمل است ممكن عامل تعيين لزوم عدم از گذشته جعاله در. باشد نامعلوم

از- 565ماده يك هر است نرسيده اتمام به عمل كه مادامي و جايز است تعهدي جعالهالمثل اجرت بايد نمايد رجوع عمل اثناء در جاعل اگر ولي كنند رجوع توانند مي طرفين

. بدهد را عامل عملباالصاله- 566ماده مقصود اجزاء از يك هر و بوده متعدد اجزاء داراي عمل جعاله در گاه هر

است كرده كه عملي نسبت به المسمي اجرت از عامل گردد فسخ جعاله و باشد بوده جاعلعامل . خود طرف از يا باشد جاعل طرف از فسخ اينكه از اعم بود خواهد مستحق

داده- 567ماده انجام يا كرده تسليم را جعاله متعلق كه ميگردد جعل مستحق وقتي عاملباشد .عمل- 568ماده مقدار نسبت به يك هر دهند انجام را عمل هم شركت به متعدد عاملين اگر

. ميگردد جعل مستحق خودبه- 569ماده تا رسد مي عامل بدست كه وقتي از است شده واقع آن براي جعاله كه مالي

است . امانت او دست در كند رد جاعلاست- .570ماده باطل عقالئي غير عمل بر يا و نامشروع عمل بر جعاله

شركت - در هشتم فصلشركت - احكام در اول مبحث

.571ماده اشاعه- بنحو واحد شيئي در متعدد مالكين حقوق اجتماع از است عبارت شركت

قهري- .572ماده يا است اختياري شركت

شركاء- 573ماده عمل نتيجه در يا ميشود حاصل عقود از عقدي نتيجه در يا اختياري شركت. اينها نحو و نفر چند عمل ازاء در مشاعا مالي قبول يا اختياري مزج قبيل از

حاصل- 574ماده ارث يا امتزاج نتيجه در كه است مالكين حقوق اجتماع قهري شركتميشود.

34

Page 35: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

براي- 575ماده اينكه مگر ميباشد سهيم ضرر و نفع در خود سهم نسبت به شركاء از يك هر. باشد شده منظور زيادتري سهم عملي مقابل در آنها از نفر چند يا يك

.576ماده بود- خواهد شركاء بين مقرره شرايط تابع مشترك اموال كردن اداره طرزميتواند- 577ماده است شده ماذون مشترك اموال كردن اداره به عقد ضمن در كه شريكي

از حاصله خسارات مسئول بهيچوجه و دهد انجام است كردن اداره الزمه كه را عملي هرتعدي . يا تفريط صورت در مگر بود نخواهد خود اعمال

الزم- 578ماده عقد ضمن در اذن اينكه مگر كنند رجوع خود اذن از ميتوانند وقت همه شركاء. ندارند رجوع حق است باقي شركت كه مادام اينصورت در كه باشد شده داده

استقالل- 579ماده بطور يك هر كه بنحوي باشد متعدد شركاء بعهده شركت كردن اداره اگرالزم كردن اداره براي كه اعمالي به منفردا ميتواند آنها از يك هر باشد اقدام در ماذون

. كند اقدام استكند- 580ماده اقدام ديگري بدون نميتواند مديران از يكي كه باشد شده مقرر شركاء بين اگر

شركاء مقابل در ديگر شركاء امضاء عدم صورت در باشد كرده اقدام بتنهايي كه مديريكردن اداره امر در مداخله براي فعلي امكان ديگر ماذونين براي چه اگر بود خواهد ضامن

. باشد نبوده موجودباشد- 581ماده اذن حدود از خارج يا اذن بدون كه صورتي در شركاء از يك هر تصرفات

. بود خواهد فضولي معامالت مقررات تابع و بوده فضوليضامن- 582ماده نمايد شركت اموال در تصرف اذن حدود از خارج در يا اذن بدون كه شريكي

است ."583ماده " كال- يا جزئا را خود سهم ديگر شركاء رضايت بدون تواند مي شركاء از يك هر

. كند منتقل ثالثي بشخصآن- 584ماده نقص و تلف ضامن و است امين حكم در اوست يد در الشركه مال كه شريكي

تعدي . يا تفريط صورت در مگر شود نميو- 585ماده بوده مسئول كرده معامله آنها با كه اشخاصي مقابل در ماذون غير شريك

. دارند او به رجوع حق فقط طلبكارانهر- 586ماده شركاء از يك هر باشد نشده معين مدت الزمي عقد ضمن در شركت براي اگر

. كند رجوع تواند مي بخواهد وقتميشود- :587ماده مرتفع ذيل طرق از بيكي شركت

تقسيم- .1 صورت درشركت- .2 مال تمام شدن تلف صورت در

باشند- :588ماده نمي مشتركه اموال تصرف در ماذون شركاء ذيل موارد دررجوع- .1 امكان صورت در آن از رجوع يا ماذونيت مدت انقضاء صورت در 2. شركاء- از يكي شدن محجور يا فوت صورت در

شركت - اموال تقسيم در دوم مبحث

بنمايد- 589ماده را مشترك مال تقسيم تقاضاي بخواهد وقت هر تواند مي المال شريك هرعدم بر ملتزم ملزمي بوجه شركاء يا ممنوع قانون اين بموجب تقسيم كه مواردي در مگر

. باشند شده تقسيمنسبت- 590ماده به فقط تقسيم است ممكن باشند نفر دو از بيش شركاء كه صورتي در

. بماند باقي باشاعه ديگران سهام و آيد بعمل آنها از نفر چند يا يك سهمشركاء- 591ماده كه بنحوي تقسيم باشند راضي مشترك مال بتقسيم شركاء تمام گاه هر

مي تقسيم به اجبار حاكم شركاء بين توافق عدم صورت در و ميآيد عمل به نمايند تراضيو نيست جائز اجبار اينصورت در كه نباشد ضرر بر مشتمل تقسيم اينكه بر مشروط كند

. باشد بتراضي بايد تقسيمدر- 592ماده باشد ضرر بي ديگر بعض براي و مضر شركاء از بعضي براي تقسيم گاه هر

از تقاضا عكس بر اگر و شود مي اجبار ديگر طرف باشد متضرر طرف از تقاضا صورتيكه. نميشود تقسيم بر اجبار متضرر شريك بشود متضرر غير طرف

مقداري- 593ماده به قيمت فاحش نقصان از است عبارت ميشود تقسيم از مانع كه ضرري. " نباشد مسامحه قابل عادتا كه

35

Page 36: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

شود- 594ماده تعمير يا تنقيه به محتاج و كرده پيدا خرابي آن امثال يا مشترك قنات گاه هرنمايند امتناع تعمير يا تنقيه در شركت از ديگر شركاء ضرر بر شركاء از نفر چند يا يك و

تقسيم قابل ملك اگر اينصورت در نمايند رجوع بحاكم ميتوانند متضرر شركاء يا شريكبه موقع باقتضاي را ممتنع شريك ضرر دفع و نزاع ماده قلع براي تواند مي حاكم نباشد

. كند اجبار خود سهم بيع يا اجاره يا تعمير يا تنقيه در شركتشركاء- 595ماده از نفر چند يا يك حصه يا مشترك مال تمام افتادن متضمن تقسيم گاه هر

. نمايند تراضي شركاء چه اگر است ممنوع تقسيم باشد ماليت ازبا- 596ماده مالزم آنها از بعضي در اجباري قسمت باشد متعدد مشترك اموال كه صورتي در

نيست . اموال باقي تقسيمجايز- 598ماده عليهم موقوف بين موقوفه مال تقسيم ولي است جايز وقف از ملك تقسيم

نيست .افراز- 598ماده شركاء سهام نسبت به باشد مثلي مشترك مال اگر كه آنست تقسيم ترتيب

در تعديل يا افراز از بعد و شود مي تعديل قيمت حسب بر باشد قيمتي اگر و شود مي. ميگردد معين بقرعه آنها حصص شركاء بين تراضي عدم صورت

" 599ماده بدون- نميتواند ازشركاء هيچيك و است الزم شد واقع صحيحا آنكه از بعد تقسيم. كند رجوع آن از ديگران رضاي

عالم- 600ماده تقسيم حين در كه شود ظاهر عيبي شركاء از نفر چند يا يك حصه در هرگاه. بزنند بهم را تقسيم دارند حق مزبور شركاء يا شريك نبوده آن به

تقسيم- 601ماده است شده واقع غلط به قسمت كه شود معلوم تقسيم از بعد گاه هر. شود مي باطل

غير- 602ماده مال شده تقسيم اموال از معيني مقدار كه شود معلوم تقسيم از بعد گاه هر " واال صحيح تقسيم باشد بتساوي مفروزا حصص تمام در غير مال كه صورتي در است بوده

است . باطلهمان- 603ماده مخصوص تقسيم از بعد آنست متعلقات از كه قسمتي هر مجراي و ممر

. شود مي قسمتبشود- 604ماده ملك آن تقسيم از مانع تواند نمي دارد ارتفاق حق ديگري ملك در كه كسي

. ميماند باقي خود بحال مزبور حق تقسيم از بعد وليبعد- 605ماده باشد ديگر شريك حصه عبور محل يا آب مجراي شركاء از بعضي حصه گاه هر

و باشد شده شرط آن سقوط اينكه مگر شود نمي ساقط عبور يا مجري حق تقسيم ازارتفاقي . حقوق ساير است همچنين

كه- 606ماده شود معلوم تقسيم از بعد يا و شود تقسيم ديون اداء از قبل ميت تركه گاه هريا يك اگر و كند رجوع او سهم نسبت به وراث از يك بهر بايد طلبكار است بوده ديني ميت بر

به نيز معسرين يا معسر سهم براي تواند مي طلبكار باشد شده معسر وراث از نفر چند. نمايد رجوع ديگر وراث

وديعه - در نهم فصل - كليات در اول مبحث

براي- 607ماده ميسپارد ديگري به را خود مال نفر يك آن موجب به كه است عقدي وديعه. . " گويند مي امين يا مستودع را گير وديعه و مودع گذار وديعه نگاهدارد مجانا آنرا آنكه

.608ماده باشد- فعل به چه اگر است الزم امين قبول وديعه دراز- 609ماده يا و باشد مالك مقام قائم يا مالك كه گذارد وديعه به را مالي ميتواند كسي

. " " باشد مجاز ضمنا يا صراحتا مالك طرفاز- 610ماده را مالي كسي اگر و باشند داشته معامله براي اهليت بايد طرفين وديعه در

رد او ولي به آنرا بايد كند قبول وديعه عنوان به ندارد اهليت معامله براي كه ديگر كسياست . ضامن شود تلف يا ناقص او دريد اگر و نمايد

.611ماده جايز- است عقدي وديعه

امين - تعهدات در دوم مبحث

36

Page 37: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

تعيين- 612ماده ترتيبي اگر و كند حفظ نموده مقرر مالك كه طوري به را وديعه مال اميناست . ضامن واال كند حفظ است متعارف مال آن به نسبت كه طوري به آنرا باشد نشده

براي- 613ماده از امين و باشد نموده مقرر ترتيبي وديعه مال حفاظت براي مالك گاه هر " از نهي صريحا مالك اينكه مگر دهد تغيير تواند مي بداند الزم را ترتيب آن تغيير مال حفظ

است . ضامن صورت اين در كه باشد كرده تغييردر- 614ماده مگر باشد نمي است شده سپرده او به كه مالي نقصان يا تلف ضامن امين

تفريط . يا تعدي صورتخارج- 615ماده او اقتدار از آن دفع كه باشد نمي وقايعي مسئول ، حفظ مقام در امين

است .احكام- 616ماده امتناع تاريخ از كند امتناع آن رد از امين و شود مطالبه وديعه مال رد گاه هر

شود حادث وديعه مال در كه است عيبي يا نقص هر و تلف ضامن و نشده مترتب او به امين. نباشد او فعل به هستند نقص يا عيب آن چه اگر

از- 617ماده انحاء از نحوي به يا كند وديعه در تصرفي حفاظت جهت از غير تواند نمي اميناست . ضامن واال گذار امانت ضمني يا صريح اجازه با مگر گردد منتفع آن

حق- 618ماده باشد شده سپرده امين به مختوم پاكت يا بسته سر جعبه در وديعه مال اگراست . ضامن واال كند باز آنرا ندارد

.619ماده نمايد- رد است كرده دريافت كه را مالي عين بايد امينو- 620ماده دارد مسترد است موجود دادن پس موقع كه حال بهمان را وديعه مال بايد امين

نيست . ضامن نباشد امين عمل به مربوط و شده حاصل آن در كه نواقصي به نسبت" 621ماده بجاي- ديگري چيز يا قسمت مشاراليه و شود گرفته امين از قهرا وديعه مال اگر

گذار امانت ولي بدهد گذار امانت به است گرفته عوض در كه را آنچه بايد باشد كرده اخذ آن. " كند رجوع قاهر به مستقيما دارد حق و نبوده آن بقبول مجبور

چه- 622ماده اگر برآيد آن قيمت يا مثل عهده از بايد كند تلف را وديعه مال امين وارث اگر. باشد نبوده مال بودن وديعه به عالم

است- .623ماده مالك مال وديعه از حاصله منافعقائم- 624ماده يا است كرده دريافت او از آنرا كه كسي به فقط را وديعه مال بايد امين

واسطه به اگر و دارد مسترد باشد مي اخذ در ماذون كه كسي به يا او قانوني مقامحاكم به بايد باشد نداشته دسترس دارد اخذ حق كه كسي به و كند رد آنرا بخواهد ضرورتي

. نمايد ردحقيقي- 625ماده مالك به آنرا امين بايد گردد محقق وديعه مال بودن للغير مستحق هرگاه

. است المالك مجهول موال احكام تابع نباشد معلوم مالك اگر و كند ردامين- 626ماده و باطل گذار امانت فوت به وديعه گذارد وديعه به را خود مال كسي اگر

او . وراث به مگر كند رد نميتواند را وديعه.627ماده شود- رد حاكم به بايد وديعه مال آنها بين توافق عدم و وراث تعدد صورت در" 628ماده محجور- گذار امانت اگر مثال گردد حاصل تغييري گذار امانت شخص احوال در اگر

كردن اداره حق كه كسي به مگر نمود مسترد توان نمي را وديعه و منفسخ وديعه عقد شود. دارد را محجور اموال

مالك- 629ماده به حجر رفع از پس بايد مال آن باشد شده گذارده وديعه به محجوري مال اگر. شود مسترد

رفع- 630ماده از پس بايد مال آن گذارد وديعه واليت يا قيمومت سمت به را مالي كسي اگرصورت اين در كه باشد نشده حجر رفع مالك از اينكه مگر شود رد آن مالك به مزبور سمت

. گردد مي مسترد بعدي ولي يا قيم بهاين- 631ماده مقررات و باشد متصرف مستودع از غير عنواني به را غير مال كسي گاه هر

مستاجر بنابراين است مستودع مثل باشد داده قرار امين مال آن به نسبت را او قانونضامن آنها امثال و عليه مولي يا صغير بمال نسبت ولي يا قيم مستاجره عين به نسبت

تاريخ از باسترداد مالك استحقاق صورت در و تعدي يا تفريط صورت در مگر باشد نميبود خواهد عيبي يا نقص هر و تلف مسئول متصرف رد امكان با متصرف امتناع و او مطالبه

. نباشد او فعل به مستند چه اگر

37

Page 38: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

يا- 632ماده اسباب اشياء به نسبت آنها امثال و حمامي و مهمانخانه صاحب و كاروانسرادارباشد شده ايداع آنها نزد البسه يا اسباب و اشياء كه باشند مي مسئول وقتي واردين البسه

. باشد ايداع حكم در بلد عرف طبق بر اينكه يا و

گذار - امانت تعهدات در سوم مبحث

او- 633ماده به است كرده وديعه مال حفظ براي دار امانت كه را مخارجي بايد گذار امانتبدهد.است- .634ماده گذار امانت عهده بر باشد مخارجي مستلزم مال رد گاه هر

>- پنجم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

عاريه - در دهم فصل

از- 635ماده كه ميدهد اجازه ديگر طرف به طرفين احد آن موجب به كه است عقدي عاريه. . " گويند مستعير را گيرنده عاريه و معير را دهنده عاريه شود منتفع مجانا او مال عين

اگر- 636ماده دهد مي عاريه كه باشد مالي منفعت مالك بايد اهليت بر عالوه دهنده عاريهنباشد . عين مالك چه

عاريه- 637ماده عقد موضوع ميتواند شد منتفع آن از اصلش ابقاء به بتوان كه چيزي هر. باشد. عقالئي و مشروع كه است منفعتي است عاريه از مقصود كه منفعتي گردد

.638ماده شود- مي منفسخ طرفين از يك هر موت به و جائز است عقدي عاريهمعير- 639ماده كند خسارتي توليد مستعير براي كه باشد عيوبي داراي عاريه مال هرگاه

. " در حكم همين شود محسوب مسبب عرفا اينكه مگر بود نخواهد وارده خسارت مسئول. شود مي جاري نيز آنها امثال و موجر و مودع مورد

يا- 640ماده تفريط صورت در مگر باشد نمي عاريه مال نقصان يا تلف ضامن مستعيرتعدي .

غير- 641ماده در اينكه مگر نيست عاريه مال استعمال از ناشي منقصت مسئول مستعيركرده استفاده متعارف خالف بر و بوده مطلق عاريه اگر و باشد نموده استعمال اذن مورد

باشد.اگر- 642ماده بود خواهد نقصاني و كسر هر مسئول باشد شده ضمان شرط مستعير بر اگر

نباشد . او عمل به مربوط چهباشد- 643ماده شده نيز استعمال صرف از ناشي منقصت ضمان شرط مستعير بر اگر

. بود خواهد منقصت اين ضامنچند- 644ماده هر است ضامن مستعير مسكوك غير و مسكوك از اعم نقره و طال عاريه در

باشد . نكرده هم تعدي يا تفريط و نشده ضمان شرطمواد- 645ماده مفاد بايد عاريه رد شود . 630تا 626و 624در رعايتنگاهداري- 646ماده مخارج و است مستعير عهده بر عاريه مال از انتفاع براي الزمه مخارج

. باشد شده خاصي شرط اينكه مگر است عادت و عرف تابع آن.647ماده معير- اذن به مگر دهد غير تصرف به نحوي هيچ به را عاريه مال تواند نمي مستعير

قرض - در يازدهم فصل

به- 648ماده را خود مال از معيني مقدار طرفين احد آن موجب به كه است عقدي قرضو نمايد رد وصف جنس و مقدار حيث از آنرا مثل مزبور طرف كه كند مي تمليك ديگر طرف

. بدهد را يوم‌الرد قيمت مثل رد تعذر صورت درمقترض- 649ماده مال از شود ناقص يا تلف تسليم از بعد است قرض موضوع كه مالي اگر

است .تنزل- 650ماده يا ترقي قيمتا چه اگر كند رد است كرده قرض كه را مالي مثل بايد مقترض

. باشد كردهقبل- 651ماده تواند نمي مقرض باشد شده معين اجلي ملزمي وجه به قرض اداء براي اگر

. كند مطالبه را خود طلب مدت انقضاء از

38

Page 39: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

اقساطي- 652ماده يا مهلت مقترض براي احوال و اوضاع مطابق حاكم مطالبه موقع در. دهد مي قرار

. 653ماده گرديد- 8/10/61حذف

گروبندي - و قمار در دوازدهم فصل

. 654ماده در- حكم همين بود نخواهد مسموع آن به راجعه دعاوي و باطل گروبندي و قمارجاريست . باشد شده توليد نامشروع معامالت از كه تعهداتي كليه مورد

جايز- 655ماده گروبندي شمشيرزني و تيراندازي در همچنين و سواري حيوانات دوانيدن در. نميشود رعايت آنها مورد در قبل ماده مفاد و

وكالت - در سيزدهم فصلكليات - در اول مبحث

انجام- 656ماده براي را ديگر طرف طرفين از يكي آن موجب به كه است عقدي وكالت. نمايد مي خود نايب امري

است- .657ماده وكيل بقبول منوط وكالت تحقق.658ماده " " ميشود- واقع كند آن بر داللت كه فعلي يا لفظ بهر قبوال و ايجابا وكالتاجرت- .569ماده با يا باشد مجاني است ممكن وكالتامر- 660ماده براي و مقيد يا باشد موكل امور تمام براي و مطلق بطور است ممكن وكالت

خاصي . امور ياخواهد- 661ماده موكل اموال كردن اداره به مربوط فقط باشد مطلق وكالت كه صورتي دربود.بايد- 662ماده هم وكيل آورد بجا آنرا بتواند موكل خود كه شود داده امري در بايد وكالت

باشد . داشته اهليت امر آن انجام براي كه باشد كسي.663ماده دهد- انجام است خارج او وكالت حدود از كه را عملي تواند نمي وكيلو- 664ماده نمايد آن بر داللت قرائن اينكه مگر نيست حق قبض در وكيل محاكمه در وكيل

. بود خواهد مرافعه در وكيل حق اخذ در وكيل همچنين.665ماده كند- آن بر داللت قطعي قرينه اينكه مگر نيست ثمن قبض در وكالت بيع در وكالت

وكيل - تعهدات در دوم مبحث

" 666ماده آن- مسبب وكيل عرفا كه شود متوجه موكل به خسارتي وكيل تقصير از هرگاه. بود خواهد مسئول گردد مي محسوب

كه- 667ماده آنچه از و نمايد مراعات را موكل مصلحت خود اقدامات و تصرفات در بايد وكيلاوست اختيار داخل عادت و عرف و قرائن حسب بر يا داده اختيار او به بالصراحه موكل

. نكند تجاوزدريافت- 668ماده او بجاي كه را آنچه و بدهد موكل به را خود وكالت مدت حساب بايد وكيل

. كند رد او به است كردهنمي- 669ماده آنها از هيچيك باشد شده معين وكيل نفر چند يا دو امر انجام براي گاه هر

" وكالت مستقال يك هر اينكه مگر بنمايد امر آن در دخالت ديگران يا ديگري بدون تواند. آورد بجا را امر آن بتنهايي تواند مي كدام هر اينصورت در باشد داشته

ديگري- 670ماده وكالت آنها از يكي موت به باشند وكيل اجتماع نحو به نفر دو كه صورتي در. ميشود باطل

اينكه- 671ماده مگر هست نيز آن مقدمات و لوازم در وكالت مستلزم امر هر در وكالت . باشد وكالت بعدم تصريح

به- 672ماده يا صريحا اينكه مگر دهد وكالت ديگري به امر آن براي تواند نمي امري در وكيلباشد . توكيل در وكيل قرائن داللت

39

Page 40: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

به- 683ماده دارد وكالت آن در كه را امري انجام نداشته توكيل در وكالت كه وكيل اگرخساراتي به نسبت موكل مقابل در ثالث شخص و وكيل از يك هر كند واگذار ثالثي شخص

. بود خواهد مسئول شود مي محسوب مسبب كه

موكل - تعهدات در سوم مبحث

.674ماده دهد- انجام ، است كرده خود وكالت حدود در وكيل كه را تعهداتي تمام بايد موكلتعهد هيچگونه موكل است شده داده انجام وكالت حدود از خارج در كه آنچه مورد در

. " " كند اجازه ضمنا يا صراحتا را وكيل فضولي اعمال اينكه مگر داشت نخواهدو- 675ماده است نموده خود وكالت انجام براي وكيل كه را مخارجي تمام بايد موكل

. باشد شده مقرر ديگر طور وكالت عقد در اينكه مگر بدهد را وكيل اجرت همچنينالوكاله- 676ماده حق به نسبت اگر و بود خواهد طرفين بين قرارداد تابع وكيل الوكاله حق

مستحق وكيل نباشد مسلمي عادت اگر است عادت و عرف تابع نباشد داد قرار آن مقدار يااست . المثل اجرت

است- 677ماده اين بر محمول باشد نشده تصريح آن بودن اجرت با يا مجاني وكالت در اگرباشد . اجرت با كه

وكالت - انقضاء مختلفه طرق در چهارم مبحث

: 678ماده شود- مي مرتفع ذيل طريق به وكالتموكل- .1 عزل بهموكل- .2 استعفاي بهموكل- .3 يا وكيل جنون به يا موت به

عدم- 679ماده با وكيل وكالت اينكه مگر كند عزل را وكيل بخواهد وقت هر تواند مي موكل. باشد شده شرط الزمي عقد ضمن در عزل

بنمايد- 680ماده خود وكالت حدود در او به عزل خبر رسيدن از قبل وكيل كه اموري تماماست . نافذ موكل به نسبت

باقي- 681ماده خود اذن به موكل است معلوم كه مادامي داد استعفا وكيل اينكه از بعد. كند اقدام داشته وكالت آنچه در تواند مي است

از- 682ماده مانع حجر كه اموري در مگر شود مي وكالت بطالن موجب موكل محجوريتاز مانع حجر كه اموري در مگر وكيل محجوريت است همچنين و باشد نمي آنها در توكيل

. نباشد آن در اقدامخود- 683ماده است وكالت مورد كه را عملي موكل يا برود بين از وكالت متعلق گاه هر

را مالي اينكه مثل آورده بجا باشد وكيل وكالت با منافي كه عملي كلي بطور يا دهد انجام. شود مي منفسخ وكالت بفروشد خود بود داده وكالت آن فروش براي كه

عقدي - ضمان در چهاردهم فصلكليات - در اول مبحث

عهده- 684ماده به است ديگري ذمه بر كه را مالي شخصي اينكه از است عبارت ضمان عقدبگيرد.

اصلي مديون يا عنه مضمون را ثالث شخص و له مضمون را ديگر طرف ضامن را متعهدميگويند.

نيست- .685ماده شرط اصلي مديون رضاي ضمان درباشد- .686ماده داشته اهليت معامله براي بايد ضامناست- .687ماده صحيح ميت و محجور از شدن ضامنكرد- .688ماده ضمانت ضامن از است ممكنكند- 689ماده قبول له مضمون كه كدام هر ضمانت شوند شخصي ضامن نفر چند گاه هر

است . صحيح

40

Page 41: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ضمان- 690ماده وقت در له مضمون اگر ليكن باشد مالدار ضامن كه نيست شرط ضمان دراز بعد ضامن اگر ولي كند فسخ را ضمان عقد تواند مي باشد بوده جاهل ضامن تمكن بعدم

داشت . نخواهد خياري له مضمون شود ملي غير عقداست- . 691ماده باطل ، است نشده ايجاد آن سبب هنوز كه ديني ضمانتواند- 692ماده مي همچنين و كند معين اجلي آن تاديه براي ضامن است ممكن حال دين در

. بنمايد آنرا فوري پرداخت تعهد موجل دين دراصلي- 693ماده دين چه اگر كند رهن مطالبه ضامن از ضمان عقد در تواند مي له مضمون

. نباشد رهنيشرط- 694ماده مينمايد را آن ضمانت كه ديني شرايط و اوصاف و مقدار به ضامن علم

است مقدار چه دين آن بداند اينكه بدون بشود شخص دين ضامن كسي اگر بنابراين نيستاست . باطل ترديد نحو به دين چند از يكي ضمانت ليكن است صحيح ضمان

نيست- . 695ماده الزم عنه مضمون يا له مضمون شخص به ضامن تفصيلي معرفتباشد- .696ماده موجود آن در فسخي شرط چه اگر نمود ضمانت است ممكن را ديني هرللغير- 697ماده مستحق صورت در ثمن يا مبيع درك به نسبت بايع يا مشتري از عهده ضمان

است . جايز آن آمدن در

له - مضمون و ضامن بين ضمان اثر در دوم مبحث

به- 698ماده ضامن ذمه و بري عنه مضمون ذمه شد واقع صحيح بطور ضمان اينكه از بعد. شود مي مشغول له مضمون

باطل- 699ماده ضامنم من نداد مديون اگر كه كند قيد ضامن اينكه مثل ضمان در تعليق. باشد معلق است ممكن تاديه به التزام ولي است

عنه- 700ماده مضمون اگر كه كند قيد ضامن اينكه مثل آن صحت شرط به ضمان تعليق. نميشود آن بطالن موجب ضامنم من باشد مديون

در- 701ماده مگر كنند فسخ را آن توانند نمي له مضمون يا ضامن و الزم است عقدي ضمانماده در كه طوري به ضامن اعسار فسخ 690صورت حق بودن صورت در يا است مقرر

. عقد مقررات از تخلف صورت در يا و له مضمون بدين نسبتمطالبه- 702ماده مدت انقضاء از قبل تواند نمي له مضمون باشد داشته مدت ضمان گاه هر

. باشد حال دين چه اگر كند ضامن از را خود طلب. 703ماده باشد- موجل دين چه اگر دارد را خود طلب مطالبه حق له مضمون حال ضمان دربوده- 704ماده موجل كه شود معلوم قرائن به آنكه مگر است حال به محمول مطلق ضمان

است .

.705ماده ميشود- حال ضامن فوت به موجل ضمان . )706ماده شد- ( 8/10/61حذف

مقصود- 707ماده اينكه مگر نميشود بري ضامن كند بري را عنه مضمون ذمه له مضمون اگرباشد . دين اصل از ابراء

ضمان- 708ماده از خيار يا اقاله سبب به بيع فسخ صورت در است مبيع درك ضامن كه كسي. ميشود بري

عنه - مضمون و ضامن بين ضمان اثر در سوم مبحث

صورتي- 709ماده در ميتواند ولي دين اداء از بعد مگر ندارد عنه مضمون به رجوع حق ضامنمزبور مدت و نمايد تحصيل را او برائت معيني مدت در كه باشد شده ملتزم عنه مضمون كه

. كند رجوع باشد شده منقضي همشخص- 710ماده آن و بدهد را دين كه كسي به كند حواله له مضمون رضايت با ضامن اگر

همچنين و دارد عنه مضمون به رجوع حق و است كرده ادا را دين كه آنست مثل نمايد قبولضامن . عهده به له مضمون حواله است

41

Page 42: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

به- 711ماده رجوع حق ضامن بپردازد ثانيا را آن عنه مضمون و كند تاديه را دين ضامن اگراز تواند مي عنه مضمون و كند مراجعه عنه مضمون به بايد و داشت نخواهد له مضمون

. دارد مسترد است گرفته كه را آنچه له مضمونعنه- 712ماده مضمون به رجوع حق باشد او وارث ضامن و شود فوت له مضمون هرگاهدارد.از- 713ماده تواند نمي داده آنچه بر زياده باشد داده دين از كمتر له مضمون به ضامن اگر

. باشد كرده كمتر به صلح را دين چه اگر كند مطالبه مديونبه- 714ماده كه صورتي در مگر ندارد زياده به رجوع حق بدهد بداين دين از زيادتر ضامن اگر

. باشد داده عنه مضمون اذننشده- 715ماده حال دين كه مادام بدهد آنرا موعد از قبل ضامن و داشته مدت دين هرگاه

. كند مطالبه مديون از تواند نمي استمضمون- 716ماده به رجوع تواند مي كند ادا ضامن وقت هر باشد حال دين كه صورتي در

به اذن عنه مضمون آنكه مگر باشد نرسيده آن موعد و داشته مدت ضمان چند هر نمايد عنهباشد . داده موجل ضمان

مضمون- 717ماده به ضامن چند هر شود مي بري ضامن كند ادا را دين عنه مضمون هرگاهباشد . نداده ادا در اذن عنه

مي- 718ماده بري دو هر عنه مضمون و ضامن كند ابراء دين از را ضامن له مضمون هرگاهشوند.به- 719ماده رجوع حق ضامن بدهد را دين مجانا ديگري يا ابراء را ضامن له مضمون هرگاه

. ندارد عنه مضمون.720ماده ندارد- عنه مضمون به رجوع حق باشد كرده ضمانت تبرع قصد به كه ضامني

ضامنين - بين ضمان اثر در چهارم مبحث

كرده- 721ماده ضمانت تسهيم نحو به قرض يك براي و شخص يك از متعدد اشخاص گاه هرضامنين از يكي اگر و دارد رجوع حق او سهم قدر به فقط آنها از يك بهر له مضمون باشند

قدر به تواند مي باشد داده تاديه اذن كه ديگر ضامنين از يك بهر نمايد تاديه را قرض تمام. كند رجوع او سهم

و- 722ماده كند رجوع خود عنه مضمون به بايد و ندارد اصلي مديون به رجوع حق ضامن. برسد اصلي مديون به تا كند مي رجوع خود عنه مضمون به ضامني هر طريق بهمين

در- 723ماده شود ملتزم ديگري دين تاديه به الزمي عقد ضمن در كسي است ممكنمديون دين تاديه به را خود التزام كسي اينكه مثل نيست مبطل التزام به تعليق اينصورت

. نمايد او تاديه بعدم معلق

حواله - در پانزدهم فصل

شخص- 724ماده ذمه به مديون ذمه از شخصي طلب آن موجب به كه است عقدي حواله. ميگردد منتقل ثالثي

. گويند مي عليه محال را ثالث شخص ، محتال را طلبكار ، محيل را مديونعليه- .725ماده محال قبول و محتال رضاي با مگر شود نمي محقق حوالهنخواهد- 726ماده جاري آن در حواله احكام نباشد محتال مديون محيل حواله مورد در اگربود.اينصورت- 727ماده در باشد محيل به مديون عليه محال كه نيست الزم حواله صحت براي

است . ضامن حكم در قبولي از پس عليه محالنيست- .728ماده شرط عليه محال مالئت حواله صحت درباشد- 729ماده او اعسار به جاهل محتال و بوده معسر عليه محال حواله وقت در هرگاه

. كند رجوع محيل به و فسخ را حواله تواند مي محتالعليه- 730ماده محال ذمه و داده‌بري حواله كه ديني از محيل ذمه حواله تحقيق از پس

. شود مي مشغول

42

Page 43: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بهمان- 731ماده ميتواند حواله وجه اداء از بعد نبوده محيل مديون عليه محال كه صورتي در. نمايد محيل به رجوع پرداخته‌است كه مقداري

آنرا- 732ماده نميتواند عليه محال و محتال و محيل از هيچيك و الزم است عقدي حوالهماده مورد در مگر كند .729فسخ باشد شده شرط فسخ خيار كه صورتي در يا و

مشتري- 733ماده يا بدهد شخصي به را ثمن مشتري كه باشد داده حواله بايع بيع در اگرمي باطل حواله گردد معلوم بيع بطالن بعد و بگيرد كسي از را ثمن بايع كه باشد داده حواله

يا فسخ واسطه به بيع اگر ولي دارد مسترد بايد باشد كرده اخذ را ثمن محتال اگر و شودتواند مي مشتري يا بايع و بري عليه محال ليكن نبوده باطل حواله شود منفسخ اقاله

رجوع بيكديگر . بود خواهد جاري نيز تعهدات ساير مورد در ماده اين مفاد كند

كفالت - در شانزدهم فصل

احضار- 734ماده ديگر طرف مقابل در طرفين احد آن موجب به كه است عقدي كفالت. كند مي تعهد را ثالثي شخص

. ميگويند له مكفول را ديگر طرف و مكفول را ثالث شخص ، كفيل را متعهد.735ماده ميشود- واقع له مكفول و كفيل رضاي به كفالتبلكه- 736ماده نيست شرط مكفول عهده بر حقي ثبوت به كفيل علم كفالت صحت در

. باشد آن منكر مكفول چه اگر است كافي له مكفول طرف از حق دعويآن- 737ماده مدت بايد بودن موقت صورت در و موقت يا باشد مطلق است ممكن كفالت

. باشد معلوم.738ماده شود- كفيل كفيل ديگري شخص است ممكنكند- 739ماده تقاضا را مكفول احضار تواند مي بخواهد وقت هر له مكفول مطلق كفالت در

. ندارد مطالبه حق موعد رسيدن از قبل موقت كفالت در ولياز- 740ماده بايد واال نمايد حاضر است كرده تعهد كه مكاني و زمان در را مكفول بايد كفيل

. آيد بر شود مي ثابت مكفول عهده بر كه حقي عهدهبه- 741ماده بايد بدهد مكفول احضار عدم صورت در مالي كه باشد شده ملتزم كفيل اگر

. كند عمل است شده ملتزم كه نحويعقد- 742ماده محل در را مكفول بايد كفيل باشد نشده معين تسليم محل كفالت در اگر

. باشد ديگر محل به منصرف عقد اينكه مگر كند تسليمباشد- 743ماده كافي مكفول كردن حاضر براي كه مهلتي كفيل به باشد غايب مكفول اگر

. ميشود دادهكرده‌اند- 714ماده كه شرايطي خالف بر يا مقرر مكان و زمان غير در را مكفول كفيل اگر

و ميشود بري كفيل كرد قبول اگر ليكن نيست الزم له مكفول بر آن قبول كند تسليمبقبول ملزم كفيل نمايد تسليم تقاضاي طرفين بين مقرر خالف بر له مكفول اگر همچنين

نيست .كند- 745ماده خارج او رضاي بدون او مقام قائم يا ذيحق اقتدار تحت از را شخصي كس هر

شود ثابت او بر كه حقي عهده از بايد واال كند حاضر را شخص آن بايد و است كفيل حكم در. آيد برميشود- :746ماده بري كفيل ذيل موارد در

است- .1 شده متعهد كه نحوي به مكفول كردن حاضر صورت در 2. شود- حاضر شخصا مقرر موقع در مكفول كه صورتي در 3. شود- بري دارد او بر له مكفول كه حقي از انحاء از نحوي به مكفول ذمه كه صورتي در 4. نمايد- بري را كفيل له مكفول كه صورتي در 5. شود- منتقل ديگري به انحاء از نحوي به له مكفول حق كه صورتي درمكفول- .6 فوت صورت در

از- 747ماده له مكفول و كند حاضر مقرره شرايط مطابق را خود مكفول كفيل گاه هرمعتبر شهادت با را له مكفول امتناع و مكفول احضار تواند مي كفيل نمايد امتناع آن قبول

. نمايد اثبات حاكم نزد احضار يا و حاكم نزد.748ماده شود- نمي كفيل برائت موجب له مكفول فوت

43

Page 44: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

آنها- 749ماده از بيكي او تسليم به نمايد كفالت شخصي از نفر چند مقابل در يكنفر گاه هر. نميشود بري ديگران مقابل در

بايد- 750ماده كفيل هر هكذا و او كفيل ديگري و باشد كفيل كفيل شخصي كه صورتي دربري سايرين و او كرد حاضر را اصلي مكفول كه آنها از كدام هر و كند حاضر را خود مكفول

ماده در مزبوره جهات از بيكي كه كدام هر و هم 746ميشوند او بعد ما هاي كفيل شد بري. ميشوند بري

به- 751ماده كه را حقي احضار از تمكن عدم با كفيل و بوده مكفول اذن به كفالت گاه هررا آنچه كرده رجوع مكفول به تواند مي كند حق اداي او اذن به يا و نمايد ادا است او عهده

داشت . نخواهد رجوع حق نباشد مكفول اذن به هيچيك اگر و كند اخذ داده كه

صلح - در هفدهم فصل

در- 752ماده احتمالي تنازع از جلوگيري يا و موجود تنازع رفع مورد در يا است ممكن صلح. شود واقع آن غير و معامله مورد

.753ماده باشند- داشته صلح مورد در تصرف و معامله اهليت بايد طرفين صلح صحت براي.754ماده باشد- مشروع غير كه امري بر صلح جز است نافذ صلح هرنمي- 755ماده محسوب اقرار صلح درخواست بنابراين است جايز نيز دعوي انكار با صلح

شود.. 756ماده شود- واقع صلح مورد است ممكن شود مي توليد جرم از كه خصوصي حقوقاست- .757ماده جائز نيز بالعوض صلحمي- 758ماده است شده واقع آن بجاي كه را معامله نتيجه چند هر معامالت مقام در صلح

در باشد عين صلح مورد اگر بنابراين ندارد را معامله آن خاصه احكام و شرايط ليكن دهددر بيع خاصه احكام و شرايط اينكه بدون بود خواهد بيع نتيجه همان آن نتيجه عوض مقابل

. شود مجري آن.759ماده باشد- بيع مقام در چند هر نيست صلح در شفعه حقنمي- 760ماده هم بر و باشد شده واقع جائزه عقود مقام در چه اگر الزمست عقد صلح

اقاله . يا خيار به فسخ موارد در مگر خوردهيچيك- 761ماده و است طرفين بين قاطع باشد تسامح به مبني يا تنازع مورد در كه صلحي

اشتراط يا شرط تخلف صورت در مگر باشد غبن ادعاء به چه اگر كند فسخ آنرا نميتواندخيار .است- 762ماده باطل صلح باشد شده واقع اشتباهي صلح مورد در يا و مصالحه طرف در اگر

.نيست- .763ماده نافذ اكراه به صلحاست- .764ماده فسخ خيار موجب صلح در تدليسبطالن- 765ماده از ناشي دعوي صلح ولي است باطل باطله معامله بر مبتني دعوي صلح

است . صحيح معاملهداده- 766ماده خاتمه صلح به را خود فرضيه و واقعيه دعاوي تمام كلي بطور طرفين اگر

معلوم صلح حين در دعوي منشاء چه اگر است محسوب صلح در داخل دعاوي كليه باشند. نگردد آن شامل قرائن حسب به صلح اينكه مگر نباشد

است- .767ماده باطل صلح است بوده منتفي صلح موضوع كه گردد معلوم صلح از بعد اگرمتعهد- 768ماده گيرد مي كه الصلحي مال عوض در طرفين احد است ممكن صلح عقد در

به است ممكن تعهد اين كند تاديه معين مدت تا ماهه همه يا ساله همه معيني نفقه كه شود. شود واقع ثالث اشخاص يا شخص نفع به يا مصالحه طرفين نفع

شرط- 769ماده است ممكن باشد شده واقع كه كس هر نفع به قبل ماده در مذكوره تعهد در . شود داده او وراث به نفقه منتفع فوت از بعد كه نمود

متعهد- 770ماده افالس يا ورشكستگي به شود مي واقع فوق ماده دو طبق بر كه صلحي. باشد شده شرط اينكه مگر شود نمي فسخ نفقه

رهن - در هيجدهم فصل

44

Page 45: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

. 771ماده رهن- ميدهد بداين وثيقه براي را مالي مديون آن موجب به كه است عقدي رهن. گويند مي مرتهن را ديگر طرف و راهن را دهنده

ميگردد- 772ماده معين طرفين بين كه كسي تصرف به يا مرتهن قبض به بايد مرهون مالنيست . معامله صحت شرط قبض استمرار ولي شود داده

.773ماده شود- واقع رهن مورد تواند نمي نيست قانوني انتقال و نقل قابل كه مالي هراست- .774ماده باطل منفعت و دين رهن و باشد معين عين بايد مرهون مالموجب- 775ماده كه عقدي ولو شود داده رهن است ممكن باشد ذمه در كه مالي هر براي

. باشد فسخ قابل است ذمه اشتغالرهن- 776ماده دارد نفر چند يا بدو كه دين چند يا دو مقابل در را مالي يكنفر است ممكن

و باشد كسي چه تصرف در رهن كه كنند معين تراضي به بايد مرتهنين اينصورت در بدهد. بدهند رهن دارد آنها از كه طلبي مقابل در يكنفر به را مال يك نفر دو است ممكن همچنين

كند- 777ماده وكيل را مرتهن راهن است ممكن عليحده عقد موجب به يا رهن عقد ضمن درآن قيمت يا مرهونه عين از مرتهن ننموده اداء را خود قرض راهن مقرر موعد در اگر كه

با مرتهن فوت از بعد مزبور وكالت دهد قرار است ممكن نيز و كند استيفاء را خود طلب. شود داده ثالث شخص به وكالت كه است ممكن باالخره و باشد او ورثه

است- .778ماده باطل ندارد را مرهونه عين فروش حق مرتهن كه باشد شده شرط اگربراي- 779ماده هم راهن و باشد نداشته وكالت مرهونه عين فروش براي مرتهن گاه هر

دين اداء يا بيع به اجبار تا مينمايد رجوع حاكم به مرتهن نگردد حاضر دين اداء و آن فروش. بكند ديگر نحو به

خواهد- 780ماده رجحان ديگري طلبكار هر بر مرتهن رهن قيمت از خود طلب استيفاء برايداشت .

آن- 781ماده مالك مال مازاد شود فروخته مرتهن طلب از بيش قيمتي به مرهون مال اگر. كند رجوع براهن نقيصه براي بايد مرتهن باشد كمتر فروش حاصل عكس بر اگر و است

اغرماء- 782ماده به مرتهن باشد شده مفلس راهن اگر قبل ماده اخير قسمت مورد در. شود مي شريك

و- 783ماده نمايد مطالبه را رهن از مقداري ندارد حق كند ادا را دين از مقداري راهن اگرترتيب مرتهن و راهن بين اينكه مگر نگاهدارد دين كامل تاديه تا را آن تمام تواند مي مرتهن

. باشد شده مقرر ديگرياست- .784ماده جائز طرفين تراضي به ديگر بمال رهن تبديلمحسوب- 785ماده مبيع جزو متعلقات عنوان به صريح قيد بدون بيع عقد در كه چيزي هر

. بود خواهد داخل نيز رهن در شود ميباشد- 786ماده متصل كه صورتي در شود حاصل آن در است ممكن كه زيادتي و رهن ثمره

عقد ضمن اينكه مگر است براهن متعلق باشد منفصل كه صورتي در و بود خواهد رهن جزء. باشد شده مقرر ديگري ترتيب طرفين بين

مي- 787ماده مرتهن بنابراين و است الزم براهن نسبت و جايز مرتهن به نسبت رهن عقدادا را خود دين اينكه از قبل تواند نمي راهن ولي زند هم بر را آن بخواهد وقت هر تواند

. دارد مسترد را رهن شود بري آن از قانوني انحاء از نحوي به يا و نمايدراهن- 788ماده مرتهن فوت صورت در ولي نميشود منفسخ رهن مرتهن يا راهن موت به

ميشود معين ورثه و او تراضي به كه ثالثي شخص تصرف به رهن كه نمايد تقاضا تواند مي. . ميشود معين حاكم طرف از مزبور شخص تراضي عدم صورت در شود داده

ناقص- 789ماده يا تلف مسئول مرتهن بنابراين و است محسوب امانت مرتهن دريد رهنتقصير . صورت در مگر بود نخواهد آن شدن

مطالبه- 790ماده وجود با اگر ليكن است امانت مرتهن دريد رهن مديون ذمه برائت از بعد. باشد نكرده تقصير چه اگر بود خواهد آن ضامن ننمايد رد را آن

تلف- 791ماده بايد شود تلف ديگري شخص يا راهن خود عمل واسطه به مرهونه عين اگر. بود خواهد رهن مزبور بدل و بدهد را آن بدل كننده

ماده- 792ماده در مذكور .777وكالت بود نخواهد فوق ماده در مزبور بدل شاملاذن- 793ماده به مگر باشد مرتهن حق منافي كه كند تصرفي رهن در تواند نمي راهن

مرتهن.

45

Page 46: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

باشد- 794ماده نافع رهن براي كه ديگري تصرفات يا بدهد تغييراتي رهن در تواند مي راهندر ، كند منع را او بتواند مرتهن اينكه بدون آورد عمل به نباشد هم مرتهن حقوق منافي و

است . حاكم با اجازه منع صورت

هبه - در نوزدهم فصل

مي- 795ماده تمليك ديگري كس به مجانا را مالي يكنفر آن موجب به كه است عقدي هبهمي موهوبه عين است هبه مورد كه را مالي ، متهب را ديگر طرف واهب كننده تمليك كند

گويند..796ماده باشد- داشته اهليت خود مال در تصرف و معامله براي بايد واهب.797ماده كند- مي هبه كه باشد مالي مالك بايد واهبخود- 798ماده قبض مباشر اينكه از اعم متهب قبض و قبول با مگر شود نمي واقع هبه

. ندارد اثري واهب اذن بدون قبض و او وكيل يا باشد متهباست- .799ماده معتبر ولي قبض سفيه يا مجنون يا صغير به هبه درنيست- .800ماده قبض به محتاج باشد متهب يد در موهوبه عين كه صورتي درمالي- 801ماده متهب كه كند شرط تواند مي واهب بنابراين و باشد معوض است ممكن هبه

. " آورد بجا مجانا را مشروعي عمل يا كند هبه او به را.802ماده ميشود- باطل هبه كند فوت متهب يا واهب قبض از قبل اگرموارد- 803ماده در مگر كند رجوع هبه از موهوبه عين ابقاء به ميتواند واهب نيز قبض از بعد

ذيل : 1. باشد- واهب اوالد يا مادر يا پدر متهب كه صورتي در 2. باشد- شده داده هم عوض و بوده معوض هبه كه صورتي درخواه- 3 شود واقع غير حق متعلق يا شده خارج متعب ملكيت از موهوبه عين كه صورتي در

" موهوبه" عين اينكه مثل اختيارا خواه شود مهجور فلس واسطه به متهب اينكه مثل قهرا. شود داده رهن به

اگر- 804ماده و واهب مال باشد متصل اگر موهوبه عين نماآت واهب رجوع صورت در. بود خواهد متهب مال باشد منفصل

نيست- .805ماده ممكن رجوع متهب يا واهب فوت از بعد.806ماده ندارد- رجوع حق ببخشد مديون به را خود طلب داين هرگاه.807ماده ندارد- رجوع حق بدهد ديگري به صدقه عنوان به را مالي كسي اگر

شفعه - اخذ در سوم قسمت

دو- 808ماده از يكي و باشد مشترك نفر دو بين تقسيمي قابل منقول غير مال گاه هركه را قيمتي دارد حق ديگر شريك كند منتقل ثالث شخص به بيع قصد به را خود حصه شريك

. آن صاحب و شفعه حق را حق اين كند تملك را مبيعه حصه و بدهد او به است داده مشتري. گويند مي شفيع را

.809ماده بود- نخواهد شفعه حق شود فروخته زمين بدون درخت و بنا هرگاهحق- 810ماده با را خود ملك آنها از يكي و باشد مشترك مجري يا ممر در نفر دو ملك اگر

" ولي نباشد شريك مشاعا ملك خود در چه اگر دارد شفعه حق ديگري بفروشد مجري يا ممر. ندارد شفعه حق ديگري بفروشد مجري يا ممر بدون را ملك اگر

.811ماده ندارد- شفعه حق عليهم موقوف يا متولي باشد وقف شريك دو از يكي حصه اگرحق- 812ماده نباشد شفعه قابل ديگر بعض و شفعه قابل آن بعض و بوده متعدد مبيع اگر

اجرا ثمن از بعض آن حصه قدر به است شفعه قابل كه بعضي به نسبت توان مي را شفعهنمود.نيست- .813ماده شفعه حق فاسد بيع درنيست- .814ماده شفعه به اخذ از مانع بيع بودن خياريحق- 815ماده صاحب نمود اجرا مبيع از قسمت بيك نسبت فقط توان نمي را شفعه حق

. نمايد اجرا مبيع تمام به نسبت يا كند نظر صرف آن از بايد يا مزبور

46

Page 47: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مورد- 816ماده به نسبت بيع عقد از بعد و آن از قبل مشتري كه را معامله هر شفعه به اخذ. نمايد مي باطل ، باشد نموده شفعه

بايع- 817ماده نه است درك ضامن مشتري كند مي تملك شفعه بحق كه شريكي مقابل درشفيع باشد نشده داده مشتري تصرف به هنوز شفعه مورد شفعه به اخذ موقع در اگر ليكن

داشت . نخواهد مشتري به رجوع حقحادث- 818ماده او يد در شفعه به اخذ از قبل كه تلفي و خرابي و عيب به نسبت مشتري

تعدي كه صورتي در مطالبه و شفعه به اخذ از بعد است همچنين و نيست ضامن باشد شده. باشد نكرده تفريط يا

باشد- 819ماده منفصل كه صورتي در ميشود حاصل مبيع در شفعه به اخذ از قبل كه نماآتيكه را بنايي ميتواند مشتري ولي است شفيع مال باشد متصل كه صورتي در و مشتري مال

. كند قلع كاشته كه را درختي يا كردهاست- 820ماده گرفته ارش مشتري و بوده معيوب البيع حين مبيع كه شود معلوم گاه هر

. در مشتري حقوق گذارد مي كسر ثمن از را ارش مقدار شفعه به اخذ موقع در شفيعاست . شده مذكور بيع عقد ضمن در كه است همان مبيع بدرك راجع بايع مقابل

است- .821ماده فوري شفعه حقنظر- 822ماده صرف بر داللت كه چيزي بهر آن اسقاط و است اسقاط قابل شفعه حق

. ميشود واقع نمايد مزبور حق از كردن.823ماده ميشود- منتقل او وراث يا وارث به شفيع موت از بعد شفعه حقرا- 824ماده آن توانند نمي وراث باقي كند اسقاط را خود حق وراث از نفر چند يا يك گاه هر

مبيع تمام به نسبت يا كنند نظر صرف آن از يا بايد و نمايند اجرا خود سهم به نسبت فقط. نمايند -< اجرا ششم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

ارث - و وصايا در چهارم قسمتوصايا - در اول باب

كليات - در اول فصل

عهدي- : .825ماده و تمليكي است قسم دو بر وصيتبراي- 826ماده خود مال از را منفعتي يا عين كسي اينكه از است عبارت تمليكي وصيت

. " شخصي اينكه از است عبارت عهدي وصيت كند تمليك مجانا ديگري به فوتش از بعد زمان . كننده وصيت نمايد مي مامور ديگري تصرفات يا اموري يا امر انجام براي را نفر چند يا يك

و به موصي وصيت مورد ، له موصي است شده او نفع به تمليكي وصيت كه كسي ، موصيوصي ميشود داده قرار صغير بر يا ثلث مورد بر ولي عهدي وصيت موجب به كه كسي

. شود مي ناميدهفوت- 827ماده از پس له موصي قبول با مگر شود نمي محقق وصيت موجب به تمليك

موصي .امور- 828ماده يا فقرا براي وصيت اينكه مثل باشد محصور غير له موصي هرگاه

نيست . شرط قبول شود عام‌المنفعهصيت- 829ماده و از تواند مي موصي و نيست موثر موصي فوت از قبل له موصي قبول

. باشد كرده قبض را به موصي له موصي كه صورتي در حتي كند رجوع خوداگر- 830ماده بنابراين است معتبر موصي فوت از بعد وصيت قبول يا رد له موصي به نسبت

كند قبول را آن تواند مي فوت از بعد باشد كرده رد را نيت و موصي فوت از قبل له موصياگر ليكن كند رد را آن تواند نمي ديگر كرد قبض را به موصي و قبول را آن فوت از بعد اگر و

نيست . الزم ثانوي قبول فوت از بعد باشد كرده قبول فوت از قبل.831ماده بود- خواهد ولي با وصيت قبول يا رد باشد مجنون يا صغير له موصي اگراين- 832ماده در كند قبول به موصي از قسمتي به نسبت را وصيت تواند مي له موصي

باطل ديگر قسمت به نسبت و صحيح شده قبول كه قسمتي به نسبت وصيت صورتميشود.

قبول- 833ماده يا رد له موصي كه مادام كند تصرف به موصي در تواند نمي موصي ورثهاست . نكرده اعالم آنها به را خود

47

Page 48: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

تصميم كه كند مي مجبور را له موصي حاكم باشد ورثه تضرر موجب اعالم اين تاخير اگر. نمايد معين را خود

زنده- 834ماده موصي كه مادام تواند مي وصي ليكن نيست شرط قبول عهدي وصيت درچه اگر ندارد رد حق آن از بعد نكرد رد موصي فوت از قبل اگر و كند رد را وصايت است

. باشد بوده وصايت بر جاهل

موصي - در دوم فصل

.835ماده باشد- التصرف جائز وصيت مورد به نسبت بايد موصياين- 836ماده از ديگر اعمال يا كند مسموم يا مجروح را خود كشي خود قصد به كسي گاه هر

صورت در وصيت آن نمايد وصيت آن از پس و گردد مرتكب است هالكت موجب كه قبيل. " بود خواهد نافذ وصيت نشد موت به منتهي اتفاقا هرگاه و است باطل هالكت

وصيت- 837ماده كند محروم ارث از را خود ورثه از نفر چند يا يك وصيت موجب به كسي اگرنيست . نافذ مزبور

.848ماده كند- رجوع خود وصيت از تواند مي موصي" .839ماده است- صحيح دوم وصيت نمايد اول وصيت خالف بر وصيتي ثانيا موصي اگر

به - موصي در سوم فصل

است- .840ماده باطل مشروع غير امر در مال صرف به وصيتاست- .841ماده باطل مالك اجازه با ولو غير بمال وصيت و باشد موصي ملك بايد به موصي

به - موصي در سوم فصل

.842ماده نمود- وصيت است نشده موجود هنوز كه را مالي است ممكنورثه- 843ماده از بعض اگر و وراث اجازه به مگر نيست نافذ تركه ثلث بر زياده به وصيت

است . نافذ او سهم به نسبت فقط كند اجازهاز- 844ماده بيش آن قيمت اگر شود مي تقويم مال آن باشد معيني مال به موصي گاه هر

. كند ثلث از اجازه اينكه مگر است ورثه مال مازاد باشد تركه ثلثاعتبار- 845ماده به نه شود مي معين وفات حين در موصي دارائي اعتبار به ثلث ميزان

. وصيت حين در او دارائي" 846ماده ثلث- از ذيل طريق به معين مدت در يا دائما باشد ملكي منافع به موصي هرگاه

: ميشود اخراج " المنفعه مسلوب مالحظه با مزبور ملك سپس ميشود تقويم آن منافع با ملك عين بدوا

. شود مي حساب ثلث از قيمت دو بين تفاوت شده تقويم وصيت مدت در بودنقيمت باشد نداشته قيمتي ملك عين جهه بدين و بوده ملك دائمي منافع به موصي اگر

. شود مي محسوب ثلث از منافع مالحظه با ملكديگر- 847ماده طور وصيت در اينكه مگر است ورثه با فرد تعيين باشد كلي به موصي اگر

. باشد شده مقررهمان- 848ماده در ورثه با له موصي ثلث يا ربع مثل باشد تركه مشاع جزء به موصي اگر

. " بود خواهد شريك مشاعا كه تركه از مقدارزياده- 849ماده ورثه باشد كرده اموري به وصيت معيني ترتيب به ثلث بر زياده موصي اگر

ميزان تا شود مي خارج تركه از است كرده وصيت كه ترتيبي بهمان نكنند اجازه را ثلث بركسر همه از زياده باشد يكدفعه تمام به وصيت اگر و شد خواهد باطل ثلث بر زايد و ثلث

ميشود.

له - موصي در چهارم فصل

شده- 850ماده وصيت او براي كه بشود چيزي مالك بتواند و باشد موجود بايد له موصياست .

48

Page 49: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

.851ماده شود- متولد زنده اينكه بر است منوط او تملك ليكن است صحيح حمل براي وصيتجرم- 852ماده اينكه مگر ميرسد او ورثه به به موصي شود سقط جرمي نتيجه در حمل اگر

. باشد ارث مانعمي- 853ماده تقسيم بالسويه آنها بين به موصي باشند محصور و متعدد لهم موصي اگر

. باشد داشته مقرر ديگر طور موصي اينكه مگر شود

وصي - در پنجم فصل

بايد- - 854ماده اوصياء تعدد صورت در نمايد معين وصي نفر چند يا يك تواند مي موصييك" . هر استقالل به تصريح صورت در مگر كنند وصيت به عمل مجتمعا

اولي- 855ماده اگر كه طريق اين به كند معين وصي ترتيب نحو به را نفر چند ميتواند موصي. هكذا و باشد سومي كرد فوت دومي اگر و باشد وصي دومي كرد فوت

. 856ماده وصايا- اجراء صورت اين در داد قرار وصي كبير نفر يك اتفاق به توان مي را صغيرصغير . رشد و بلوغ موقع تا بود خواهد كبير با

. 857ماده حدود- نمايد معين وصي عمليات در نظارت براي را يكنفر تواند مي موصي. شود معلوم قرائن از يا است داشته مقرر موصي كه بود خواهد طريقي به ناظر اختيارات

و- 858ماده دارد را امين حكم باشد مي او يد در وصيت حسب بر كه اموالي به نسبت وصيتفريط . يا تعدي صورت در مگر نميشود ضامن

است- .859ماده منعزل و ضامن واال كند رفتار موصي وصاياي طبق بر بايد وصي.860ماده كند- معين وصي صغير بر ندارد حق ديگر كس پدري جد و پدر از غير

ارث - در دوم بابوراث - مختلفه طبقات و ارث موجبات در اول فصل

سبب- : .861ماده و نسب است امر دو ارث موجبطبقه‌اند- :862ماده سه برند مي ارث نسب موجب به كه اشخاصي

1. اوالد- اوالد و اوالد و مادر و پدرآنها- .2 اوالد و خواهر و برادر و اجدادآنها- .3 اوالد و خاالت و اخوال و عمات و اعمام

.863ماده نباشد- كسي قبل طبقه وارثين از كه برند مي ارث وقتي بعد طبقه وارثينحين- 864ماده در كه است زوجين از يك هر برند مي ارث سبب موجب به اشخاصيكه جمله از

. باشد زنده ديگري فوتارث- 865ماده موجبات آن تمام جهت به شود جمع ارث متعدده موجبات واحد شخص در اگر

عنوان جهت از فقط صورت اين در كه باشد ديگري مانع آنها از بعضي اينكه مگر برد مي. برد مي مانع

است- .866ماده حاكم به راجع متوفي تركه امر وارث نبودن صورت در

ارث - تحقق در دوم فصل

.867ماده ميكند- پيدا تحقق مورث فرضي بموت يا حقيقي بموت ارثو- 868ماده حقوق اداء از پس مگر شود نمي مستقر متوفي تركه به نسبت ورثه مالكيت

. گرفته تعلق ميت بتركه كه ديونيشود- 869ماده اداء آن تقسيم از قبل بايد و گيرد مي تعلق ميت تركه به كه ديوني و حقوق

است : ذيل قرار ازرهن- 1 متعلق كه عيني مثل تركه اعيان به است متعلق كه حقوقي و ميت كفن قيمت

است .متوفي- .2 مالي واجبات و ديون

. آنها اجازه با ثلث بر زياده و ورثه اجازه بدون تركه ثلث تا ميت وصايايشود- 870ماده تاديه است مقرر مزبوره ماده در كه بترتيبي بايد قبل ماده در مزبوره حقوق

. گردد تقسيم وراث بين باشد اگر مابقي و

49

Page 50: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

تاديه- 871ماده متوفي ديون كه مادام نمايند معامالتي تركه اعيان به نسبت ورثه گاه هر. زنند هم بر آنرا توانند مي ديان و نبوده نافذ مزبوره معامالت است نشده

مدتي- 872ماده انقضاي يا او فوت ثبوت از بعد مگر نميشود تقسيم مفقوداالثر غايب اموال. " نميماند زنده شخصي چنين عادتا كه

هيچيك- 873ماده ت‌خير و تقدم و مجهول برند مي ارث يكديگر از اشخاصيكه فوت تاريخ اگرهدم يا غرق سبب به موت آنكه مگر نميبرند ارث يكديگر از مزبور اشخاص نباشد معلوم

. ميبرند ارث يكديگر از اينصورت در كه شود واقعو- 874ماده معلوم آنها از يكي فوت تاريخ و بميرند باشد توارث آنها بين اشخاصيكه اگر

ديگري آن از است مجهول فوتش تاريخ آنكه فقط باشد مجهول تاخر و تقدم حيث از ديگري. ميبرد ارث

ارث - موانع از جمله و شرايط در سوم فصل

صورتي- 875ماده در باشد حملي اگر و است مورث فوت حين در بودن زنده وراثت شرطاز پس فورا چه اگر شود متولد هم زنده و بوده منعقد الموت حين او نطفه كه ميبرد ارث

. بميرد تولد

.876ماده شود- نمي وراثت حكم والدت حين حيوه در شك بامقرر- 877ماده نسب اثبات براي كه قانوني امارت نطفه انعقاد زمان در اختالف صورت در

. شد خواهد رعايت استارث- 878ماده از مانع شود متولد وراثت قابل اگر كه باشد حملي مورث موت حين در هرگاه

اگر و شود معلوم او حال تا نميايد بعمل ارث تقسيم ميگردد ديگر وراث از بعضي يا تمامبراي بايد كنند تقسيم را تركه بخواهند آنها و نباشد وراث ساير از هيچيك ارث از مانع حملاز يك هر حصه و گذارند كنار باشد طبقه همان از پسر دو حصه مساوي كه حصه‌اي حمل

. " شود معلوم حمل حال تا است مراعا وراثاو- 879ماده حال تا ميشود گذارده كنار او سهم باشد االثري مفقود غايب وراث بين اگر

بر وراث ساير به او حصه است مرده مورث از قبل گردد محقق كه صورتي در شود معلوم. ميرسد او بورثه يا او بخود اال و ميگردد

" 880ماده او- ارث از بكشد عمدا را خود مورث كه كسي بنابراين است ارث موانع از قتل " بشركت يا باشد منفردا و بالتسبيب يا باشد بالمباشره قتل اينكه از اعم ميشود ممنوع

ديگري .فوق- 881ماده ماده مفاد باشد دفاع براي يا قانون حكم به مورث عمدي قتل صورتيكه در

. بود نخواهد مجري- 881ماده باشد- مسلم كافري متوفاي ورثه بين در اگر و نميبرد ارث مسلم از كافر مكرر

. باشند مسلم بر مقدم درجه و طبقه لحاظ از چه اگر نميبرند ارث كافر وراثانكار- 882ماده بسبب كه فرزندي همچنين و نميبرند ارث يكديگر از شوهر و زن لعان از بعد

خويشان و مادر از مزبور فرزند ليكن نميبرد ارث او از پدر و پدر از شده واقع لعان او. ميبرند ارث او از مادري خويشان و مادر همچنين و خود مادري

همچنين- 883ماده و پدر ارحام از ليكن ميبرد ارث او از پسر كند رجوع لعان از بعد پدر هرگاه . نميبرند ارث پسر از پدري ارحام و پدر

طفل- 884ماده كه رابطه حرمت اگر ليكن برد نمي ارث آنان اقوام و مادر و پدر از ولدالزنانباشد زنا شبهه يا اكراه بواسطه بديگري نسبت و ثابت ابوين از بيكي نسبت آنست ثمره

بالعكس . و ميبرد ارث او اقوام و طرف اين از فقط طفلماده- 885ماده بموجب كه كساني اقوام و ارث 880اوالد از محروم ميشوند ممنوع ارث از

اگر ميبرد ارث خود مقتول جد از باشد كشته را خود پدر كه كسي اوالد بنابراين نميباشند . نشود آنان حرمان باعث نزديكتري وارث

حجب - در چهارم فصل

50

Page 51: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

"886ماده " جزئا- يا كال ارث بردن از ديگر وارث بودن بواسطه كه است وارثي حالت حجب. ميشود محروم

است- :887ماده قسم دو بر حجببودن واسطه به كه برادرزاده مثل ميگردد محروم ارث اصل از وارث كه آنست اول قسمارث از ابويني برادر بودن با كه برادراني يا ميشود محروم ارث از متوفي خواهر يا برادر

. گردند مي محرومشوهر حصه تنزل مثل ميگردد نازل ادني بحد اعلي حد از وارث فرض كه آنست دوم قسم

ثمن به ربع از زن حصه تنزل همچنين و باشد اوالد زوجه براي صورتيكه در ربع به نصف از . ماده باشد اوالد او زوج براي كه صورتي اقربيت- 888در رعايت ارث اصل از حجب ضابطه

مورد در مگر نمايند مي محروم ارث از را بعد طبقه وراث از طبقه هر بنابراين است بميتهر 936ماده اينصورت در كه ببرد ارث مقامي قائم سمت به بتواند دورتر وارث كه موردي و

. ميبرند ارث دوكه- 889ماده قدر هر او اوالد اوالد نباشد اوالدي ميت براي اگر اولي طبقه وراث بين در

ارث باشد زنده كه متوفي ابوين از يك هر با و بوده خود مادر يا پدر مقام قائم بروند پائين. مينمايد محروم ارث از را ابعد ميت به اقرب اوالد بين در ولي ميبرند

قدر- 890ماده هر اخوه اوالد نباشد خواهر يا برادر متوفي براي اگر دوم طبقه وراث بين درارث باشد زنده كه متوفي اجداد از يك هر با بوده خود مادر يا پدر مقام قائم بروند پائين كه

. مفاد ميكند محروم ارث از را ابعد بمتوفي اقرب اخوه اوالد يا اجداد بين در ليكن ميبرند. ميباشد مجري نيز سوم طبقه وارث مورد در ماده اين

ندارد- :891ماده ارث از حاجت ذيل وراث. - - - - زوجه و زوج دختر پسر مادر پدر

است- :892ماده ذيل موارد در فرض بعض از حجببيش - بردن از ميت ابوين صورت اين در باشد اوالد اوالد يا اوالد ميت براي كه وقتي الف

ماده مورد در مگر ميشوند محروم ثلث يك ابوين 909و 908از از يك هر است ممكن كهزوجه و ربع يك از بيش بردن از زوج همچنين و ببرد سدس يك از بيش رد يا قرابت بعنوان

. ميشود محروم ثمن يك از بيش بردن ازاز - بيش بردن از ميت مادر اينصورت در باشد خواهر يا برادر چند ميت براي كه وقتي ب

: اينكه بر مشروط ميشود محروم سدس يك. باشند - خواهر چهار يا خواهر دو يا برادر يك يا برادر دو الاقل اوال

. - باشد زنده آنها پدر ثانيا. - قتل بسبب مگر نباشد ممنوع ارث از ثالثا

. - باشند تنها ابي يا ابويني رابعا

فرض - صاحبان و فرض در پنجم فصل

قرابت- 893ماده به گاهي و فرض به گاه بعضي و قرابت به بعضي فرض به بعضي وراث. برند مي ارث

صاحبان- 894ماده و است معين تركه از آنان سهم كه هستند اشخاصي فرض صاحباننيست . معين آنها سهم كه هستند كساني قرابت

: 895ماده -، ثلث دو ، ثمن ، ربع ، نصف از است عبارت ميشود ناميده فرض كه معينه سهام. تركه سدس و ثلث

: .896ماده زوجه- و زوج و مادر از عبارتند ميبرند ارث فرض به كه اشخاصي: 897ماده و- دختر، پدر، از عبارتند ميبرند ارث قرابت به گاهي و بفرض گاه اشخاصيكه

. امي كالله و ابويني يا ابي خواهرهاي و خواهر دخترها،. 898ماده ميبرند- ارث بقرابت فقط فوق ماده دو در مذكورين از بغير ديگر وراثاست- :899ماده تركه نصف وارث سه فرض

1. باشد- ديگر شوهر از چه اگر متوفاه براي اوالد نبودن صورت در شوهر 2. باشد- منحصر فرزند اگر دختر 3. باشد- بفرد منحصر كه صورتي در تنها ابي يا ابويني خواهر

است- :900ماده تركه ربع وارث دو فرض

51

Page 52: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

1. اوالد- داشتن با زن فوت صورت در شوهر 2. اوالد- بدون شوهر فوت صورت در زوجه‌ها يا زوجه

.901ماده اوالد- داشتن با شوهر فوت صورت در است زوجه‌ها يا زوجه فريضه ، ثمناست- :902ماده تركه ثلث دو وارث دو فرض

ذكور- .1 اوالد نبودن صورت در بيشتر و دختر دو 2. برادر- نبودن با تنها ابي يا ابويني بيشتر و خواهر دو

است- :903ماده تركه ثلث وارث دو فرض 1. باشد- نداشته اخوه و اوالد ميت كه صورتي در متوفي مادرباشد- .2 يكي از بيش صورتيكه در امي كالله

است- :904ماده تركه سدس وارث سه فرض. باشد تنها اگر امي كالله و مادر و پدر

و- 905ماده ميرسد قرابت بصاحبان بقيه و ميبرد را خود حصه فرض صاحب هر ميت تركه ازفرض بصاحب باقي نباشد درجه در فرض باصاحب مساوي طبقه آن در قرابتي صاحب اگر

بغير وارثي متوفي براي اگر ليكن نميشود رد آنها به كه زوجه و زوج مورد در مگر ميشود رد. شود مي رد او به فريضه از زائد نباشد زوج از

وراث - مختلفه طبقات االرث سهم در ششم فصلاولي - طبقه االرث سهم در اول مبحث

از- 906ماده يك هر نباشد موجود باشند كه درجه هر از اوالد اوالد يا اوالد متوفي براي اگريك مادر باشند زنده دو هر ميت مادر و پدر اگر و ميبرد را ارث تمام انفراد صورت در ابوينو مادر به متعلق تركه از سدس باشد داشته حاجب مادر اگر ليكن ميبرد ثلث دو پدر و ثلث

است . پدر مال بقيهذيل- 907ماده بطريق تركه باشد داشته اوالد نفر چند يا يك و نداشته ابوين متوفي اگر

ميشود : تقسيم. ميرسد او به تركه تمام دختر خواه پسر خواه باشد بيكي منحصر فرزند اگر

. ميشود تقسيم بالسويه آنها بين تركه ، دختر تمام يا پسر تمام ولي باشند متعدد اوالد اگر. برد مي دختر برابر دو پسر ، دختر بعضي و پسر آنها از بعضي و باشند متعدد اوالد اگر

يك- 908ماده هر فرض دختر يك با باشند موجود او ابوين دو هر يا متوفي مادر يا پدر گاه هربه وراث تمام بين بايد مابقي و بود خواهد آن نصف دختر فرض و تركه سدس مادر و پدر ازاز مادر صورت اين در كه باشد داشته حاجب مادر اينكه مگر شود تقسيم آنها فرض نسبت

. نميبرد چيزي مابقيتمام- 909ماده فرض دختر چند با باشند موجود او ابوين دو هر يا متوفي مادر يا پدر گاه هر

و پدر از يك هر فرض و ميشود تقسيم آنها بين بالسويه كه بود خواهد تركه ثلث دو دخترهامگر ميشود تقسيم آنها فرض نسبت به ورثه تمام بين باشد اگر مابقي و سدس يك مادر

. نميبرد چيزي باقي از مادر صورت اين در باشد داشته حاجب مادر اينكه.910ماده نميبرند- ارث او اوالد اوالد يكنفر، به چه گر باشد داشته اوالد ميت هرگاهو- 911ماده بوده اوالد مقام قائم او اوالد اوالد باشد نداشته بالواسطه اوالد ميت هرگاه

. ميبرد ارث باشد زنده كه ابوين از يك هر با و محسوب اول طبقه وارث جزو طريق بدينميبرد را كسي حصه نسل هر يعني آيد مي بعمل نسل حسب بر اوالد اوالد بين ارث تقسيم . بين تقسيم در ميبرند دختر اوالد برابر دو پسر اوالد بنابراين ميرسد بميت او بتوسط كه

. ميبرد دختر برابر دو پسر نسل يك افرادبا- 912ماده ميبرند ارث فوق ماده در مذكور بطريق بروند پائين كه چه هر تا اوالد اوالد

. ميكند محروم را ابعد ميت به اقرب اينكه رعايترا- 913ماده خود فرض باشد زنده كه زوجين از يك هر مبحث اين در مذكوره صور تمام در

كه صورتي در زوجه براي آن ربع و زوج براي تركه نصف از است عبارت فرض اين و ميبرددر زوجه براي آن ثمن و زوج براي تركه ربع از و باشد نداشته اوالد اوالد يا اوالد ميت

قبل مواد مقررات طبق بر تركه مابقي و باشد داشته اوالد اوالد يا اوالد ميت كه صورتي. ميشود تقسيم وراث ساير مابين

52

Page 53: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

آنها- 914ماده تمام نصيب كفايت ميت تركه فرض صاحبان نفر چندين بودن واسطه به اگرفرض صاحبان نصيب كردن موضوع از پس اگر و ميشود وارد بنتين و بنت بر نقص نكند را

بر فرض صاحبان بين زياده اين ببرد قرابت بعنوان را زياده كه نباشد وارثي و باشد زيادتيداشته حاجب اگر مادر و مطلقا زوجه و زوج ليكن ميشود تقسيم فوق مواد مقررات طبق

. نميبرد چيزي زيادي از باشدو- 915ماده شخصي رختهاي و قرآن همچنين و كرده مي استعمال معموال ميت كه انگشتري

شود كسر چيزي حيث اين از او حصه از اينكه بدون ميرسد او بزرگ پسر به او شمشير. نباشد اموال اين به منحصر ميت تركه اينكه بر مشروط

دوم - طبقه االرث سهم در دوم مبحث

رسد- .916ماده مي ثانويه طبقه بوارث او تركه نباشد اولي طبقه وارث ميت براي گاه هرباشند- 917ماده متعدد اگر و ميبرد را ارث تمام باشد تنها اگر دوم طبقه وراث از يك هر

. ميشود تقسيم ذيل مواد طبق بر آنها بين تركهاخوه- 918ماده نبودن صورت در نميبرند ارث ابي اخوه باشد داشته ابويني اخوه ميت اگر

. از را امي اخوه هيچكدام ابي اخوه و ابويني اخوه ميبرند را آنها ارث حصه ابي اخوه ابويني. كند نمي محروم ارث

چند- 919ماده و ابويني خواهر چند يا ابي برادر چند يا ابويني برادر چند ميت وارث اگر . ماده ميشود تقسيم بالسويه آنها بين تركه باشند ابي برادر- 920خواهر چند ميت وارث اگر

. بود خواهد اناث برابر دو ذكور حصه باشند ابي خواهر و برادر چند يا ابويني خواهر وتركه- 921ماده باشند امي خواهر و برادر چند يا امي خواهر چند يا امي برادر چند وراث اگر

. ميشود تقسيم بالسويه آنها بين:922ماده ميشود- ذيل بطريق تقسيم باشند هم با امي اخوه و ابويني اخوه هرگاه

ابي يا ابويني اخوه مال بقيه و ميبرد را تركه سدس باشد يكي امي خواهر يا برادر اگر . به تركه ثلث باشد متعدد امي كالله اگر مينمايند تقسيم فوق در مذكور بطريق كه است

است ابي يا ابويني اخوه مال بقيه و كنند مي تقسيم بالسويه خود بين و گرفته تعلق آنها. نمايند مي تقسيم فوق در مذكور مقررات مطابق كه

:923ماده ميشود- تقسيم ذيل بطريق تركه باشد جدات يا اجداد ورثه هرگاه . جدات و اجداد اگر ميگيرد تعلق او به تركه تمام امي يا ابي از اعم باشد تنها جده يا جد اگربين باشند امي همه اگر و ميبرد اناث برابر دو ذكور باشند ابي صورتيكه در باشند متعدد

. به تركه ثلث باشند هم با امي جده يا وجد ابي جده يا جد اگر ميگردد تقسيم بالسويه آنهاميشود تقسيم بالسويه آنها بين ثلث آن امي اجداد تعداد صورت در و ميرسد امي جده يا جدبرابر دو ثلث دو آن از ذكور حصه تعدد صورت در و ميرسد ابي جده يا جد به ديگر ثلث دو و

. بود خواهد اناث حصهاز- 924ماده كه ميرسد وراثي به تركه ثلث دو باشد داشته هم با كالله و اجداد ميت هرگاه

به ثلث يك و بود خواهد اناث برابر دو ذكور حصه آن تقسيم در و دارند قرابت پدر طرفاگر ليكن مينمايند تقسيم بالسويه خود بين و دارند قرابت مادر طرف از كه ميرسد وراثي

خواهد تعلق باو تركه سدس فقط باشد امي خواهر يك يا برادر يك فقط مادري خويشگرفت .

اوالد- 925ماده خواهر نه و باشد برادر نه ميت براي اگر فوق مواد در مذكوره صور تمام دراوالد به نسبت ارث تقسيم صورت اين در ميبرند ارث اجداد با و شده آنها مقام قائم اخوه

ميت به او بواسطه كه برد مي را كسي حصه نسل هر يعني ميآيد بعمل نسل حسب بر اخوهامي كالله اوالد و تنها ابي يا ابويني اخوه حصه ابي يا ابويني اخوه اوالد بنابراين ميرسد

كالله حصه . ذكور باشند تنها ابي يا ابويني اخوه اوالد اگر نسل يك افراد بين تقسيم در ميبرند را امي

. كنند مي تقسيم بالسويه باشند امي كالله از اگر و برد مي اناث برابر دو.926ماده نميبرد- ارث ابي كالله امي و ابي و ابويني كالله اجتماع صورت دراصل- 927ماده از را خود فرض باشد كه زوجين از يك هر مبحث اين در مذكور مواد تمام در

زوجه . براي آن ربع و زوج براي تركه اصل نصف از است عبارت فرض اين و ميبرد تركه . به هرگاه ميبرند تركه اصل از را خود فرض كالله يا اجداد از اعم هم مادر به متقربين

53

Page 54: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ابي اجداد بر يا ابي يا ابويني كالله بر نقص گردد موجود نقصي زوجه يا زوج ورود واسطه. شود مي وارد

سوم - طبقه وارث االرث سهم در سوم مبحث

.928ماده ميرسد- سوم طبقه وراث به او تركه نباشد دوم طبقه وراث ميت براي هرگاهباشند- 929ماده متعدد اگر و ميبرد را ارث تمام باشد تنها اگر سوم طبقه وراث از يك هر

. ميشود تقسيم ذيل مواد طبق بر آنها بين تركهدر- 930ماده برند نمي ارث ابي اخوال يا اعمام باشد داشته ابويني اخوال يا اعمام ميت اگر

. ميبرند را آنها حصه ابي اخوال يا اعمام ابويني اخوال يا اعمام نبودن صورتبالسويه- 931ماده آنها بين تركه باشند عمه نفر چند يا عمو نفر چند متوفي وارث هرگاه

. و عمو هرگاه باشند امي همه يا ابي همه يا ابويني آنها همه كه صورتي در ميشود تقسيمدر و نمايند مي تقسيم بالسويه را تركه باشند امي همه كه صورتي در باشند هم با عمه

. بود خواهد اناث برابر دو ذكور حصه ابي يا ابويني همه كه صورتياگر- 932ماده امي عمه يا عم باشند هم با ابي يا ابويني اعمام و امي اعمام كه صورتي در

مابين را ثلث اين و تركه ثلث باشند متعدد اگر و ميگيرد تعلق او به تركه سدس باشند تنهاتقسيم در كه ميرسد ابي يا ابويني اعمام به تركه باقي و كنند مي تقسيم بالسويه خود

. ميبرند اناث برابر دو ذكورآنها- 933ماده بين تركه باشند هم با خاله نفر چند يا دائي نفر چند متوفي وارث هرگاه

. باشند امي همه خواه و ابي همه خواه ابويني همه خواه شود مي تقسيم بالسويهاگر- 934ماده امي طرف باشند امي خاله و دائي يا ابويني يا ابي خاله و دائي ميت وراث اگر

بالسويه خود بين و برند مي آنرا ثلث باشند متعدد اگر و ميبرد را تركه سدس باشد يكيخود بين هم آنها كه است ابي يا ابويني خاله‌هاي و دائي مال مابقي و كنند مي تقسيم

. نمايند مي تقسيم بالسويهباخوال- 935ماده تركه ثلث باشد اخوال نفر چند يا يك يا اعمام نفر چند يا يك ميت براي اگر

. بين اگر ليكن ميايد بعمل بالسويه اخوال بين ثلث تقسيم ميگيرد تعلق اعمام به آن ثلث دوآن ثلث باشند امي نفر چند اگر و ميرسد باو اخوال حصه سدس باشد امي يكنفر اخوال

. دو تقسيم در ميايد بعمل بالسويه آنها بين تقسيم اخير صورت در و ميشود داده بانها حصهباشد امي يكنفر اعمام بين اگر ليكن بود خواهد اناث برابر دو ذكور حصه اعمام بين ثلث

در و ميرسد بانها حصه آن ثلث باشند امي نفر چند اگر و ميرسد او به اعمام حصه سدس . از كه ثلث دو يا و سدس پنج تقسيم در كنند مي تقسيم بالسويه را ثلث آن اخير صورت

. بود خواهد اناث برابر دو ذكور حصه ابي يا ابويني اعمام بين ميماند باقي اعمام حصهيك- 936ماده به وارث انحصار صورت در مگر نميبرند ارث آنها اوالد اخوال يا اعمام وجود با

ارث از را عمو عمو پسر اينصورت در فقط كه تنها ابي عموي يك با ابويني عموي پسرولو باشند متعدد اعمام يا باشد خاله يا خال ابويني عموي پسر با اگر ليكن ميكند محروم

. نميبرد ارث عمو پسر تنها ابيو- 937ماده ميبرند ارث آنها بجاي آنها اوالد اخوال نه و باشد اعمام نه ميت براي هرگاه

. ميشود متصل بميت او بواسطه كه بود خواهد كسي نصيب نسل هر نصيباز- 938ماده را خود فرض باشد كه زوجين از يك هر مبحث اين در مزبوره موارد تمام در

براي آن ربع و زوج براي تركه اصل نصف از است عبارت فرض اين و ميبرد تركه اصلپدر. به متقرب مال تركه باقي برد مي تركه اصل از را خود نصيب هم مادر به متقرب زوجه

. ميشود وارد پدر به متقربين بر باشد هم نقصي اگر و استاز- 939ماده و بوده خنثي وارث اگر قبل مبحث دو و مبحث اين در مذكوره موارد تمام در

معين ذيل بطريق او االرث سهم ميبرند اناث برابر دو آنها ذكور از كه باشد وراثي جملهميشود :

غلبه اناثيت عالئم اگر و خود طبقه از پسر يك االرث سهم باشد غالب رجوليت عالئم اگرنباشد غالب عالئم از هيچيك اگر و ميبرد را خود طبقه از يكدختر االرث سهم باشد داشته

. برد خواهد را خود طبقه از دختر يك و پسر يك االرث سهم مجموع نصف

زوجه - و زوج ميراث در چهارم مبحث

54

Page 55: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

.940ماده ميبرند- ارث يكديگر از نباشند ارث از ممنوع و بوده دائمي آنها زوجيت كه زوجينمواد- 941ماده در كه است بطوري يكديگر تركه از زوجه و زوج االرث 938و 927- 913سهم

است . شده ذكربالسويه- 942ماده آنان همه بين دارد بزوجه تعلق كه تركه ثمن يا ربع زوجات تعدد صورت در

. ميشود تقسيمانقضاء- 943ماده از قبل كه آنها از يك هر كند مطلقه رجعي بطالق را خود زن شوهر اگر

يا و بوده عده انقضاء از بعد آنها از يكي فوت اگر ليكن ميبرد ارث او از ديگري بميرد عده. نميبرند ارث يكديگر از باشد بائن طالق

طالق- 944ماده تاريخ از يكسال ظرف در و دهد طالق را خود زن مرض حال در شوهر اگرشوهر زن اينكه بر مشروط باشد بائن طالق چه اگر ميبرد ارث او زوجه بميرد مرض بهمان

. باشد نكردهزن- 945ماده بميرد دخول از قبل مرض همان در و كند عقد را زني مرض حال در مردي اگر

او از زن بميرد مرض آن از يافتن صحت از بعد يا دخول از بعد اگر ليكن نميبرد ارث او از. ميبرد ارث

ذيل- :946ماده اموال از زوجه ليكن برد مي ارث زوجه اموال تمام از زوج 1. باشد- كه قبيل هر از منقوله اموال ازاشجار- .2 و ابنيه از

آنست- 947ماده تقويم طريقه و آنها عين از نه و برد مي ارث اشجار و ابنيه قيمت از زوجه. گردد مي تقويم اجرت بدون زمين در بقاء استحقاق فرض با اشجار و ابنيه كه

تواند- 948ماده مي زن كند امتناع اشجار و ابنيه قيمت اداء از ورثه قبل ماده مورد در هرگاه. نمايد استيفاء آنها عين از را خود حق

متوفات- 949ماده زن تركه تمام شوهر زوجه يا زوج از بغير ديگر وارث هيچ نبودن صورت دراشخاص مال حكم در شوهر تركه بقيه و را خود نصيب فقط زن ليكن برد مي را خود

ماده تابع و .866بالوارث بود -< خواهد هفتم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

- مختلفه مقررات در سوم كتاب

"950ماده نوعا- آن نظائر و اشباه كه است مالي از عبارت شده ذكر قانون اين در كه مثلياين تشخيص معذالك است آن مقابل قيمتي و آن نحو و حيوانات مانند باشد شايع و زياد

. باشد مي عرف با معني.951ماده ديگري- حق يا بمال نسبت است متعارف يا اذن حدود از نمودن تجاوز ، تعديمال- 952ماده حفظ براي متعارف يا قرارداد بموجب كه عملي ترك از است عبارت تفريط

است . الزم غير.953ماده تعدي- و تفريط از است اعم تفصيردر- 954ماده سفه به همچنين و شود مي منفسخ طرفين احد بموت جائزه عقود كليه

است . معتبر رشد كه موارديمعتبر- 955ماده ، شده واقع قانون اين از قبل كه اموري كليه مورد در قانون اين مقررات

است .

اشخاص - در دوم جلدكليات - در اول كتاب

تمام- 956ماده او مرگ با و شروع انسان شدن متولد زنده با، حقوق بودن دارا براي اهليتميشود.

.957ماده شود- متولد زنده اينكه بر مشروط ميگردد متمتع مدني حقوق از حملرا- 958ماده خود حقوق نميتواند هيچكس ليكن بود خواهد مدني حقوق از متمتع انسان هر

. باشد داشته قانوني اهليت امر اين براي اينكه مگر كند اجراحقوق- 959ماده از قسمتي يا تمام اجراء حق يا و تمتع حق كلي بطور ميتواند هيچكس

. كند سلب خود از را مدني

55

Page 56: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

يا- 960ماده و قوانين مخالف كه حدودي در يا و كند حريت سلب خود از نميتواند هيچكس. نمايد صرفنظر خود حريت از استفاده از باشد حسنه اخالق

:961ماده بود- خواهند متمتع مدني حقوق از نيز خارجه اتباع ذيل موارد در جز 1" " صراحتا- آنرا يا و نموده ايران اتباع به منحصر صراحتا را آن قانون كه حقوقي مورد در

است . كرده سلب خارجه اتباع ازقبول- 2 آنرا خارجه تبعه متبوع دولت قانون كه شخصي احوال به مربوط حقوق مورد در

نكرده. 3. " باشد- شده ايجاد ايراني جامعه نظر نقطه از صرفا كه مخصوصه حقوق مورد در

خواهد- 962ماده او متبوع دولت قانون حسب بر كردن معامله براي كس هر اهليت تشخيصمطابق صورتيكه در دهد انجام حقوقي عمل ايران در خارجه تبعه يكنفر اگر معذلك بود

داشته ناقصي اهليت يا و نبوده اهليت واجد عمل آن انجام براي خود متبوع دولت قانونقطع كه صورتي در شد خواهد محسوب اهليت واجد عمل آن انجام براي شخص آن است

داراي عمل آن انجام براي را او بتوان نيز ايران قانون مطابق او خارجي تابعيت از نظر . يا و خانوادگي حقوق به مربوط كه حقوقي باعمال نسبت اخير حكم داد تشخيص اهليت

ايران خارج در واقع منقول غير اموال انتقال و نقل به مربوط يا و بوده ارثي حقوق. بود نخواهد شامل ميباشد

قوانين- 963ماده تابع آنها بين مالي و شخصي روابط نباشند دولت يك تبعه زوجين اگر. بود خواهد شوهر متبوع دولت

طفل- 964ماده نسبت اينكه مگر است پدر متبوع دولت قانون تابع اوالد و ابوين بين روابطدولت قانون تابع او مادر و طفل بين روابط صورت اين در كه باشد مسلم بمادر فقط

. بود خواهد مادر متبوع.965ماده بود- خواهد عليه مولي متبوع دولت قوانين طبق بر قيم نصب و قانوني واليتمملكتي- 966ماده قانون تابع منقول غير يا منقول اشياء بر حقوق ساير و مالكيت و تصرف

از منقول شيئي شدن نقل و حمل معذلك باشند مي واقع آنجا در اشياء آن كه بود خواهدمحل قانون مطابق اشخاص است ممكن كه بحقوقي نميتواند ديگر مملكت به مملكتي

. آورد وارد خللي باشند كرده تحصيل آن به نسبت شيئي اولي وقوعحيث- 967ماده از فقط است واقع ايران در كه خارجه اتباع منقول غير يا منقول تركه

تشخيص و آنها االرث سهم مقدار و وراث تعيين به مربوطه قوانين قبيل از اصليه قوانينمتبوع دولت قانون تابع نمايد تمليك وصيت بموجب است ميتوانسته متوفي كه قسمتي

. بود خواهد متوفياتباع- 968ماده متعاقدين اينكه مگر است عقد وقوع محل قانون تابع عقود از ناشي تعهدات

. " " باشند قرارداده ديگري قانون تابع ضمنا يا صريحا آنرا و بوده خارجه.969ماده باشند- مي خود تنظيم محل قانون تابع تنظيم طرز حيث از اسنادعقد- 970ماده اجراي به ميتوانند وقتي ايران در خارجه دول قونسولي يا سياسي مامورين

مزبور دولت قوانين و بوده آنها متبوع دولت تبعه دو هر عقد طرفين كه نمايند مبادرت نكاح. شود ثبت احوال سجل دفاتر در بايد نكاح حال هر در باشد داده آنها به را اجازه اين نيز

قانون- 971ماده تابع محاكمات اصول به راجعه قوانين و محاكم صالحيت حيث از دعاويرافع اجنبي محكمه در دعوي همان بودن مطرح ميشود اقامه آنجا در كه بود خواهد محلي

. بود نخواهد ايراني محكمه صالحيتشده- 972ماده تنظيم االجراء الزم رسمي اسناد همچنين و خارجه محاكم از صادره احكام

آنها اجراي به امر ايران قوانين مطابق اينكه مگر نمود اجرا ايران در نميتوان را خارجه در. باشد شده صادر

ماده- 973ماده مطابق بايد كه خارجه قانون فوق 7اگر مواد طبق بر يا و قانون اين اول جلدمگر نيست احاله اين رعايت به مكلف محكمه باشد داده احاله ديگري قانون به گردد رعايت

. باشد شده ايران قانون به احاله اينكهماده- 974ماده مواد 7مقررات كه 974تا 962و ميشود گذارده اجرا بموقع حدي تا قانون اين

مخصوصه قوانين با مخالف يا و كرده امضاء آنرا ايران دولت كه المللي بين عهود مخالفنباشد.

اخالق- 975ماده خالف بر كه را خصوصي قراردادهاي يا و خارجي قوانين نميتواند محكمهنظم با مخالف ديگر بعلت يا جامعه احساسات كردن دار جريحه بواسطه يا و بوده حسنه

56

Page 57: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

" مجاز اصوال مزبور قوانين اجراء چه اگر گذارد اجرا موقع به ميشود محسوب عموميباشد.

تابعيت - در دوم كتاب

ميشوند- :976ماده محسوب ايران تبعه ذيل اشخاص 1 . خارجي- تبعيت باشد مسلم آنها خارجي تبعيت كه اشخاصي باستثناي ايران ساكنين كليه

. نباشد ايران دولت اعتراض مورد آنها تابعيت مدارك كه است مسلم كساني 2. باشند- شده متولد خارجه در يا ايران در اينكه از اعم است ايراني آنها پدر كه كساني 3. باشند- معلوم غير آنان مادر و پدر و شده متولد ايران در كه كسانيبوجود- 4 شده متولد ايران در آنها از يكي كه خارجي مادر و پدر از ايران در كه كساني

آمده‌اند.رسيدن- 5 از پس بالفاصله و آمده بوجود است خارجه تبعه كه پدري از ايران در كه كساني

شدن قبول واال باشند كرده اقامت ايران در ديگر يكسال الاقل تمام سال هيجده سن بهتابعيت تحصيل براي قانون مطابق كه بود خواهد مقرراتي طبق بر ايران تابعيت به آنها

است . مقرر ايران

6. كند- اختيار ايراني شوهر كه خارجي تبعه زن هر 7. باشد- كرده تحصيل را ايران تابعيت كه خارجي تبعه هر

- فقره مشمول خارجه قنسولي و سياسي نمايندگان از متولد اطفال نخواهند 5و 4تبصرهبود.بند- - 977ماده در مذكور اشخاص گاه هر سن 976ماده 4الف به رسيدن از تمام 18پس سال

ضميمه به كتبي درخواست سال يك ظرف بايد كنند قبول را خود پدر تابعيت بخواهندامور وزارت به شناخت خواهد خود تبعه را آنها كه اين به داير پدرشان متبوع دولت تصديق

. نمايند تسليم خارجهبند - در مذكور اشخاص هرگاه سن 976ماده 5ب به رسيدن از به 18پس بخواهند تمام سال

دولت تصديق ضميمه به كتبي درخواست سال يك ظرف بايد بمانند باقي خود پدر تابعيتتسليم خارجه امور وزارت به شناخت خواهد خود تبعه را آنها كه اين به داير پدرشان متبوع

نمايند.متبوع- 978ماده مملكت در كه شده‌اند متولد دولي اتباع از ايران در كه اطفالي به نسبت

رجوع و داشته محسوب خود تبعه مقررات موجب به را ايراني اتباع از متولد اطفال آنها. شد خواهد متقابله معامله كنند مي اجازه به منوط ايران تبعيت به را آنها

:979ماده كنند- تحصيل را ايران تابعيت ميتوانند باشند ذيل شرايط داراي كه اشخاصي 1. باشند- رسيده تمام سال هجده سن به 2. باشند- بوده ساكن ايران در متناوب يا متوالي از اعم پنجسال 3. نباشند- نظامي خدمت از فراري 4 . باشند- نشده محكوم سياسي غير جنايت يا مهم جنحه به مملكتي هيچ در

اقامت حكم در ايران دولت خدمت براي خارجه در اقامت مدت ماده اين دوم فقره مورد دراست . ايران خاك در

و- 980ماده باشند كرده شاياني مساعدت يا خدمت ايران المنفعه عام امور به كه كسانيعلمي عالي مقامات داراي يا و دارند اوالد او از و ايراني عيال داراي كه اشخاصي همچنين

جمهوري دولت تابعيت به ورود تقاضاي و باشند مي عام‌المنفعه امور در متخصص واسالمي جمهوري دولت تابعيت به را آنها ورود دولت صورتيكه در مينمايند را ايران اسالميتبعيت به وزيران هيئت تصويب با است ممكن اقامت شرط رعايت بدون بداند صالح ايران

. شوند قبول ايران است- .981ماده شده حذف

براي- 982ماده كه حقوقي كليه از بنمايند يا نموده ايراني تابعيت تحصيل كه اشخاصيكفالت و وزارت و جمهوري رياست مقام به رسيدن حق استثناي به است مقرر ايرانيان

57

Page 58: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مقامات به نميتوانند ليكن ميشوند مند بهره خارجه سياسي م‌موريت گونه هر يا و وزارتتابعيت : صدور تاريخ از دهسال از پس مگر گردند نائل ذيل

1. او- معاونين و جمهوري رياستقضائيه- 2 قوه رياست و نگهبان شوراي در عضويتفرمانداري- 3 و استانداري و وزارت كفالت و وزارت 4. اسالمي- شوراي مجلس در عضويتشهر- 5 و شهرستان و استان شوراهاي عضويت 6. سياسي- ماموريت يا و پست گونه هر احراز نيز و خارجه امور وزارت در استخدامقضاوت- .7 8. انتظامي- نيروي و سپاه و ارتش در فرماندهي رده عاليترين 9. امنيتي- و اطالعاتي مهم پستهاي تصدي

" 983ماده خارجه- امور وزارت به والت يا حكام توسط به يا مستقيما بايد تابعيت درخواستباشد : ذيل منضمات داراي و شده تسليم

1. او- اوالد و عيال و كننده تقاضا هويت اسناد مصدق سوادسوء- 2 نداشتن و ايران در كننده تقاضا اقامت مدت تعيين به دائر نظميه نامه تصديق

صورت در خارجه امور وزارت معاش تامين براي معين شغل يا كافي مكنت داشتن و سابقهخواهد ارسال وزراء هيئت به آنرا و تكميل را كننده تقاضا شخص به راجعه اطالعات لزوم

شدن قبول صورت در كند اتخاذ مقتضي تصميم آن رد يا قبول در مزبور هيئت تا نمود. شد خواهد تسليم كننده درخواست به تابعيت سند تقاضا

تبعه- 984ماده مينمايند ايران تابعيت تحصيل قانون اين طبق بر كه كسي صغير اوالد و زنو شوهر تابعيت سند صدور تاريخ از يكسال ظرف در زن ولي ميشوند شناخته ايران دولت

اظهاريه ميتوانند تمام سال هجده سن به رسيدن تاريخ از يكسال ظرف در صغير اوالدليكن كند قبول را پدر يا و شوهر سابق مملكت تابعيت و داده خارجه امور وزارت به كتبي

ماده در مذكور تصديق بايد اناث و ذكور از اعم اوالد اظهاريه .977به شود ضميمهسن- 985ماده به تقاضانامه تاريخ در كه او اوالد درباره بهيچوجه پدر ايراني تابعيت تحصيل

. باشد نمي موثر رسيده‌اند تمام سال هجدهفوت- 986ماده يا طالق از بعد ميتواند شود مي ايراني ازدواج نتيجه در كه ايراني غير زن

" كتبا را خارجه امور وزارت اينكه بر مشروط نمايد رجوع خود اول تابعيت به ايراني شوهركه مادام نميتواند دارد اوالد خود سابق شوهر از كه مرده شوهر زن هر ولي كند مطلعكه زني حال هر در و كند استفاده حق اين از نرسيده تمام سال هيجده سن به او اوالد

مگر داشت نخواهد منقوله غير اموال داشتن حق ميشود خارجه تبعه ماده اين مطابقبيش منقول غير اموال داراي گاه هر و باشد شده داده خارجه اتباع به حق اين كه درحدودي

منقولي غير اموال ارث به بعدا يا بوده است جايز آن داشتن خارجه اتباع براي كه آنچه ازشدن دارا يا ايران تابعيت از خروج تاريخ از يكسال ظرف در بايد برسد او به حد آن از بيشمزبور اموال واال كند منتقل ايران اتباع به انحاء از بنحوي را مازاد مقدار ارث مورد در ملكآنها به قيمت فروش مخارج وضع از پس و رسيده بفروش محل العموم مدعي نظارت با

. شد خواهد دادهخواهد- 987ماده باقي خود ايراني تابعيت به نمايد مي مزاوجت خارجه تبعه با كه ايراني زن

به ازدواج عقد وقوع بواسطه شوهر تابعيت ، زوج مملكت قانون مطابق اينكه مگر ماندتقديم صرف به تفريق يا و شوهر وفات از بعد صورت هر در ولي شود تحميل زوجه

تفريق سند يا و شوهر فوت تصديق ورقه انضمام به خارجه امور وزارت به درخواست . " گرفت خواهد تعلق او به مجددا آن به راجعه امتيازات و حقوق جميع با زن اصليه تابعيت

زوج- 1تبصره تابعيت و اصلي تابعيت حفظ بين را زن زوج مملكت تابعيت قانون هرگاهعلل و شود دارا را زوج مملكت تابعيت بخواهد كه ايراني زن مورد اين در بگذارد مخير

به كتبي تقاضانامه تقديم بشرط باشد داشته دست در خود تقاضاي براي هم موجهي. گردد موافقت او تقاضاي با است ممكن خارجه امور وزارت

اموال- 2تبصره داشتن حق ميكنند تحصيل را خارجي تابعيت ازدواج اثر بر كه ايراني زنهاي . امر اين تشخيص ندارند گردد خارجي اقتصادي سلطه موجب كه صورتي در را منقول غير

است . اطالعات و كشور و خارجه امور هاي وزارتخانه نمايندگان از متشكل كميسيوني با

58

Page 59: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ماده اند 988مقررات نموده ترك را خود تابعيت كه ايرانياني خروج قسمت در آن تبصره و. بود نخواهد مزبور زنان شامل

:988ماده ذيل- بشرايط مگر كنند ترك را خود تبعيت نميتوانند ايران اتباعسن- 1 .25به باشند رسيده تمام سال 2. دهد- اجازه را آنان تابعيت از خروج وزراء هيئت 3 " غير- اموال بر را خود حقوق تابعيت ترك تاريخ از يكسال ظرف در كه نمايند تعهد قبال

ايران قوانين ولو شوند دارا بالوراثه است ممكن يا و باشند مي دارا ايران در كه منقولو زوجه كنند منتقل ايراني باتباع انحاء از بنحوي بدهد خارجه اتباع به آنرا تملك اجازه

يا صغير مزبور اطفال اينكه از اعم مينمايند تابعيت ترك ماده اين طبق بر كه كسي اطفال. باشد هم آنها شامل وزرا هيئت اجازه اينكه مگر نميگردند خارج ايراني تبعيت از باشند كبير

4. باشند- داده انجام را خود السالح تحت خدمتقبول - و ايران تابعيت ترك بتقاضاي مبادرت ماده اين طبق بر كه كساني الف تبصره

بند ) ضمن كه مقرراتي اجراي بر عالوه مينمايند خارجي آنان( 3تابعيت باره در ماده اين ازشوند خارج ايران از تابعيت ترك سند صدور تاريخ از ماه سه مدت ظرف بايد است مقرر

فروش و آنها اخراج به امر صالحه مقامات نشوند خارج مزبور مدت ظرف چنانچهبه موكول يكسال تا حداكثر فوق مقرره مهلت تمديد و نمود خواهند صادر اموالشان

. ميباشد خارجه امور وزارت موافقتترك - شوهر بي ايراني زن تابعيت ترك تصويب ضمن تواند مي وزيران هيئت ب تبصره

از كمتر و هستند پدري جد و پدر فاقد كه نيز را او فرزندان يا 18تابعيت و دارند تمام سال . سن به كه نيز مذكور زن فرزندان دهد اجازه محجورند ديگري جهات تمام 25به سال

. نمايند تابعيت ترك تقاضاي مادر درخواست از بتابعيت ميتوانند باشند نرسيدهتاريخ- 989ماده از بعد قانوني مقررات رعايت بدون كه ايراني تبعه تابعيت 1280هر شمسي

شود مي شناخته ايران تبعه و بوده يكن لم كان او خارجي تبعيت باشد كرده تحصيل خارجيو رسيده بفروش محل العموم مدعي نظارت با او منقوله غير اموال كليه حال عين در ولي

و وزارت به اشتغال از بعالوه و شد خواهد داده او به آن قيمت فروش مخارج وضع از پسگونه هر و بلدي و واليتي و ايالتي هاي انجمن و مقننه مجالس عضويت و وزارت معاونت

. بود خواهد محروم دولتي مشاغلتابعيت - خارجه امور وزارت پيشنهاد به مصالحي به بنا ميتواند وزيران هيات تبصره

. وزارت موافقت با اشخاص گونه اين به بشناسد برسميت را ماده اين مشمولين خارجي (. قانون موجب الحاقي داد ميتوان اقامت يا ايران به ورود اجازه خارجه (.11/11/1337امور

و- 990ماده باشند كرده تابعيت تبديل مقررات موافق پدرشان يا خود كه كسي ايران اتباع ازخواهند قبول ايران تابعيت به درخواست بمجرد نمايند رجوع خود اصليه تبعيت به بخواهند

. نداند صالح را آنها تابعيت دولت آنكه مگر شدكه- 991ماده كساني مورد در دفتري مخارج اخذ و تابعيت قانون اجراي به مربوط تكاليف

تابعيت بر بقاء تقاضاي و ايران اسالمي جمهوري دولت تابعيت ترك يا تابعيت تقاضايخواهد معين رسيد خواهد وزراء هيئت بتصويب كه اي نامه آئين موجب به دارند را اصلي

شد.

احوال - سجل اسناد در سوم كتاب

.992ماده ميشود- معين است مقرر امر اين براي كه دفاتري بموجب كس هر احوال سجلخصوصه- 993ماده نظامات يا قوانين موجب به كه بطريقي و مدت ظرف در بايد ذيل امور

شود : داده اطالع احوال سجل بدائره است مقرر 1. شود- واقع حمل تاريخ از ششم ماه از بعد كه جنين هر سقط همچنين و طفل هر والدتمنقطع- .2 و دائم از اعم ازدواجمدت- .3 بذل همچنين و رجعي و بائن از اعم طالقشخص- .4 هر وفات

قانون- 994ماده اين دوم جلد از پنجم كتاب مقررات طبق بر كه غايب فرضي موت حكم. شود ثبت احوال سجل دفتر در بايد ميشود صادر

59

Page 60: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بموجب- 995ماده مگر نيست ممكن است شده ثبت احوال سجل دفاتر در كه مطالبي تغييرمحكمه . حكم

ثابت- 996ماده محكمه در است شده اظهار احوال سجل دايره به كه مطالبي صحت عدم اگرمعين است شده قيد الهويه مجهول بعنوان احوال سجل دفتر در كه كسي هويت يا گردد

احوال سجل مربوطه دفاتر در بايد مراتب گردد ابطال غايب فرضي فوت حكم يا و شود. شود قيد

. 997ماده بموجب- كه مخصوصي هاي نام اتخاذ باشد خانوادگي نام داراي بايد كس هراست . ممنوع ميشود، معين احوال سجل اداره نظامنامه

اقامه- 998ماده ميتواند باشد كرده اتخاذ حق بدون ديگري را او خانوادگي اسم كه كس هر . نام كسي اگر بخواهد را غاصب خانوادگي نام تغيير مربوطه قوانين حدود در و كرده دعوياين به مربوطه مقررات مطابق است كرده ثبت احوال سجل دفاتر در كه را خود خانوادگي

نظامات يا قوانين در كه طريقي به و مدت ظرف در ميتواند نفع ذي هر دهد تغيير امر. كند اعتراض است مقرر مخصوصه

اظهار- 999ماده احوال سجل دايره به قانوني مدت در آنها والدت اشخاصيكه والدت سند. بود خواهد محسوب رسمي سند است شده

مخصوصه- 1000ماده نظامنامه‌هاي و قوانين بموجب احوال سجل به راجع مطالب سايراست . مقرر

ماموريت- 1001ماده حوزه مقيم ايرانيان به نسبت بايد خارجه در ايران قونسولي ماموريناست مقرر احوال سجل دواير بعهده جاريه نظامات و قوانين بموجب كه را وظايفي خود

. دهند انجام

اقامتگاه - در چهارم كتاب

و- 1002ماده داشته سكونت آنجا در شخص كه است محلي از عبارت شخصي هر اقامتگاهاو امور مهم مركز از غير شخصي سكونت محل اگر باشد آنجا در نيز او امور مهم مركزآنها . عمليات مركز حقوقي اشخاص اقامتگاه است محسوب اقامتگاه او امور مركز باشد

. بود خواهد.1003ماده باشد- داشته اقامتگاه يك از بيش نميتواند هيچكسبر- 1004ماده مشروط ميايد بعمل ديگر محل در حقيقي سكونت بوسيله اقامتگاه تغيير

. باشد يافته انتقال محل بهمان نيز او امور مهم مركز اينكهاو- 1005ماده شوهر كه زني معذلك است شوهر اقامتگاه همان دار شوهر زن اقامتگاه

مسكن محكمه اجازه با يا و خود شوهر رضايت با كه زني همچنين و ندارد معلومي اقامتگاه. باشد داشته نيز عليحده شخصي اقامتگاه ميتواند كرده اختيار عليحده

آنهاست- .1006ماده قيم يا ولي اقامتگاه همان محجور و صغير اقامتگاه.1007ماده دارند- ثابت ماموريت آنجا در كه است ،محلي دولتي مامورين اقامتگاهاست- .1008ماده آنها ساخلو محل هستند ساخلو در كه نظامي افراد اقامتگاهيا- 1009ماده كارفرما منزل در ميكنند خدمت يا كار ديگري نزد معموال كه كبير اشخاص اگر

آنها مخدوم يا كارفرما اقامتگاه همان آنها اقامتگاه باشند داشته سكونت خود مخدوم. بود خواهد

تعهدات- 1010ماده اجراي براي آنها از يكي يا معامله طرفين قراردادي يا معامله ضمن اگربدعاوي نسبت باشد كرده انتخاب خود حقيقي اقامتگاه از غير محلي معامله آن از حاصله

و شد خواهد محسوب او اقامتگاه است شده انتخاب كه محلي همان معامله بان راجعهاز غير را محلي اخطار و احضار و دعوي اوراق ابالغ براي صورتيكه در است همچنين

كند . معين خود حقيقي اقامتگاه

االثر - مفقود غايب در پنجم كتاب

او- 1011ماده از و گذشته مديدي بالنسبه مدت او غيبت از كه است كسي مفقوداالثر غايب. نباشد خبري بهيچوجه

60

Page 61: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كسي- 1012ماده و باشد نكرده معين تكليفي خود اموال اداره براي مفقوداالثر غايب اگريكنفر او اموال اداره براي محكمه باشد داشته را او امور تصدي حق قانونا كه نباشد هم

در نفع ذي اشخاص و العموم مدعي طرف از فقط امين تعيين تقاضاي و ميكند معين امين. ميشود قبول امر اين

.1013ماده نمايد- ديگر تضمينات يا ضامن تقاضاي ميكند معين كه اميني از ميتوانند محكمهمعين- 1014ماده ديگري امين نميتواند محكمه بدهد كافيه تضمينات غايب وراث از يكي اگر

. شد خواهد معين سمت باين مزبور وارث و نمايدهمان- 1015ماده ، گردد مي معين قبل مواد بموجب كه اميني هاي مسئوليت و وظايف

است . مقرر قيم براي كه استبين- 1016ماده او اموال شود مسلم مفقوداالثر غايب فوت تاريخ هم و فوت هم گاه هر

غايب فوت تاريخ از آنها نفر چند يا يك چه اگر گردد مي تقسيم الموت حين موجود وراث. باشد كرده فوت ببعد

فوت- 1017ماده كه را تاريخي بايد محكمه گردد ثابت فوت تاريخ تعيين بدون غايب فوت اگرمزبور تاريخ در وراثيكه بين غائب اموال صورت اين در كند معين بوده محقق تاريخ آن در او

. ميشود تقسيم ، بوده‌اند موجودصادر- 1018ماده غايب فرضي موت حكم كه ميگردد رعايت نيز موردي در فوق ماده مفاد

شود.از- 1019ماده كه خبري آخرين تاريخ از كه ميشود صادر موردي در غايب فرضي موت حكم

. نميماند زنده شخصي چنين عادتا كه باشد گذشته مدتي است رسيده او حياتفرض- 1020ماده زنده غايب شخص عادتا كه است محسوب مواردي جمله از ذيل موارد

نميشود :در- 1 و گذشته است رسيده غايب حيات از كه خبري آخرين تاريخ از تمام دهسال كه وقتي

. باشد گذشته پنجسال و هفتاد از غايب سن مزبور مدت انقضاءسه- 2 و مفقود جنگ زمان در و بوده مسلح قشون جزء عناوين از بعنواني يكنفر كه وقتي

به منتهي جنگ گاه هر برسد او از خبري اينكه بدون بگذرد صلح انعقاد تاريخ از تمام سال. شود مي محسوب جنگ ختم تاريخ از پنجسال مزبور مدت باشد نشده صلح انعقاد

شده- 3 تلف مسافرت آن در كشتي آن كه بوده كشتي در بحري سفر حين يكنفر كه وقتيخبري مسافر آن از اينكه بدون باشد گذشته كشتي شدن تلف تاريخ از تمام سال سه است

برسد.روز- 1021ماده از آن مبداء كه ذيل مدتهاي انقضاء با اگر قبل ماده اخير فقره مورد در

مقصد بدون حركت صورت در و باشد نرسيده بمقصد كشتي ميشود محسوب كشتي حركتتلف كشتي نباشد خبري بهيچوجه آن وجود از و برنگشته كرده حركت آنجا از كه بندري به

ميشود : محسوب شدهيكسال - . فارس خليج داخل و خزر بحر در مسافرت براي الف

- ) بحر - - - ) مديترانه سفيد بحر احمر بحر هند اقيانوس عمان بحر در مسافرت براي بسال . دو آزوف بحر و سياه

سال - . سه بحار ساير در مسافرت براي جفقره- 1022ماده در آنچه بغير واقعه‌اي نتيجه در كسي دچار 1020ماده 3و 2اگر است مذكور

وقتي باشد شده مفقود طياره و بوده طياره در يا و شده مفقود و گشته مرگ خطربگذرد مرگ بخطر شدن دچار تاريخ از پنجسال كه نمود صادر را او فرضي موت حكم ميتوان

. باشد رسيده مفقود حيات از خبري اينكه بدونمواد- 1023ماده مورد را 1022و 1021و 1020در غايب فرضي موت حكم ميتواند وقتي محكمه

در اعالني تهران كثيراالنتشار روزنامه‌هاي از يكي و محل جرايد از يكي در كه نمايد صادرغايب از است ممكن كه را اشخاصي و كرده منتشر يكماه بفاصله كدام هر متوالي دفعه سه

. از يكسال گاه هر برسانند محكمه باطالع دارند خبر اگر كه نمايد دعوت باشند داشته خبري. ميشود داده او فرضي موت حكم نشود ثابت غايب حيات و بگذرد اعالن اولين تاريخ

آن- 1024ماده در آنها همه كه ميشود اين بر فرض شوند تلف حادثه يك در متعدد اشخاص اگرمواد . مقررات اجراء از مانع ماده اين مفاد مرده‌اند اين 874و 873واحد اول جلد

. بود نخواهد قانون

61

Page 62: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

محكمه- 1025ماده از نيز او فرضي موت حكم صدور از قبل ميتوانند مفقوداالثر غايب وراثرا كسي مزبور غائب اوال اينكه بر مشروط بدهد آنها بتصرف را او دارائي كه نمايند تقاضا

غائب خبر آخرين از تمام سال دو ثانيا و باشد نكرده معين خود اموال كردن اداره برايماده . رعايت ماده اين مورد در باشد معلوم او ممات يا حيات اينكه بدون باشد 1023گذشته

است . حتمي يكسال مدت باعالن راجعصورت- 1026ماده در تا بدهد ديگر كافيه تضمينات يا و ضامن بايد وراث قبل ماده مورد در

اموال عهده از باشند داشته او اموال بر حقي ثالث اشخاص صورتيكه در يا و غايب مراجعتباقي غائب فرضي موت حكم صدور موقع تا مزبور تضمينات برآيند ثالث اشخاص حق يا و

. بود خواهدرا- 1027ماده او اموال كسانيكه شود پيدا غائب اگر نيز فرضي فوت حكم صدور از بعد

حين مزبور اموال منافع يا و عوض يا اعيان از كه را آنچه بايد كرده‌اند تصرف وراثت بعنوان . دارند مسترد ميباشد موجود غايب شدن پيدا

زوجه- 1028ماده نفقه بايد ميشود معين مفقوداالثر غايب اموال كردن اداره براي كه امينياز را غايب اوالد و باشد كرده تعهد زوج را او نفقه و نگذشته او مدت كه منقطعه يا دائم

است . محكمه بعهده آن تعيين نفقه ميزان در اختالف صورت در نمايد تاديه غايب دارائيتقاضاي- 1029ماده ميتواند او زن و باشد مفقوداالثر غايب تمام سال چهار شخصي گاه هر

ماده رعايت با صورت اين در كند .1023طالق ميدهد طالق را او حاكمنمايد- 1030ماده مراجعت عده مدت انقضاء از قبل و طالق وقوع از پس غائب شخص اگر

. ندارد رجوع حق مزبور مدت انقضاء از بعد ولي دارد رجوع حق طالق به قانون‌ نسبت متنهشتم-< قسمت مدني قانون مدني

قرابت - در ششم كتاب

.1031ماده سببي- قرابت و نسبي قرابت است قسم دو بر قرابتاست- :1032ماده ذيل طبقات بترتيب نسبي قرابت

. اوالد - اوالد و اوالد مادر و پدر اول طبقه. آنها - اوالد و خواهر و برادر و اجداد دوم طبقه

. آنها - اوالد و خاالت و اخوال و عمات و اعمام سوم طبقهدر مثال ميگردد معين طبقه آن در نسلها بعده نسبي قرابت بعد و قرب درجات طبقه هر در

دوم درجه در اوالد اوالد به نسبت و اول درجه در اوالد با مادر و پدر قرابت اول طبقهطبقه از اول درجه در جده و وجد خواهر و برادر قرابت دوم طبقه در هكذا و بود خواهد

سوم طبقه در و بود خواهد دوم طبقه از دوم درجه در پدر جد و خواهر و برادر اوالد و دومدوم درجه در آنها اوالد درجه و سوم طبقه از اول درجه در خاله و عمه و دائي و عمو قرابت

است . طبقه آن ازهمان- 1033ماده در باشد داشته نسبي قرابت نفر يك با كه درجه بهر و خط هر در كس هر

زن مادر و پدر بنابراين داشت خواهد او زوجه يا زوج با سببي قرابت درجه همان به و خطدوم درجه سببي اقرباي از زن يك شوهر خواهر و برادر و مرد آن اول درجه اقرباي مرد يك

. بود خواهند زن آن

طالق - و نكاح در هفتم كتابنكاح - در اول باب

خواستگاري - در اول فصل

.1034ماده نمود- خواستگاري توان مي باشد نكاح موانع از خالي كه را زني هربين- 1035ماده كه مهريه از قسمتي يا تمام چه اگر نميكند زوجيت علقه ايجاد ازدواج وعده

مرد و زن از يك هر بنابراين باشد شده پرداخت گرديده مقرر ازدواج موقع براي طرفينتواند نمي ديگر طرف و كند امتناع وصيت از تواند مي نشده جاري نكاح عقد كه مادامخسارتي مطالبه وصلت از امتناع صرف جهت از يا و كرده ازدواج به مجبور را او بهيچوجه

نمايد.

62

Page 63: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

. 1036ماده شد- حذف

كه- 1037ماده را هدايائي منظور وصلت خوردن بهم صورت در تواند مي نامزدها از يك هر . موجود هدايا عين اگر كند مطالبه است داده منظور وصلت براي او ابوين يا ديگر بطرف

هدايا آن اينكه مگر ميشود داشته نگاه عادتا كه بود خواهد هدايائي قيمت مستحق نباشد. باشد شده تلف ديگر طرف تقصير بدون

فوت- 1038ماده اثر در منظور وصلت كه موردي در بقيمت رجوع حيث از قبل ماده مفاد. بود نخواهد مجري بخورد بهم نامزدها از يكي

. 1039ماده شد- حذف

كه- 1040ماده كند تقاضا مقابل طرف از منظور وصلت انجام براي ميتواند طرفين از يك هر

. دهد ارائه سل و سوزاك و سفليس قبيل از مهم مسريه امراض از بصحت طبيب تصديق

ازدواج - براي صحي قابليت دوم فصل

است- .1041ماده ممنوع بلوغ از قبل نكاح - صحيح عليه مولي مصلحت رعايت شرط به و ولي اجازه با بلوغ از قبال نكاح عقد تبصره

. باشد مي . 1042ماده شد- حذف

به- 1043ماده موقوف باشد رسيده بلوغ سن به چه اگر نكرده شوهر هنوز كه دختري نكاحاجازه دادن از موجه علت بدون پدري جد يا پدر هرگاه و است او پدري جد يا پدر اجازه

كه مردي كامل معرفي با ميتواند دختر صورت اين در و ساقط او اجازه كند مضايقهاخذ از پس شده داده قرار آنها بين كه مهري و نكاح شرايط و نمايد ازدواج او با ميخواهد

. نمايد اقدام ازدواج ثبت به نسبت و مراجعه ازدواج دفتر به خاص مدني دادگاه از اجازه"1044ماده عادتا- نيز آنها از استيذان و نباشند حاضر محل در پدري جد يا پدر كه صورتي در

ازدواج به اقدام تواند مي وي باشد، داشته ازدواج به احتياج نيز دختر و بوده ممكن غيرنمايد.

مي - خاص مدني دادگاه در فوق موارد احراز به منوط دفترخانه در ازدواج اين ثبت تبصرهباشد.

نكاح - موانع در سوم فصل

باشد- :1045ماده زنا يا شبهه از حاصل قرابت چه اگر است ممنوع ذيل نسبي اقارب با نكاح 1. برود- باال كه قدر هر جدات و مادر با و اجداد و پدر با نكاح 2. برود- پائين كه قدر هر اوالد با نكاح 3. برود- پائين كه قدر هر تا آنها اوالد و خواهر و برادر با نكاحجدات- .4 و اجداد و مادر و پدر خاالت و عمات و خود خاالت و عمات با نكاح

:1046ماده اينكه- بر مشروط است نسبي قرابت حكم در نكاح حرمت حيث از رضاعي قرابت. باشد - شده حاصل مشروع حمل از زن شير اوال. باشد - شده مكيده پستان از مستقيما شير ثانيا

يا - و روز شبانه يك الاقل طفل در 15ثالثا اينكه بدون باشد خورده كامل شير متوالي دفعه. بخورد را ديگر زن شير يا ديگر غذاي بين

. باشد - او تولد از سال دو شدن تمام از قبل طفل خوردن شير رابعااگر - بنابراين باشد شوهر يك از و زن يك از است خورده طفل كه شيري مقدار خامساحرمت موجب بخورد ديگر زن شير از مقداري و زن يك شير از مقداري روز شبانه در طفل

. پسر يك و دختر يك زن يك اگر همچنين و باشد يكي زن دو آن شوهر چه اگر نميشود

63

Page 64: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

آن يا و پسر آن باشد داده شير ديگر بشوهر متعلق شير از را يك هر كه باشد داشته رضاعي. نميباشد ممنوع حيث اين از آنها بين ازدواج و نبوده رضاعي خواهر و برادر دختر

است- :1047ماده دائمي ممنوع مصاهره بواسطه ذيل اشخاص بين نكاح 1. رضاعي- و نسبي از اعم باشد كه درجه هر از او زن جدات و مادر و مرد بيناو- 2 احفاد از يكي زن يا پسر زن يا اجداد از يكي زن يا و پدر زن سابقا كه زني و مرد بين

. باشد رضاعي قرابت چند هر است بودهو- 3 زن بين اينكه بر مشروط رضاعي ولو باشد كه درجه هر از زن اوالد از اناث با مرد بين

. باشد شده واقع زناشويي شوهر.1048ماده باشد- منقطع بعقد چه اگر است ممنوع خواهر دو بين جمعاجازه- 1049ماده با مگر بگيرد را خود زن خواهر دختر يا و زن برادر دختر نميتواند هيچكس

. خود زنكه- 1050ماده را زني يا و نكاح حرمت و زوجيت علقه بوجود علم با را دار شوهر زن كس هر

باطل عقد كند عقد خود براي نكاح حرمت و بعده علم با است وفات عده در يا طالق عده در. ميشود موبد حرام شخص آن بر مطلقا زن آن و

يا- 1051ماده بتمام جهل روي از عقد كه است جاري نيز موردي در فوق ماده در مذكور حكموقوع عدم و جهل صورت در باشد شده واقع هم نزديكي و بوده فوق مذكوره امور از يكي

. نميشود حاصل ابدي حرمت ولي باطل عقد نزديكياست- .1052ماده ابدي حرمت موجب ميشود حاصل بالعان كه تفريقياست- .1053ماده ابدي حرمت موجب بحرمت علم با و است باطل احرام حال در عقداست- .1054ماده ابدي حرمت موجب است رجعيه و عده در كه زني يا دار شوهر زن با زناينزديكي- 1055ماده حكم در نكاح مانعيت حيث از باشد نكاح بر سابق اگر زنا و بشبهه نزديكي

نيست . سابق نكاح مبطل ولي است صحيح نكاح با.1056ماده كند- تزويج را او دختر يا خواهر يا مادر نميتواند كند شنيع عمل پسري با كسي اگرحرام- 1057ماده مرد آن بر شده مطلقه و بوده يكنفر زوجه متوالي مرتبه سه كه زني

او با نزديكي وقوع از پس و آمده در ديگري مرد بزوجيت دائم بعقد اينكه مگر ميشود . باشد شده حاصل فراق فوت يا فسخ يا طالق بواسطه

بر- 1058ماده باشد شده مطلقه است عددي آن تاي شش كه طالق نه به كه شخصي هر زن. ميشود موبد حرام شخص آن

نيست- .1059ماده جايز مسلم غير با مسلمه نكاحبه- 1060ماده موكول ندارد قانوني مانع كه هم مواردي در خارجه تبعه با ايراني زن ازدواج

است . دولت طرف از مخصوص اجازهدولتي- 1061ماده محصلين و رسمي مامورين و مستخدمين از بعضي ازدواج ميتواند دولت

. نمايد مخصوص اجازه به موكول باشد خارجه تبعه كه زني با را

نكاح - صحت شرايط چهارم فصل

ازدواج- 1062ماده قصد بر داللت صريحا كه بالفاظي قبول و ايجاب به ميشود واقع نكاحنمايد.طرف- 1063ماده از يا و شود صادر زن و مرد خود طرف از ممكنست قبول و ايجاب

. دارند عقد حق قانونا كه اشخاصي.1064ماده باشد- قاصد و بالغ و عاقل بايد عاقداست- .1065ماده عقد صحت شرط قبول و ايجاب عرفي تواليواقع- 1066ماده نيز الل طرف از باشاره عقد باشند الل دو هر يا متعاقدين از يكي گاه هر

. باشد عقد انشاء از حاكي وضوح بطور اينكه بر مشروط ميشودشبهه- 1067ماده ديگر طرف شخص در طرفين از هيچيك براي كه بنحوي شوهر و زن تعيين

است . نكاح صحت شرط نباشداست- .1068ماده بطالن موجب عقد در تعليقخيار- 1069ماده شرط دائم نكاح در ولي است باطل نكاح بعقد نسبت فسخ خيار شرط

آنست مثل فسخ از بعد و باشد معين آن مدت اينكه بر مشروط است جايز صداق به نسبت. باشد نشده ذكر مهر اصال كه

64

Page 65: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

را- 1070ماده عقد كره زوال از بعد مكره گاه هر و است عقد نفوذ شرط زوجين رضاي. باشد قصد فاقد عاقد كه بوده بدرجه اكراه اينكه مگر است نافذ كند اجازه

نكاح - در وكالت پنجم فصل

. 1071ماده دهد- بغير وكالت نكاح عقد براي تواند مي زن و مرد از يك هرخود- 1072ماده براي را موكله تواند نمي وكيل شود داده اطالق بطور وكالت صورتيكه در

. باشد شده داده باو صريحا اذن اين اينكه مگر كند تزويجكرده- 1073ماده معين ديگر خصوصيات يا مهر يا بشخص راجع موكل كه آنچه از وكيل اگر

. بود خواهد موكل تنفيذ بر متوقف عقد صحت كند تخلفوكيل- 1074ماده و بوده قيد بدون وكالت كه است جاري نيز موردي در فوق ماده حكم

. باشد نكرده را موكل مصلحت مراعات

منقطع - نكاح در ششم فصل

. 1075ماده باشد- شده واقع معيني مدت براي كه است منقطع وقتي نكاح.1076ماده شود- معين كامال بايد منقطع نكاح مدتدر- 1077ماده و ارث باب در كه همانست او مهر به و زن بوراثت راجع احكام منقطع نكاح در

است . شده مقرر آتي فصل

- مهر در هفتم فصل

.1078ماده داد- قرار مهر توان مي باشد نيز تملك قابل و داشته ماليت كه را چيزي هر.1079ماده باشد- معلوم بشود آنها جهالت رفع كه حدي تا طرفين بين بايد مهراست- .1080ماده طرفين بتراضي منوط مهر مقدار تعييننكاح- 1081ماده معين مدت در مهر تاديه عدم صورت در كه شود شرط نكاح عقد در اگر

است . باطل شرط ولي صحيح مهر و نكاح بود خواهد باطلآن- 1082ماده در بخواهد كه تصرفي نوع هر ميتواند شود مي مهر مالك زن ، عقد بمجرد

بنمايد..1083ماده داد- قرار اقساطي يا مدت توان مي مهر از قسمتي يا تمام تاديه براياز- 1084ماده بعد يا و بوده معيوب عقد از قبل گردد معلوم و باشد معين عين مهر گاه هر

است . تلف و عيب ضامن شوهر شود تلف يا و عيوب تسليم از قبل و عقددارد- 1085ماده شوهر مقابل در كه وظايفي ايفاء از نشده تسليم باو مهر تا تواند مي زن

. بود نخواهد نفقه حق مسقط امتناع اين و باشد حال او مهر اينكه بر مشروط كند امتناعدارد- 1086ماده شوهر مقابل در كه وظائفي بايفاء خود باختيار مهر اخذ از قبل زن اگر

مهر مطالبه براي كه حقي معذالك كند استفاده قبل ماده حكم از تواند نمي ديگر نمود قيام. شد نخواهد ساقط دارد

و- 1087ماده است صحيح نكاح باشد شده شرط مهر عدم يا نشده ذكر مهر دائم نكاح در اگرمعين مهر بر تراضي از قبل اگر و كنند معين بتراضي را مهر عقد از بعد ميتوانند طرفين

بود . خواهد مهرالمثل مستحق زوجه شود واقع نزديكي آنها بينبميرد- 1088ماده نزديكي از قبل و مهر تعيين از قبل زوجين از يكي اگر قبل ماده مورد در

نيست . مهري هيچگونه مستحق زنصورت- 1089ماده اين در شود داده ثالثي شخص يا بشوهر مهر تعيين اختيار است ممكن

. كند معين بخواهد قدر هر را مهر تواند مي ثالث شخص يا شوهرمعين- 1090ماده مهرالمثل از بيشتر نميتواند زن شود داده زن به مهر تعيين اختيار اگر

نمايد.و- 1091ماده صفات ساير و خانوادگي شرافت حيث از زن حال بايد مهرالمثل تعيين براي

گرفته نظر در غيره و محل معمول همچنين و اقارب اقران و اماثل به نسبت او وضعيتشود.

65

Page 66: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

خواهد- 1092ماده مهر نصف مستحق زن دهد طالق را خود زن نزديكي از قبل شوهر گاه هريا مثال يا عينا را نصف از مازاد دارد حق باشد داده قبال را مهر نصف از بيش شوهر اگر و بود

. كند استرداد قيمتاخود- 1093ماده زن مهر تعيين و نزديكي از قبل شوهر و باشد نشده ذكر عقد در مهر گاه هر

مهرالمثل مستحق دهد طالق آن از بعد اگر و است مهرالمتعه مستحق زن دهد طالق را. بود خواهد

. 1094ماده شود- مي مالحظه فقر و غنا حيث از مرد حال مهرالمتعه تعيين براياست- .1095ماده بطالن موجب عقد در مهر عدم منقطع نكاح درهمچنين- 1096ماده و نميشود مهر سقوط موجب مدت اثناء در زن موت منقطع نكاح در

. نكند نزديكي او با مدت آخر تا شوهر اگر استنصف- 1097ماده بايد ببخشد را نكاح مدت تمام نزديكي از قبل شوهر گاه هر منقطع نكاح در

. بدهد را مهرنشده- 1098ماده واقع نزديكي و بوده باطل منقطع يا دائم از اعم نكاح عقد كه صورتي در

. نمايد استرداد را آن ميتواند شوهر گرفته را مهر اگر و ندارد مهر حق زناست- .1099ماده مهرالمثل مستحق زن نزديكي وقوع و نكاح بفساد زن جهل صورت دردر- 1100ماده باشد غير ملك يا باشد نداشته ماليت يا باشد مجهول مهرالمسمي صورتيكه در

يا مثل مستحق سوم صورت در و بود خواهد مهرالمثل مستحق زن دوم و اول صورت. نمايد اجازه مال صاحب اينكه مگر بود خواهد آن قيمت

در- 1101ماده مگر ندارد مهر حق زن شود فسخ بجهتي نزديكي از قبل نكاح عقد گاه هرنصف مستحق زن نكاح فسخ وجود با صورت اين در كه باشد عنن ، فسخ موجب صورتيكه

است . مهر

بيكديگر - نسبت زوجين تكاليف و حقوق در هشتم فصل

و- 1102ماده حقوق و موجود طرفين بين زوجيت روابط شد واقع صحت بطور نكاح همينكه. ميشود برقرار همديگر مقابل در زوجين تكاليف

.1103ماده يكديگرند- با معاشرت بحسن مكلف شوهر و زن.1104ماده نمايند- معاضدت بيكديگر خود اوالد تربيت و خانواده مباني تشييد در بايد زوجيناست- .1105ماده شوهر خصائص از خانواده رياست زوجين روابط دراست- .1106ماده شوهر بعهده زن نفقه دائم عقد دربا- 1107ماده متعارف بطور كه البيت اثاث و غذا و البسه و مسكن از است عبارت نفقه

بواسطه او احتياج يا خادم بداشتن زن عادت صورت در خادم و باشد متناسب زن وضعيت. اعضاء نقصان يا مرض

نفقه- 1108ماده مستحق كند امتناع زوجيت وظايف اداي از مشروع مانع بدون زن گاه هر. بود نخواهد

حال- 1109ماده در طالق اينكه مگر است شوهر عهده بر عده زمان در رجعيه مطلقه نفقهنفقه حق زن باشد بائن طالق يا نكاح فسخ جهت از عده اگر ليكن باشد شده واقع نشوز

نفقه حق حمل وضع زمان تا اينصورت در كه خود شوهر از حمل صورت در مگر نداردداشت . خواهد

.1110ماده ندارد- نفقه حق زن وفات عده دردر- 1111ماده كند رجوع بمحكمه نفقه دادن از شوهر استنكاف صورت در ميتواند زن

. كرد خواهد محكوم آن بدادن را شوهر و معين را نفقه ميزان محكمه اينصورتماده- 1112ماده مطابق نباشد ممكن قبل ماده در مذكور حكم اجراء خواهد 1129اگر رفتارشد.آن- 1113ماده بر مبني عقد آنكه يا شده شرط اينكه مگر ندارد نفقه حق زن انقطاع عقد در

. باشد شده جاريمنزل- 1114ماده تعيين اختيار آنكه مگر نمايد سكني ميكند تعيين شوهر كه منزلي در بايد زن

. باشد شده داده بزنشرافتي- 1115ماده يا مالي يا بدني ضرر خوف متضمن منزل يك در شوهر با زن بودن اگر

مزبور ضرر مظنه ثبوت صورت در و كند اختيار عليحده مسكن ميتواند زن باشد زن براي

66

Page 67: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

مزبور بمنزل بازگشتن در زن كه مادام و داد نخواهد شوهر بمنزل بازگشت حكم محكمه. بود خواهد شوهر عهده بر نفقه است معذور

زن- 1116ماده سكناي محل نيافته خاتمه زوجين بين محاكمه كه مادام فوق ماده مورد درنزديك اقرباي نظر جلب با محكمه تراضي عدم صورت در و شود مي معين طرفين بتراضيمورد محل محكمه خود نباشد اقربائي صورتيكه در و نمود خواهد معين زنرا منزل طرفين

. كرد خواهد معين را اطمينانييا- 1117ماده خانوادگي مصالح منافي كه صنعتي يا حرفه از را خود زن تواند مي شوهر

. كند منع باشد زن يا خود حيثيات.1118ماده بكند- خواهد مي كه را تصرفي هر خود دارائي در تواند مي مستقال زننباشد- 1119ماده مزبور عقد مقتضاي با مخالف كه شرطي هر ميتوانند ازدواج عقد طرفين

ديگر زن شوهر گاه هر شود شرط اينكه مثل بنمايد ديگر الزم عقد يا ازدواج عقد ضمن دريا كند سوءقصد زن حيات عليه بر يا نمايد انفاق ترك يا شود غائب معيني مدت در يا بگيرد

در وكيل و وكيل زن شود تحمل قابل غير يكديگر با آنها زندگاني كه نمايد رفتاري سوءمطلقه را خود نهايي حكم صدور و محكمه در شرط تحقق اثبات از پس كه باشد توكيل

سازد.

نكاح - عقد انحالل در دوم باب

.1120ماده - شود- مي منحل انقطاع عقد در مدت بذل به يا طالق به يا فسخ به نكاح عقد

نكاح - فسخ امكان مورد در اول فصل

براي- 1121ماده باشد ادواري يا مستمر اينكه از اعم استقرار بشرط زوجين از يك هر جنوناست . فسخ حق موجب مقابل طرف

براي- 1122ماده فسخ حق موجب باشد زناشوئي وظيفه ايفاء از مانع كه مرد در ذيل عيوب: بود خواهد زن

نشود- .1 رفع حاكم به زن رجوع تاريخ از يكسال مدت گذشتن از بعد اينكه بشرط عننخصاء- 2 3. باشد- نداده انجام را زناشوئي عمل يكبار ولو اينكه شرط به عنن 4. نباشد- زناشوئي عمل به قادر كه اي اندازه به تناسلي آلت بودن مقطوع

بود- :1123ماده خواهد مرد براي فسخ حق موجب زن در ذيل عيوبقرن- .1 جذام- .2 برص- .3 افضاء- 4 5. گيري- زمينچشم- .6 دو هر از نابينائي

عقد- 1124ماده حال در مزبور عيب كه است مرد براي فسخ حق موجب صورتي در زن عيوباست . داشته وجود

زن- 1125ماده براي فسخ حق موجب شود حادث هم عقد از بعد گاه هر مرد در عنن و جنون. بود خواهد

از- 1126ماده بعد بوده ديگر طرف در مذكوره بامراض عالم عقد از قبل كه زوجين از يك هرداشت . نخواهد فسخ حق عقد

خواهد- 1127ماده حق زن گردد مقاربتي امراض از يكي به مبتال عقد از بعد شوهر هرگاه. بود نخواهد نفقه حق مانع مزبور بعلت امتناع و نمايد امتناع او با نزديكي از كه داشت

كه- 1128ماده شود معلوم عقد از بعد و شده شرط خاصي صفت طرفين از يكي در گاه هروصف خواه بود خواهد فسخ حق مقابل طرف براي بود مقصود وصف فاقد مذكور طرف

. باشد شده واقع آن بر متبانيا عقد يا شده تصريح عقد در مذكور

67

Page 68: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

الزام- 1129ماده و محكمه حكم اجراء امكان عدم و نفقه دادن از شوهر استنكاف صورت دربطالق اجبار را او شوهر حاكم و كند رجوع بحاكم طالق براي ميتواند زن نفقه بدادن او

نفقه. . دادن از شوهر عجز صورت در است همچنين مينمايدصورتيكه- 1130ماده در نمايد طالق تقاضاي و مراجعه شرع حاكم به ميتواند زن زير مورد در

از جلوگيري براي ميتواند است حرج و عسر موجب زوجيت دوام كه شود ثابت محكمه برايطالق شرع حاكم اذن به نشدن ميسر صورت در و نمايد طالق به اجبار را زوج حرج و ضرر

. ميشود دادهفسخ- 1131ماده بعلت اطالع از بعد دارد فسخ حق كه طرفي اگر و است فوري فسخ خيار

داشته آن فوريت و فسخ بحق علم اينكه بشرط ميشود ساقط او خيار نكند فسخ را نكاحاست . عادت و عرف بنظر بوده الزم خيار از استفاده امكان براي مدتيكه تشخيص باشد

نيست- .1132ماده شرط است مقرر طالق براي كه ترتيباتي رعايت نكاح فسخ در

طالق - در دوم فصلكليات - در اول مبحث

.1133ماده دهد- طالق را خود زن بخواهد كه وقت هر ميتواند مردبشنوند- 1134ماده را طالق كه عادل مرد نفر دو الاقل حضور در و طالق بصيغه بايد طالق

. گردد واقعاست- .1135ماده باطل بشرط معلق طالق و باشد منجر بايد طالقباشد- .1136ماده مختار و قاصد و عادل و بالغ بايد دهنده طالق.1137ماده دهد- طالق را او زن عليه مولي مصلحت صورت در ميتواند دائمي مجنون ولي.1138ماده نمود- اجرا وكيل بتوسط را طالق صيغه است ممكنطرف- 1139ماده از آن بذل يا مدت بانقضاء منقطعه زن و است دائم عقد مخصوص طالق

. ميشود خارج زوجيت از شوهرزن- 1140ماده اينكه مگر نيست صحيح نفاس حال در يا زنانگي عادت مدت در زن طالق

اطالع كه بطوري باشد غائب شوهر يا شود واقع زن با نزديكي از قبل طالق يا باشد حامل. كند حاصل نتواند زن بودن زنانگي عادت از

. 1141ماده باشد- حامل يا يائسه زن اينكه مگر نيست صحيح مواقعه طهر در طالقكه- 1142ماده است صحيح وقتي شود نمي زنانگي عادت سن اقتضاي وجود با كه زني طالق

. باشد گذشته ماه سه زن با نزديكي آخرين تاريخ از

طالق - اقسام در دوم مبحث

رجعي- : 1143ماده و بائن است قسم دو بر طالقنيست- .1144ماده رجوع حق شوهر براي بائن طالق دراست- :1145ماده بائن طالق ذيل موارد در

1. شود- واقع نزديكي از قبل طالقيكهيائسه- .2 طالق 3. باشد- نكرده بعوض رجوع زن كه مادام مبارات و خلع طالقرجوع- 4 نتيجه در وصلت اينكه از اعم آيد بعمل متوالي وصلت سه از بعد كه طالق سومين

جديد . نكاح نتيجه در يا باشدكه- 1146ماده مالي مقابل در دارد خود شوهر از كه كراهتي بواسطه زن آنستكه خلع طالق

يا و بيشتر يا و آن معادل يا مهر عين مزبور مال اينكه از اعم بگيرد طالق دهد مي بشوهر. باشد مهر از كمتر

زائد- 1147ماده بايد عوض صورت اين در ولي باشد طرفين از كراهت آنستكه مبارات طالق. نباشد مهر ميزان بر

است- .1148ماده رجوع حق عده مدت در شوهر براي رجعي طالق درمشروط- 1149ماده كند رجوع بر داللت كه شود مي حاصل فعلي يا لفظ بهر طالق در رجوع

. باشد رجوع بقصد مقرون اينكه بر

68

Page 69: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

عده - در سوم مبحث

است- 1150ماده شده منحل او نكاح عقد كه زني آن انقضاي تا كه مدتي از است عبارت عده. كند اختيار ديگر شوهر نميتواند

عادت- 1151ماده سن اقتضاي با زن اينكه مگر است طهر سه نكاح فسخ عده و طالق عدهاست . ماه سه او عده صورت اين در كه نبيند زنانگي

غير- 1152ماده در منقطع نكاح مورد در آن انقضاء و مدت بذل و نكاح فسخ و طالق عدهچهل اينصورت در كه نبيند زنانگي عادت سن اقتضاي با زن اينكه مگر است طهر دو حامل

است . روز پنج وحمل- 1153ماده وضع تا حامله زن مورد در آن انقضاء و مدت بذل و نكاح فسخ و طالق عده

است .مگر- 1154ماده است روز ده و ماه چهار حال هر در منقطع در چه و دائم در چه وفات عده

اينكه بر مشروط است حمل وضع موقع تا وفات عده صورت اين در كه باشد حامل زن اينكههمان عده مدت واال باشد بيشتر روز ده و ماه چهار از حمل وضع و شوهر فوت بين فاصله

. بود خواهد روز ده و ماه چهارعده- 1155ماده نه يائسه زن همچنين و نشده واقع نزديكي خود شوهر و او بين كه زني

. شود رعايت بايد مورد هر در وفات عده ولي نكاح فسخ عده نه و دارد طالقاز- 1156ماده بايد باشد داده طالق را او حاكم و بوده مفقوداالثر غايب او شوهر كه زني

. نگاهدارد وفات عده طالق تاريخ.1157ماده نگاهدارد- طالق عده بايد كند نزديكي كسي با شبهه به كه زني

اوالد - در هشتم كتابنسب - در اول باب

تاريخ- 1158ماده از اينكه بر مشروط است شوهر به ملحق زوجيت زمان در متولد طفل. باشد نگذشته ماه ده از بيشتر و ماه شش از كمتر تولد زمان تا نزديكي

بر- 1159ماده مشروط است شوهر به ملحق شود متولد نكاح انحالل از بعد كه طفلي هرماه دو از بيش طفل والدت روز تا نكاح انحالل تاريخ از و نكرده شوهر هنوز مادر اينكه

يا و ماه شش از كمتر والدت زمان تا نزديكي تاريخ از كه شود ثابت كه آن مگر باشد نگذشته. باشد گذشته ماه ده از بيش

طفلي- 1160ماده و كند شوهر مجددا زن و شود منحل نزديكي از پس نكاح عقد صورتيكه درشوهر آن به او الحاق قبل مواد مطابق كه شود مي ملحق بشوهري طفل گردد متولد او ازطفل باشد ممكن شوهر دو بهر طفل الحاق قبل مواد مطابق كه صورتي در است ممكن

. كند داللت آن خالف بر قطعيه امارات آنكه مگر است دوم بشوهر ملحقباشد- 1161ماده نموده خود ابوت به اقرار ضمنا يا صريحا شوهر گاه هر قبل مواد مورد در

. بود نخواهد مسموع او از ولد نفي دعوييافتن- 1162ماده اطالع تاريخ از پس عادتا مدتيكه در بايد ولد نفي دعوي قبل مواد مورد در

حال هر در و گردد اقامه باشد مي كافي دعوي اقامه امكان براي طفل تولد از شوهرمسموع طفل تولد از شوهر يافتن اطالع تاريخ از ماه دو انقضاء از پس مزبور دعوي

. بود نخواهدبراي- 1163ماده را تولد تاريخ و نبوده طفل تولد حقيقي تاريخ از مطلع شوهر مورديكه در

تاريخ از شوهر بعدها و باشد او به طفل الحاق موجب كه بنوعي باشند نموده مشتبه اوخواهد خدعه كشف تاريخ از ماه دو نفي دعوي زمان مرور مدت شود مطلع تولد حقيقي

بود.چه- 1164ماده اگر است جاري نيز شبهه به نزديكي از متولد طفل مورد در قبل مواد احكام

. نباشد مشتبه طفل مادرو- 1165ماده بوده اشتباه در كه شود مي بطرفي ملحق فقط بشبهه نزديكي از متولد طفل

. بود خواهد دو بهر ملحق بوده‌اند اشتباه در دو هر صورتيكه در

69

Page 70: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بهر- 1166ماده طفل نسبت باشد باطل طفل ابوين بين نكاح مانعي وجود بواسطه گاه هر . در بود خواهد نامشروع بديگري نسبت و مشروع بوده مانع وجود بر جاهل كه ابوين از يك

است . مشروع دو بهر نسبت طفل نسب دو هر جهل صورت.1167ماده نميشود- زاني به ملحق زنا از متولد طفل

اطفال - تربيت و نگاهداري در دوم باب

است- .1168ماده ابوين تكليف هم و حق هم اطفال نگاهداريپس- 1169ماده داشت خواهد اولويت او والدت تاريخ از سال دو تا مادر طفل نگاهداري براي

حضانت هفتم سال تا كه اناث باطفال نسبت مگر است پدر با حضانت اينمدت انقضاء از. بود خواهد مادر با آنها

شوهر- 1170ماده بديگري يا شود بجنون مبتال است او با طفل حضانت مدتيكه در مادر اگر. بود خواهد پدر با حضانت حق كند

چند- 1171ماده هر بود خواهد است زنده آنكه با طفل حضانت ابوين از يكي فوت صورت در. باشد كرده معين قيم او براي و بوده طفل پدر متوفي

نگاهداري- 1172ماده از است آنها بعهده طفل حضانت مدتيكه در ندارند حق ابوين از هيچيكيا قيم تقاضاي يا ديگري بتقاضاي بايد حاكم ابوين از يكي امتناع صورت در كند امتناع او

حضانت كه ابوين از يك بهر را طفل نگاهداري المعموم مدعي بتقاضاي يا و اقربا از يكيو پدر بخرج را حضانت نباشد موثر يا ممكن الزام كه صورتي در و كند الزام است او بعهده

. كند تامين مادر بخرج باشد شده فوت پدر گاه هر

( تاريخ( 1173ماده : 11/6/76در گردد مي اصالح زير بشرح

تحت- 1173ماده طفل كه مادري يا پدر اخالقي انحطاط يا مواظبت عدم اثر در هرگاهمحكمه ، باشد خطر معرض در طفل اخالقي تربيت يا و جسماني صحت ، اوست حضانت

هر قضائي حوزه رئيس بتقاضاي يا او قيم بتقاضاي يا طفل اقرباي بتقاضاي ميتواند. كند اتخاذ بداند مقتضي طفل حضانت براي كه را تصميمي

است : والدين از يك هر اخالقي انحطاط يا و مواظبت عدم مصاديق از ذيل مواردقمار- .1 و مخدر مواد ، الكل به آور زيان اعتياد 2. فحشاء- و اخالقي فساد به اشتهاردقانوني- .3 پزشكي تشخيص با رواني بيماريهاي به ابتالفحشاء،- 4 و فساد مانند اخالقي ضد مشاغل در ورود به او اجبار يا طفل از استفاده سوء

قاچاق . و گري تكديمتعارف- .5 حد از خارج جرح و ضرب تكرار

سكونت- 1174ماده منزل يك در طفل ابوين ديگر جهت بهر يا طالق بعلت صورتيكه دررا خود طفل مالقات حق باشد نمي او حضانت تحت طفل كه ابوين از يك هر باشند نداشته

ابوين بين اختالف صورت در بان مربوطه جزئيات ساير و مالقات مكان و زمان تعيين دارداست . محكمه با

گرفت- 1175ماده اوست با حضانت كه مادري از يا و پدر از يا و ابوين از نميتوان را طفلقانوني . علت وجود صورت در مگر

بغير- 1176ماده طفل تغذيه صورتيكه در مگر بدهد شير خود طفل به كه نيست مجبور مادر. نباشد ممكن مادر شير

.1177ماده كند- احترام آنها به بايد باشد كه سني هر در و بوده خود ابوين مطيع بايد طفلحسب- 1178ماده بر خويش اطفال بتربيت خود توانائي حدود در كه هستند مكلف ابوين

. بگذارند مهمل را آنها نبايد و كنند اقدام مقتضيرا- 1179ماده خود طفل نميتوانند حق اين باستناد ولي دارند را خود طفل تنبيه حق ابوين

. نمايند تنبيه تاديب حدود از خارج

پدري - جد و پدر قهري واليت در سوم باب

70

Page 71: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

طفل- 1180ماده است همچنين و ميباشد خود پدري جد و پدر قهري واليت تحت صغير طفل. باشد صغر به متصل او جنون يا رشد عدم كه صورتي در مجنون يا رشيد غير

.1181ماده دارند- واليت اوالد به نسبت پدري جد و پدر از يك هربعلتي- 1182ماده يا محجور آنها از يكي و باشد داشته پدر جد هم و پدر هم طفل گاه هر

. شود مي ساقط او قانوني واليت گردد عليه مولي اموال در تصرف از ممنوعاو- 1183ماده قانوني نماينده ولي عليه مولي مالي حقوق و اموال به مربوطه امور كليه در

ميباشد.يا- 1184ماده و باشد نداشته را عليه مولي اموال كردن اداره لياقت طفل قهري ولي گاه هر

مدعي بتقاضاي يا طفل اقرباي بتقاضاي گردد ميل و حيف مرتكب او اموال مورد دردر العموم مدعي بطرفيت عليه مولي اموال در او خيانت يا لياقت عدم ثبوت از بعد العموم

ولي كه است جاري نيز موردي در حكم همين ميكند منضم بولي امين نفر يك حاكم محكمه. نباشد عليه مولي اموال كردن اداره به قادر آن امثال يا مرض يا سن كبر بواسطه طفل

مقررات- 1185ماده مطابق است مكلف العموم مدعي شود محجور طفل قهري ولي گاه هر. كند معين طفل براي قيمي قيم بتعيين راجعه

قويه- 1186ماده امارات طفل بدارائي نسبت قهري ولي امانت عدم براي كه مواردي دربخواهد را او عمليات به رسيدگي ابتدايي محكمه از است مكلف العموم مدعي باشد موجود

ماده مطابق شد معلوم او امانت عدم صورتيكه در كرده رسيدگي مورد اين در 1184محكمه. نمايد مي رفتار

بامور- 1187ماده نتواند كه علتي بهر حبس يا غيبت بواسطه منحصر قهري ولي گاه هربه امين يكنفر حاكم باشد نكرده معين خود طرف از هم را كسي و كند رسيدگي عليه مولي

او به راجعه امور ساير و عليه مولي اموال اداره و تصدي براي العموم مدعي پيشنهاد. كرد خواهد معين موقتا

تحت- 1188ماده كه خود اوالد براي ميتواند ديگري وفات از بعد پدري جد و پدر از يك هرمواظبت آنها تربيت و نگاهداري در خود فوت از بعد تا كند معين وصي ميباشند او واليت

. نمايد اداره را آنها اموال و كردهوصي- 1189ماده خود عليه مولي براي ديگري حيات با نميتواند پدري وجد پدر از هيچيك

. كند معينتعيين- 1190ماده اختيار كرده معين وصايت بسمت كه كسي به پدري جد يا پدر است ممكن

. بدهد عليه مولي براي را خود فوت بعد وصييا- 1191ماده و عليه مولي تربيت يا نگاهداري به قهري ولي طرف از منصوب وصي اگر

. ميشود منعزل نمايد خود وظايف انجام از امتناع يا نكند اقدام او امور اداره.1192ماده كند- معين مسلم غير وصي خود عليه مولي امور براي تواند نمي مسلم ولي" 1193ماده يا- سفيه بعدا اگر و ميشود خارج واليت تحت از شد رشيد و كبير طفل همينكه

. شود مي معين او براي قيمي شود مجنونناميده- 1194ماده طفل خاص ولي آنان از يكي طرف از منصوب وصي و پدري جد و پدر

-< ميشود. نهم قسمت مدني قانون مدني قانون‌ متن

خانواده - در نهم كتابانفاق - به الزام در سوم فصل

هفتم- 1195ماده كتاب از اول باب از هشتم فصل بموجب كه همانست زوجه نفقه احكام. ميشود مقرر فصل همين طبق بر و شده مقرر

نزولي- 1196ماده يا صعودي از اعم عمودي خط در نسبي اقارب فقط اقارب بين روابط در. يكديگرند اتفاق به ملزم

وسائل- 1197ماده شغلي به اشتغال بوسيله نتواند و بوده ندار كه است نفقه مستحق كسي. سازد فراهم را خود معيشت

بدهد- 1198ماده نفقه بتواند يعني باشد نفقه دادن از متمكن كه است انفاق به ملزم كسي . بايد تمكن تشخيص براي گردد مضيقه دچار خود معيشت وضع در حيث اين از اينكه بدون

. شود گرفته نظر در جامعه در او شخصي زندگاني وضع و تعهدات كليه

71

Page 72: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

بعهده- 1199ماده انفاق به او قدرت عدم يا پدر فوت از پس است پدر عهده بر اوالد نفقهعدم يا و پدري اجداد و پدر نبودن صورت در فاالقرب االقرب رعايت با است پدري اجدادبا . نباشد انفاق به قدر يا و زنده هم مادر گاه هر است مادر عهده بر نفقه آنها قدرت

و است النفقه واجب پدري جدات و مادري جدات و اجداد عهده به فاالقرب االقرب رعايتبحصه بايد را نفقه باشند مساوي اقربيت درجه حيث از مزبور جدات و اجداد از نفر چند اگر

. كنند تاديه متساوياست- . 1200ماده اوالد اوالد و اوالد بعهده فاالقرب االقرب رعايت با ابوين نفقهاقارب- 1201ماده نزولي عمودي خط در هم و صعودي عمودي خط در هم يكنفر گاه هر

مزبور اقارب بايد را او نفقه هستند مساوي درجه در انفاق به الزام حيث از كه باشد داشتهباشد داشته بالفصل اوالد و مادر و پدر نفقه مستحق اگر بنابراين كنند تاديه متساوي بحصه

" همچنين و بدهد سهمي مادر اينكه بدون كنند تاديه متساويا او اوالد و پدر بايد را او نفقه" متساويا اوالد و مادر بايد را او نفقه باشد داشته بالفصل اوالد و مادر نفقه مستحق اگر

بدهند.بدهد- 1202ماده را آنها همه نفقه نتواند منفق و باشند متعدد النفقه واجب اقارب اگر

. بود خواهند صعودي عمودي خط در اقارب بر مقدم نزولي عمودي خط در اقارببر- 1203ماده مقدم زوجه ديگر النفقه واجب نفر چند يا يك و زوجه بودن صورت در

. بود خواهد سايرينحاجب- 1204ماده رفع بقدر البيت اثاث و غذا و البسه و مسكن از است عبارت اقارب نفقه

منفق . استطاعت درجه گرفتن نظر در باپرداخت- 1205ماده كه كسي الزام چنانچه ، نفقه پرداخت از استنكاف يا غيبت موارد در

اموال از تواند مي النفقه واجب افراد مطالبه با دادگاه نباشد ممكن اوست عهده بر نفقهدر منفق اموال كه صورتي در دهد قرار مخارج متكفلين يا آنها اختيار در نفقه مقدار به اوو بپردازد قرض بعنوان را آنها نفقه توانند مي دادگاه اجازه با ديگري يا مادر نباشد اختيار

( . شماره رسمي روزنامه در منتشره اصالحي كند مطالبه غايب يا مستنكف شخص 11916از (2/11/64بتاريخ

طلب- 1206ماده و نمايد دعوي اقامه خود گذشته زمان نفقه براي ميتواند حال هر در زوجهزن شوهر ورشكستگي يا افالس صورت در و بوده ممتاز طلب مزبور نفقه بابت از او

. نمايند نفقه مطالبه ميتوانند آتيه به نسبت فقط اقارب ولي بود خواهد غرما بر مقدم

قيمومت - و حجر در دهم كتابكليات - در اول فصل

هستند- :1207ماده ممنوع خود مالي حقوق و اموال در تصرف از و محجور ذيل اشخاصصغار- .1 2. رشيد- غير اشخاصمجانين- .3

عقالئي- 1208ماده خود مالي حقوقي و اموال در او تصرفات كه است كسي رشيد غيرنباشد.

شد- .1209ماده حذف

محجور- 1210ماده رشد عدم يا جنون بعنوان بلوغ سن به رسيدن از بعد نميتوان را هيچكس

. باشد شده ثابت او جنون يا رشد عدم آنكه مگر نموداست- .1تبصره قمري تمام سال نه دختر در و قمري تمام سال پانزده پسر در بلوغ سنثابت- 2تبصره او رشد كه داد او به ميتوان صورتي در است شده بالغ كه را صغيري اموال

. باشد شدهاست- .1211ماده حجر مجب باشد كه درجه بهر جنونو- 1212ماده باطل باشد او مالي حقوق و اموال به مربوط كه تاحدي صغير اقوام و اعمال

و بالعوض صلح و هبه قبول مثل كند بالعوض تملك ميتواند مميز صغير معذالك است اثر بالمباحات . حيازت

72

Page 73: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

در- 1213ماده تصرفي هيچ نميتواند جنون حال در ادواري مجنون و مطلقا دائمي مجنونكه حقوقي اعمال لكن خود قيم يا ولي اجازه با ولو بنمايد خود مالي حقوق و اموال

. باشد مسلم او افاقه آنكه بر مشروط است نافذ مينمايد افاقه حال در ادواري مجنونقيم- 1214ماده يا ولي اجازه با مگر نيست نافذ خود اموال در رشيد غير تصرفات و معامالت

بالعوض تملكات معذلك و عمل انجام از بعد يا باشد شده داده قبال اجازه اين آنكه از اعم اواست . نافذ هم اجازه بدون باشد كه قبيل هر از

مجنون- 1215ماده يا صغير بدهد مجنون يا و مميز غير صغير بتصرف را مالي كسي گاه هر. بود نخواهد مال آن شدن تلف يا ناقص مسئول

است- . 1216ماده ضامن شود ضرر باعث رشيد غير يا مجنون يا صغير گاه هراست- 1217ماده آنان قيم يا ولي بعهده رشيد غير اشخاص و مجانين و صغار اموال اداره

است . مقرر بعد مواد و هشتم كتاب از سوم باب در كه بطوري

آن - ترتيب و قيم نصب موارد در دوم فصل

ميشود- :1218ماده قيم نصب ذيل اشخاص براي 1. ندارند- خاص ولي كه صغاري برايبوده- 2 آنها صغر بزمان متصل آنها رشد عدم يا جنون كه رشيد غير اشخاص و مجانين براي

. باشند نداشته خاص ولي وآنها- 3 صغر بزمان متصل آنها رشد عدم يا جنون كه رشيد غير اشخاص و مجانين براي

نباشد.آنها- 1219ماده اوالد براي بايد قبل ماده بموجب كه مواردي در است مكلف ابوين از يك هر

او از ، داده اطالع او نماينده يا و خود اقامت حوزه دادستان به را مراتب شود معين قيم. آورد بعمل قيم نصب براي الزم اقدام كه نمايد تقاضا

ماده- 1220ماده در مقرر تكليف انجام آنها اطالع عدم يا ابوين از هيچيك نبودن صورت در. مينمايند زندگي يكجا در قيم به محتاج شخص با كه است اقربائي بعهده قبل

ماده- 1221ماده بموجب كسي باشد 1218اگر داشته شوهر يا زن شود قيم نصب او براي بايدماده در مقرر تكليف انجام به مكلف نيز زوجه يا .1219زوج بود خواهند

ماده- 1222ماده مطابق كه شخصي بوجود انحاء از بنحوي دادستان كه موردي هر 1218دررا اشخاصي و رجوع خاص مدني دادگاه به بايد گرديد مسبوق شود قيم نصب او براي بايد

. خاص مدني دادگاه كند معرفي مزبور مدني دادگاه آن به ميداند مناسب قيمومت براي كهو ميكند صادر را او نصب حكم و معين قيم بسمت را نفر چند يا يك مزبور اشخاص ميان از

در نمايد معين ناظر بعنوان را نفر چند يا يك قيم بر عالوه ميتواند مذكور دادگاه نيز . را اشخاصي خاص مدني دادگاه اگر كند تعيين را ناظر اختيارت حدود بايد دادگاه اينصورت

خواست . خواهد دادسرا از را ديگري اشخاص نديد معتمد اند شده معرفي كهبه- " 1223ماده را خبره نظريات كرده خبره به رجوع قبال بايد دادستان مجانين مورد در

. تا ميكند رجوع دادگاه به دادستان جنون اثبات صورت در دارد ارسال خاص مدني دادگاه " بوسيله قبال كه است مكلف دادستان نيز رشيد غير اشخاص مورد در شود قيم نصب

مسلم را سفاهت كه صورتي در و آورده بدست او سفاهت باب در كافيه اطالعات مطلعينقيم نصب براي رشد عدم حكم صدور از پس و نمايد دعوي اقامه خاص مدني دادگاه در ديد

. نمايد رجوع دادگاه بهآنها- 1224ماده براي كه مادام رشيد غير اشخاص و مجانين و صغار اموال در نظارت و حفظ

العموم مدعي نظارت و حفظ طرز بود خواهد العموم مدعي بعهده نشده معين قيم . شد خواهد معين عدليه وزارت نظامنامه بموجب

قيم- 1225ماده او براي شرع محكمه بتوسط و صادر يكنفر رشد عدم يا جنون حكم كه هميننظر كه كسي هر حجر انتشار نمايد اعالن آنرا حجر ميتواند العموم مدعي گرديد معين

است . الزامي گردد واقع عمده بالنسبه معامالت طرف است ممكن او دارائي بوضعيتدر- 1226ماده بايد ميگردند محجور سفه يا جنون بعلت رشد و كبر از بعد كه اشخاصي اسامي

است . آزاد عموم براي مزبور بدفتر مراجعه شود ثبت مخصوص دفترشناخت- 1227ماده خواهند قيمومت به رسمي اسناد دفاتر و ادارات و محاكم را كسي فقط

. باشد آمده بعمل دادگاه توسط قانون مطابق او نصب كه

73

Page 74: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

كه- 1228ماده ايرانياني به نسبت تواند مي وي جانشين يا و ايران قنسولي ايران خارج درماده مطابق اند 1218بايد مقيم يا ساكن او ماموريت حوزه در و شود نصب قيم آنها براي

تا" بايد و كند قيم نصب وزارت 10موقتا وسيله به را خود عمل مدارك قيم نصب از پس روز . كه ميگردد قطعي وقتي مزبور قيم نصب بفرستند دادگستري وزارت به خارجه امور

. كند تنفيذ را او جانشين يا كنسول تصميمي تهران خاص مدني دادگاهدخالت- 1229ماده مورد در مربوطه نظامات و قوانين بموجب كه اختياراتي و وظايف

ايران خارج در است مقرر رشيد غير اشخاص و مجانين و صغار امور در عمومي مدعيان. بود خواهد قنسولي مامورين بعهده

قنسولي- 1230ماده مامور كه دولتي و ايران دولت بين منعقده قراردادهاي و عهود در اگرفوق ماده دو مقررات خالف بر ترتيبي ميكند اجرا دولت آن مملكت در را خود ماموريت

قرار يا عهدنامه مقررات با كه حدي تا را ماده دو آن مفاد مذكور مامورين باشد شده اتخاذ. كرد خواهند اجرا نباشد مخالف داد

شوند- :1231ماده معين قيمومت بسمت نبايد ذيل اشخاص 1. هستند- قيوميت يا واليت تحت خود كسانيكهشده- 2 محكوم قطعي حكم بموجب ذيل جنحه‌هاي از يكي يا جنايت ارتكاب بعلت كسانيكه

باشند :جنحه - - - - - - عفت منافيات يا ناموس هتك اختالس كالهبرداري امانت در خيانت سرقت

. بتقصير - ورشكستگي باطفال نسبتاست- .3 نشده تصفيه آنها ورشكستگي عمل هنوز و صادر آنها ورشكستگي حكم كسانيكه 4. باشند- اخالق بفساد معروف كسانيكه 5. باشند- داشته محجور بر دعوائي او اول طبقه اقربا را خود كسيكه

.1232ماده بود- خواهند سايرين بر مقدم محجور اقربا قيمومت براي صالحيت داشتن با.1223ماده كند- قبول را قيمومت سمت خود شوهر رضايت بدون نميتواند زنوظايف- 1234ماده ميتواند كند معين قيمومت براي را يكنفر از بيش محكمه صورتيكه در

. نمايد تفكيك را آنها

- در العموم مدعي نظارت آن حدود و قيم مسئوليت و وظائف و اختيارات در سوم فصلرشيد غير اشخاص و مجانين و صغار امور

اموال- 1235ماده به مربوطه امور كليه در او قانوني نمايندگي و عليه مولي شخص مواظبتاست . قيم با او مالي حقوق و

كليه- 1236ماده از جامعي صورت عليه مولي مالي امور در مداخله از قبل است مكلف قيمدر عليه مولي كه دادستاني براي خود امضاي به را آن از نسخه يك كرده تهيه او دارائي

مولي دارائي بميزان نسبت بايد او نماينده يا دادستان و بفرستد ، دارد سكونت آن حوزه. آورد بعمل الزمه تحقيقات عليه

مبلغي- 1237ماده عليه مولي دارائي صورت مالحظه از بعد بايد او نماينده يا العموم مدعيكردن اداره براي كه را مبلغي و گردد آن بر بالغ عليه مولي ساليانه خارج است ممكن كه را

كند خرج مزبور مبالغ از بيش نميتواند قيم نمايد معين شود الزم است ممكن مزبور دارائي. العموم مدعي تصويب با مگر

است- 1238ماده خساراتي و ضرر مسئول بنمايد عليه مولي مال حفظ در تقصير كه قيميقيم تعدي يا بتفريط مستند تلف يا نقصان چه اگر شده حاصل مال آن تلف يا نقصان از كه

نباشد." 1239ماده جزو- بوده عليه بمولي متعلق كه را مالي عامدا قيم كه شود معلوم هرگاه

نشود قيد مزبور صورت در مال آن كه است شده باعث يا و نكرده قيد او دارائي صورتشود وارد عليه مولي به است ممكن حيث اين از كه بود خواهد خساراتي و ضرر هر مسئول

. شد خواهد معزول قيم بوده نيت سوء روي از مزبور عمل صورتيكه در بعالوهاينكه- 1240ماده از اعم كند معامله خود با عليه مولي طرف از قيومت بسمت نميتواند قيم

. دهد انتقال او به را خود مال يا كند منتقل بخود را عليه مولي مالمعامله- 1241ماده يا گذارد رهن يا و بفروشد را عليه مولي منقول غير اموال نميتواند قيم

مدعي تصويب و عليه مولي غبطه لحاظ با مگر شود عليه مولي مديون آن نتيجه در كه كند

74

Page 75: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

نيز و باشد مي قيم مالئت العموم مدعي تصويب حتمي شرط اخير صورت در العمومالعموم . مدعي تصويب با مگر كند قرض احتياج و ضرورت بدون عليه مولي براي نميتواند

تصويب- 1242ماده با مگر دهد خاتمه بصلح را عليه مولي به مربوط دعوي نميتواند قيمالعموم . مدعي

كند- 1243ماده تقاضا خاص مدني دادگاه از ميتواند دادستان موجه موجبات وجود صورت دردادگاه بنظر تضمين نوع تعيين بخواهد عليه مولي اموال اداره به راجع تضميناتي قيم از كه

ميشود. . عزل قيموميت از نشد حاضر تضمين نوع تعيين براي قيم هرگاه استاو- 1244ماده نماينده يا العموم بمدعي را خود تصدي حساب يكمرتبه سالي الاقل بايد قيم

مدعي بتقاضاي ندهد حساب العموم مدعي مطالبه تاريخ از يكماه ظرف در هرگاه و بدهدميشود . معزول العموم

عليه- 1245ماده مولي به حجر رفع يا رشد و كبر از پس را خود تصدي زمان حساب بايد قيم . به بايد تصدي زمان حساب يابد خاتمه حجر رفع از قبل او قيمومت هرگاه بدهد خود سابق

شود . داده بعدي قيمرعايت- 1246ماده با مزبور ميزان كند اجرت مطالبه قيمومت امر انجام براي ميتواند قيم

آنجا در قيم كه محلي و ميشود حاصل او براي قيمومت امر از كه اشتغالي مقدار و قيم كار. ميگردد تعيين عليه مولي عايدي ميزان و دارد اقامت

" 1247ماده " به- بعضا يا كال را عليه مولي امور در نظارت اعمال ميتواند العموم مدعي . اعمال براي كه مؤسسه يا هيئت يا شخص نمايد واگذار مؤسسه يا هيئت يا موثق اشخاص

عليه بمولي وارده خسارت و ضرر مسئول خيانت يا تقصير صورت در شده تعيين نظارتبود . خواهند

قيم - عزل موارد در چهارم فصل

ميشود- :1248ماده معزول قيم ذيل موارد در 1. شود- سلب او از صفت اين يا و بوده امانت صفت فاقد قيم كه شود معلوم اگرقطعي- 2 حكم بموجب و شده ذيل هاي جنحه از يكي مرتكب يا و جنايت مرتكب قيم اگر

: گردد محكومجنحه - - - - - - عفت منافيات ناموس هتك اختالس كالهبرداري امانت در خيانت سرقت

تقلب - . يا تقصير به ورشكستگي اطفال به نسبتمولي- 3 مالي امور نتواند بدينجهت شود بحبس محكوم فوق علل از غير بعلتي قيم اگر

. كند اداره را عليهشود- .4 اعالن ورشكسته قيم اگر 5. شود- معلوم عليه مولي اموال اداره در قيم توانائي يا لياقت عدم اگرمواد- 6 مورد العموم .1244و 1243و 1239در مدعي تقاضاي با

.1249ماده ميشود- منعزل گردد رشد فاقد يا مجنون قيم اگربشخص- 1250ماده نسبت جنايت يا جنحه يا عليه مولي اموال به مربوطه امور در قيم هرگاه

" ديگري قيم موقتا العموم مدعي بتقاضاي محكمه شود واقع العموم مدعي تعقيب مورد او. كرد خواهد معين عليه مولي اموال اداره براي

است- 1251ماده شده معين قيمومت بسمت كه عليه مولي مادر ولو شوهري بي زن هرگاهحوزه دادستان به نكاح انعقاد تاريخ از يكماه ظرف در را مراتب بايد كند شوهر اختيار

رعايت . با ميتواند او نماينده يا دادستان اينصورت در دهد اطالع او نماينده يا خود اقامت. كند ناظر ضم يا و جديد قيم تعيين تقاضاي زن آن جديد وضعيت

يا- 1252ماده العموم مدعي به مقرر مدت در را خود ازدواج قيم اگر قبل ماده مورد دربكند . را او عزل تقاضاي ميتواند العموم مدعي ندهد اطالع و نماينده

قيمومت - تحت از خروج در پنجم فصل

.1253ماده ميشود- مرتفع قيمومت شده قيم تعيين موجب كه سبب زوال از پس

75

Page 76: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

ديگري- 1254ماده ذينفع شخص هر يا عليه مولي خود است ممكن را قيمومت تحت از خروج " عليه مولي كه حوزه‌اي دادستان توسط يا مستقيما است ممكن تقاضانامه نمايد، تقاضا

شود . داده حوزه همان خاص مدني دادگاه به او نماينده يا دارد سكونت آنجا در" 1255ماده رفع- به نسبت قبال است مكلف او نماينده يا العموم مدعي قبل ماده مورد در

عقيده اظهار محكمه در تحقيقات از حاصله نتيجه مطابق آورده بعمل الزمه تحقيقات علتماده. مطابق آنها حجر كه كساني مورد در بايد 1225نمايد نيز حجر رفع شود مي اعالن

. گردد اعالنماده- 1256ماده در مذكور دفتر در بايد محجور هر حجر محجور 1226رفع آن اسم مقابل در و

. شود قيد

مدني قانوندعوي - اثبات ادله در سوم جلد

دفاع- 1257ماده مقام در هرگاه عليه مدعي و كند اثبات آنرا بايد باشد حقي مدعي كس هراست . او عهده به امر اثبات باشد دليل به محتاج كه شود امري مدعي

است- :1258ماده ذيل قرار از دعوي اثبات دالئل 1. اقرار- كتبي- .2 اسنادشهادت- .3 امارات- .4 قسم- .5

اقرار - در اول كتاباقرار - شرايط در اول باب

.1259ماده خود- ضرر بر غير براي است حقي به اخبار از است عبارت اقرار.1260ماده نمايد- آن بر داللت كه لفظي بهر ميشود واقع اقرار" .1261ماده است- صحيح باشد اقرار از حاكي صريحا كه الل شخص اشارهمجنون- 1262ماده و صغير اقرار بنابراين باشد مختار و قاصد و عاقل و بالغ بايد كننده اقرار

نيست . مؤثر مكره و قاصد غير و ديوانگي حال درنيست- .1263ماده مؤثر مالي امور در سفيه اقرارنيست- - .1264ماده نافذ ديان ضرر بر خود اموال به سبت ورشكسته و مفلس اقرارحفظ- 1265ماده بمالحظه خود اموال به راجعه امور در ورشكستگي و افالس مدعي اقرار

. . گردد معين او افالس عدم يا افالس تا شود نمي اثر منش ديگران حقوقكه- 1266ماده آنچه داراي بتوان بايد قانون حسب بر ليكن نيست شرط اهليت مقرله در

. بشود است شده اقرار او بنفع.1267ماده بود- خواهد مؤثر او ورثه درباره متوفي بنفع اقرارنيست- . 1268ماده مؤثر معلق اقرار" 1269ماده " نيست- صحيح قانون حسب بر يا و نباشد ممكن عادتا يا عقال كه امري به اقرار

. ندارد اثري.1270ماده شود- متولد زنده كه است مؤثر صورتي در حمل براي اقرارباشد- 1271ماده معلوم الجمله في اگر و ندارد اثري اقرار باشد مجهول بكلي اگر مقرله

است . صحيح معين نفر دو از يكي براي اقرار مثلكند- 1272ماده تكذيب را اقرار مفاد اگر ليكن نيست شرط مقرله تصديق اقرار صحت در

داشت . نخواهد اثري او حق در مزبور اقرار" 1273ماده و- عادت حسب بر نسبت تحقق اوال كه است صحيح صورتي در نسب به اقرار

" صغيري مورد در مگر كند تصديق شده اقرار او نسب به كه كسي ثانيا باشد ممكن قانون. نباشد بين در منازعي آنكه بشرط شده او فرزندي بر اقرار كه

نيست- .1274ماده اقرار صحت مانع اقرار سبب در مقرله مقر اختالف

76

Page 77: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

اقرار - آثار در دوم باب

.1275ماده بود- خواهد خود اقرار به ملزم كند غير براي حقي به اقرار كس هرداشت- .1276ماده نخواهد اثري اقرار آن شود ثابت حاكم نزد اقرار كذب اگربر- 1277ماده مبني يا فاسد او اقرار كند ادعا مقر اگر ليكن نيست مسموع اقرار از بعد انكار

ذكر عذري خود اقرار براي صورتيكه در است همچنين و ميشود شنيده بوده غلط يا اشتباهكه بوده حواله يا سند مقابل در وجه بگرفتن اقرار بگويد اينكه مثل باشد قبول قابل كه كند

نيست . اقرار به مضر نشده اثبات كه مادامي مذكوره دعاوي ليكن نشده وصولحق- 1278ماده در و است نافذ مقام قائم و شخص آن بخود نسبت فقط كس هر اقرار

باشد . داده قرار ملزم آنرا قانون كه موردي در مگر نيست نافذ ديگريشهود- 1279ماده بشهادت ميتوان صورتي در را محكمه از خارج در واقع شفاهي اقرار

اقرار وقوع بر قرائني و ادله يا و باشد اثبات قابل شهود بشهادت دعوي اصل كه كرد اثبات. باشد موجود

است- .1280ماده شفاهي اقرار حكم در كتبي اقراراست- .1281ماده كتبي اقرار بمنزله تجار دفتر در دين قيدآنرا- 1282ماده نميتواند مقرله باشد وصفي يا قيد به مفيد محكمه در اقرار موضوع اگر

آن ديگر جزء از و نمايد استفاده ضرر بر است او بنفع كه آن از قسمتي از و كرده تجزيه. كند صرفنظر

داشته- 1283ماده يكديگر با تامي ارتباطي كه باشد االثر مختلف جزء دو داراي اقرار اگرماده مطابق شود رد مدعي و نموده مدعي از وجه اخذ به اقرار عليه مدعي اينكه مثل باشند

1134. شد خواهد اقدام

اسناد - در دوم كتاب

.1284ماده باشد- اسستناد قابل دفاع يا دعوي مقام در كه نوشته هر از است عبارت سندداشت- .1285ماده خواهد را شهادت اعتبار فقط و نميشود محسوب سند شهادتنامهعادي- : .1286ماده و رسمي است نوع دو بر سندساير- 1287ماده نزد در يا رسمي اسناد دفاتر يا و امالك و اسناد ثبت اداره در كه اسنادي

باشند شده تنظيم قانوني مقررات طبق بر و آنها صالحيت حدود در رسمي م‌موريناست . رسمي

.1288ماده نباشد- قوانين مخالف كه است معتبر صورتي در سند مفادماده- 1289ماده در مذكور اسناد از است .1287غير عادي اسناد سايرآنها- 1290ماده اعتبار و است معتبر آنان مقام قائم و وراث و طرفين درباره رسمي اسناد

. باشد كرده تصريح قانون كه است صورتي در ثالث اشخاص به نسبت

و- 1291ماده وراث و طرفين درباره داشته را رسمي اسناد اعتبار مورد دو در عادي اسناداست : معتبر آنان مقام قائم

1. نمايد- - تصديق اليه منتسب از آنرا صدور است شده اقاله او عليه بر سند كه طرفي اگرفي- 2 كرده ترديد يا تكذيب آنرا كه طرفي را مزبور سند كه شود ثابت محكمه در هرگاه

است . كرده مهر يا امضاء الواقعترديد- 1292ماده و انكار دارد را رسمي اسناد اعتبار كه اسنادي يا رسمي اسناد مقابل در

اسناد كه نمايد ثابت يا كند مزبور اسناد به جعليت ادعاي ميتواند طرف و نيست مسموعاست . افتاده اعتبار از قانوني جهات از بجهتي مزبور

م‌مور- 1293ماده ليكن شده تهيه اسناد تنظيم رسمي م‌مورين از يكي بوسيله سند هرگاهسند تنظيم در را قانوني مقرره ترتيبات رعايت يا و نداشته را سند آن تنظيم صالحيت

است . عادي باشد طرف مهر يا امضاء داراي صورتيكه در مزبور سند باشد نكردهرسميت- 1294ماده از را سند ميگيرد تعلق اسناد به كه تمبر بحق راجعه مقررات رعايت عدم

كند . نمي خارج

77

Page 78: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

خواهد- 1295ماده را اعتباري همان خارجه هاي كشور در شده تنظيم اسناد به ايران محاكمبر مشروط باشد مي دارا شده تنظيم آنجا در كه كشوري قوانين مطابق اسناد آن كه داد

اينكه: . - " باشد نيفتاده اعتبار از قانوني علل از بعلتي مزبوره اسناد اوال

. -" نباشد ايران حسنه اخالق يا عمومي بنظم مربوطه قوانين با مخالف آنها مفاد ثانيا -" شده تنظيم اسناد عهود يا خود قوانين بموجب شده تنظيم آنجا در اسناد كه كشوري ثالثا

. بشناسد معتبر را ايران در -" نماينده يا شده تنظيم آنجا در سند كه كشوري در ايران قنسولي يا سياسي نماينده رابعا

محل قوانين موافق سند كه باشد كرده تصديق ايران در مزبور كشور قنسولي و سياسياست . يافته تنظيم

بتوسط- 1296ماده خود تنظيم محل قوانين با قبل ماده در مزبور اسناد موافقت هرگاهمحاكم در سند شدن قبول باشد شده تصديق ايران در خارجه قنسولي يا سياسي نماينده

واليات و اياالت حكام تهران خارج در يا و خارجه امور وزارت كه است اين بر متوقف ايران. باشد كرده تصديق را خارجه نماينده امضاء

از- 1297ماده دعوي كه صورتي در ديگر تاجر بر تاجري دعوي موارد در تجارتي دفاتراينكه بر مشروط ميشود محسوب دليل باشد شده حاصل تجارتي مطالبات و محاسبات

. باشد شده تنظيم تجارت قانون مطابق مزبوره دفاترو- 1298ماده قرائن جزء است ممكن فقط ندارد سنديت تاجر غير مقابل در تاجر دفتر

كه را آنچه كرده تفكيك نميتواند كرد استناد تاجر دفتر به كسي اگر ليكن شود قبول اماراتبر كه را آنچه اعتباري بي آنكه مگر كند رد است او ضرر بر كه آنچه و قبول است او نفع بر

. كند ثابت اوست ضررنميشود- :1299ماده محسوب دليل ذيل مفصله موارد در تجارتي دفتر

1. دارد- تراشيدگي يا كرده‌اند داخل بدفتر جديدي اوراق شود مدلل صورتيكه در 2. باشد- دفتر صاحب نفع بر كه شود كشف اغتشاشي و ترتيبي بي دفتر در كه وقتي 3. " باشد- شده مدلل محكمه در جهات از بجهتي سابقا دفتر اعتباري بي كه وقتي

سنديت- 1300ماده او ضرر بر نيست دليل آن صاحب نفع بر تجارتي دفتر كه مواردي دردارد .است- . 1301ماده دليل كننده امضاء ضرر بر باشد سندي يا نوشته روي در كه امضائيمندرجاتي- 1302ماده بوده كننده ابراز دست در كه سندي ظهور يا حاشيه يا ذيل در هرگاه

نمايد سند مفاد از قسمتي يا تمام افتادن اعتبار از يا اعتباري بي از حكايت كه باشدخط بوسيله يا و نداشته امضاء و تاريخ چه اگر است محسوب معتبر مزبوره مندرجات

. باشد شده باطل ديگر نحو يا و كشيدنطرف- 1303ماده امضاء به ممضي قبل ماده در مذكوره مندرجات بطالن صورتيكه در

مندرجات شود ثابت محكمه در آن بطالن آنكه يا و كند قبول آنرا بطالن طرف يا و بوده. بود خواهد بالاثر مزبوره

آن- 1304ماده باشد شده عليحده نوشته در و نشده نامه تعهد خود در تعهدي امضاي هرگاهكدام به كه باشد مصرح نوشته در صورتيكه در است دليل كننده امضاء عليه بر نامه تعهد

است . مربوط معامله يا تعهددر- 1305ماده ولي ثالث اشخاص عليه بر حتي است معتبر تنظيم تاريخ رسمي اسناد در

و آنان ورثه و داشته آنها تنظيم در شركت كه اشخاصي درباره فقط تاريخ عادي اسناداست . معتبر شده وصيت او بنفع كه كسي

شهادت - در سوم كتابشهادت - موارد در اول باب

است 1308-1307- 1306مواد شده حذف

كه- 1309ماده دعوي شده محرز محكمه در آن اعتبار كه سندي يا رسمي سند مقابل در

. گردد نمي اثبات شهادت به باشد آن مندرجات يا مفاد با مخالفاست .1311و 1310ماده شده حذف

78

Page 79: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

. 1312ماده بود- نخواهد جاري ذيل موارد در فوق در مذكور احكاماصل- 1 بر دليلي اينكه مثل باشد دليل تكميل يا تقويت براي شاهد اقامه كه مواردي در

اقامه مبلغ يا مقدار تعيين بر شهادت و باشد مجهول مبلغ يا مقدار ولي بوده موجود دعويگردد.

و- 2 زلزله و سيل و حريق قبيل از نيست ممكن سند گرفتن حادثه بواسطه كه مواردي درآن در مال صاحب براي سند تحصيل و سپرده بديگري را خود مال كسي كه كشتي غرق

نيست . ممكن موقع 3 " در- اشخاص كه اموالي مثل نميباشد معمول سند تحصيل عادتا كه تعهداتي بكليه نسبت

الزحمه حق مثل و سپارند مي نمايشگاهها و كاروانسراها و ها خانه قهوه و ها مهمانخانه " مثل نيست معمول سند تحصيل عادتا آن براي كه تعهداتي انجام همچنين قابله و اطباء

. باشد سند بموجب تعهد اصل چه اگر شده تعهد آن نحو و بمقاطعه كه كارهائي 4. باشد- شده تلف يا مفقود منتظره غير حوادث بواسطه سند كه صورتي در 5. نباشد- ايقاعات و عقود در داخل كه ديگري امور و قهري ضمان موارد در

شود- 1313ماده نمي پذيرفته ذيل اشخاص شهادت 1. دهند- قرار خود شغل را تكدي كسانيكه و ولگرد اشخاص 2. اخالق- فساد به معروف اشخاص 3. باشد- داشته دعوي در شخصي نفع كه كسيديوانگي- .4 حال در ديوانه شهادتنباشد- 5 محرز آنها شرعي عدالت كه كساني

: - - - .1313ماده - است- شرط مولد طهارت و ايمان عدالت عقل بلوغ شاهد در مكرر. - شود احراز دادگاه براي شرعي طرق از يكي با بايد شاهد عدالت تبصره

است- 1314ماده ممكن فقط نرسيده‌اند تمام سال پانزده سن به كه را اطفالي شهادتمعتبر را اطفال قبيل اين شهادت قانون كه مواردي در مگر نمود استماع اطالع مزيد براي

. باشد شناخته

شهادت - شرايط در دوم باب

.1315ماده ترديد- و شك بطور نه باشد يقين و قطع روي از بايد شهادتيا- 1316ماده موافق معني در و مخالف لفظ در اگر ولي باشد دعوي با مطابق بايد شهادت

. ندارد ضرري باشد ادعا از كمتر" 1317ماده شهادت- اختالف به شهود اگر بنابراين باشد، متحد مفادا بايد شهود شهادت

. آيد بدست متقيني قدر آنها اظهارات مفاد از صورتيكه در مگر بود نخواهد اثر قابل دهندنباشند- 1318ماده شهادت موضوع در اختالف موجب اگر امر خصوصيات در شهود اختالف

. ندارد اشكاليداده- 1319ماده شهادت خالف بر شود معلوم يا كند رجوع خود شهادت از شاهد صورتيكه در

. نميشود داده اثر ترتيب او بشهادت است

يا- 1320ماده يافته وفات اصل شاهد كه است مسموع صورتي در برشهادت شهادت. شود حاضر نتواند غيره و حبس و سفر و بيماري مثل ديگري مانع بواسطه

امارات - در چهارم كتاب

بر- 1321ماده دليل قاضي نظر در يا قانون حكم به كه است احوالي و اوضاع از عبارت اماره: ميشود شناخته امري

امارات- 1322ماده مثل داده قرار امري بر دليل آنرا قانون كه است اماراتي قانوني اماراتمواد قبيل از قانون اين در امارات 1159و 1158- 1100و 109و 35مذكور ساير و آنها غير و

. ديگر قوانين در مصرحهقابل- 1323ماده شهود شهادت به كه باشد دعاوي از چه اگر دعاوي كليه در قانوني امارات

. باشد موجب آن خالف بر دليل آنكه مگر است معتبر نيست اثبات

79

Page 80: legal.kums.ac.ir · Web viewقانون مدني مقدمه در انتشار و آثار و اجراء قوانين بطور عموم ماده1- مصوبات مجلس شوراي اسلامي

خصوص- 1324ماده در احوالي و اوضاع از است عبارت شده واگذار قاضي بنظر كه اماراتيديگر ادله يا باشد اثبات قابل شهود بشهادت دعوي كه است استناد قابل صورتي در و مورد

. كند تكيل را

درقسم - پنجم كتاب

خود- 1325ماده بدعوي حكم ميتواند مدعي است اثبات قابل شهود شهادت به كه دعاوي درد. نمايد او قسم به منوط است عليه مدعي انكار مورد كه را

يا- 1326ماده دين سقوط مدعي صورتيكه در ميتواند نيز عليه مدعي فوق ماده موارد در. كند مدعي قسم به منوط را بدعوي حكم باشد آن نحو يا تعهد

از- 1327ماده قسم تقاضاي ميتواند صورتي در قبل ماده دو مورد در عليه مدعي يا مدعي . در بنابراين باشد طرف آن شخص به منتسب دعوي موضوع يا عمل كه نمايد ديگر طرف

به نسبت كرد متوجه قيم يا وصي يا ولي بر را قسم نميتوان مجنون و صغير بر دعاويو هستند باقي قيمومت يا وصايت يا بواليت ماداميكه آنهم آنها شخص از صادره اعمال

. باشد طرف يك به منتسب امر كه مواردي كليه در است همچنينرا- 1328ماده طرف دعوي بطالن نتواند صورتيكه در است شده او متوجه قسم كه كسي

نه و كند مي ياد قسم نه اگر و كند رد ديگر بطرف را قسم يا نمايد ياد قسم بايد يا كند اثباتكه ادعائي به نسبت عليه مدعي حاكم حكم به مدعي سوگند با نمايد رد ديگر بطرف آنرا

. گردد مي محكوم است شده آن براي قسم تقاضاي- 1328ماده و- اوضاع و طرفين شخصيت و دعوي موضوع اهميت به نظر ميتواند دادگاه مكرر

ديگري بنحو آنرا يا شود ياد مذهبي خاص تشريفات انجام با قسم كه دارد مقرر مؤثر احوال. نمايد تغليظ

- و نكند قبول را تغليظ يا خاص تشريفات شده متوجه او به قسم كه كسي چنانچه تبصره. نميشود محسوب ناكل بخورد قسم

.1329ماده باشد- نافذ اقرارش كند اقرار اگر كه گردد مي متوجه كسي به قسم.1330ماده كند- ياد قسم موكل بجاي نميتواند وكيل و است توكيل قابل قسم تقاضايطرف- 1331ماده از باشد قسم با منافي كه اظهاري هيچگونه و است دعوي قاطع قسم

. شد نخواهد پذيرفتهمؤثر- 1332ماده آنها مقام قائم و بوده‌اند دعوي طرف كه اشخاصي به نسبت فقط قسم

است .حاكم- 1333ماده نظر در آن بقاء و شده ثابت حق اصل كه صورتي در متوفي بر دعوي در

. مورد اين در كند ياد قسم خود حق بقاء بر كه بخواهد مدعي از ميتواند حاكم نباشد ثابت . اين حكم كند رد عليه مدعي به را قسم نميتواند است شده قسم مطالبه او از كه كسي

. بود نخواهد جاري است رسمي سند دعوي مدرك كه موردي در مادهماده- 1334ماده مورد مورد 1283در كه آنچه به نسبت ميتواند كرده‌است اقرار كه كسي

. سند مدعي دعوي مدرك اينكه مگر كند قسم تقاضاي مقابل طرف از است او ادعاياست . شده محرز محكمه در آن اعتبار كه باشد سندي يا رسمي

جلد- 1335ماده چهارم تا اول كتابهاي در مذكور دالئل كه است ممكن وقتي قسم به توسل . به حكم تواند مي مدعي صورت اين در نباشد موجود مدعي اثبات براي قانون اين سوم

. نمايد او قسم به منوط است عليه مدعي انكار مورد كه را خود دعوي

80