28
Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1469 [F. 290 b] ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ اﻟﺮﺣﻤﻦ اﻟﺮﺣﻴﻢ ﺣﻤﺪ ﺑﺴﻴﺎر و ﺛﻨﺎى ﺑﻴﺸﻤﺎر ﻣﺮ ﺧﺪاﻳﻰ را ﺟﻠﺖ ﻋﻈﻤﺘﻪ ﻛﻪ ﺣﻀﺮت آدمٌ را از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎت ﺑﺮ ﮔﺰﻳﺪ.| ﻛﻘﻮﻟﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰﻢ ﻓﻰ اﻟﺒﺮو اﳉﺮُ و ﻟﻘﺪ ﻛﺮ ﻣﻨﺎ ﺑﻨﻰ آدم و ﺣﻤﻠﻨﺎﻫ. ١ و دل ﻣﺒﺎرك او را آﻳﻨﻪ و ﻣﻈﻬﺮ ﺟﻤﺎل و ﺟﻼل ﺧﻮدش ﻣﻊ ﺟﻤﻴﻊ اﺳﻤﺎ و ﺻﻔﺎت | ﺳﺎﺧﺖ[F. 291a] و ﺑﺨﻼﻓﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎدش ﺑﺠﺎﻧﺐ دﻧﻴﺎ. ﻛﻘﻮﻟﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰﻞ ﻓﻰَِ ﺟﺎِِّذﻗﺎل رﺑﻚ ﻟﻠﻤﻼﺋﻜﺔ اِ و ا اﻻرض ﺧﻠﻴﻔﻪ.٢ ﻣﺪﺑﺮ ﺟﻤﻴﻊ اﻣﻮر ادﺳﺖ۳ از ﺧﻴﺮد ﺷﺮ ﺟﺮاﻛﻪ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺘﻪ اﻧﺪ ﻧﺒﺮ ﻃﺒﻖ ﻣﺴﺘﺨﻠﻒ ﻣﻴﺒﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻴﺖ ﻫﺮ ﺟﻪ آن ﻣﻴﺮو داز ﺣﺪ ﺳﻤﻚ ﺗﺎ ﺑﺴﻤﺎ ﺟﺮاُ را ﻧﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺟﻮﻧﺴﺖّ ﻓﺎ ﻋﻠﺲ ﺟﻮ آدم را ﻓﺮﺳﺘﺎدﻳﻢ ﺑﻴﺮون ﺟﻤﺎل ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺮ ﺻﺤﺮا ﻧﻬﺎدﻳﻢرودُ و د ﺑﺴﻴﺎر و ﺗﺤﻴﺖ ﺑﻴﺸﻤﺎر | ﻣﺤﺒﻮب ازل و اﺑﺪ را ﻛﻪ | و اوﻻ ﺟﻤﺎل و ﺟﻼل ﺷﺮﻳﻒ ﺧﻮدش را ﻫﻤﺠﻨﺎﻧﻜﻪ ﺑﻮد در ﻋﺎﻟﻢ ﻋﺪم ﻣﻊ ﺟﻤﻴﻊ اﺳﻤﺎ دل او ﻇﺎﻫﺮٌ و ﺻﻔﺎت در آﻳﻨﻪ ﺳﺎﺧﺖ. ﺑﻴﺖ آن ﻛﺎن ﺣﺴﻦ ﺑﻮ دو ﻧﺒﻮد از ﺟﻬﺎن ﻧﺸﺎن اﻻن ان ﻋﺮﻓﺖ ﻋﻠﻰ ﻣﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﻛﺎن| ﻣﺤﻤﺪ رﺳﻮل اﻟﻠﻪ ﻛﻪ ﻫﻴﺞٌ ﻳﻌﻨﻰ آﻳﻨﻪ ﺟﻴﺰ ﻧﻤﺎﻧﺪ در ﻣﻜﻤﻦ ﻏﻴﺐ آﻟﻬﻰ ﻛﻪ | دل اوٌ در آﻳﻨﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﺸﺪ. ﺑﻴﺖ ﺑﻘﺪر آﻳﻨﻪ ﺣﺴﻦ ﺗﻮ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ روى ﻣﺎ ﻧﻬﻔﺘﻪ در زﻧﮕﺴﺖٌ درﻳﻎ ﻛﺎﻳﻨﻪ ﺑﻌﺪ از ان ﺑﺮ دل آل و اﺻﺤﺎب ﻛﺮام او ﻛﻪ رﻫﻨﻤﺎﻳﺎن راه دﻳﻦ و ﭘﺸﻮاﻳﺎن ﻋﻠﻢ ﻳﻘﻴﻦ اﻧﺪ| ﺑﻘﺪر ﻣﺘﺎﺑﻌﺖ اﻳﺸﺎن او را ﺻﻠﻰ اﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ و ﺳﻠﻢ ﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺧﺖ . ﺑﻌﺪ از ان در دل ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ و ﺗﺒﻊ۱ Qur’an XVII:70. ۲ Qur’an II:30. ۳ اﻣﻮراوﺳﺖ؟ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ اﻟﻰ ﻳﻮﻣﻨﺎ ﻫﺬآ.

K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

  • Upload
    others

  • View
    2

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1469

[F. 290 b]

بسم الله الرحمن الرحيم

برمخلوقات را از جمله آدم را جلت عظمته كه حضرت خدايى مر و ثناى بيشمار حمد بسيارو دل ١.و لقد كر منا بنى آدم و حملناهم فى البرو الجر كقوله تعالى| گزيد.

و[F. 291a] ساخت و صفات | اسما جميع خودش مع جلال و جمال مظهر آينه ومبارك او را و اذقال ربك للملائكة انى جاعل فىكقوله تعالى فرستادش بجانب دنيا. بخلافت

طبق گفته اند نبر خليفه از خيرد شر جراكه ۳ امور ادستجميعمدبر ٢الارض خليفه..باشدمستخلف ميبايد كه

بيتفا علس را نتوان گفت كه جونست جراهر جه آن ميرو داز حد سمك تا بسما

جمال خويش بر صحرا نهاديم را فرستاديم بيرونآدمجو

شريفجمال و جلالو اولا ازل و ابد را كه |محبوب بيشمار | تحيت بسيار و و درود.ساخت و صفات در آينه دل او ظاهر اسما بود در عالم عدم مع جميع همجنانكهخودش را بيت

الان ان عرفت على ما عليه كانآن كان حسن بو دو نبود از جهان نشان

در آينه دل او در مكمن غيب آلهى كه | نماند جيز يعنى آينه كه هيج الله رسول محمد| .ظاهر نشدبيت

دريغ كاينه ما نهفته در زنگست بقدر آينه حسن تو مى نمايد روى

بقدر | يقين اند دين و پشوايان علم راه آل و اصحاب كرام او كه رهنمايان دل بر بعد از ان و تبعتابعين در دل از ان. بعد ظاهر ساختمتابعت ايشان او را صلى الله عليه و سلم

۱ Qur’an XVII:70.۲ Qur’an II:30. اموراوست؟۳

. هذآالى يومنا تابعين

Page 2: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1470

بيتگاه بيگاه از پى اين آمدند پشوايانيكه ره بين آمدند

همره جان عجز و حيرت ساختندجان خود را عين حسرت ساختند

حضرت بارىمقبول و سلطنت شعارى حضرت تأليف اين نسخه آن بود كه سبباما بعد .ايشان بل محبوب قلوب درويشان و معتقد مخلص

بيتاز ادب نيست نام او بردن[F. 291b]انكه دارد ميان جان مسكن

يقين و رهنماى علم دين شريف آن بزرگوار بنظر اولا جونكهبيت

استخواجه احرار عبيد اللهآنكه ز خيريت فقرآ كهست

.و ايشان بنظرينظر بنور الله در ايشان نظر كرده بوده اند شده| بيت

طعنه زند برد هه سخره كند بر جلهآنكه به تبريز ديد يكنظرى شمس دين

شدهبيدا ايام در ايشان بمرور| است آن نظر كه نتيجه اش درد طلبعلامات و لاجرم اثار كرد.نميتوانند طايفه اين درد را جز اين دواى ساخته جونكه بى آرام بيقرار و ايشانرا

جانببدين ساخته ترجمه و ايشان | نظم كرده حضرتوالده احوال خود را در رساله بنابران| ضعيف كمترين از خادمان ايناين رباعيات شريف خود. بنابران بعضى به فرستاده اند | و زيادتئايشان خاطر شريف تسكين | باشد كه سبب نويسد كه نسخه خواستمخدومان | شود انشاء الله |.اين سعادتستسرمايه درد طلب بيت

ورنه بسعى ما كره از كارگى كشودسرمايه سعادت ما در دريا ر بودبهتر از هر دو جهان حاصل تراذره درد خدا در دل ترا

|يحببكم الله | قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى | بزير پرده مكر خويش را خريدار استيحبهم و يحبونه جه اقرار استكه انعقاد محبت ز جانب مابود يحبهم و يحبونه جنين فرمود

آنحضرتبمتابعت مگر نميشود| حاصل است الله كه نتيجه درد محبت جونكه|

Page 3: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1471

.كرد جيز او را متابعت ميبايد درجه انكه بر او موقوفست متابعت | سلمصلى الله عليه و عليه السلامكقوله او را متابعت ميبايد كرد. ظاهر و باطندر [F. 292a] بدانكه

كردن او را درمتابعت الشريعة اقوالى و الطريقة افعالى و الحقيقه حالى. . كردنميتوان است مؤمن بنده| كه مصقل آينه ظاهر و باطن جز بعبادت طريقت و شريعت

عبادت از عبارت اينجا مراد و| ٤وما خلقت الجن و الانس الاليعبدون. |كقوله و حيوانى.انسانى آدمى مركب است از روح جونكه است | باطنظاهر و

بيتكز فرشته سرشته و ز حيوانآدمى ز او طرفه معجو نيست

انور بدان ميل ميكند به از | بدين ميل ميكند كم از ينور|

كقوله عليه السلام حيوانيست و مجاورت روح صحبت انسانى بواسطه | روح تكدرجه .الصحبت تأشر

بيتورنه كحا يافتى بيد بهاى نبات از اثر صحبت است هر جه در ين عالمست

تعلق | باينها زنگ و بقدر |غيرها و پوشيدن و بخوردن | حيوانى محتاجستروح جراكه درهر جه بود كه آن | مستخلف غرض و مقصود جونكه | شدن بيدا خواهدغبارى در آينه دل

|كمال از اوصاف غيره وبصر و سمعاز و حكمت و علم و عدل و دادذات شريف اوست از باشد.وقتى كه همجنين مستخلف. بر طبق ظاهر سازد تا او خليفه باشد اودر آينه دل |

آن تا بقدر جلاء اوست ظاهر و باطن آينه از عبادت كه مصقل هيجكس را نباشد جاره | بس اسما و صفات هر جند جلا پيش ظهورشود مع جميع شريف | ذات | محل ظهور آن با�ن دو پيشمحبت پيش هر جند محبت پيش جند معرفت پيش هر معرفت پيش جند ظهور هر پيش

ذات در آ�نه دل محب جونكهبست بقدر ظهور مجوكمال آدمى جونكه [F. 292b] پيشكمال نيز نهايت نيست.محبت رامحبوب را نهايت نيست كمال

بيت

۴ Qur’an LI:56.

و ز جنين دردى بدر مانش مرس ميرو ببايانش مرسهمجنين|

Page 4: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1472

او دربمتابعت و آنحضرتست افعال و اقوال كهعبادتبى كمال آدم�انرا ا�نجونكه | بى جاره ن�ست طالب را از متابعتنمى شده حاصل كامل مكمل ارادت�ن دو باجازت و

خير الاعمال |. بحكم حديث مديد مدت استشريعت و طريقت او را در �ن دوام كه كردن معرفت پيشپيش هر جند متابعت او شود حال كه احوال آنحضرت است تا حقيقت ادومها معرفت پيش كمال پيش.هر جند

هر جه خلاف شريعتآنست كه | او را صلى الله عل�ه و سلمافعال و اقوالدر | متابعت اماالغيبة اشد من السلامكه اشد است از زنا كقوله عل�ه غيبت مثل او نرودبزبان اوست | هر جه او گفته استبكندعلى هذا الق�اس. و | مسلمانان و دشنام و خوارى دروغ و الزنا

غيرهم از كردنيها. و فر�ضه و حج و زكوة و روزه و نمازكه بكن مثل ب�ت

طاعت او بجان كنيم همههر جه او گفت آن كنيم همه

از ناو غ�رهما شرب خمر و زنا مثل از نا كردن�هاست كه گفته است مكن نكند هر جهو كردن�ها.ب�ت

نيست سودى بجز زيان كردنهر جه او گفت غير آن كردن

در طريقت | ح�وانى را متابعت كردناست مر روحو مداومت كردن او را مصقلى متابعت| محبت غير انكه مختصرش نيايد وجود طريقت اوست از و در خلاف كه هر جه او راآنست

[F. 293a] | سبحانه بذكر و فكر و توجه وع�ر اوستاو را در دل خود راه ندهد و محبت هر جه از عبادات | باطنى از دل خود نفى كند.غيرهم

ب�تنماز ما كانكه تراستروزه ما نفى ما سواست

بلكه بر�دن بود از هر هوسروزه خاصان نه هم�ن است بس

محل و جلا ساخت تا بقدر تزكيه و مجلا | مزكى است مر آ�نه نفس انسانى را كهمصقلىا�ن .جذبة من جذبات الحق توازى عمل الثقلين شد كه جذبه سلطان نزول

Page 5: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1473

مجنون جه كند كين كشش از جانبيك جذبه ز حق آمد دل | برد بغارتليل�ست

بعددبآنجناب رفتنآمدن و يعنى راه. بعدد انفاس الخلايق | الطرق الى الله| .نفس�ستهر

ب�تداستانى بر تو بر خواه�م خواند راههاى آمدن �ادت نماند

رفتن بخودئ خود ا�ن راه را جونكه راه م�با�دش رفت بهمان كه آمده است كسى براهىهر كاملحاذق راه د�ده راه دان ۵ ن�ست طالب را از صحبت ب�ربس جاره ن�ست. ممكن

مكمل.ب�ت

از سر عم�ا در �ن در�ا مروب�ر با�د راه را تنها مرو

.ببرد راه بآن كه آمده است او را بهر راهىتا ب�ت

هر كه با او نشست در عملستصحبت ب�ر به هر عملسترهبرت سوى وصل حانانستا�ن عمل همجو را ز بنهانست

بى نهايتستبآنجنابوصول �عنى طرقم�كند بر كثرت بعدد انفاس الخلايق دلالت ذكر بطريقرا بعضىجنانجهو هر كسى از راهى بشرف وصل او سبحانه مشرف ميشود.

آن.بدوامخفيه يا جهر بيت

باكئ دل ز ذكر يزدانستذكر گو ذكر تا ترا جانست

آن.شرايط و رعايت آداب و توجه بطريق را ديگر و بعضىبيت

دل پاسبان[F. 293b]مانند مرغى باش هان بر بيضه

پ�ر۵كر بيضه دل زايدت مستى ذوق قهقهه

Page 6: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1474

و بطريق رابطه را شرايط و آداب آن و بعضى ديگر رعايتبطريق مراقبه و را ديگرو بعضى بير را هميشه درسيرت و صورت آنست كه مريد رابطه بدانكه رعا�ت آداب و شرا�ط آن.

جشم خود را دركه دو ادب در صحبت آنست غيبت و جه در صحبتنظر دل | دارد جه در بير و در غيبتدارد بدل مرتبط و دل خود را ابروى بير دارد كه محل فيض است ميان دو

مناسبت بدل بير پيدا شود. | بقدر مناسبتى او را ملاحظه كند تا بقدر ارتباط هميننيز غ�بت.جه درجه در حضور گيرد رسيدنفيضى از باطن بير باو

بيتمعبود تو بير تست اولز ان روى كه جشم تست احول

السماع اهل لاهل الله و آداب آن. شرايط سماع و رعايت بطر�ق ديگر بعضى| .الاصوات الطيبة هى مخاطبات الحق الى العبد

اگر مستمع را بدانم كه كيستسماع اى برادر بگويم كه جيستفرشته فرو ماند از سير اوگر از برج معنى پرد طير او

من اتصل اتصل بالخذمة و من لم | عليه السلام كقوله بطريق خذمت را بعضى ديگر| .يتصل لم يتصل بترك الخذمة

و ر تو نكنى هر كه كند او به بردخذمت تو كنى كوى ز ميدان تو برى

آن.بدوام بطريق صحبت و رابعضى ديگر | ب�ت

هر كه با او نشست در عملستصحبت بير به ز هر عملسترهبرت سوى وصل جانانستاين عمل همجو را ز بنهانست

[F. 294a] جذبة من جذبات كه شرايط آن وآداب رعايت بطريق جذبه و را ديگر بعضى|

.الحق توازى عمل الثقلينمجنون جه كند كين كشش از جانب بغارتبرديك جذبه ز جق آمد دل |

ليل�ست

خلايق است در ضبطبعدد انفاس بمقصود موصله طرق. جونكه على هذ القياسو

Page 7: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1475

. اما و دلماقلخير الكلام كرده شد بهمينها | اختصار مى انجامدبتطو�ل درايدنمى | اگر آنها را نيز بيان كرده شود بتطويلنهايت�ست و توسطى و بدايتى از ين طرق را هر يك

.الطريق كلها آداب است آداب و شرا�ط �ك از �نها را ن�ز هرو مى انجامد.ب�ت

و از ادب معصوم باك آمد ملكاز ادب ب�ر نور كشت است ا�ن فلك

اما | كامل | مكمل. عدد ندارد انكه معلوم طالبان شود كه طرق بى نها�تست و بارى غرض كهرا از جماعتى تا هر يككسى است كه جميع طرق را سير كرده و بنهايتش رسانيده باشد

ان تواند رسانيد.بنهايتست او | طريق كه مناسب استعداد | ست بآندر صحبت شريف او.جذبه است سلوك سالكان طرق كه ا�نجا نوشته شد و غ�ره بدانكه نها�تب�ت

در هواى لا مكان جولان كنمجذبه تا �كزمان ط�ران كنم

دوافرپره�ز و �ك اگر همه را يك آوردند بيمارانرا | جماعتى پيش طبيب حاذق همجنانكه از انبعد امراض بايد كرد. اول تشخيص كرده باشد. جماعتمايد قصد در هلاكئ آن

مناسب هر مزاجى مختلف است مزاجات بايد فرمود جراكه | آن مناسب | دوايى و پرهيزى |آلهى اند. حاذق طبيبان نيز كاملان مكمل همجنين فرمودپره�زى و دوا�ى با�د

تشخ�ص مرض اولاآيندمى [F. 294b] ايشان كه پيش طريق مريضان معنوى | و طالبان ناخوردنى وهر جهاز م�فرمايند آنمناسبو دوا�ى ان پرهيزى بعد ازايشان م�كنند.

سبب مرض معنوى ا�شان شدهناكردن�كهناشن�دنى و ناد�دنى و ناگفتنى و نا اند�ش�دنى و |هر جه باز ايستادنست از بحقيقت ا�نجا توبه است و توبه از پرهيز مراد است.

|. بعد از اننكندكه مكن صلى الله عليه و سلم فرموده است | پيغامبر ناكردن�ست كهخير حديث. بحكم حد وسط | غذاى صالح لقمه حلال است ميكند تعينغذاى صالح

.الامورا وسطها

كه اكابر جند�ستنماز طريق بكند و آن طالبان ماده فاسده نزج جلابى كه بعد از ان|

Page 8: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1476

در دل شب بعدبشش سلام تهجذ است دوازده ركعت نمازاول . كرده اندطريقت اختيار آفتاب قدبر آمدن است. بعد از اشراقنماز از ان | بعد | صد بار ۶از | توبه و استعفار

۷نزج كه اينهاست | ضحى است دوازده ركعت. | نماز | بعد از انيك نيزه يا دو نيزه. |

ماده لا اله است كه اسهال ميكند هر مسهل۸كمبهآن و بكندماده فاسده طالبان طريق فاسدى را كه آن نشان غير و غيريت است.

بيت تستمعبودتيغ لا بر كش كه آن غير حق هر ذره كان مقصود تست

او متجلى ميشود | ذات بجميعبواسطه است كه الا الله كلمه آن از ان شربت شفاى بعد| لقاء الخليل شفاء كه م�شود | طريق طالبان شر�ف و صفات | سبب شفاى وجود اسما

و استعدادات طالباناست نبوده | منحصر شد كه طرق ينجا معلوم ازالعليل هو الشافى. بعدد انفاس الخلايق[F. 295a]الطرق الى الله بحكم مختلف بوده است. نيز

و دوا�ىكسى پره�ز مناسب استعداد هر آلهى اند حاذق طا�فه طب�بان جونكه ا�ن.م�فرما�ندبيت

بحر قلزم خوانده ما را فنفلقما طبيبانيم شاكردان حقدست مزد ما رسد از مقدسىدست مزدى مى نخواهيم از كسى

تا بمشك عنبرآ كنده شويداين طبيبانرا بجان بنده شويددار و�ى ما يك بيك رنجور راهين صلا بيمارئ نا صور را

علو همت و سموى نهمتى كهاز كمال اسرارهم | قدس الله | خواجگان حضرات ين جهتاز مناسب تا هر كه پيش ايشان آيد باشد طرق | جميع اختيار كردند كه جامع طريقى راداشتند

.كنند و دوايى | پرهيزى ا�شاناستعداد او بيت

استغفار۶ نضج۷ ؟؟۸

دارد اميدتوت�اجشم جان از خاك پايت دل ز دار و خانه دردت دوا دارد اميد

Page 9: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1477

با�د كرد.معاملهآن بر ا�شان مناسب تقاضا�ى دارد| هر زمانى مزاج هر قومى و د�گرانكه ايشانبر آن زمان و آن قوم كلامى | مناسب انب�ا كه در هر زمانى همجوا�نست كمال حذاقت

مخالفىو از راه بردند معامله كردند و ايشانرا براه راست | با�شان مناسب آن | نازل شدن�ز در هم زمانى مناسب آنزمان و آن قوم طر�قى را اولياء الله همجن�ننكاه داشتند. | قايم مقام انبيا | خودند. | استعداد آن قوم باشد جونكه اول�اء اللهمناسباخت�ار كردند كه

باشد هرهمجنين كه وقتى. الشيخ فى قومه كالنبى فى امته عليه السلام كقوله اظهار ميكنند و بآن عملقوم است و آن زمان در هر زمانى طريقى را كه مناسب آن عزيزى

تصرفى كه ميخواهند ميكنندحقانى هر نوع [F. 295b] موهوب بوجودميفرمايند و م�كنند و صحبتبايشان | اعتراض باشد با انكه بصحبت شر�ف ا�شان نرس�ده باشند ومحلجه

نداشته ايشان خبر | و اذواق و رفتار كيفيات و حالات واوقات و احوال از باشندنداشته | ميكرده باشند.ايشان نادانى و حماقت | اعتراض و انكار جهل و از كمال باشند

بيتاين جاذبه هر بو الهوسى را نبودبوى كل سرخ هر كسى را نبودجون هر جه ترا نيست كسى را نبودمنكر جه شوى بحالت زنده دلانكرظن نيك دارى با اوليا جه باشداى اوليا حق را از حق جدا شمرده

المرء لايزال عدو لما جهلزد شيخ شهر طعنه بر اسرار اهل دلبانكه دو كردم اگر در ده كس استبس خود ز�ركانرا ا�ن بس است

.يكفيه الاشارهالعارف

سخنان علماى ظاهر | دلهاست عبادت | مصقل آينه در طالب صادق كه بدان اىافعال الله كه اندگفته كرده اند را بليعرفون تفسير ليعبدون بعضى گفته اند.

نيستهمجنين حال انكه معلل است و كه اين گو�ا برده اند و كمان نم�باشدمعلل از براى مصلحت خودش نيست بلكه | براىبعبادت كه امر كرده است ا�شانراجراكه |

مقصود ازخودش كه محبت و معرفت ميخواهد كه بكمال ايشانرامصلحت ايشانست كه گرنه او سعادت ا�شانرا مشرف سازد وبا�نآفرينش جميع عالم | است مشرف سازد و

در كمال خود محتاجاو و زوال و نقصيه صفات و تعالى منزه است از جميع سبحانه

Page 10: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1478

حضرتاين ابيات د�گران. بمدد محتاح�م ه�جكس ن�ست مثل ما كه مددهيجكس و | شاهداست |.سره قدس مولوى رومى[F. 296a]ب�ت

بلكه تا بر بندگان جودى كنممن نكردم امر تا سودى كنمپاك هم ايشان شوند در فشان۹من نكردم باك از تسبيحشان| از كران جانى جالاكى همهما برى از پاك و ناپاكى همه

و باطنىظاهرى و تعالى از جميع عبادات حق سبحانه و مفهوم شد كه غرض بس معلوم بندهاى خود راساختن خودش | مشرف شريف آينه دل | است از جهت ظهور ذات جلاى

و نخواهدنشده است را م�سرجز بعنا�ت او و دوستان او ه�جكس | نهايتباين سعادت بى شد.

ب�تكر ملك باشد س�اهستش ورقبى عنا�ات حق خاصان حق

طالب اين بخودئ خود حد آن نيست كه جراكه خاك را ما للتراب و رب الارباب در باطن يكى بصفت ارادتو كرم و تعالى از راه لطف سبحانه حق مكر انكه | سعادت شود

او راكشد و او را جوى در ارد و در وى بيدا كند و در جست و درد طلب كند تجلىآلهى اند. حاذق طبيبانبصحبت دوستى از دوستان خود كه

بيتگر كششى است ناكهان تا نبرى بخود كمان

بيك قبول ماست آن كان سوى ماتم�كشد|

ميرساند.بسروقت او دوستى از دوستان خود را ويا خودبيت

يا باد ارادت طلب در توجهدكر دولت درد دين ترا داست دهد روى سوى تونهددواسپهيا شيخ يا موى كشان ترا بر شيخ برد

تسحشان؟۹ طبيب ضرورتاز ملازمت مرض او غالب شد و عاجز شد جگاه كه هر آن بيمارىهمجون

Page 11: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1479

دردشدنبعد از ب�دا شفقت نعوذ بالله. | از جهت م�بايد رفت ب�مار | بملازمتطبيب را ويا [F. 296b] مقلدى ويا مدعى طبيب بصحبت طلب در طلب و ب�جاره شدن او از جهت دوا

گرفته باشد مبتلا |كتاب و معلم و استاد از اين طريق را كهشخصى ويا | ۱۰ميراسى شيخان.سازد

بيتصدق پش آرو ارادت كور از جان شو طالبى قفل در دلرا كل�د۱۱اى مر�د ار

مر�د خو�شتن بر ش�خ بند و بكسل از غ�رشصحبت مردى كز�ن ن�ست شود را مر او

ام�دآنجه او را از زبان عارفى با�د شن�داز كتاب نامه ب�غام نكشا�د تراباشد كه از خزانه غيبش دوا كننددردم نهفته به ز طبيبان مدعى

سبز كه او گفته اند نارسيده را كه از اينها گرفته م�شود همجو تخميست جراكه طريقىرا طريق ا�نيعنى را شايد حمايت بايد تا سلطانتركش تير ازنخواهد شد از كجا كه بر دهد

|حضرت | معنعن تا همجنين مكمل ديگر گرفته باشد از كاملاز كامل مكملى | كه او شدنبعد از ب�دا | گفته اند. است كه از ين جهتصلى الله عليه و سلم تا نتيجه دهد

جوى بجد م�با�د كرد وجست من طلب شيآ وجد وجد حد�ثدرد طلب طلب را بحكم نشود كه زهرى قاتلتر از صحبت شومگرفتار | تا به صحبت شوم اين جماعت بسياراحتياط درته مرغى بيضه كه آن تدارك نيست همجو ه�ج | مقتول اين زهر را نم�باشداينها

|مولوى رومى جنانكه حضرت كرد. نميتواند را تداركاو فاسد شد هيج مرغ ديگر | :مى فرمايندب�ت

جون نشان يابى بجد ميكن طوافكرد هر درويش ميكرد از كذافبس بهر دستى نشايد داد داستجون بسى ابليس آدم روى هست

م�راثى۱۰ از۱۱

طالب م�بايد كه ايناست عبارت از جذبه كه در باطن �كى شدن درد طلب از بيدا| بعد

Page 12: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1480

التوفيق شيئ عظيم لايعطى [F. 297a] بحكم آلهى | است. بتوفيقنعمت عظيم را كه من. بحكم حديث طايفه در جست جوى اين شمردهغنيمت را نعمتا�ن الابعبد عزيز

ايشانرا در مشرق و مغرب يابد ازخبر اگر نمايد بحد و اهتمام. | طلب شئا وجد وجد�كى از ا�شانرا يافتنبعد از د�گر انكه مانع كلى داشته باشد برود وسر قدم ساخته

كالميت بين يدى مديد بطريق دوام مدت متابعت و موافقت ايشان بزند در دامندست باشد.نداشته تخته كه هيج اختيارى بخود مرده بر روى همجو الغسال

ب�تما بداست �ار داد�م اخت�ار خو�شاخت�ارى ن�ست ما را كر تو م�گو�ى كه هست

هر امر و كارى | كه فرمايدهمجن�ن ۱۲ مگر بامر ب�رنگيرد و نرود و نياشامد و نخورد و دل بكند و هيج تأخيرى |بجان از ين كار حاصل ميشود او كند كه مقصود اعتقادهمجنان بآب توبه و رياضتتا ب�ر او را باشد بى اختيار مدت مديد همجنين ندهد راه بخود

بعد از ان نهد. فناى فنا و بكور بيجد بكفن ارادت در بعد از انشست شوى كند. | سازد.مشرف رسول الله است صلى الله عل�ه و سلممحمدكه خاصه اتم بفناى

ب�تكى حر�م وصل را محرم سوىبى فناى مطلق جذب فوى

موهوببوجوداگر خواهد او را ملكه شود. بعد از ان | اين صفت | باشد تا همينمدتى بر | است.مقام عبارت از �ن فنا فناى فناى سازد مشرفحقانى از نزد او او را

ب�تنى كشف �ق�ن نه معرفت نه د�ن استآنرا كه فنا ش�وه فقر آ��ن است

الفقر اذاتم هو الله ا�نسترفت او زم�ان هم�ن خدا ماند خدا

| و م�رود.ميشنود با او ميگويد و | م�رود و | م�شنود و [F. 297b] م�گويد هر جه بعد از انا�نجن�ن نسازد حال او شود تا | وصف و بى يبصر و بى يبطش. بى يسمع

و شرا�ط م�بايد كه آداب عالى نيز باين مقام از رسيدن ب�ر باز ندارد. | بعد ازدست

پ�ر۱۲ حتى الامكان تا ببركهبجاى آرد | الطريقة كلها آداب بحكم را نگاه دارد. ب�رصحبت

Page 13: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1481

ادب |. داشت نگاه ادب و

هرمناسب ب�ر ب�دا شود بقدر بباطن قبول مناسبتى او را شود بقدرمقبول خاطر شر�ف او | شودقوى تر او هر ف�ضى استعداد باطن برس�دن ف�ضى از باطن ب�ر باو فا�ض شود لحظ

ان.اقوى از شود بف�ضى مستعد ترو ب�ت

كه منقطع نشود ف�ض هرگذ از ف�اضتو مستعد نظر شو كمال قابل ف�ض

كه از واقع شود راه ف�ض غ�بت بى ادبى از و به نسبت ب�ر در حضور �ا در نعوذ باللهاگر از باطن ب�ر باوف�ضى شود. د�گر ه�ج بود بسته ب�ر بواسطه مناسبت حاصل شده جانب

كرداند راه ف�ض را برو كشاده تا باز و استغفار عذر از و خواهد كه بتوبهنخواهد رس�د جكند با�ن مراتباو را ب�ر ساختن بعد از مشرف. التايب من الذنب كمن لا ذنب له كه

مدتى مدبد كه ملكه نفس او نشود همجوبا�ن مقام او نمودن مداومتعالى كه گفته شد و ب�ر ا�ن حضور و آگاهى ن�ابد دست از خود طلبد جز شنوا�ى و هر جند در و در جشم ب�نا�ى

ندارد.او باز شر�ف و صحبتب�ت

[F. 298a]هر جند شكندر زمانى بى ب�ر مرو تو در خرابات

شريف ايشان نشدبملازمت رفتنتوفيق مر�د شدن درد طلب در باطن | از بيدابعد | نديدهايشانرا صورت نى و ن�زرفتن جكند توف�ق طالب مسك�ن بسار موانع بواسط

كند.مشغولىاست كه برابطه صورت ايشان ب�ت

از وجود خو�ش ب�رون آمدنجاره ا�ن ج�ست در خون آمدن

از |۱۳ و بخاطر م�كدراندبزبان | ا�شانرا كه شن�ده است اسم شريف آن نيست كه جز او جاره|

گذراند۱۳.مى آرد خيالى در نظر صورت يك گذران�دن اسم شر�ف بزبان و بخاطرا�ن

Page 14: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1482

ب�تدر هر جه نظر كنم تو�ى بندارماز بس كه دو د�ده در خ�الت دارم

شر�ف را بخاطر و بزباناسمو را بآن صورت در ميدهد خود آن صورت م�كند و ملازمت| در دلهر زمان | او را محبت | خير الاعمال ادومها حديث دوام بحكم بطر�ق م�گذراند كرده كردههمجنين خود دور ميكند از دل او را هر زمانغ�ر و محبت م�سازدخود تازه

در دل غلبه كند و استيلاب�ر | محبت از دل رخت | بند دو ب�ربجا�ى رسد كه محبت غير | و هرو نداند هيج نيابد و نه بيند ب�ر طلبد | جز محبت | خود كه هر جند در دل بر وجهىآرد زمان همكى او ب�ر شود |در ين كند نتواند. دور را از دل خود ب�ر كه | محبت خواهدجند

ب�ت كه مى سرايد حال او در ين زمان اين ترنم زبان ين زمان جز ب�ر نباشد. او درمعبود «ب�ر من خداى من از تو بحق رسيده ام.»

معبود تو ب�ر تست اول ز انروى كه جشم تست احول

شافى [F. 298b] بيان مقام در ين در رساله والديه خود قدس سره حضرت ايشان همجنانكه مخلص و معتقد درويشان بلبارى مقبول حضرت شعارى حضرت سلطنت و ن�ز فرموده اند | بره و احسانهالعالم�نخلد الله تعالى ملك و سلطانه و فاض على قلوب ايشان محبوب

ب�ان.لطفهم�ن باشد كمال . اندفرمودهترجمه و بيان شافى | ب�ت

ن�ك گفت است به ب�ن�د زهى لطف ب�ان�ار گفت است منم خسر و خوبان ز منبانكه دو كردم اگر در ده كس ستبس كنم خود ز�ركانرا ا�ن بس است

.العارف يكفيه الاشاره

و جنبر كرده است تخصوص را جرا عبادت بسخن علما كه بعضى گفته باشند كه آمديمباز را بخاطرمخدومان اين كمترين از خادمان ضعيف اين آنجهانس جونكه ملا�كه نيز عابدند

عبادت بر اينتحصيص مراد از آستانه عزيزان آنست كه بوسئرسيده است بواسط خاك

Page 15: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1483

از اركانغيرهم و قعود و قيام و ۱۴سبحود و ركوع كه آن خواهد بود جامعه | تامهدو عبادت بعضى درگفته اند هر يكى بركنى از اينها مشغولند جنانكه ملا�كهعبادت است جراكه

از عبادتجامعه تامه انكه معرفت در سجود على هذا القياس. ديگربعضى و ركوع اند. | بدانكهدوست معرفت تامه جامعه نيز مخصوص اين از ينجهتتامه جامعه حاصل م�شود

همه ا�ن دو صفت است:اما اصل سبحانه و تعالى را اگرجه اوصاف بى نهايت است حق طاقت صفتتاب و ملا�كه را و صفت اند | جن و انس حامل اين دو قهر و لطفصفت

.نزاكت اندجلالى حق نيست | ايشان در كمال بيت

سنك زير ين آسيا بودنكار نازك دلان رعنانيست بلبلى را بس بود عشق كلى[F. 299a]طاقت س�مرغ نارد بلبلى

بود جنانكهخودش محبت اظهار خلقت بشر و مقصود حق سبحانه و تعالى از غرض| است.العالمين رب محبت غرض از خلقت بشر گفته اند

بيتورنه زير فلك اسباب تنعم جه كمستغرض از عشق توام جاشنئ درد غم است

مخصوص آدمى است.نيز عشق درد و سوز است اين سرمايه| ب�ت

درد را جز آدمى در خورد نيست قدسيانرا عشق هست درد نيست

است.درد انبيا و اوليا بر يكديگر از زيادتئ فضيلت بر جميع مخلوقات و شرف انسانب�ت

بهتر از هر دو جهان حاصل تراذره درد خدا در دل ترا

محبوب حقيقى درد است.را بوصل كه ميرساند عاشقان حقيقى سرمايه سعادتىب�ت

ورنه بسعى ما كره از كاركى كشودسرمايه سعادت ما درد يار بود

سجود۱۴ما فضلكم ابو السلام | عليه كقوله |. ياران ديگر | بر ابو بكر صديق | فضيلت همجون|

Page 16: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1484

ان ش�ئ كمالعبارت از بكر بكثرة صلوة و لاصوم و لكن بشيئ و قرفى صدره بود كه هرسوخته شريفش كه آتش محبت جكر مباركش را | باطن و محبت بود در عشق

اين بودسبحان الله . |مى شن�دند جكر سوخته محله بوىجگاهى كه آهى م�كشيد هفت ديگر.بر ياران فضيلت او وسبب

بيتهر جه جز معشوق باقى جمله سوختعشق آن شعله است كو جون بر فروخت

عشق جون آيد كريزد عقل زودعشق اينجا آتش است عقل دود

كردنميتوان مكمل كاملان عشق و محبت و درد و سوز جز در صحبت تحصيلجونكه راه دان. |راه ديده [F. 299b] مكمل كامل از صحبت را حق�قىعاشقان نباشد | جارهبس

مقام او قا�م الله اند از ان اول�أبعد | صلى الله عليه و سلم. است حضرت كامل مكمل آن صلى اللهحضرت جونكه الشيخ فى قومه كالنبى فى امتهصلى الله عل�ه و سلم

صلى الله عل�ه و كلام او بود وما تقدم جميع انبيأ | نكين سرور | و بهتر و عل�ه و سلمو جميع طرق انبيا جامع طريقى را اختيار كرد كه جم�ع انب�ا بودكلام | ناسغ جامع و سلم

اهلو طريق بمقصود و موصل است شرفه انفاسته و بسلسلة الذاهب مسم�ست و اول�است.ان�ست بيت | و

ب�تهر كه در�ن حلقه ن�ست غافل از �ن حلقه دام بلاستخواجگانسلسله

ماجراست

اينداشتند از كمال علوهمت و سموى همتى كه ارواحهم| حضرات خواجگان | قدس الله | بود طريقهباين طريق استعداد شريف ايشانرا تمام مناسبتطريق را اختيار كردند جونكه

| بحكم اين۱۵. | ربك تضرعا و خفيهو اذ| قوله تعالى مى نامند. نسبتايشانرا گفتند ۱۶]خفيه ذكر را [يعنى صلى الله عليه و سلم اين طريق را اختيار كردند حضرتآيت |

۱۵ Qur’an VII:55.

۱۶ Marginal insertion.

بنابر مصلحتتابعين و تبع تابعين مگر انكه | حتى الامكان نيز تابع�ن ا�شانو |

Page 17: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1485

اما رخصت است اين طريق رخصت دادند كه جهر كنند و كردند و آنزمانطالبان و تقاضاى است.و شد�عد عزيمت طريق | طريق ا�ن

ب�تپاكئ دل ز ذكر يزدانستذكر گو ذكر تا ترا جانست

ذكر خف�ه كه گفته اند آنستجون تو فانى شوى ز ذكر بذكر

|بعضى | اختيار كردند عزيمت طريق خواجگان قدس الله | ارواحهم انكه حضرات| با خواجه احمد [F. 300a] مثل حضرت كردند ن�ز آن قوم جهر استعداد آنزمان و بمقتضاى. و بعد از ا�شان از تابعان.از ا�شانپش قدس سره و غيره | يسوى

بجانب اشارت | ا�شانرا از انكه احمد يسوى قدس سره بعد خواجه | انحضرت منقولست | ذكردر اورد. نم�توانند طريق در راه باين كهرفتند ديدند | آن قوم را شد تركستانبسعادتهاى در آوردند و را در راه باين طريق خلق بسيار ذكر اره كردند حتى ابتداجهر را |

همين نيز تقدم طريق انبياء ما خوبست ن�ست بغا�ت ه�ج ع�بعظيم مشرف ساختند. نازلكلامى استعداد ايشان وزمانمناسب . در هر زمانى مناسب آنزمان و آن قوم استبوده

براه درفرمودند و | قوم را و زبور و فرقان و بآن عمل كردند و آن انجيل و توراتشد مثل اختلاف در آوردن را و براه است جماعتى ساختن طريق متأثر از جميعآوردند. | غرض

صورت | روش پيشاختلاف دريكيست همه مقصود | الاقوال من اختلاف الاحوالنيست.

بيتمقصد يك�ست كعبه روانرا اگر صداندسر كشتكان كوى بتانرا تويى مراد

كه اظهاربوده اند الله من مأمور زمان خود و ۱۷مجتحد هر يك از ين طايفه اما بدانكهم�گو�ندو مى كنند. ديگر انكه | هر جه قوم است | استعداد آن مناسبكنند طريقى را كه

مجتهد ۱۷

ايشان بايشانوجود كه حق سبحانه و تعالى عوض م�گو�ندو موهوب حقانى م�كنند بوجود

Page 18: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1486

از ساخته | خود را خراب هر كه كند ۱۸ باين وجود نتوان [كرد].اعتراضارزانى داشته است [F. 300b] | اعتراض هست | جراكه همه جيز را تدارك باشد محروم ساخته دو جهانى سعادت

بعدد هر نفسى شد بس. | جونكه طر�ق | نعوذ بالله را هيج تدارك نيست اين طايفهمر اخفا كردند در ينجهت اظهار كردند اشكال دارد از با�د طريقى را كسىمناسب استعداد هر

تعل�م و تلق�ن ا�شان �كجهت استعداد طالبان مبتدى از مناسبهر زمانى مناسب آنزمان و را | كه جامع جميعصحبت | طريق بآن مشغول ساختند وطالبانراطر�ق را اظهار كردند و

هر كسى را. اخت�ار كردندبودند | و اصحاب كرام او | اختيار كرده | حضرتطريق است كه خبرن�ز تربيت م�كنند او را د�گر بطريقمناسب استعداد او در صحبت شريف خود

م�رسانند.بمقصود و نم�شودبيت

كه برنداز ره بنهان بحرم قافله را عجب قافله سالار انندنقشبنديه بكسلد اين سلسلهجسانرو به از حيله | همه شيران جهان بسته اين سلسله اند

رام�برد وسوسه خلوت فكر جله راصجتشاناز دل سالك ره جازبه

اين كله رابزبانحاش لله كه برارم كر زند اين طايفه را طعن قصور۱۹حاسدنى

طر�ق و قوفمبتد�ان و تلق�ن تعل�م و معروف است پش همه كس از براى مشهور آنجه الف و باءبمنزله ا�ن را افضل الذكر لا آله الا اللهحد�ثعددى است. بجكم

استعداد طالبان نيز مختلف استاست جونكه طر�ق مختلف گفته اند.طالبانست بعضى بدوام آن. و امر م�كنند و گفتن او مناسب ذكر است بذكر كه استعدادبعضى را

على هذ آداب و شرا�ط آنرعا�ت و بدوام آن و بتوجهاست را | استعداد او مناسب توجه آداب و دوام عمل و رعايت خير الاعمال ادومها حديث. | در جميع طرق بحكم القياس

ذكر | را |ا�ن مبتديان | تلقين جونكه از جهت [F. 301a] داشته اندشرايط آنرا شرط

۱۸ Written above line, perhaps in another hand.

۱۹ No dot on final markaz of this word.

خواهد كه باين ذكر مشغولى كندمبتدى آن جون تلقين آمد بيان لازم شداختيار كرده |

Page 19: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1487

در شيونافبى نهايت اين سعادت تحصيل عمر اوست از براى سرمايه كه خود رانفس كردهعق�ده و اين نفس را آخر انفاس خود | ۲۰جسباند كام | بر زمانراخود حبس كند و

در زمان «لا» سر خود را بالا كند و گفتن در زمان ثلاثه و وقوف ثلاثه بگويد | بحركات ازسبحانه بشمشير لا هر جه محبت غير اوست كرده «آله» بجانب دست راست ميل گفتن

بانديشه حبس كرده خود را نفس »الا الله «گفتن زمان كند. و دردل خود قطع جببر بهلوى الشكل كه صنوبرى پاره كوشت از دل حقيقى است متوجه عبارتخود كه

او برسد بوقوف۲۱ | بناخن باىنفس بكشد تا اثر حرارت تمامترجه اوست كرده بزور هر به ب�ستسه تاطاق طاق از شمرده گويد | ذكر را | عددى و زمانى و قلبى عددى انكه ثلاثه

طاقطاق همجنين هذالقياس. گويد على پنج بار وفا كند اگر نفسش �ك جنانكه گبته شد نتيجهاينجا محل تا بيك نفس بست يك بار گويد الله و ترويحب الوترگفته م�رو كه

| وجودگفته اند بشريت است. وجود | نتيجه در ين مقام فناى گفته انداست. . بيندبه فرزند و غيره از تعلقهاى بشر�ت | بزن و آن تعلقهاست كه م�باشد آدميانرا بشريت

[F. 301b] مبتديان نهايت ذكر اينست نماند بشر�ت در دل او تعلقات تعلقى | از ه�جاگر

وجود بشرى.فناى و | طريقاين

از دل گويد يعنىنميدهد نگويد كه نتيجه از معده از دل گويد و بدل گويد اول انكه| شرط بآن گوشت پاره | گويد كهيعنى حقيقى است و بدل گويد از دل انديشه گويد كه عبارت اناز

تاخير الاعمال ادومها حديث | بطريق دوام گويد بحكم دوم. شرط اوستبر بهلوى جب كه جراگو�د در پيش مردم ظاهر نسازد معنوى | ثلاثه را دهد. شرط سوم | حركات نتيجه پوشيده تر لطافتش پشتر.جند هر گفته اند جوهريست. بمثابه را نسبت | اين

تا تواند.نمايد | از صحبت غير جنس احتراز جهارمشرط بيت

نخست موعظت پير صحبت اين حرف است

چسپاند ۲۰پاى ۲۱

كه از مصاحب نا جنس احتراز كنيد

Page 20: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1488

تمام | لقمه را تأثير نباشد كه از حرام و شبهه نمايد بحد ۲۲ در لقمه احتياطپنجمشرط خب�ث.خب�ث ط�ب و اگر ط�ب | اگراست در دل | بيت

لقمه بحر و گوهرش انديشهالقمه تخم است برش انديشهاكر نيك مرد راهى برو تخم بد مكار بد روىجنسهر جنس كه كارى هم اران تخم پرا كنده كئ دل بودتخم پرا كنده كه در كل بود

افضل ما يلزم الانسان نفسه المراقبه كقوله تعالى محاسبه است | از شرايط| بعضى انفاس پاسپان بودنست بر ا�نجه مراقبه مراد از. و المحاسبة و سياسة عمله بالعلم

بآدم�ان ا�نست. انددادهكمال ا�ن تحص�لكه از براى كه سرمايه سعادتى | خودب�ت

ناكهى از جاه جان افتاد اندر جاه تنمصلحت بود ا�نكه قا�مب�هر تحص�ل كمال

۲۳ كه اگر حاضرى مؤمنى و گر غافلى كافرىنگذرد بغفلتآن

بيتدر آندم كافر است اما نهانست |[F. 302a]هر انكس غافل از حق يك زمانست

دو زمان سالك طريق م�بايد كه در يعنى م�بايد | انفاس براى ضبط اوقات و محاسبه ازكقوله ديگر نماز شود يكى بعد از دايمى تا عملش بكندمحاسبه اوقات و انفاس خود

.انى ليغان على قلبى حتى استغفر الله فى كل يوم سبعين مرة عل�ه السلام دو زمان محاسبه انفاسدر �نسالك طر�ق م�با�د كه ۲۴ در سحر پيش از تهجدد�گر| يكى

استغفاربتوبه و گذشته است. | بغفلت | آنجه يا بحضور گذشته است بغفلت كه خود بكندتا عملش التيب من الذنب كمن لاذنب له عليه السلام كقولهتدارك آن كند. |

از دوامگفته اند نتيجه | خير الاعمال ادومها عليه السلام | كقوله شود |. دايمى

اخت�اط ۲۲۲۳ Set off with verse marks.

تهجذ؟ ۲۴

دوام عمل نداشتهباشد و اگر شخصى هزار سال عمر داشته بالفرضعمل حاصل ميشود |

Page 21: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1489

| نىممكن و محاسبه بى مراقبه عمل دوام | .نميشود حاصل نتيجه او راباشد هيج محاسبه انفاس خودم�كرده اند ديگر را كه ادا نماز نبى آن بوده م�گو�ند كه ع�نجه

|م�كرده اند كه به بندهاى خدا گوى گفت دل مبارك خود از آ�نه در غبارى ميكرده اندكه در سحر | د�گر | ميكرده اند. غبار هفتاد بار استغفار از جهت رفع آن مي�افته اند

نفسىجند | م�كرده اند از تهجذ محاسبه اوقات خود پيش مى شده اند بيدار | خواباز |م�كرده اند. توهم غفلت كرده صد بار استغفار باشدكه از ايشان در خواب بيرون آمده

نزولىميفرمايد و تعالى بآسمان دنيا نزول حق سبحانه كه هر سحرى استحد�ث | در هاىبندهگوش اين ندا در خودبخودى و لايق جناب او باشد | او خواهد او داند و جنانجه

.هل من تايب هل من مستغفر هل من سايل [F. 302b]در ميدهد كه

هل من | مستغفر فا غفرله و قال النبى عل�ه السلام كهاست ديگر آمده در روايتو امده است كهحد�ث | در. | ديگر هل من تايب فا توب عليه و هل من داع فاجيب

و صوتقران كه من سه صوت را دوست ميدارم: صوت است گفتهحق سبحانه و تعالى | باشد | حضرت | بآن | كمال حضورهمجنين وقتى كه بس و | گريه و ناله عاصى. | استغفار

توبه و استغفار ميكردهامتان تلقين غفلت و دوام عمل و تعليم و توهمو آگاهى از جهت | توبه ورا محاسبه خود بطريق اولى بايد كه از جهت دوام عمل مراقبه و عاصيانباشند

استعداد شود تا هر زمان مناسب دايمى لازم شمرند تا عمل ايشان بر خود رااستغفار .كنند هر نفس بعالم بالاترقى | ف�ضبمقداربرسد | ايشان بر از عالم بالاايشان فيضى بيت

سوى حق هر ذره تو رهبر استهر نفس ز انفاس عمرت گوهر است بر خويش نعمتهاى دوستدهعرضه | از قدم تا فرق نعمتهاى اوست

كهمى آيد روزى در وجود شبانه از آدمى در هر گفته اند هزار نفس بيست جهار| معدود فى علمعبارت از ان نفس جند�ست كسب كمال آنست |. از براى او سعادتسرمايه .الله

Page 22: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1490

بيتخدا داند كه جه اسرار نهانستبهر يكدم كه در زير دل جانست

بهر دم ميتوانى كرد حاصلهزاران بحر پر اسرار كاملكه بر نايت ز جانت بى خدا دمترا يك بند بس در هر دو عالمبسلطانى رسانندت از ين پاساگر تو پاس دارى پاس انفاس

سرمايه [F. 303a] باين جز سعادتها اين همه اند اوليا و انبيا دنيا و آخرت كه سلطانان وقت طالبانست بر هر نفسى حاضر بودنفرض باشد بس همجنينحاصل نكردند. وقتى كه

پيش ايشانم�بر ايد بغفلت هر نفسى كه از ايشان انفاس اند: طايفه ارباب كه اينجرا.استكفر

بيتدر آندم كافراست اما نهانستهر انكس غافل از حق يكزمانست

در اسلام بر وى بسته گردداگر اين غافلى بيوسته گردد |

گناهان وو زمان خراب از جهت عذر تقصير در ين | طالبان مسك�ن باشد همجنين وقتى كهدر �ن دو زمان. كنند ۲۵ طالبان بتوبه و استغفار گريه و زارىتلقين و تعليمدوام عمل و

| صلى الله عليه وحضرت | كه ه�جكسجونكه معلوم نشده است پش يا خفيه جهربطريق جهر پشتر است جراكه حقاحتمال اخف�ه. يا اندگفته استغفار را جهر وسلم توبه

استغفار را دوست ميدارم صوت كه گفته است جهرصوتسبحانه و تعالى گفته است: طريقست كه اصل ذكر را | خواجگان | قدس الله | اسرارهم اكابر د�گرانكه بود. | خواهد

كه از خلفاى عارف ريوكرىخواجه مثل هر زمان و استعداد آن قوم جهر كردند بمقتضاى.بودند | غجدوانىالخالقخواجه عبد حضرت

|گفتندو كه در آخر حيات در تل ريوكرى | در نفس اخير ذكر جهر گفتند ايشان از منقولستخواجه محمود از ان در آخر نفس جهر كنيد. بعد فرزند كه بمابياران كه پ�ر گفته بودند

و باين طريق بندهاىگفتند خواجه عارف ريوكرى بودند ذكر جهر خلفاى كه از فغنوىانجير

در نسخه «زازى» است. ۲۵

علىخواجه ايشان خواجه | عزيزان از خلفاىان بعد ازخدا را بسعادتهاى عظيم رسانيدند. |

Page 23: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1491

بعد رسان�دندبسعادتها [F. 303b] خدا رابندهاى طريق سلوك كردند. بهمين نيز راميتنىاز كلالامير سيد | و بعد از ايشان خواجه محمد باباى سماسى ا�شاناز خلفاى از ايشان

و الدينالحق بها خواجه بزرگ خواجه | و طريق سلوك كردند. بهمين | خلفاى ا�شان شر�ف ا�شان بودند و بهم�نصحبت كلال بودند و سالهاى دراز در ام�ر س�دمر�د قدس سره

غجدوانىالخالقخواجه جهان خواجه عبد حضرت واقعهدرطر�ق ترب�ت �افته بودند غا�تش نه واز در عزميت فرزند قدم كه گفتند| بايشان | نصيحتها كردند. بعضى از آنها آنست

ه�ج. الى يومنآ هذا | ذكر جهر را ترك كردند و خفيه گفتند بعد از انرخصتها دور باش. فرع و در �ن زمان خراب توبه و استغفار را كه فقرا�ى كهاز سلسله خواجگان ب�رون ن�امدند

سلسله طالبان كاهى جهر كنند جرا با�د كه از تعل�م طر�ق است براى مصلحب تلق�ن و مقدمه.خ�ر است ملامت زده شوند معترض وخواجگان ب�رون آ�ند

ع: ملامت قوت جان عاشق انست]مصر[

گفته اند. الملامتيه سادات هذه الطايفهب�ت

بانكه در كردم اگر در ده كس استبس كنم خود ز�ركانرا ا�ن بس است

.العارف يكفيه الاشاره

مخلص و معتقد درو�شان بل محبوب بارى مقبول حضرت سلطنت شعارى حضرت جنانكه| تعالى ملك و سلصانه و افاض على العالمين بره و احسانه خلد الله ا�شان قلوب:ندامت توبه و مقام ميفرمايند در جنين

ب�تپيش اهل الله از اطوار خود شرمنده ايمدر هواى نفس كمره عمر ضايع كرده ايم

توفيق دادن بعد از گناهانو تقصيرات را از بنده طالب صادق كه ندامت و بيشمانى بدان اىالتوفيق شيئ كقوله عل�ه السلام | [F. 304a] تعالىو حق است سبحانه ساختنو عزيز

بنده بر گناهان وحاضر شدن شدن و از متنبه. بعد عظيم لا يعطى الابعبد عزيز

Page 24: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1492

حجالت و محل اظهاركه بتوفيق ربانى بتوبه و استغفاراز گناهانباك شدن تقصيرات خود گناهان جميع گناه كارانند.شفيعان ا�شان كه اهل الله كردن است پيش شرمنده گىبيت

به بخشا و به بخش آنها كه دانىكنه كارم تو دانا�ى نهانى

از براى كسب ا�نسعادتكه سرما�ه گذشته تضيع عمر كردن پيش ايشان از ندامتو اظهار |. استكمال

بيتخواجگى را مانده ايم خواجگى را بندهيكنظر با مفلسان خسته دل فرماكه ما

ايم

مؤمن و سا�ر جوارح كه معاونت برادران بدست طلب�دن از ا�شان بنظر و همت استعانتو پش كردن در ۲۶انكسپارو و نيز اظهار شكستگى و صفاستهمه نوربدست و سا�ر جوارح

و هستيها كه آناز وجود كردن خود ا�شانكه محل ترحم است و ن�ز اطهار گذشتگ�هاى۲۷شو تا هست�ت از بى رسد. ن�ست | كسب كه مانع است از غ�ر آنست و | ظاهرىسلطنت

اعتبارىه�ج كه ا�نها را پش اهل الله و آنجناب است از خواجگى اعتبارى عبارتكه آن كردنا�شان بندهگى تمنى و نيز ۲۸ سعادت بى نها�ت.از �نن�ست و ن�ز مانع است

.كردنخلاصه جميع اعمال است بيت

هر كه روشان بديد در امل استبنده كيشان خلاصه عمل استكرد ايشان جو جرخ كردان باشاى برادر غلام مردان باش

جنينو�ست جميع مرادات دنيوى و اخركيمياى [F. 304b] كه انكسار مقام نياز و درن�زو ميفرمايند:بيت

انكسار ۲۶۲۷ Verse mark here.

۲۸ Water damage to previous three words.

ليك از دل جان معتقد ايشانيمدرويشانرا گرجه نه از خويشانيم

Page 25: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1493

ظاهرا و باطناآدمبحضرت است و كرنه خويشئ فرزندان آدم | اخلاص مقام نياز و غالبا اين را درآدم ظاهر انكه حق سبحانه و تعالى كالبد از روى | اما بود. | خواهد ملازمان معلوم تعالىاللهعن حكايت عليه السلام | كقوله ساخت. راست بيد قدرت خود صباحجهل

.خمرت طينة آدم بيدى اربعين صباحابعد از ان جانرا در و آرام دادخاك ما كل كرد در جهل با مداد

.اعضا اند كالبد و از ان جميع فرزندان منتشر وحواحضرت بعد از انبيت

ندجوهر در آفرينش ز يك | جه| بنى آدم اعضاى يكديگر ند

آنست كهحقيقت از راه فرزندان آدم اما خويشئ نميباشد جز اين خوش�شى ظاهر بطريق از روح خود يعنى ازجهل صباحدر كالبد آدم ساختن سبحانه و تعالى بعد از راست حق

.دن�ا فرستادو آدم را بخلافت بجانب دميد. كالبد آدم در | خودحقيقت ب�ت

جمال خو�ش بر صحرا نهاد�مجو آدم را فرستاد�م ب�رون

۲۹.و نفخت فيه من روحى كقوله تعالى

بس نفخت فيه من روحى نفسسر روح از عالم امر است بس

فرزندان سرايد كردهمه از ين حقيقت در بطريق سريان الولد سرابى حد�ث بعد از ان بحكمهمين | ارباب حق�قت پيش دارد اعتبار آنجه | نم�گو�ند خو�شى رااما در عرف | اين

مب�ن انما المؤميون اخوة كقوله تعالىخويشئ حقيقى است كه معبر است بعشق | .ا�نست

ب�ت من عشق استفرعبرادر و پدر و اصل و |

كه خو�ش عشق نماند نه خو�شئ| [F. 305a] پدرى

۲۹ Qur’an XV:29; XXXVIII:72.

فداى يك تن بيگانه كاشنا باشدهزار خويش كه بيگانه از خدا باشد

Page 26: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1494

باشند كه نهگفتهجهت از �ن ايشان اعتبارى نيست از ينست ظاهر را پيش جونكه خويشئمن تشبه بقوم بحكم شده است را معلوم ا�شان ملازمان جونكهاز خويشانيم |

از قبيلكردن ا�شانرا خود را بايشان و | خذمت | ساختن مشابه و | باعتقاد | فهومنهم الله خانعبيد | جنانكه كرده اند. دل جان اطهار عق�ده با�شان ازايشان ميشود

م�فرمايند:ب�ت

هر كه ايشانرا كند خذمت از ايشاناى عبيدى سرمتاب از خذمت مردان راهميشود

شاهيم ولى بنده درويشانيم| دور است مگوى شاهى از درويشى

رسيده باشد شاهىحقيقى درويشان بمرتبه شاهئ بنده گئ و و عق�ده اعتقاد | كه ازوقتى جون توان گفت.دور استاز درويشى ب�ت

است۳۰هم كه روشان بد�د در املبندگ�شان خلاصه عمل است

بوى در ين ابيات شريف ايشان شعارىسلطنت انكه از ين نيازمنديهاى حضرت بارى غرضخلقت از حق سبحانه و تعالى و غرض اخرويست جميع سعادات دنيوى و سرمايهدردى | كه است.العالم�ن رب بشر محبت غرض از خلقت گفته اندجنانكه مى آيد بشر آنستب�ت

غرض از عشق توام جاشنئ درد و غم استورنه ز�ر فلك اسباب تنعم جه كمست

بوى حان مى آ�د از بادصا و ا�ن بو جه بوستمشك را ا�ن حد نباشد نكهت ك�سوى

اوست خوش دلم هر جه از ان �ار بما مى آ�دبوى سنبل زدم باد صبا مى آ�داز دم و�س قرن بوى خدا مى آ�دعالم از نور تجلئ آلهى پرشد

| حصول دردصحبت از جميع طاعات و عبادات از ذكر و فكر و [F. 305b] | مقصودغرض

اهل؟ ۳۰

درداز زيادتى و فضيلت انبيا و اوليا بر يكديگر مخلوقات جميع انسان بر شرفاست و

Page 27: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1495

است.بهتر از هر دو جهان حاصل تراذره درد خدا در دل ترا

است.درد | حقيقى بوصل محبوب راحق�ق عاشقان ميرساند كه سعادتى سرمايهو بيت

ورنه بسعى ماكره از كار كى كشودسرمايه سعادت ما درد يار بود

دردكه آن متمناى جميع از كياست شده است ا�شانرا كهحاصل سعادت كه اين سرمايه| واست كردن بسخنان ايشان حاصل شده مداومت| و از اعتقاد با�ن خانواده غالبا است طلب از ين بوى درد | ا�شانست. مداومتبواسطه حضرت ايشان | والديه توفيق ترجمه رساله ن�ز

بواسطه م�باشيم كه اميدوار | معلوم م�شود ملازمان سخنان كه از بى آرامىبيقرارى و تر شود انشاءز�اده | روز بروز درد طلب | و مداومت با�ن سخناندرست ۳۱اتقادعق�ده و

الله تعالى.ب�ت

گفتم بصبر جاره كنم هم نم�شود در دم ز�اده م�شود كم نم�شود

طايفه |.اين شريف بصحبت ملازمانرا كشدو بيت

اگر جه راه مخوفست هرجه بادابادبيا و ترك هوس كن بعاشقان بيوندز آستان ارادت بر آسمان مرادمريد باش كز اينجا رسيد هر كه رسيد

.ملازمان | بصحبت شر�ف را طايفه. | يا اين العارف يكفيه الاشارةع: ا�ن دعا را ز همه خلق جهان آم�ن باد]مصر[

نيك واقع شده استبغايت ترجمه و رباعيات انكهديگر ايشانند ا�شان درد طبيبانجونكه بقدر فارسى در كستاخى كرده نشد اما كمتر بود [F. 306a] سليقه فقير را در تركى جونكه

اتقا ۳۱

كه در ج�ز قبول افتد.شد باشد نسخه نوشته با�ن تقر�بفرما�ند معذور شدكستاخى كرده

Page 28: K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya [F . 290 b]vika/dissertation/katta/25... · K attakhanov m s., T reatise X X V , B aburiyya 1469 [F . 290 b]!"#$%& '(#$%& )*%& !+,.%

Kattakhanov ms., Treatise XXV, Baburiyya 1496

بيتزانكه يك اخلاص را در خذمتت صدبا غلامى كر قبول افتم ترا نبود عجب

ساختمجونكه در عشقت جكر خونئ بيحد رنج من ضايع مكردان بنده خود خوان مرا

ساختملطف كن لطف كه بيگانه شود حلقهبنده حلقه بكوش ار ننوازى برود

بكوش

| لفظا ورفته باشد نسخه در ين آنست كه هر خطا و ذلتى كه جميع دوستان از | متوقعد�گر و دامنگذارند قابل اصلاح نيابند بحالش آنجه و نما�ندمعنى از راه كرم حك و اصلاح

بروى ببوشند.عفوىبيت

نرودقدركه اب روى شريعت بدين ببوش دامن عفوى بذلت من مست

اندفرموده نبى صلى الله عل�ه و سلم حضرت اثر و نتيجه آن علميست كه بدانند كه اين| ملامتهدف ت�ر ضعيف را | و اين علم مالم يعلم|من عمل بما علم ورثه الله كه

و تعالى آن طايفه كه علم ايشان بيواسط از حق سبحانه در زمرهتا داخل شوند نسازند بنظر و سمع قبول مطالعه وهمه را تا انتها ابتدا اين نسخه | از در. | استحاصل شده

از اين دو شاه جوىكلمات و كلمهدر �ن همه كه | مودعست معانى آن تا نماينداستماع از استعدات شريفعبارت در حوض دل فرو ريزد و شجره طيبه كه استفيض كه سمع و بصر

حوضزم�نكه در ۳۲كشجرة طبية اصلها ثابت و فرعها فى السماء انسان�ست| از وى گل مشاهدات شجرگى برسد وبمرتبهترب�ت �ابد و آب خورد و دلست گيرد.ر�ختنو پختن بيدا شدن | در وى [F. 306b] معاينات ميوهاى و گيرد شكفتن

را بهاو نتيجه | ثمره ونفع و خير الناس من ينفع الناس حد�ث بحكم بعد از ان| .برسانند تعالى خداهاىبنده

كر خلق از وجودش در آسايش استخدا را بران بنده بخشايش است

۳۲ Qur’an XIV:24.

تمت | تمت